پدر کشتی و تخم کین کاشتی ...
اسماعیل شمس
در آغاز سخن ذکر چند نکته ضروری است:
نخست؛ اردوغان عملیات خود در شرق فرات را که روژئاوا(غرب) و کردستان سوریه هم نامیده میشود، چشمه صلح نامیده است. نتیجۀ این عملیات تا همین امروز صدها کشته و صدها هزار آواره بوده است. نیک پیداست که با کشتن و سوختن و آواره کردن مردم عادی و تیرباران کردن عزیزان آنها در جلوی دوربین رسانهها به نام الله اکبر نه تنها هرگز صلحی برقرار نخواهد شد، بلکه تخم کینه و نفرت و جنگ بیش از پیش رشد خواهد کرد.
دوم؛ در جنگهای کلاسیک و سنتی معمولاً مردان(پدران) در جنگ شرکت میکردند و کشتهها بیشترمردان بودند و زنان و کودکان به بردگی و اسارت گرفته میشدند. کودک کشی و زن کشی حتی در نظربزرگ ترین جنایتکاران تاریخ هم کاری ناپسند بود و از آن پرهیز میکردند. به همین سبب در ادبیات ملل مختلف همواره از تعبیر پدرکشی استفاده شده است. قتل زنان و کودکان که در جنگهای مدرن و هم اکنون در جنگ ترکیه علیه کردها شدت گرفته است؛ امری جدید است واز قضا داعش بیشترین استفاده را از آن کرد و بارها جلوی دوربین صحنههای تیرباران زنان و کودکان را نمایش داد. نکته تعجب آور آن است که الان نیروهای تحت امر ترکیه که گویا این سنت را از داعش به ارث بردهاند، همین کار را انجام میدهند و در جاده رأس العین(سرکانی) جلوی دوربین و با ندای الله اکبر سه جوان کرد را با چهرههای افروخته و با ادبیات کینه توزانه تیرباران کردند. همین ویژگی است که چهرۀ جنایتکاران جنگی معاصر را خشنتر و ضد انسانیتر کرده است. به یقین این افراد هرکه و هر چه باشند و از سوی هرکسی پشتیبانی شوند، چشمه صلح نخواهند بود و همین ویژگیها این الزام را ایجاد میکند که جهان متمدن و آزاد در برابر آنها بایستد و اجازه ندهد مفاهیم صلح و برابری را با ریاکاری آلوده کنند.
سوم؛ ممکن است گفته شود که شورای دموکراتیک کردهای سوریه زنان و کودکان را مسلح کرده و چاره ای جز کشتن آنها برای مهاجمان نگذاشته است. بالاتر از آن دراین سالها برجستهترشدن نقش جنگجویان زن و جوان کرد این پرسش را پیش آورده است که کردان اساساً جنگجو هستند و حتی ترامپ هم آنان را تنها «جنگجویانی خوب» نامیده است. فهم این ابهام نیازمند شناخت جغرافیای تاریخی کردستان و به ویژه بخش کوهپایهای و ساحلی آن در بینالنهرین شمالی(سرزمینهای میان دجله و فرات) است. کردها در این نواحی با چشم انداز مرکب کشاورزی و دامداری علی العموم کشاورز- دامدار بودند و درچند ماه گرم سال، کوچ محدودی به کوهستان داشتند. از سوی دیگر حاصلخیزی و خوش آب و هوایی این منطقه سبب شد که به بهشت خاورمیانه معروف و در طول تاریخ به مقصد یا معبر همه جهانگشایانی تبدیل شود که از غرب به شرق و از شرق به غرب حمله ور میشدند. کردها مانند هر کشاورز و دامدار دیگری بالذات جنگجویان خوبی نبودند؛ یعنی چشم انداز زیست و معیشتشان به هیچ وجه مجال جنگاوری به آنان نمی داد و به همین سبب در برابر جنگجویان صحرانورد و مهاجمان همواره بازنده بودند و هیچگاه در طول تاریخ نیزمانند آنان از سرزمین خود به شکل دستهجمعی به سرزمین دیگری حمله نکردند. با وجود این آنان برای حفاظت از خود و دامهایشان و کشتزارهایشان که هر از گاهی مورد هجوم صحراگردان قرار میگرفت، مجبور بودند، اسلحه داشته باشند. تاریخ و فولکلور کرد سرشار از روایتها و داستانهایی است که نشان میدهند پدران کرد بارها در دفاع ازآب و خاک و دام خود کشته شدند و تفنگ آنها را به ناچار زنان و کودکانشان برداشتند تا به دفاع برای بقا ادامه دهند. زیست در وضعیت جنگیِ ویژگی ثابت سرزمین آنها بود و این را هرکسی که تاریخ خوانده است به خوبی درک میکند. نماد زن اسلحه به دوش و سوار بر اسب در جامعه کردی امری اختیاری نبود، بلکه ضرورتی ناشی از حملۀ مداوم مهاجمان و برای دفاع از کشتزار و دام بود و همچنان هست. ادبیات و فولکلور زنانۀ کرد سرشار از صلح دوستی و مهربانی و عشق و وفاداری و دیگردوستی است و این با خشونت و جنگ فرسنگها فاصله دارد، بنابراین جنگ نه انتخاب کرد که بر او تحمیل شده است.
چهارم؛ هرچند به سبب جغرافیای حاصلخیز و یگانه دجله و فرات، جنگ بخشی تفکیک ناپذیرازسرشت و سرنوشت آن بوده است؛ اما از سدۀ پنجم قمری و با تهاجم سلجوقیان به این نواحی جنگ در آنجا شدیدتر از گذشته شد و این ، به سبب هجوم دسته جمعی ایلات غز و سلجوقی و استقرارشان در آن مناطق بود که بعد از آن هم با هجوم مغولان و تیموریان و تاتاران و عثمانیان ادامه یافت. جالب آن است که در میان حاکمان ترکیه کسی به اندازه اردوغان یاد و خاطره سلجوقیان را احیا نکرده و هیچ کس پیش از او خود را به عثمانیان و از طریق آنان به سلجوقیان پیوند نداده است. برای نمونه او سه سال پیش در یک سخنرانی که رسانهها آن را مخابره کردند، چنین گفت: «آنان(دشمنان) میخواهند ما تاریخ عثمانی و سلجوقی خود را فراموش کنیم، آن زمان را که پدران ترک ما بر سرزمینی امتداد یافته از آسیای مرکزی تا خاورمیانه تسلط داشتند». اردوغان و یارانش برای تثبیت و تقویت قدرت خود همزمان از ملّیگرایی و مذهب و نمادهای اقتدار آن یعنی سلطنت سلجوقی و خلافت عثمانی و ابهت آن دو امپراتوری استفاده کردهاند و نگارندۀ این یادداشت هم به همین سبب چنان تیتری را برگزیده است.
سلجوقیانی که اردوغان به آنها افتخار میکند، البته جهانگشایان خوبی بودند زیرا خود و ایل و تبارشان را از مرزهای غربی چین و ترکستان به آن سوی فرات رساندند و همه را تحت سلطه خود قرار دادند؛ اما تاریخنگاران آنان را با کشتار و غارتگری میشناسند و البته ضعیف کردن فکر فلسفی و علمی در دنیای اسلام و غالب کردن جزماندیشی و خشک مشربی بردین و فرهنگ و کشتن آسان آدمها به نام دین از دیگر یادگارهایشان است. در این جا تنها به چند نمونه از کشتارهای آنان اشاره میشود.
پیش از هجوم سلجوقیان مناطقی که الان جنگ در آنها جریان دارد، جزوی از قلمرو دولت کردتبار مروانی به مرکزیت دیاربکربود. برای نشان دادن میزان آبادی و رفاه و تساهل و تسامح دینی این قلمرو بخشهایی از سفرنامه ناصرخسرو، فیلسوف و شاعر پرآوازه، که در سال ٤٣ق/ ١٠٤٦م از دیاربکر دیدار کرده و با نصرالدوله مروان فرمانروای صاحب نام آن جا ملاقات کرده است، عیناً نقل میشود: «من فراوان شهرها و قلعهها دیدم در اطراف عالم، در بلاد عرب و عجم و هند و ترک، مثل شهر آمد هیچجا ندیدم که بر روی زمین چنان باشد، و نه نیز از کس شنیدم که گفت: چنان جای دیگر دیدهام". او بخشی از ویژگیهای آمد(دیاربکر) را چنین مینویسد: " بیرون از این شهرستان در ربض، کاروانسراها و بازارها است و گرمابهها و مسجد جامعی دیگر است که روز آدینه آنجا هم نماز کنند و از سوی شمال سوری دیگر است که آن را محدثه گویند؛ هم شهری است با بازارها و مسجد جامع و حمامات؛ همه با ترتیبی خوش... نزدیک مسجد کلیسایی است عظیم به تکلف هم از سنگ ساخته و زمین کلیسا مرخم کرده به نقشها و برطارم آن، که جای عبادت ترسایان است.» (سفرنامه ناصر خسرو، ١٢-١٤).
پیشقراولان سپاه سلجوقیان؛ یعنی غزها در سال 434ق/1042م برای نخستین بار وارد دیاربکر شدند.این افراد نخستین گروه از ترکان بودند که به این سرزمین هجوم بردند.ابن ازرق مینویسد:" و کان هذا اول ظهورالترک بهذه الدیارو لم یکن رأو صورهم"(ابن ازرق، تاریخ الفارقی، ١٦١). ترجمه: این زمان، نخستین باری بود که ترکها در در این دیار(دیاربکر و اطراف آن) دیده شدند و هیچکس پیش از این چهرۀ آنها را ندیده بود. پس از آن نخستین سلطان سلجوقی ، طغرل بیگ در سال ٤٤٨ق/١٠٥٦م (ده سال پس از سفر ناصر خسرو)، به این منطقه حمله برد و غارت و کشتار کرد. بخشی کوچک از کشتار و غارتگری او به نقل از ابن اثیر چنین است:
طغرل پس از تصرف و غارت جزیرۀ ابن عمر به یکی از دیرهای مسیحیان که ٤٠٠ راهب در آنجا پناه گرفته بودند، حمله کرد و ١٢٠ نفر از آنان را سر برید و از بقیه هم برای زنده گذاشتنشان مقادیر زیادی طلا و نقره گرفت(ابن اثیر، الکامل، ٩/٦٣٠).
سلطان ملکشاه در سال ٤٧٨ق/١٠٦٦م فخرالدوله ابن جهیر را با سپاهیان ترک و عرب مأمور تصرف دیاربکر و انقراض دولت منطقه ای مروانیان کرد. او باغها و درختان و کشتزارهای دیاربکر را قطع و نابود کرد و مردم را در سور(قلعۀ آن) محاصره نمود. با تداوم محاصره و کمبود آذوقه، گرسنگی برساکنان شهر فشار آورد و آنها درآستانۀ مرگ قرار گرفتند. با وجود این مقاومت کردند و حاضر به تسلیم نشدند.سرانجام با خیانت برخی افراد سور سقوط کرد و ترکان بر دیاربکر مسلط شدند. پس از آن فخرالدوله میافارقین ، پایتخت مروانیان و جزیره ابن عمر ، پایتخت دوم آنان را محاصره و آنجا را هم با خیانت تصرف کرد. او پس از تصرف این دو شهرو کشتار و غارت مردم حکومت مروانی را منقرض نمود و اموال بازمانده از مروانیان را نزد سلطان ملکشاه سلجوقی فرستاد.(ابن اثیر، ١٠/١٤٣-١٤٤).
در سال ٤٨٦ق تاج الدوله تتش، برادر ملکشاه و فرمانروای شام از حلب به حران و رها و از آنجا به نصیبین رفت. او شهر را محاصره کرد. مردم مقاومت کردند و تسلیم نشدند. تتش شهر را پس از جنگی شدید با زور تصرف کرد و مردم زیادی را قتل عام نمود و اموال آنها را به غارت برد و کارهای زشتی را هم مرتکب گردید. تتش پس از آن شهر را به امیر محمد بن شرف الدوله عقیلی از امیران عرب تسلیم کرد(ابن اثیر، ١٠/٢١٩-٢٢٠).
با رفتن سلجوقیان، مغولان، تیموریان و تاتاران، آق قویونلوها و سرانجام عثمانیها پا در جای پای آنان نهادند و کمتر صفحهای از تاریخ را میتوان یافت که ردپایی از جنایتهای برخی از سلاطین خلفای ضعیف کش آنها در آن نباشد. با حذف سلطنت و خلافت و پدید آمدن جمهوری ترکیه کردها انتظار داشتند که جمهوری مدرن کمی برای آنها زندگی آرام و برابری را به ارمغان بیاورد؛ اما چنین نشد و این بار بدتر از پیش نه تنها جان و مال که زبان و فرهنگ آنها نیز در معرض پاکسازی قرار گرفت. امروز نیز اردوغان با تجمیع همه تجربههای پیشینیان اعم از خلافت و سلطنت و جمهوری و همه ایدئولوژیهای متضاد موجود اعم از کمونیسم و اسلام و ناسیونالیسم تلاش گستردهای را برای پاکسازی قومی و نژادی و فرهنگی کردها آغاز کرده است که در طول تاریخ بی سابقه است.
هدف از نگارش این یادداشت استفاده از تاریخ برای منویات قومی و مذهبی، چنانکه اردوغان و یارانش میکنند، نیست؛ بلکه ارائه قرائتی درست و مستند از این تاریخ است و دلیل آن هم یکی این است که این روزها تاریخ نه تنها توسط اردوغان و ذینفعان در تحریف آن بلکه حتی توسط فردی چون ترامپ هم به سبب همان شنیدهها تحریف و وارونه میشود. مهم تر از آن، این روزها به ریشههای بحران کنونی ترکیه و کردها که بیش و پیش از هر چیز تاریخی است به هیچ وجه اصالت داده نمی شود. در طول تاریخ سرزمینی که اکنون مورد یورش ترکیه قرار گرفته، هرچند خاستگاه و مأوای بخشی از کردها بوده، اما همواره رنگین کمان زیست همزمان مردمانی با ادیان و مذاهب و زبانهای گوناگون نیزبوده است. این مردم درغیاب قدرتهای سیاسی و نظامی و ایدئولوژیهایی که مشروعیت دهندۀ آنها بودند، همیشه با هم در صلح و صفا زندگی میکردند. تاریخ به ما میگوید که دست کم در هزارۀ اخیر هرگاه سلطان یا خلیفهای آزمند و مستبد یا ایدئولوژی ای که مشروعیّتبخش او بود، نمیبودند، هرگز جنگی هم در این مناطق نبود و این، آنان بودند و هستند که تسامح دینی و همزیستی مسالمتآمیز میان مردم را بی درنگ به جنگ و ناامنی تبدیل کردند و همچنان میکنند به همین سبب این یادداشت مستند و تاریخی بیش از هر چیز از پدرکشیهای هزار سالۀ خلیفه و سلطانهایی پرده برمی دارد که امکان صلح و همزیستی را در این سرزمین از بین بردند و نیز افرادی که با اتکا به برخی ایدئولوژیهای سیاسی، قومی و دینی خودمحور، دگرستیز و همانند ساز مانع زندگی آرام مردم با همه گرایشهای متنوّع دینی، قومی، زبانی، فکری و سیاسی شدند و آنان را به راهی دیگر کشاندند. همچنین این یادداشت دفاعیّهای از مردم عادی ساکن آن مناطق اعم از کرد، ترک، عرب و سریانی با ادیان و مذاهب مختلف(مسلمان، مسیحی، یهودی، ایزدی، علوی و دیگر نحلههای دینی) است که پدران آنها درهر برههای از تاریخ هم که وارد آن سرزمین شده باشند، امروز بخش از آن و شهروند و ساکن آن میباشند و نباید از تاریخ علیه موطن و زندگی آرام آنان در آن بهرهبرداری کرد.
نکته آخر این که نویسنده یادداشت نه فردی سیاسی است و نه هوادار حزب و دسته و ایدئولوژی خاصّی ولی به عنوان یک محقّق تاریخ و فرهنگ تنها از منظر حق تاریخی «انسان بما هو انسان» برای یک زندگی آرام و انسانی و طبیعی آرزو میکند که روزی کسی مانند آبی احمد، نخست وزیر اتیوپی که به خاطر برقراری صلح در کشورش(با ١١٠ میلیون جمعیت، ٤٨ زبان بومی و هشتاد هزار گروه قومی و قبیلهای) و صلح با اریتره برنده جایز صلح نوبل شد، در میان سیاستمداران ترکیه پیدا شود و به این پدرکشی و جنگ هزار ساله خاتمه دهد. ای کاش سیاستمداران، روشنفکران، روحانیون و دانشگاهیان ترکیه و طرفدارانشان در دیگر نقاط صدای خود را بلند کنند و از دولت ترکیه بخواهند راه آشتی را (نه آشتی از راه جنگ) برگزیند. جناب اردوغان و حامیانش بدانند که با پدرکشی و نسل کشی و تبعید و آواره کردن کردها و جایگزین کردن دیگران در سرزمین آنها هرگز آشتی برقرار نخواهد شد که اگر شده بود، سلطانها و خلیفههای قدرتمندترپیش ازاو مانند طغرل، چنگیز، تیمور و سلیمان و دیگران برقرار کرده بودند و مهمتر از همه به قول فردوسی، «پدرکشته را کی بود آشتی». با وجود این، مردم کرد ترکیه و سوریه به رغم این سخن فردوسی با آن همه ستم و جنگی که درحقشان انجام شده است باز هم مدافع «صلح و دموکراسی» و خواستار آشتی هستند و این از عجایب تاریخ است که ملّتی آنهمه ظلم ببیند؛ امّا همچنان ندای آشتی سر دهد. قدر این نسل را بدانید و با او منصفانه و با رعایت حقوق متقابل آشتی کنید. اگر با این نسل آشتی نشود و اینگونه پاکسازی قومی و نسل کشی در کردستان سوریه ادامه یابد، نمیتوان نگران فرزندان این نسل نبود. تا دیر نشده است به این جنگ نابرابر که جزاستعمارگران و اسلحه فروشان برنده دیگری ندارد، پایان دهید.
منبع: اصلاحوب