بیاخلاقی دیگر موجب شگفتی نمیشود
فریدون صدیقی
«تازگی» موجب شگفتی است اما دریغا و دردا كه آنچه هر روز میخوانیم و میبینیم و میشنویم دیگر موجب شگفتی نمیشود، از بس كه در این روزگار خاكستر و پاییز به سختی نفس میكشیم. دیگر از شنیدن چنین ادبیاتی از تلویزیون رسمی كشور، از رسانهای كه «رسانه ملی» خوانده میشود نسبت به بالاترین شخصیت دولت تعجب نمیكنم. جای تعجب ندارد و چرا جای تعجب ندارد؟ چون اتفاقی كه افتاده در بستری از مجموعه اتفاقاتی تعریف میشود كه متاسفانه در نزدیك به دو دهه گذشته شكل عینی و واقعی به خود گرفتهاند و جامعه افسرده هم به این شكل از رفتار و گفتار و كردار عادت كرده است.
مدیران، مسوولان و مدرسانی كه باید حرفهایشان الگوی تابعیت جامعه باشد، رفتارهای متاسفانه غیراستاندارد و متاسفانه ویرانگری از خودشان بروز میدهند. در این حوزه رسانه ملی نقشی جدی و اساسی و عمده داشته است؛ در ترویج ناهنجاریها، در دروغ و تزویر و تهمت و هر آنچه اخلاق عمومی جامعه را به مخاطره میاندازد. آن زیرساخت باورهای دیرینه جامعه مبنی بر اینكه باید شریف بود، باید امین بود و باید درست آمد و درست رفت زیر سوال رفته است؛ همه آن اخلاق اسلامی و انسانی كه جمهوری اسلامی براساس آن شكل گرفت و مردم به خاطرش به خیابان آمدند. در این مدت اخلاق را از بین بردند، حرفم به معنای از میان بردن امنیت روانی جامعه است، از هر وجهی یعنی امنیت سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، ادبی، دارویی و... از هر سمتی كه بروید مطمئن نیستید كه آنچه برمیدارید سالم و پالوده است یا نه. از روغن زیتون گرفته كه مطمئن نیستی چقدرش پارافین است تا آنچه میبینی و میخوانی كه مدام تو را درگیر واهمه و بدبینی میكند. وقتی تلویزیون به چنین اوضاعی دامن میزند، به ناباوری شكل داده و با كوششی بیدریغ مشروعیت و جامعیت خودش را هم در جامعه از میان میبرد. خواسته و ناخواسته مخاطب را ارجاع میدهد به مراجع دیگر، به شبكههای برون مرزی كه در مواردی اصلا درست رفتار نمیكنند. به مرجعیت رسانه لطمه زدهاند و در سایه این ماجراها رسانههای مكتوب هم گاهی تحت تاثیر قرار میگیرند و این عمیقا غمافزا است. نگاه و تلقی این است كه رسانههای ما دیده و شنیده و خوانده نمیشوند و مرجعیتشان را از دست دادهاند و همه چیز پرتاب شده به آن سوی مرز. نتیجه این شده كه افراد موجه و مورد اعتماد، افراد متشخص ما صحبتهای جدیشان را با رسانههای برون مرزی میكنند. حتی مسوولان ما هم تلویحا به این نتیجه رسیدهاند كه كاركرد رسانههای داخلی از میان رفته است. مگر كار رسانه نقد و ارزیابی و تحلیل نیست؟ وقتی خودشان، خودشان را بینقش كردهاند حتی در كارهای حداقلی هم مجبور میشوند به تقلید از رسانههای برون مرزی. نتیجهاش این شده كه از تلویزیون ما تنها یكی از كاركردهای حداقلی یعنی سرگرمی باقی مانده، فوتبال و دورهمی و عصر جدید و سرگرمیهایی كه بخشی از آنها هم متاسفانه كاملا مبتذل است.
به خاطر همه اینها است كه از این توهینها و تحقیرها و تنزلخواهیها تعجب نمیكنم. كل پرنسیبهای ارتباطی را مخدوش كردهایم، به تشخصهای عمومی و جمعی لطمه زدهایم. مناسبات دارد از یادمان میرود و دیگر نمیدانیم احترام و بیاحترامی یعنی چه؟ در چنین شرایطی باید از كدام مرجع انتظار داشته باشیم كه شرایط را درست كند؟ مجلس؟ خود مجلس اگر نگوییم در همه موارد، در پارهای از رویكردهایش دارد همان كار تخریبی را انجام میدهد و بعد توضیح میدهند كه نه منظورمان این نبود، آن بود. حالا من براساس چه اصلی باید كاركرد رسانه را نقد كنم؟ مگر رسانهای مانده و مگر نقشی برای رسانه قائل شدهاند؟ دیگر انتظاری از رسانه نمانده چون حتی خودشان هم كه برای امری ملی و جمعی باید دست به دامن مردم شوند میبینند كه رسانه ملی دیگر نقشی ندارد. این همه بر سر انتخابات مجلس تبلیغ شد و گفتند بیایید، با كمترین شركتكننده رفتیم و شركت كردیم و این یعنی رسانه ملی كاركردش را از دست داده است. وقتی رسانه را اینگونه از پا میاندازیم دیگر نمیدانم چه بلایی سرمان میآید.
حرفم این است كه ما دچار یك اغتشاش ارتباطی هستیم؛ اغتشاش در ارتباط جمعی، فردی و خانوادگی. داریم گم میشویم. متاسفانه داریم گم میشویم و در این سیاره تبدیل به یك نقطه میشویم و خودمان این كار را با خودمان كردیم؛ كسانی این كار را كردند كه قرار بوده بنمایه و عقاید و اصول را بسازند تا جامعه در تابعیت از آن چارچوبها عمل كنند اما خودشان خارج از آن اصول عمل كردند. حالا كار به جایی رسیده كه ما نه تنها به یكدیگر اعتماد نداریم، به خودمان هم اعتماد نداریم و این خیلی بد است. كارهای مفید ما افتاده دست كسانی كه مفید نیستند.
از جوانان انتظار داریم كه اگر با بدبختی و مشكلات به همسرگزینی رسیدید، بچهدار شوید. داریم وارد رشد جمعیتی منفی میشویم. چرا نمیشوند؟ چون فكر میكنند اگر بچهای كه به دنیا بیاورند مثل خودشان باشد كه واویلا است. خودش در بند و اسارت مجموعهای از مشكلات است و فكر میكند آن چه كار میخواهد بكند؟ با همه اینها من چون آدم امیدواری هستم بر این باورم كه اوضاع درست میشود. سال چهار فصل است و شكی در این نیست. در تغییرات دوباره به خودسازی و نوسازی میرسیم و امیدوارم در چنین موقعیتی بتوانیم به تعاملات متوازنی برسیم.
دربارەی نویسنده
منبع: اعتماد