سخنی با هم‌قطاران؛ بیایید بیشتر از یک توریست باشیم!

سخنی با هم‌قطاران؛ بیایید بیشتر از یک توریست باشیم!

سید علیرضا سیدی؛ دانش‌آموختۀ کارشناسی‌ارشد مطالعات معماری ایران دانشگاه تهران
Coste, Pascal -Xavier. Monuments modernes de la Perse. Paris: A. Morel, 1867
https://bibliotheque-numerique.inha.fr (https://bibliotheque-numerique.inha.fr/)


مرحوم داریوش شایگان در کتاب آسیا در برابر غرب ضمن بیان «نهیلیسم و تاثیر آن بر تقدیر تاریخیِ تمدن‌های آسیایی» به بررسی «موقعیت تمدن‌های آسیایی در برابر سیر تطور تفکر غربی» نیز پرداخته است. آنچنان که از عنوان کتاب نیز برمی‌آید، او در تلاش برای تبیین چگونگی حصول «غرب» به «تفکر غربی»، نحوه برخورد آسیا با نتایج حاصل از تفکر غربی و ترسیم چگونگی وضعیت مطلوب این ارتباط بوده است. او در این کتاب، طرق مختلفی را برای شرح وضعیت آن زمان آسیا به کار می‌گیرد؛ به طوری که از نقد حوزه سیاست به حوزه هنر می‌رود، از دیدگاه جامعه‌شناسانه به مسائل نگاه می‌کند و حتی معماری را مورد نقد قرار می‌دهد. کتاب آسیا در برابر غرب، اگرچه تاحدی پراکنده می‌نماید و نقدهایی جدی‌ بر خود وارد دیده است، در برخی سطور دربرگیرنده نکاتی است که با گذشت حدود نیم قرن از انتشار اولیه آن، همچنان قابل توجه است.

شایگان در این کتاب به تشریح وضعیت نسل خود می‌پردازد که به عقیده نگارنده، در کلیات به نسل جوان حاضر نیز قابل تعمیم است. او نسل خود را «کودکان دوره فترت» نامیده است و وضعیتشان را این گونه تشریح می‌کند: ما کودکان دور فترتیم، در فاصله بین احتضار خدایان و مرگ قریب‌الوقوعشان جای گرفته‌ایم، نه ایمان مولوی را داریم و نه تجربه هولناک کافکا را، نه دنیای رنگین رضا عباسی را می‌شناسیم نه روح جنون‌زده «وانگوگ» را، نه خلوت با خود داریم و نه تنهای تنهاییم، نه توکل به خدا داریم و نه مدعیش هستیم، نه مجهز به تسلیمیم و نه مسلح به قدرت هیولایی نفی (شایگان، ۱۳۹۱: ۸۴). هرچند که گویی نسل جوان حاضر رفته‌رفته به «قدرت هیولایی نفی» در حال مسلح شدن است اما بعید به نظر می‌رسد آنچنان نفی‌کننده شده باشد که نسل‌های پیشین در غرب شده بودند. در واقع نسل جوان حاضر همچنان در وضعیتی بینابین به سر می‌برد که نه این است و نه آن.

از دیگر نکات قابل توجه این کتاب، تشریح «توریست»، ویژگی‌های او و تاثیرش بر جامعه میزبان، خاصه جوامع شرقی است. به زعم شایگان، توریست زائر امروزی است... توریست حاکم مطلق تمدن‌هاست. موزه‌ها را برای او می‌سازند، هتل‌ها را برای او برپا می‌کنند، معبدها را برای او به نمایش می‌گذارند، مقدسات را برای او بی‌سیرت می‌کنند. توریست می‌خواهد همه چیز را هر چه زودتر به دست آورد. می‌خواهد هرچه زودتر ببیند، بهره بگیرد، ببرد و به خانه بازگردد. حوصله شاگردی و فراگیری و انتظار شکفتگی را که از جمله شرایطی است که میوه‌ای را در سکوت طبیعت به ثمر می‌رساند ندارد. توریست شتاب‌زده است... توریست می‌خواهد همه چیز را آماده به او بدهند... از وقت تلف کردن بیزار است... خواهان برنامه‌های فشرده است و برنامه فشرده نیز مستلزم این است که جمله دیدنی‌ها، شنیدنی‌ها و آموختنی‌ها در نقاط گوناگون متراکم شوند... آنجا که توریست پیدا شود، رقص معبد مبدل به پایکوبی کاباره می‌شود، مراسم سری آيين تشرف به قیل و قال سیرک، و معابد و مساجد نیز به بازار مکاره، خشوع و خضوع زائر به کنجکاوی تنزّل می‌یابد و شوق خلوت‌گزینی به تشديد لذت. توریست عامل آلودگی فرهنگی است... توریست فرهنگ‌ها را به فولکلور مبدل می‌کند همچنان که هنر را تبدیل به کالای مصرفی و عشق را به دفع شهوت و معبد را به بازار مکاره (همان: ۷۸_۷۹). بر این اساس، توریست عمقی ندارد، به سرعت از جایی به جای دیگر می‌رود، مناسکی به جا نمی‌آورد یا در بهترین حالت اکت آن را اجرا می‌کند. توریست وجه غیرمادی عمل را درنمی‌یابد، آن را می‌زداید و فرهنگ را به فولکلور تبدیل می‌کند. در واقع، ویژگی‌های توریست بیانگر عدم پیوند او با بستر میزبان تفهیم می‌شود، اما آیا خطر توریست شدن در سرزمین خودی هم وجود دارد؟ به عبارت دیگر آیا ممکن است فردی در سرزمین مادری آنچنان ارتباطی با بستر ایجاد کند که یک توریست در سرزمین بیگانه؟

بیایید نگاهی به خود بیندازیم! فرق ما دانشجویان معماری با توریست در چیست؟ ما در سفرهایمان به سرعت از نقطه‌ای به نقطه‌ای دیگر می‌رویم، آنچنان که گاهی فرصتی برای یک ترسیم معمارانه نیز به خود نمی‌دهیم و به ثبت چندین عکس بسنده می‌کنیم؛ و بدین ترتیب خرسند می‌شویم که بناها و محوطه‌ها را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته‌ایم. ما عمدتا نظاره‌گر فعالیت‌هایی هستیم که در بناها رخ می‌دهد و در آن‌ها مشارکت نمی‌کنیم. عموما با مردم محلی جز برای پرسش از تاریخ شفاهی تعامل نمی‌کنیم و دیدگاه آن‌ها خاصه در مسائل تخصصی را دست‌کم می‌گیریم یا اصلا جویا نمی‌شویم. از این رو ما دانشجویان معماری، به استثنا مواجهه دقیق‌تر با کالبد بنا، تا حد زیادی رفتاری شبیه به توریست داریم و چه بسا در خطر تبدیل شدن به توریست قرار گرفته‌ایم.

با این همه، به نظر می‌رسد برای برون رفت از این وضعیت و دفع خطر توریست شدن، دست‌کم در نسل فعلی بتوان به پاشنه آشیل همین نسل متوسل شد. ما کودکان دوره فترتیم و در وضعیتی بینابین قرار گرفته‌ایم. این شرایط به رغم ایجاد چالش‌ها و سردرگمی‌های بزرگ در زندگی، می‌تواند فرصت کم‌نظیری در مواجهه با پاره‌ای از آثار تاریخی پیش رو ما قرار دهد. چراکه وضعیت بینابینی ما موجب شده تا نسبت ما با گذشتگانمان کاملا منقطع نگردد و این مهم در مواجهه با آثار تاریخی می‌تواند موهبتی بزرگ باشد. باری، بدیهی است زیست ما با آنچه گذشتگانمان می‌زیسته‌اند بسیار متفاوت است اما بعید به نظر می‌رسد برای کودک دوره فترت «گذشته سرزمینی بیگانه باشد که اهل آنجا طوری دیگر ‏رفتار کنند»[1]. در واقع، پاره‌ای از مراسم‌های ملی و مذهبی پیونددهنده ما و پیشینیان است. هر چند گاهی شدت ملی یا مذهبی بودن در نسل‌های مختلف تغییر پیدا می‌کند اما هر ساله نوروز و یلدا گرامی داشته می‌شود، همانطور که موسم حج، عزاداری روز عاشورا و احیا شب قدر. هر چند نویسنده مدعی رفتار یکسان نسل‌های متفاوت در یک مراسم نیست و بررسی سیر تغییر هر مراسم و میزان تاثیرگذاری آن بر زیست روزمره هر نسل را بر عهده اهل فن می‌داند، با این حال، می‌توان به برپایی نماز جماعت به عنوان نمونه‌ای اشاره کرد که به شکلی پیوسته و ثابت در حیات روزمره نسل‌های مختلف تکرار شده است.

نماز بخش نامتغیر از دین اسلام برشمرده می‌شود که در آموزه‌های دینی مورد تاکید اکید قرار گرفته است؛ عملی که روزانه در پنج نوبت اقامه می‌گردد، هرچند که به مناسبت‌های مختلف نیز می‌تواند برپا ‌شود. نماز رفتاری است که گذشتگان نیز به همین شکل صورت می‌داده‌اند و در مذاهب مختلف اسلامی نیز تفاوت چندان زیادی با یکدیگر ندارد. بر این اساس، برپایی نماز جماعت را احتمالا بتوان پرتکرارترین مراسمی دانست که روزانه در زندگی نسل‌های مختلف ساکنین این جغرافیا تکرار می‌شده، بر حیات آن‌ها اثر گذاشته و از گذشته تاکنون شاهد تغییراتی بنیادین نبوده است. در این بین، جهت برگزاری این عمل عبادی، از صدر اسلام فضایی شکل گرفته که مسجد شناخته می‌شود.[2] اینکه مذهب تا چه حد محل برگزاری نماز را تبیین کرده یا نسبت فرامین مذهبی با آنچه به عنوان مسجد ساخته شده و تکامل یافته چیست، پژوهشی‌هایی جداگانه می‌طلبد. با این حال، آنچه بر ما عیان است اهمیت خارق‌العاده مسجد، به عنوان مهم‌ترین گونه-بنایی است که از بدو اسلام در محل اجتماع مسلمانان در داخل یا خارج از سرزمین‌های اسلامی ساخته شده و پرتکراترین گونه-بنایی که از دوران اسلامی باقی مانده است.

در موجزترین حالت علت اصلی استمرار مسجد را می‌توان نقش پررنگ آن‌ در حیات اجتماعی مسلمانان دانست. در این بین، مسجد، خاصه مسجد جامع نوعی مانیفست حکومتی نیز به حساب می‌آمده (می‌آید) و مشخصا کارکردهایی غیرعبادی بسیاری را در خود جای می‌داده تا حدی که‌ می‌شنویم چه بسا مسجد نوعی از فضای تعاملی را پدید می‌آورده و حتی میانسرا آن به عنوان میدان شهری به کار گرفته می‌شده است. با این همه، مسجد هر چه بوده باشد، نمی‌توان از وجه عبادی آن چشم‌پوشی کرد. در واقع مسجد قبل از هر چیز دیگری، محلی است برای نماز ‌گزاردن. مسجد همواره در پاسخگویی به نیاز اولیه یکسانی ساخته ‌شده و دستکم در بعد عبادی شاهد رفتار مشابهی در طول تاریخ بوده است که همین مسئله آن را نسبت به سایر گونه-بناها برجسته نموده و حیات آن را تداوم بخشیده است. در این بین، مساجد تاریخی، اگر همچنان محل برپایی نماز محسوب شوند و گرفتار نظمی موزه‌وار نشده باشند، نظر بر حیات طولانی خود، شاهد تکرار مستمر اعمال عبادی مشابه توسط نسل‌های مختلف بوده‌اند که از بدو شکل‌گیری بنا تا به امروز استمرار یافته است و از این رو در بعد عبادی حامل نوعی پیوستگی رفتاری محسوب می‌شوند.

این پیوستگی رفتاری اگرچه از طریق بازدید از مساجد در نظمی موزه‌وار قابل تصور است، اما طریقه ادراک بهتر آن، مشاهده و مشارکت در رفتارهایی است که پیوسته در این بناها انجام می‌گرفته است. به عبارت دیگر، با مشارکت فعالانه در رفتارهایی که پیوسته در یک بنا رخ می‌دهد، می‌توان ضمن درک پیوستگی، بخشی از آن پیوستگی نیز به حساب آمد. بدیهی است در این شرایط، کیفیت انجام رفتار مدنظر نه همچون توریستی نامرتبط با زمینه که اکت عمل را اجرا می‌کند صورت می‌پذیرد، بلکه همچون شخصی که به وجه عبادی عمل اعتقاد دارد انجام می‌شود. در واقع ما کودکان دوره فطرت در اینجا به اعتقاداتمان که اگرچه به اندازه ایمان رومی نیست اما به پوچی کافکا هم نرسیده است، دست می‌آویزیم. از این طریق به آن پیوستگی افزوده می‌شویم و احتمالا قادر خواهیم بود نزدیک‌ترین تجربه ممکن از اتمسفر مساجد تاریخی را به دست آوریم. ما کودکان دوره فطرتیم و به رغم همه دوگانگی‌هایی که هر روزه در زندگیمان تجربه می‌کنیم، هنوز می‌توانیم در سرزمین خودمان توریست نباشیم!

 ...

پی‌نوشت:

[1] جمله‌ آغازین کتاب میانجی نوشته ال. پی. هارتلی.

[2] هیلن براند مسجد را الزاما ساختمان تعریف نمی‌کند. به زعم او: مساجد عظیم اولیه[قرن اول هجری] این اصل را بنیان گذاشتند که بنای مذهبی به تمام معنی اسلامی باید اساسا دارای خصلتی شامل باشد تا اختصاصی. به همین سبب، تنها ویژگی تعیین‌کننده آن عبارت از فضایی محصور و جهت‌دار بود. آنچه که داخل این محصوره ساخته می‌شد از مسجد تا مسجدی دیگر متفاوت بود؛ نکته کلیدی این بود که دیوار خارجی به طور واضح مشخص‌کننده زمین مقدس - حرم - از جهان غیرمذهبی (دنیوی) خارج باشد. با این وجود شایان ذکر است که از نظر عبادی دیوارهای محیطی امری ضروری نیستند. لب کلام و خلاصه آن که مسجد ابدا یک بنا نیست، بلکه در فضایی خلاصه می‌شود که به عبادت اختصاص داده شده است و به دنبال آن باید افزود که تمام تاریخ مسجد به عنوان شکل معماری، در قلمرو دنیوی اتفاق می‌افتد. شاید این سخن افراطی و زننده به نظر آید. ولی با این وجود اگر سادگی مطلق ضروریات نماز جماعت مسلمانان کاملا درک شود، تلقی اشتباهی خواهد بود اگر پیچیدگی بعدی معماری مسجد را در جهت پاسخگویی به نیازهای عبادی بدانیم. برخلاف تصور باید گفت که آن پیچیدگی علی‌الاصول نشأت گرفته از پذیرش وجوه غیر اسلامی و ترکیب آن در بستر جدید است.(هیلن براند، ۱۳۹۳: ۳۵-۳۶)

...

منابع:

شایگان، داریوش (۱۳۹۱). آسیا در برابر غرب. تهران: انتشارات فروزان روز.

هیلن براند، روبرت. (۱۳۹۳). معماری اسلامی: شکل، کارکرد و معنی. (ترجمه باقر آیت‌الله‌زاده شیرازی). تهران: انتشارات روزنه.





Report Page