معماری ایرانی در آینه شرق‌شناسی: سفر به اعماق هنر و هویت؛ مروری بر کتاب «شرق شناسی معماری ایران»

معماری ایرانی در آینه شرق‌شناسی: سفر به اعماق هنر و هویت؛ مروری بر کتاب «شرق شناسی معماری ایران»

صبا مددی| دانشجوی کارشناسی ارشد معماری دانشگاه تهران

مطالب این یادداشت، حاصل برداشت‌های نگارنده از کتاب مطالعه شده در نوزدهمین سری یعنی سری ویژۀ معماری، مرمت و شهرسازی ماراتُن کتاب‌خوانی پرتقال است که به مناسبت تولد چهارسالگی پرتقال و هفتۀ گرامی‌داشت مقام معمار سال ۱۴۰۳ ه.ش با همکاری رسانۀ کوبه و دیگر نهادهای تخصصی برگزارشده است. ماراتُن کتاب‌خوانی پرتقال کوششی برای مطالعۀ گروهی کتاب با فراهم آوردن امکان یادگرفتن و یاددادن است که توسط گروه داوطلب غیرانتفاعی با دغدغۀ اشاعۀ فرهنگ کتاب‌خوانی به‌صورت مشارکتی برگزار می‌شود. برای اطلاعات بیشتر، پرتقال را با شناسۀ «porteghalbookclub» در شبکه‌های مجازی تلگرام، اینستاگرام و لینکدین دنبال بفرمایید.


کتاب «شرق شناسی معماری ایران»

نوشته «غلامرضا جمال الدین»

انتشارات روزنه

چاپ اول، سال۱۴۰۱

۲۴۰ صفحه

بررسی هنر و معماری ایران از دریچه‌ی شرق‌شناسی همواره موضوعی چالش‌برانگیز و پرمایه بوده است. این دیدگاه، علاوه‌بر درک عمیق‌تر ابعاد فرهنگی و تمدنی این هنرها، امکان مقایسه و تحلیل تأثیرات متقابل میان شرق و غرب را نیز فراهم می‌آورد. در این راستا، کتاب«شرق شناسی معماری ایران» اثر غلامرضا جمال الدین، مرجعی مناسب برای غنای این حوزه به شمار می‌رود. نویسنده در این کتاب، با بیان مقدماتی از ارتباط بین شرق‌شناسی و تاریخ معماری ایران، تلاش می‌کند زمینه لازم برای شروع پژوهش در حوزه‌ی شرق‌شناسی معماری ایران را فراهم کند. در این نوشتار در چهار بخش به مرور جستارهایی از این کتاب خواهم پرداخت.

بخش اول: کاوش شرق

هنگامی که به گذشته شرق و وضعیت آن از دریچه دیدگاه جوامع دیگر می نگریم، شاهد دیدگاه های متنوعی از مفهوم شرق طی دوران های متعدد تاریخی از دوران باستان تا کنون هستیم. از تصویرگری یونانیان از شرق به عنوان یک تمدن استبدادی تا شرق شناسی عارفانه دوران مدرن. در این بین نظریات ادوارد سعید، تاثیر‌گذاری بسیاری در این حوزه داشته است. او در کتاب خود به نام «شرق شناسی» با رویکردی انتقادی، از دیدگاه سطحی غرب به شرق مینویسد. در ابتدای این کتاب میخوانیم:«شرق‌شناسی در حکم توزیع آگاهی جغرافیایی درون متون زیباشناختی، پژوهشگرانه، اقتصادی، جامعه‌شناختی، تاریخی و فلسفی است. شرق‌شناسی نه تنها پرداختن به یک تمایز اساسی جغرافیایی است که شامل یک سری علاقه‌ها به عنوان ابزاری برای کاوش‌های پژوهشی، بازسازی بندهای زبانی، تجزیه و تحلیل‌های روان‌شناسی، توصیفات جامعه‌شناختی و درون‌نگری می‌باشد که هم به خلق جریان اصلی آن و هم به خلق یک خواست و نیت یا در مواقعی یک کنترل، دستکاری و تجسم، برای فهمیدن چه چیزی آشکارا به تفاوت جهان شرق و غرب منجر می‌شود، منتهی می‌شود.»

از جایی، حوالی قرن هجدهم به بعد، تاریخ نگاری غرب متاثر از یافته های علوم طبیعی آن دوران شد. از همان زمان هم بود که نگرشی از گذشته که بيشتر خواهان یافتن منشا و چگونگی پیدایش نژاد بشرى بود سرآغاز به کارگیری واژگانی همچون «پیشرفت اجتماعی»، «ترقی تاریخی»، «سکون و ایستایی» در خصوص توصیف جوامع شرق و غرب شد. این مفاهیم بیش از هر جا خود را در فلسفه تاریخ هگل، نمایان کرده اند. فلسفه ای که شرق را پست ترین تمدن در تمدن های چهارگانه خود (ژرمنى، رومى، يونانى و شرقى) توصیف کرده است؛ چراكه «بيشترين فاصله را با تحقق آزادى به معنى تطابق اراده ى اخلاقى و عقلانى فرد با قوانين و رسوم اجتماعى دارد.» او ایران را به عنوان آغازگاه تاریخ بشری قلمداد می‌کند و معتقد است که «تاریخ با شاهنشاهی ایران آغاز می‌شود، یعنی نخستین امپراتوری که به گذر ایام پیوست.» اما با این حال از نظر هگل، تاریخ کهن خاورمیانه در عصر حاضر عمدتا فاقد هرگونه ویژگی تاریخی است و صرفا بازتکرار فروپاشی و انحطاط حکومت‌های مطلقه است.

بخش دوم: نمایشگاه‌های جهانی؛ روایتی از شرق و افسانه آریایی

در قرن نوزدهم و با برپایی نمایشگاه‌های جهانی، فرصتی فراهم آورده شد تا مظاهر فرهنگی و اجتماعی ملل مختلف در معرض دید جهانیان قرار گیرند. این رویدادها، نخستین فرصت مهم برای بازنمایی ایران بودند؛ سرزمینی که پیش از آن تنها در سفرنامه‌ها و مطالعات شرق‌شناسی به تصویر کشیده شده بود. این بار، معماری و طراحی پاویون‌های ایران در این نمایشگاه‌ها، موجب شد تا چهره‌ای نوین از این سرزمین در مقیاس جهانی به نمایش درآید. موضوع آموزش و مطالعه فرهنگ مادی جوامع شرقی، این نمایشگاه‌ها را به نوعی «موزه توصیفات جهانی» مبدل ساخت. بالغ شدن و تکامل این نمایشگاه‌ها در سال ۱۸۸۹ به اوج خود رسید، زمانی که موضوع «سکونت‌گاه‌های بشر» در جوامع مختلف، به عنوان ایده‌ای مؤثر در معرفی شرق و شرقیان به اروپاییان مطرح شد. اما نکته جالب توجه پیشروی باورهایی مانند «ثبات نژادی» در آن زمان بود که پیامدهای آن حتی به داخل گفتمان شرق شناسی معماری ایرانی نیز نفوذ کرد و نتیجه آن تضادهایی در نگارش تاریخ معماری ایران بود. ایران، بسته به نوع نگرش و رویکرد برگزارکنندگان نمایشگاه، به صورت‌های متفاوتی بازنمایی می‌شد؛ گاه در زمره شرق و اسلام و گاه در زمره نژاد آریایی قرار می‌گرفت.

پاویون ایران، ۱۸۸۹

یکی از این جنبه‌های جذاب نمایشگاه‌های جهانی در سال‌های ۱۸۷۸ و ۱۸۸۹، «خیابان نماهای ناشناخته» بود، یک خیابان هنری و تصویری، که هر یک از ملل نماهای متعلق به خود را داشتند تا محصولات و دست‌ساخته‌های فرهنگی خود را در گالری‌ مجاور آن به نمایش بگذارند. برای بسیاری از برگزارکنندگان، هدف این نمایشگاه‌ها نشان دادن پیشرفت تمدن در مسیر و جهت مشخصی بود. نمایشگاه ۱۸۸۹ پاریس اوج این ایده بود. در این نمایشگاه، یک خیابان کشیده با سی و نه خانه وجود داشت که هر یک نمایانگر یک فرهنگ و یک مرحله در تاریخ خانه‌سازی از دوران پیش از تاریخ تا دوران مدرن بود. این ساختار توسط معمار مشهور فرانسوی، چارلز گارنی، طراحی شده بود. در این نمایشگاه، ایران در میان مفاهیم «شرق»، «شرقی بودن» و «آریایی» معلق مانده بود. طراحی غرفه ایران متأثر از بناهای عصر ساسانی بود؛ درحالی که در نمایشگاه‌های ماقبل این سال، ایده ی غرفه‌های ایرانی معمولاً از بناهای عصر اسلامی و به ویژه صفوی الهام می‌گرفت. غرفه ایران در این نمایشگاه دارای دو بخش بود: یک فضای زیر گنبد و یک بخش مستطیل‌شکل که با سقفی چوبی پوشیده شده بود. بر روی بدنه بیرونی این غرفه، روزنه‌های کوچکی قرار داشت که فضای داخلی را از تاریکی رهایی می‌بخشیدند. به نگاه گارنی بزرگترین نوآوری ایران در ساخت بناهای آجری بود و میراث خود را به بقیه تمدن ها منتقل کردند. 

پلان و نمابندی خیابان سکونت گاه بشری، ۱۸۸۹

بخش سوم: شرق‌شناسی و عرفان؛ در جستجوی معنا

در سپیده‌دم سده بیستم، هنگامی که جهان در آستانه تحولات شتابان مدرنیته قرار داشت و این جریان، بر هویت‌های فرهنگی و اجتماعی جوامع مختلف سایه افکنده بود، رویکردهای فکری نوینی سر برآوردند که در برابر این دگرگونی‌های شتابان ایستادگی کرده و خواهان احیای ارزش‌های گذشتگان بودند. این جریان که از آن به «سنت‌گرایی» یاد می‌شد و گاه با عنوان «حکمت جاودانه» نیز شناخته می‌گردید، به نهضتی محافظه‌کارانه در عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی بدل شده بود که در پی بازگشت به جهان پیش از مدرن و بازیابی آموزه‌های دینی بود. رنه گنون، پیشگام این جریان، با نکوهش عقل استدلالی که دستاورد دنیای مدرن بود و موجب از بین رفتن رمز و راز ارزش‌ها و پدیده‌های پیرامون انسان معاصر شده بود، «عقل شهودی» را چاره‌گاه رهایی بشر مدرن از «بحران معنویت» شمرده و بر آن تأکید می‌ورزید. آموزه‌های رنه گنون به تدریج در حوزه‌های مختلف تاریخ هنر و معماری مسیحیت و اسلام مورد توجه قرار گرفت. در این زمینه، نوشته‌های تیتوس بورکهارت نقش تأثیرگذاری داشت. او در نوشته هایش معتقد بود هنر اسلامی با وجود تنوع گسترده‌ای از سبک‌ها که هرکدام پاسخگوی پیشینه قومی خود هستند، مفهوم «وحدت در تنوع» و «تنوع در وحدت» را بیان می‌کند. هنر اسلامی در عین قدرت ادغام و یکپارچگی، ماهیتی ایستا و بی‌زمان دارد. بورکهارت معتقد است که مظاهر وحدت و اصول اسلام در معماری بناها قابل مشاهده است. معماری اسلامی اغلب دارای نقشه متحدالمرکز با سقف گنبدی است که نماد اتحاد آسمان و زمین است. به عنوان مثال، در مسجد شاه اصفهان، دروازه، طاقچه و گنبد دارای کیفیت مقدس و نقش غالب هستند. سردر مسجد با دو مناره، نماد دروازه بهشت بین دو مظهر متضاد و مکمل است.

بخش چهارم: روایت معماری ایران در گذر تاریخ

در خود ایران و در طی حکومت قاجاریه، آشنایی با فرهنگ و تمدن غرب، مسئله عقب‌ماندگی کشور را پیش روی جریان روشنفکری قرار داد. بن‌بست و ناکامی‌های عصر قاجار در مواجهه با تجدد، موجب انقلاب مشروطه شد. در جریان این انقلاب، جریانی از روشنفکران ظهور کردند که معتقد بودند بخشی از مشکلات ایران در تجدد، ناشی از عدم شناخت ایرانیان از تاریخ خود و دستاوردهای درخشان آن است. این روشنفکران تحت تأثیر اندیشه غرب، به ویژه فرانسه و آلمان، تاریخ ایران را بازنویسی کردند. روزنامه «کاوه» به سرپرستی سید حسن تقی زاده و مجله «ایرانشهر» به مدیریت حسین کاظم زاده ایرانشهر در این راستا پیشگام بودند و با انتخاب نوشته‌های شرق‌شناسان، به معرفی و بازشناسی تاریخ ایران پرداختند. تقی‌زاده با تأثیرپذیری از اندیشه‌مندانی چون هگل و مارکس، جوامع شرقی و ایران را «بی‌تاریخ» می‌داند، به این معنا که این جوامع از سكون و عدم تحرك اجتماعى رنج می‌برند. از سوی دیگر کاظم‌زاده تحت تأثیر نظریه جبر جغرافیایی و ایده انتقال و اکتساب موروثی بود. روایت او از تاریخ ایران به شدت تحت تاثیر تحقیقات شرق‌شناسان قرن نوزدهم بود.

 با تشکیل «انجمن آثار ملی» در سال ۱۳04 به همت سید حسن تقی‌زاده، گفتمان «تاریخ معماری» به عنوان بخشی از پروژه مدرنیزاسیون پهلوی و روشنفکری ایران شکل گرفت. گروهی از دانشوران ایرانی با همکاری باستان‌شناسانی چون ارنست هرتسفلد و کارشناسان هنری مانند آرتور یوپ، با بهره مندی از دستاوردهای شرق‌شناسی به طبقه‌بندی تاریخ هنر و معماری ایران پرداختند که این طبقه‌بندی به عنوان مرجعی برای بناهای نوین دوره پهلوی استفاده شد. کتاب «هنر ایران در گذشته و آینده» که از سخنرانی او منتشر شد، در تبیین سیر هنر و معماری ایران و ایدئولوژی پهلوی تأثیرگذار بود. آرتور پوپ در نطق خود دو جهت‌گیری مهم را مورد توجه قرار داد. او ابتدا به ارائه شاخص‌ها و فاکتورهایی از تاریخ هنر و معماری ایران پرداخت که نشان می‌دهد این تمدن به‌طور مستقیم در تمدن‌های جهانی بزرگ تأثیرگذار بوده است. جهت دوم پوپ، تفکیک بین ایرانیان و اقوام مهاجم از سلجوقیان تا تیموریان بود. او بر این باور بود که بسیاری از آثار هنری که به ترک‌ها نسبت داده می‌شوند، در واقع اصالت ایرانی دارند و نمایانگر تداوم و پیوستگی تاریخی فرهنگ و هنر ایران هستند. پوپ تاریخ ایران را به دو دوره پیش از اسلام و بعد از آن تقسیم کرد و به دوره باستان و مذهب زرتشت اعتبار اصلی داد. او تأکید داشت که با حمله اعراب، ایران باستان به انحطاط رفت، اما در دوران اسلامی، تاب‌آوری روح قوم ایرانی در آثار هنری و معماری به چشم می‌خورد.

و در خاتمه کاوش در جستارهای مهم کتاب شرق شناسی معماری ایران، با استناد به نظر نویسنده، روشن است که شرق‌شناسی رشته‌ای گسترده از نوشته‌ها و پژوهش‌هاست که نگرش‌های متنوعی به مشرق زمین را در بر می‌گیرد. این نگرش‌ها در طول قرن‌ها دستخوش تغییر و تحول بوده‌اند. به طور خاص در حوزه مطالعات هنر و معماری جوامع شرقی، همان گونه که ادوارد سعید تاکید کرده، تاریخ این مطالعات دارای روابط به‌هم‌پیوسته‌ای است. به عبارت دیگر، این مطالعات در طول زمان با یکدیگر در تعامل بوده‌اند و به صورت یک شبکه پیچیده از ارتباطات و تأثیرات متقابل شکل گرفته‌اند. به همین دلیل در این کتاب سعی شده تا ساختار و تبیین درونی مباحث به گونه‌ای انجام پذیرد که بتواند بیانگر یک روایت تاریخی نسبتاً منسجم از معماری ایران در مطالعات و جریان شرق‌شناسی از قرن هفدهم تا بیستم میلادی باشد.

اما پرسشی که در انتها مطرح میشود این است که آیا میتوان اصول شرق شناسی را در تحلیل معماری معاصر نیز به کار برد؟ بررسی این موضوع می‌تواند فرصتی فراهم آورد تا با تأمل در چگونگی بازنمایی و تفسیر معماری ایران در چارچوب مطالعات شرق‌شناسی، امکان به کارگیری این روش ها در فهم و تحلیل آثار معماری معاصر نیز مورد کاوش و واکاوی قرار گیرد.


 



Report Page