لحظاتی با سخنان دلنشین پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- (پارهی نخست)
صالح احمد شامی - اقبال فلاحیفرد
در حدیث متفق علیه از ابی وائل روایت شده که فرمود: «عبداللّه بن مسعود(رض) هر پنجشنبه برای مردم موعظه میکرد که مردی به او گفت: ای ابو عبدالرّحمن! من بسیار دوست دارم که شما هر روز برای ما موعظه و نصیحت میکردی! عبداللّه گفت: چیزی که مرا از این کار منع میکند آن است که دوست ندارم که شما را خسته کنم و گاه به گاه برای شما موعظه میکنم همان طور که پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- برای ما گاه به گاه موعظه میکرد كه مبادا مارا خسته کند».
این حدیث یکی از رفتارهای معمول در زندگی پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- را به مان نشان میدهد که عبداللّه بن مسعود(رض) با انجام دادنِ آن، آن را برایمان نقل میکند و سپس هم با گفتار خود بر آن تأکید مینماید؛ چنانکه او مردم را هر روزِ پنج شنبه نصیحت میکرد، یعنی یک بار در هفته، و بر آن نمیافزود گرچه که شنوندگان درخواستِ افزایش دادن آن را داشتند؛ او به آنها خبر میدهد که پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- نیز چنین میکرد. ملاحظه میشود که عبداللّه در ابتدا میخواهد که پایبندیِ عملی به سنّتِ آن حضرت-صلّی الله علیه وسلّم- داشته باشد و سپس حکمت آن را توضیح میدهد.
ازجمله فایدههای حدیث مذکور که به موضوع ما مربوط میشود این امور است:
١. اینکه پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- مردم را نصیحت میکرد ولی نه زیاد تا موعظهی زیاد منجر به خستگی آنان نشود.
٢. این نصایح غیر از احکامی بود که از راه وحی نازل میشد چیزی که تبلیغِ فوری و بی درنگِ آن لازم است خصوصاً اگر که به زمان محدودی هم مربوط میشد؛ و این یعنی آنکه موضوعِ این پندها، نصیحت و یادآوریِ چیزهایی بود که قبلاً شرح داده شده بود، یا چیزهایی که مربوط به جوانب اخلاقی یا روز آخرت و غیره میشد.
٣. اینکه صحابهی حضرت-صلّی الله علیه وسلّم- و از جمله، عبداللّه بن مسعود و غیر وی -خدا از آنان خشنود باد- نقش خود را در اجرای وظیفهی خویش در موعظه و نصیحت مردم بعد از وفاتِ پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- شروع و ایفا کردند.
٤. اینکه اصحاب در همهی اعمالشان، از نظر شکلی و محتوایی به پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- اقتدا میکردند.
آیات کریمهی قرآن هم بر آنچه که در حدیث در موردِ ضرورت موعظه و نصیحت آمده تأکید میکنند، که از جملهی آنهاست قول خداوند متعال که: ﴿وَذَكِّرۡ فَإِنَّ ٱلذِّكۡرَىٰ تَنفَعُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٥٥﴾ [الذاريات: ٥٥].«و پند ده زیرا پند به مؤمنان نفع میرساند.»
عرباض بن ساریه(رض) برای ما بیان میکند که نصیحت و موعظهی پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- چگونه بود، چنانکه یک مجلس از مجالسِ وعظ آن حضرت-صلّی الله علیه وسلّم- را برای ما نقل میکند و میگوید: «روزی پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- برای ما امامتِ نماز کردند و سپس به ما رو کردند و برایمان موعظهای رسا و بلیغ فرمودند که بر اثر آن اشک از چشمها سرازیر شد و قلبها ترسان شدند، و کسی گفت: ای رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- ! این موعظه گویی که موعظهی کسی است که خدا حافظی میکند؟! ما را به چه چیزی سفارش میفرمایید؟ فرمود: «شما را سفارش میکنم به تقوای خداوند و به شنیدن و اطاعت کردن (از دستورات الهی و نیک) اگرچه که از طرف بردهای حبشی همباشد، زیرا هرکس از شما که بعد از من بماند و زندگی کند، اختلافات زیادی خواهد دید؛ پس بر شما (واجب) است که به سنّتِ جانشینان (خلفای) راشد و هدایت یافته بعد از من پایبند باشید و با چنگ و دندان به آن چنگ بزنید، و از چیزهای نو ظهور (وارده در دین) بر حذر باشید، زیرا که هر امر جدیدی (در دین) یک بدعت است و هر بدعتی هم گمراهی است».[1]
ذکر خدا
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّ لِلَّهِ مَلاَئِكَةً يَطُوفُونَ فِي الطُّرُقِ يَلْتَمِسُونَ أَهْلَ الذِّكْرِ، فَإِذَا وَجَدُوا قَوْمًا يَذْكُرُونَ اللَّهَ تَنَادَوْا: هَلُمُّوا إِلَى حَاجَتِكُمْ " قَالَ: «فَيَحُفُّونَهُمْ بِأَجْنِحَتِهِمْ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا» قَالَ: " فَيَسْأَلُهُمْ رَبُّهُمْ، وَهُوَ أَعْلَمُ مِنْهُمْ، مَا يَقُولُ عِبَادِي؟ قَالُوا: يَقُولُونَ: يُسَبِّحُونَكَ وَيُكَبِّرُونَكَ وَيَحْمَدُونَكَ وَيُمَجِّدُونَكَ " قَالَ: " فَيَقُولُ: هَلْ رَأَوْنِي؟ " قَالَ: " فَيَقُولُونَ: لاَ وَاللَّهِ مَا رَأَوْكَ؟ " قَالَ: " فَيَقُولُ: وَكَيْفَ لَوْ رَأَوْنِي؟ " قَالَ: " يَقُولُونَ: لَوْ رَأَوْكَ كَانُوا أَشَدَّ لَكَ عِبَادَةً، وَأَشَدَّ لَكَ تَمْجِيدًا وَتَحْمِيدًا، وَأَكْثَرَ لَكَ تَسْبِيحًا " قَالَ: " يَقُولُ: فَمَا يَسْأَلُونِي؟ " قَالَ: «يَسْأَلُونَكَ الجَنَّةَ» قَالَ: " يَقُولُ: وَهَلْ رَأَوْهَا؟ " قَالَ: " يَقُولُونَ: لاَ وَاللَّهِ يَا رَبِّ مَا رَأَوْهَا " قَالَ: " يَقُولُ: فَكَيْفَ لَوْ أَنَّهُمْ رَأَوْهَا؟ " قَالَ: " يَقُولُونَ: لَوْ أَنَّهُمْ رَأَوْهَا كَانُوا أَشَدَّ عَلَيْهَا حِرْصًا، وَأَشَدَّ لَهَا طَلَبًا، وَأَعْظَمَ فِيهَا رَغْبَةً، قَالَ: فَمِمَّ يَتَعَوَّذُونَ؟ " قَالَ: " يَقُولُونَ: مِنَ النَّارِ " قَالَ: " يَقُولُ: وَهَلْ رَأَوْهَا؟ " قَالَ: " يَقُولُونَ: لاَ وَاللَّهِ يَا رَبِّ مَا رَأَوْهَا " قَالَ: " يَقُولُ: فَكَيْفَ لَوْ رَأَوْهَا؟ " قَالَ: " يَقُولُونَ: لَوْ رَأَوْهَا كَانُوا أَشَدَّ مِنْهَا فِرَارًا، وَأَشَدَّ لَهَا مَخَافَةً " قَالَ: " فَيَقُولُ: فَأُشْهِدُكُمْ أَنِّي قَدْ غَفَرْتُ لَهُمْ " قَالَ: " يَقُولُ مَلَكٌ مِنَ المَلاَئِكَةِ: فِيهِمْ فُلاَنٌ لَيْسَ مِنْهُمْ، إِنَّمَا جَاءَ لِحَاجَةٍ. قَالَ: هُمُ الجُلَسَاءُ لاَ يَشْقَى بِهِمْ جَلِيسُهُمْ».[2]
ابو هریره(رض) میگوید که: پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود: «خداوند متعال فرشتگانی دارد که در راهها و جاها به دنبال کسانی میگردند که ذکر خدا میکنند و هرگاه جماعتی را دیدند که ذکر خدا میکنند، همدیگر را صدا میکنند و میگویند: بیایید که آنچه که میخواهید اینجاست! و سپس، با بالهای خود به دور جماعتی که مشغول ذکر هستند تا آسمان دنیا حلقه میزنند. پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود: آنگاه خداوند که خود به حقیقت امر از همه آگاهتر است از این فرشتگان سؤال میکند که: این بندگانِ من چه میگویند؟! ملایکه میگویند: تمجید و حمد و ثنای تو میگویند! پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- در ادامه فرمود: خداوند میفرماید: آیا این بندگان مرا دیدهاند؟ ملایکه میگویند: نه به خدا، تو را ندیدهاند. خداوند میفرماید: اگر مرا میدیدند، چه میکردند؟ فرشتگان عرض میکنند: اگر تو را میدیدند، حتماً تو را بیشتر و شدیدتر عبادت و تمجید و تسبح مینمودند. خداوند میفرماید: آنان از من چه درخواستی دارند؟ میگویند: پروردگارا! بهشت را از تو میخواهند. خداوند میفرماید: ولی مگر بهشت را دیدهاند؟! فرشتگان عرض میکنند: به خدا، ای پروردگار ما! بهشت را ندیدهاند! میفرماید: پس اگر بهشت را میدیدند، چه میکردند؟! میگویند: اگر بهشت را میدیدند، بر رسیدن به آن حریصتر و مُصرتر میبودند و بیشتر آن را میطلبیدند و علاقه و رغبتشان بدان بیشتر میشد. خداوند میفرماید: از چه چیزی پناه میجویند؟! میگویند: از آتش دوزخ. میفرماید: ولی مگر دوزخ را دیدهاند؟! میگویند: خیر، به خدا قسم آن را ندیدهاند. میفرماید: پس اگر آن را میدیدند، چه میکردند؟ عرض میکنند: اگر دوزخ را میدیدند، حتماً از آن بیشتر گریزان میشدند و بیشتر میترسیدند! خداوند میفرماید: پس ای فرشتگان من! من شما را شاهد و گواه میگیرم که از این جماعت گذشت کردهام و ایشان را مورد عفو و مغفرت قرار دادهام. پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- در ادامه فرمود: یکی از این فرشتگان عرض میکند: پروردگارا! در میان این ذکر کنندگان فلان کس هم هست که جزو آنان نیست بلکه تنها برای کاری به آنجا آمده است! خداوند میفرماید: آنان همه در یک مجلس با هم جمع شدهاند و همنشین هماند و کسی که هم مجلسِ آنان باشد اهل شقاوت نخواهد بود».
دعا
عَنْ أَبِي ذَرٍّ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فِيمَا رَوَى عَنِ اللهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى أَنَّهُ قَالَ: «يَا عِبَادِي إِنِّي حَرَّمْتُ الظُّلْمَ عَلَى نَفْسِي، وَجَعَلْتُهُ بَيْنَكُمْ مُحَرَّمًا، فَلَا تَظَالَمُوا، يَا عِبَادِي كُلُّكُمْ ضَالٌّ إِلَّا مَنْ هَدَيْتُهُ، فَاسْتَهْدُونِي أَهْدِكُمْ، يَا عِبَادِي كُلُّكُمْ جَائِعٌ، إِلَّا مَنْ أَطْعَمْتُهُ، فَاسْتَطْعِمُونِي أُطْعِمْكُمْ، يَا عِبَادِي كُلُّكُمْ عَارٍ، إِلَّا مَنْ كَسَوْتُهُ، فَاسْتَكْسُونِي أَكْسُكُمْ، يَا عِبَادِي إِنَّكُمْ تُخْطِئُونَ بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ، وَأَنَا أَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا، فَاسْتَغْفِرُونِي أَغْفِرْ لَكُمْ، يَا عِبَادِي إِنَّكُمْ لَنْ تَبْلُغُوا ضَرِّي فَتَضُرُّونِي وَلَنْ تَبْلُغُوا نَفْعِي، فَتَنْفَعُونِي، يَا عِبَادِي لَوْ أَنَّ أَوَّلَكُمْ وَآخِرَكُمْ وَإِنْسَكُمْ وَجِنَّكُمْ كَانُوا عَلَى أَتْقَى قَلْبِ رَجُلٍ وَاحِدٍ مِنْكُمْ، مَا زَادَ ذَلِكَ فِي مُلْكِي شَيْئًا، يَا عِبَادِي لَوْ أَنَّ أَوَّلَكُمْ وَآخِرَكُمْ وَإِنْسَكُمْ وَجِنَّكُمْ كَانُوا عَلَى أَفْجَرِ قَلْبِ رَجُلٍ وَاحِدٍ، مَا نَقَصَ ذَلِكَ مِنْ مُلْكِي شَيْئًا، يَا عِبَادِي لَوْ أَنَّ أَوَّلَكُمْ وَآخِرَكُمْ وَإِنْسَكُمْ وَجِنَّكُمْ قَامُوا فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ فَسَأَلُونِي فَأَعْطَيْتُ كُلَّ إِنْسَانٍ مَسْأَلَتَهُ، مَا نَقَصَ ذَلِكَ مِمَّا عِنْدِي إِلَّا كَمَا يَنْقُصُ الْمِخْيَطُ إِذَا أُدْخِلَ الْبَحْرَ، يَا عِبَادِي إِنَّمَا هِيَ أَعْمَالُكُمْ أُحْصِيهَا لَكُمْ، ثُمَّ أُوَفِّيكُمْ إِيَّاهَا، فَمَنْ وَجَدَ خَيْرًا، فَلْيَحْمَدِ اللهَ وَمَنْ وَجَدَ غَيْرَ ذَلِكَ، فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ»[3]
ابوذر غفاری(رض) از پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- روایت میکند که ایشان از خداوند تبارک و تعالی روایت کردند که خداوند میفرماید: «ای بندگان من! همانا من ظلم کردن را بر خودم حرام کردهام، و آن را بر شما نیز حرام کردهام، پس به هم دیگر ظلم نکنید! ای بندگانم! همهی شما گمراه هستید مگر کسی که من او را هدایت کرده باشم، پس، از من طلب هدایت کنید تا هدایت تان کنم؛ ای بندگانم! همهی شما گرسنهاید مگر کسی که من به او طعام داده باشم، پس از من طلب طعام کنید تا طعامتان دهم؛ ای بندگانم! همهی شما لُخت و عریان هستید مگر کسی که من او را پوشانده باشم، پس، از من طلب پوشش کنید تا شما را بپوشانم؛ ای بندگانم! شما شب و روز خطا میکنید، و من تمام گناهان را میآمرزم، پس، از من طلب آمرزش کنید تا شما را بیامرزم؛ ای بندگانِ من! شما هرکز نمیتوانید که به من هیچ ضرری برسانید و هرگز هم نمیتوانید که به من هیچ سودی و نفعی برسانید؛ ای بندگانم! اگر همهی شما از اول تا آخرتان و از انسان و جن، بر شیوهی قلبِ پاکترین افراد خودتان باشید، این در مُلک من هیچ چیزی اضافه نمیکند؛ ای بندگان من! اگر که از اول تا آخرتان از انسان و جن همه بر شیوهی قلب گناهکارترین فرد باشید، این هیچ چیز از مُلک من کم نمیکند. ای بندگانم! اگر همهی شما از اول تا آخرتان از انسان و جن، در یک جای واحد جمع شوید و از من درخواست کنید و من به هر انسانی درخواستش را بدهم، این فقط به آن اندازه از آنچه نزد من است کم میکند که سوزنی را در آب دریا فروکنند (یعنی آن سوزن در موقع بیرون آورده شدن چه مقدار از آن دریا کم میکند؟ معلوم است که هیچ)[4]. ای بنگانِ من! آنچه هست فقط اعمال شماست که من برایتان نگه میدارم و سپس هم کاملاً به شما پس میدهم؛ پس هرکس که در کارنامهی خود نیکیای سراغ دارد، خداوند را بر آن شکر گزارد و هرکس غیر از آن را یافت، کس دیگری غیر از خودش را سرزنش نکند».
شالودههای اسلام
عَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ، قَالَ: كُنْتُ مَعَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي سَفَرٍ، فَأَصْبَحْتُ يَوْمًا قَرِيبًا مِنْهُ وَنَحْنُ نَسِيرُ، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ أَخْبِرْنِي بِعَمَلٍ يُدْخِلُنِي الجَنَّةَ وَيُبَاعِدُنِي عَنِ النَّارِ، قَالَ: لَقَدْ سَأَلْتَ عَنْ عَظِيمٍ، وَإِنَّهُ لَيَسِيرٌ عَلَى مَنْ يَسَّرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ، تَعْبُدُ اللَّهَ وَلاَ تُشْرِكْ بِهِ شَيْئًا، وَتُقِيمُ الصَّلاَةَ، وَتُؤْتِي الزَّكَاةَ، وَتَصُومُ رَمَضَانَ، وَتَحُجُّ البَيْتَ، ثُمَّ قَالَ: أَلاَ أَدُلُّكَ عَلَى أَبْوَابِ الخَيْرِ: الصَّوْمُ جُنَّةٌ، وَالصَّدَقَةُ تُطْفِئُ الخَطِيئَةَ كَمَا يُطْفِئُ الْمَاءُ النَّارَ، وَصَلاَةُ الرَّجُلِ مِنْ جَوْفِ اللَّيْلِ قَالَ: ثُمَّ تَلاَ ﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ يَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ ١٦ فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٧﴾ ثُمَّ قَالَ: أَلاَ أُخْبِرُكَ بِرَأْسِ الأَمْرِ كُلِّهِ وَعَمُودِهِ، وَذِرْوَةِ سَنَامِهِ؟ قُلْتُ: بَلَى يَا رَسُولَ اللهِ، قَالَ: رَأْسُ الأَمْرِ الإِسْلاَمُ، وَعَمُودُهُ الصَّلاَةُ، وَذِرْوَةُ سَنَامِهِ الجِهَادُ، ثُمَّ قَالَ: أَلاَ أُخْبِرُكَ بِمَلاَكِ ذَلِكَ كُلِّهِ؟ قُلْتُ: بَلَى يَا نَبِيَّ اللهِ، فَأَخَذَ بِلِسَانِهِ قَالَ: كُفَّ عَلَيْكَ هَذَا، فَقُلْتُ: يَا نَبِيَّ اللهِ، وَإِنَّا لَمُؤَاخَذُونَ بِمَا نَتَكَلَّمُ بِهِ؟ فَقَالَ: ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ يَا مُعَاذُ، وَهَلْ يَكُبُّ النَّاسَ فِي النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ أَوْ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ إِلاَّ حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ».[5]
از معاذ بن جبل(رض) روایت است که گفت: من در سفری در خدمتِ پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- بودم و یک روز در حالی که راه میرفتیم در نزدیکیِ ایشان قرار گرفتم و گفتم: ای رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- به من عملی را نشان بده که مرا داخل بهشت کرده، از جهنّم دور کند! فرمودند: «حقیقتاً چیزی خیلی بزرگی را از من پرسیدی ولی این کار بر کسی که خداوند متعال آن را بر وی آسان کند، آسان میباشد؛ عبادت خداوند را میکنی و هیچ چیز را شریک او نمیگردانی، نماز را بر پا میداری، زکات را میپردازی، روزهی ماه رمضان را میگیری و زیارت خانهی خدا را به جای میآوری»؛ و سپس، فرمود: «گوش دار تا تو را بر درهای خیر و نیکی راهنمایی کنم: روزه سپر است (پوششی است در برابر آتش)، صدقه خطاها را خاموش میکند همان گونه که آب آتش را خاموش میکند، و نمازِ شخص در دل شب (نیمه شب)».
معاذ میگوید: پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- سپس این آیه را تلاوت فرمود:
﴿تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمۡ عَنِ ٱلۡمَضَاجِعِ يَدۡعُونَ رَبَّهُمۡ خَوۡفٗا وَطَمَعٗا وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ١٦ فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٧﴾ [السجدة: 16-17].
«(یکی از صفات مؤمنان این است که شب) پهلوهایشان از بسترها دور میشود (و به عبادت پروردگار میپردازند) و پروردگار خود را با بیم و امید به فریاد میخوانند و از چیزهایی که به ایشان دادهایم، میبخشند، هیچ کس نمیداند که در جزای آنچه انجام میداند چه چیز از آن پاداشها که روشنی بخشِ دیدگان است برای آنها مخفی و آماده شده است».
و بعد، فرمود: «آیا تو را از رأسِ امرِ (دین) و ستونِ آن و قلّهی آن با خبر کنم؟!» عرض کردم: بله، ای رسول خدا! فرمود: «رأس امرِ (دین) اسلام (تسلیم خدا شدن) و ستونِ آن نماز و قلّهی آن جهاد است».
و سپس، فرمود: «آیا تو را از آن چیزی که سبب میشود که انسان تمام اینها را داشته باشد با خبر کنم؟!» من عرض کردم: بله، ای رسول خدا! و ایشان زبانش را گرفت و فرمود: «مواظبِ این باش»! من گفتم: ای پیامبر خدا! مگر ما به خاطر آنچه که بر زبان میآوریم هم بازخواست میشویم؟ فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند[6] ای معاذ! آ یا مگر این که مردم را به حالت سرنگون (به رو) در آتش میاندازد چیزی به جز نتایج زبانهایشان است؟!».
عن الحَارِثَ الأَشْعَرِيَّ، رَضیِ اللّه عَنهُ أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ أَمَرَ يَحْيَى بْنَ زَكَرِيَّا بِخَمْسِ كَلِمَاتٍ أَنْ يَعْمَلَ بِهَا وَيَأْمُرَ بني إسرائيل أَنْ يَعْمَلُوا بِهَا، وَإِنَّهُ كَادَ أَنْ يُبْطِئَ بِهَا، فَقَالَ عِيسَى: إِنَّ اللَّهَ أَمَرَكَ بِخَمْسِ كَلِمَاتٍ لِتَعْمَلَ بِهَا وَتَأْمُرَ بني إسرائيل أَنْ يَعْمَلُوا بِهَا، فَإِمَّا أَنْ تَأْمُرَهُمْ، وَإِمَّا أَنَا آمُرُهُمْ، فَقَالَ يَحْيَى: أَخْشَى إِنْ سَبَقْتَنِي بِهَا أَنْ يُخْسَفَ بِي أَوْ أُعَذَّبَ، فَجَمَعَ النَّاسَ فِي بَيْتِ الْمَقْدِسِ، فَامْتَلأَ الْمَسْجِدُ وَقَعَدُوا عَلَى الشُّرَفِ، فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي بِخَمْسِ كَلِمَاتٍ أَنْ أَعْمَلَ بِهِنَّ، وَآمُرَكُمْ أَنْ تَعْمَلُوا بِهِنَّ: أَوَّلُهُنَّ أَنْ تَعْبُدُوا اللَّهَ وَلاَ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا، وَإِنَّ مَثَلَ مَنْ أَشْرَكَ بِاللَّهِ كَمَثَلِ رَجُلٍ اشْتَرَى عَبْدًا مِنْ خَالِصِ مَالِهِ بِذَهَبٍ أَوْ وَرِقٍ، فَقَالَ: هَذِهِ دَارِي وَهَذَا عَمَلِي فَاعْمَلْ وَأَدِّ إِلَيَّ، فَكَانَ يَعْمَلُ وَيُؤَدِّي إِلَى غَيْرِ سَيِّدِهِ، فَأَيُّكُمْ يَرْضَى أَنْ يَكُونَ عَبْدُهُ كَذَلِكَ؟ وَإِنَّ اللَّهَ أَمَرَكُمْ بِالصَّلاَةِ، فَإِذَا صَلَّيْتُمْ فَلاَ تَلْتَفِتُوا فَإِنَّ اللَّهَ يَنْصِبُ وَجْهَهُ لِوَجْهِ عَبْدِهِ فِي صَلاَتِهِ مَا لَمْ يَلْتَفِتْ، وَآمُرُكُمْ بِالصِّيَامِ، فَإِنَّ مَثَلَ ذَلِكَ كَمَثَلِ رَجُلٍ فِي عِصَابَةٍ مَعَهُ صُرَّةٌ فِيهَا مِسْكٌ، فَكُلُّهُمْ يَعْجَبُ أَوْ يُعْجِبُهُ رِيحُهَا، وَإِنَّ رِيحَ الصَّائِمِ أَطْيَبُ عِنْدَ اللهِ مِنْ رِيحِ الْمِسْكِ، وَآمُرُكُمْ بِالصَّدَقَةِ فَإِنَّ مَثَلَ ذَلِكَ كَمَثَلِ رَجُلٍ أَسَرَهُ العَدُوُّ، فَأَوْثَقُوا يَدَهُ إِلَى عُنُقِهِ وَقَدَّمُوهُ لِيَضْرِبُوا عُنُقَهُ، فَقَالَ: أَنَا أَفْدِيهِ مِنْكُمْ بِالقَلِيلِ وَالكَثِيرِ، فَفَدَى نَفْسَهُ مِنْهُمْ، وَآمُرُكُمْ أَنْ تَذْكُرُوا اللَّهَ فَإِنَّ مَثَلَ ذَلِكَ كَمَثَلِ رَجُلٍ خَرَجَ العَدُوُّ فِي أَثَرِهِ سِرَاعًا حَتَّى إِذَا أَتَى عَلَى حِصْنٍ حَصِينٍ فَأَحْرَزَ نَفْسَهُ مِنْهُمْ، كَذَلِكَ العَبْدُ لَا يُحْرِزُ نَفْسَهُ مِنَ الشَّيْطَانِ إِلَّا بِذِكْرِ اللَّهِ "، قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «وَأَنَا آمُرُكُمْ بِخَمْسٍ اللَّهُ أَمَرَنِي بِهِنَّ، السَّمْعُ وَالطَّاعَةُ وَالجِهَادُ وَالهِجْرَةُ وَالجَمَاعَةُ، فَإِنَّهُ مَنْ فَارَقَ الجَمَاعَةَ قِيدَ شِبْرٍ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الإِسْلَامِ مِنْ عُنُقِهِ إِلَّا أَنْ يَرْجِعَ، وَمَنْ ادَّعَى دَعْوَى الجَاهِلِيَّةِ فَإِنَّهُ مِنْ جُثَا جَهَنَّمَ» ، فَقَالَ رَجُلٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ وَإِنْ صَلَّى وَصَامَ؟ قَالَ: «وَإِنْ صَلَّى وَصَامَ، فَادْعُوا بِدَعْوَى اللَّهِ الَّذِي سَمَّاكُمُ المُسْلِمِينَ المُؤْمِنِينَ، عِبَادَ اللَّهِ».[7]
از حارث اشعری(رض) روایت است که پیامبر خدا-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود: «خداوند به یحی پسر زکریا پنج کلمه را امر کرد که خودش به آنها عمل کند و به بنی اسرائیل هم امر کند که به آنها عمل کنند، ولی یحیی پیوسته این کار را به تأخیر میانداخت که عیسی به او گفت: خداوند پنج کلمه را به تو امر کرده که خود به آن عملی کنی و به بنی اسرائیل هم امر کنی که به آن عمل کنند: حال یا تو به آنها امر کن، و یا تا من به آنها امر کنم؟! یحیی گفت: میترسم که اگر تو در این کار از من پیش بگیری، به واسطهی آن در زمین فرو برده و یا عذاب داده شودم، و بنا براین، مردم را در بیتالمقدس جمع کرد. مسجد پر شد و مردم حتّی روی بلندیها نیز رفتند. یحیی فرمود: خداوند به من پنج کلمه را امر کرده که خود آنها را انجام دهم و شما را هم به انجام آن پنج کلمه امر کنم: اوّلین کلمه، این که: خداوند را عبادت کنید و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید. در واقع، کسی که برای خداوند شریک قرار میدهد، مانند مردی است که از اصلِ مال خودش، با طلا یا با نقره، بردهای میخرد و به او میگوید که: این خانهی من است و این هم کار من، تو این جا کار کن و مزد کارت را پیش من بیاور!، ولی آن برده کار میکند و مزدش را به کسی دیگر غیر از اربابش میدهد؛ حال کدام یک از شما راضی میشود که بردهاش این طور باشد؟! و خداوند شما را به نماز خواندن امر میکند؛ پس هرگاه نماز خواندید، به چپ و راست خود نگاه نکنید، زیرا خداوند، تا زمانی که بنده در نماز به چپ و راست ننگرد، صورت خویش را متوجّه صورتِ بندهی نماز گزار میکند.
و شما را به صدقه امر میکنم، که صدقه دادن مانند آن است که مردی دشمنانش او را اسیر کنند و دستش را محکم به گردنش ببندند و او را میبرند تا گردنش را بزنند و او در آن هنگام میگوید: من فدیهی کم یا زیادی میدهم و خود را از شما باز خرید میکنم و نفس خویش را از آنها میرهاند.
و شما را به ذکر خداوند امر میکنم که ذکر کردن مثل آن است که مردی دشمن به سرعت او را دنبال میکند تا این که او به قلعهی محکمی میرسد و در آن جا خودش را از آنها حفظ میکند، همین طور بنده نیز جز با ذکر خداوند نمیتواند خودش را از شیطان حفظ کنند.
پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود: «من هم شما را به پنج چیز امر میکنم که خداوند آنها را به من امر کرده: سمع (شنیدن او امر الهی) اطاعت (فرمان برداری کردن از اوامر الهی)، جهاد، هجرت کردن و با جماعت بودن (اتّحاد) زیرا که هرکس که به اندازهی یک وجب از جماعت جدا شود، طناب (تعهّد) اسلام را از گردن خود در آوَرده مگر این که به جماعت بر گردد، و هرکس که خود را به نامها و عناوین جاهلیّت بخواند و بر آن اعتقادات باشد، همانان او از جملهی جهنّمیان میباشد». در این هنگام، مردی گفت: ای رسول خدا! اگرچه که نماز هم بخواند وروزه هم بگیرد؟! پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود: اگرچه نماز هم بخواند و روزه هم بگیرد، پس ای بندگانِ خدا! هم دیگر را با نام و عنوانی که خداوند شما را بدان خوانده و نامیده، مسلمین با مؤمنین بخوانید»[8].
پایبندی به سنت
عَنْ أَبِي مُوسَى الأَشْعَرِيّ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «إِنَّ مَثَلِي وَمَثَلَ مَا بَعَثَنِيَ اللهُ بِهِ كَمَثَلِ رَجُلٍ أَتَى قَوْمَهُ، فَقَالَ: يَا قَوْمِ إِنِّي رَأَيْتُ الْجَيْشَ بِعَيْنَيَّ، وَإِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْعُرْيَانُ، فَالنَّجَاءَ، فَأَطَاعَهُ طَائِفَةٌ مِنْ قَوْمِهِ، فَأَدْلَجُوا فَانْطَلَقُوا عَلَى مُهْلَتِهِمْ، وَكَذَّبَتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ فَأَصْبَحُوا مَكَانَهُمْ، فَصَبَّحَهُمُ الْجَيْشُ فَأَهْلَكَهُمْ وَاجْتَاحَهُمْ، فَذَلِكَ مَثَلُ مَنْ أَطَاعَنِي وَاتَّبَعَ مَا جِئْتُ بِهِ، وَمَثَلُ مَنْ عَصَانِي وَكَذَّبَ مَا جِئْتُ بِهِ مِنَ الْحَقِّ».[9]
از ابو موسی اشعری(رض) روایت است که رسول الله-صلّی الله علیه وسلّم- فرمودند: «مثال من و آن چیزی که بدان مبعوث شدهام مثال مردی است که نزد قومی میآید و میگوید: "ای قوم! در واقع، من با چشم خود لشکری را دیدم که میخواهد به شما حمله کند و من تنها یک هشدار دهندهی برهنه[10] به شما هستم پس هان به دنبال نجات باشید!" و آن گاه بعضی از آن اقوام از او اطاعت میکنند و شبانگاه به راه میافتند و به آهستگی بیرون میزنند و در نتیجه، نجات پیدا میکنند؛ امّا برخی دیگر او را تکذیب میکنند و در جای خودشان میمانند و صبح، آن لشکر فرا میرسد و آنها را نابود و با خاک یکسان میکند؛ آری، این است مثالِ کسی که مرا اطاعت کرده، از آنچه که من آوردهام پیروی میکند و مثالِ کسی که از من نا فرمانی کرده، آن حقّی را که آوردهام تکذیب میکند (تصدیق کنندهی من مثل کسانی است که خبر آن مرد را تصدیق میکنند و نجات مییابد و تکذیب کنندهام مانند کسانی است که خبر آن مرد را تکذیب کردند و هلاک میشود)».
فرصت عمل
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «نِعْمَتَانِ مَغْبُونٌ فِيهِمَا كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ: الصِّحَّةُ وَالفَرَاغُ».
ابن عبّاس(رض) میگوید: رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- فرمودند: «دو نعمت هستند که بیشتر مردم در مورد آن دو دچار ضرر و زیان میشوند؛ یکی، سلامتی و دیگری، فراغت».[11]
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِرَجُلٍ وَهُوَ يَعِظُهُ:«اغْتَنِمْ خَمْسًا قَبْلَ خَمْسٍ: شَبَابَكَ قَبْلَ هِرَمِكَ، وَصِحَّتَكَ قَبْلَ سَقَمِكَ، وَغِنَاءَكَ قَبْلَ فَقْرِكَ، وَفَرَاغَكَ قَبْلَ شُغْلِكَ، وَحَيَاتَكَ قَبْلَ مَوْتِكَ».[12]
ابن عباس(رض) میگوید: رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- مردی را نصیحت میکرد و به او فرمود: «پنج چیز را قبل از پنج چیز غنیمت شمار (قدرشان را بدان): جوانیات را قبل از پیریات، سلامتیات را قبل از بیماریات، ثروتمندیات را قبل فقرت، فراغت و بیکاریات را قبل از مشغولیّتت، زندگیت را قبل از مرگت».
دنیا
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «الدُّنْيَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ، وَجَنَّةُ الْكَافِرِ».[13]
از ابو هریره(رض) روایت است که گفت: رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- فرمودند: «دنیا زندانِ مؤمن است و بهشت کافر».
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ رَضِیَ اللهُ عَنهُما، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَرَّ بِالسُّوقِ، دَاخِلًا مِنْ بَعْضِ الْعَالِيَةِ، وَالنَّاسُ كَنَفَتَهُ، فَمَرَّ بِجَدْيٍ أَسَكَّ مَيِّتٍ، فَتَنَاوَلَهُ فَأَخَذَ بِأُذُنِهِ، ثُمَّ قَالَ: «أَيُّكُمْ يُحِبُّ أَنَّ هَذَا لَهُ بِدِرْهَمٍ؟» فَقَالُوا: مَا نُحِبُّ أَنَّهُ لَنَا بِشَيْءٍ، وَمَا نَصْنَعُ بِهِ؟ قَالَ: «أَتُحِبُّونَ أَنَّهُ لَكُمْ؟» قَالُوا: وَاللهِ لَوْ كَانَ حَيًّا، كَانَ عَيْبًا فِيهِ، لِأَنَّهُ أَسَكُّ، فَكَيْفَ وَهُوَ مَيِّتٌ؟ فَقَالَ: «فَوَاللهِ لَلدُّنْيَا أَهْوَنُ عَلَى اللهِ، مِنْ هَذَا عَلَيْكُمْ».[14]
از جابر بن عبد الله(رض) روایت است که گفت: رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- در حالی که وارد یک محلّهی بلند میشد و مردم هم در اطراف او بودند از بازار گذشت و در راه، بزغالهی مردهی ناقص را که گوشهایش از بین رفته یا کوچک بود، دید و گوش آن را با دست گرفت و سپس فرمود: «یک از شما دوست دارد که این بزغالهی مرده برای او باشد به قیمت یک درهم؟!».
مردم گفتند: ما آن را نمیخواهیم که مجانی نیز مال ما بشود، و با آن چه کار کنیم؟!.
فرمود: «آیا دوست دارید که مال شما باشد؟!».
عرض کردند: و الله این اگر که زنده نیز بود، باز هم عیب داشت چون که گوش ندارد، چه رسد به حالا که مردار هم هست؟!.
فرمود: «به خدا قسم، دنیا نزد خداوند خوارتر و بی ارزشتر از این مردار در نزد شماست».
عَن عَبدِالله بنِ عُمَرَ رَضِیَ الله عَنهُما قَالَ: أَخَذَ رسول الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِمِنکَبی فَقالَ: «كُنْ فِي الدُّنْيَا كَأَنَّكَ غَرِيبٌ أَوْ عَابِرُ سَبِيلٍ».[15]
از عبد الله بن عمر(رض) روایت شده که گفت: پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- دستش را بر شانهی من گذاشت و فرمود: «در دنیا، چنان باش که گویی یک غریب هستی یا یک رهگذر».
عن زَيْدُ بْنُ ثَابِتٍ رَضِیَ الله عَنهُ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، يَقُولُ: «مَنْ كَانَتِ الدُّنْيَا هَمَّهُ، فَرَّقَ اللَّهُ عَلَيْهِ أَمْرَهُ، وَجَعَلَ فَقْرَهُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ، وَلَمْ يَأْتِهِ مِنَ الدُّنْيَا إِلَّا مَا كُتِبَ لَهُ، وَمَنْ كَانَتِ الْآخِرَةُ نِيَّتَهُ، جَمَعَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَهُ، وَجَعَلَ غِنَاهُ فِي قَلْبِهِ، وَأَتَتْهُ الدُّنْيَا وَهِيَ رَاغِمَةٌ».[16]
از زید بن ثابت(رض) روایت است که گفت: از رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- شنیدم که فرمودند: «هرکس همّ و غمّش تنها دنیا باشد و فقط برای آن بکوشد و آن را بخواهد، خداوند وضع و احوال او را پریشان و پراکنده میکند و فقر و نیازمندیاش را در جلو چشمش قرار میدهد (یعنی: آن فرد همیشه احساس احتیاج و نیاز میکند و رضایت قلبی ندارد) و از دنیا هم جز آنچه که برایش مقدّر شده به او نمیرسد؛ و هرکس که نیّت و هدف و قصد خود را (نجات و پاداش در) آخرت قرار دهد، خداوند اوضاع و احوال او را بسامان و مرتّب میگرداند و ثروت و بینیازیاش را در دلش قرار میدهد (یعنی: در دل، به آنچه دارد راضی و خشنود است) و دنیا، ذلیلانه و خاشعانه، به او روی میآورد».
حرص داشتن به مال دنیا
عن ابْنَ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا،قَال: قَالَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: «لَوْ كَانَ لِابْنِ آدَمَ وَادِيَانِ مِنْ مَالٍ لاَبْتَغَى ثَالِثًا، وَلاَ يَمْلَأُ جَوْفَ ابْنِ آدَمَ إِلَّا التُّرَابُ، وَيَتُوبُ اللَّهُ عَلَى مَنْ تَابَ».[17]
از ابن عباس(رض) روایت است که گفت: رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- فرمودند: بنی آدم حتّی اگر دو درّه مال و ثروت داشته باشد، باز هم به دنبال سومی میرود، و شکم انسان را فقط خاک است که پر میکند و هرکس که توبه کند خداوند توبهی او را میپذیرد».
«عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: يَكْبَرُ ابْنُ آدَمَ وَيَكْبَرُ مَعَهُ اثْنَانِ: حُبُّ المَالِ، وَطُولُ العُمُرِ»[18].
از انس بن مالک(رض) روایت است که گفت: رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود: «بنی آدم بزرگ میشود و با او دو چیز دیگر هم بزرگ میشوند: دوستی مال و دوست داشتنِ عمر طولانی».
«عَنِ المِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ، أَنَّهُ أَبَا عُبَيْدَةَ قَدِمَ بِمَالٍ مِنَ البَحْرَيْنِ، فَسَمِعَتِ الأَنْصَارُ بِقُدُومِ أَبِي عُبَيْدَةَ، فَوَافَتْ صَلاَةَ الصُّبْحِ مَعَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَلَمَّا صَلَّى بِهِمُ الفَجْرَ انْصَرَفَ، فَتَعَرَّضُوا لَهُ، فَتَبَسَّمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حِينَ رَآهُمْ، وَقَالَ: «أَظُنُّكُمْ قَدْ سَمِعْتُمْ أَنَّ أَبَا عُبَيْدَةَ قَدْ جَاءَ بِشَيْءٍ؟»، قَالُوا: أَجَلْ يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «فَأَبْشِرُوا وَأَمِّلُوا مَا يَسُرُّكُمْ، فَوَاللَّهِ لاَ الفَقْرَ أَخْشَى عَلَيْكُمْ، وَلَكِنْ أَخَشَى عَلَيْكُمْ أَنْ تُبْسَطَ عَلَيْكُمُ الدُّنْيَا كَمَا بُسِطَتْ عَلَى مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ، فَتَنَافَسُوهَا كَمَا تَنَافَسُوهَا وَتُهْلِكَكُمْ كَمَا أَهْلَكَتْهُمْ»[19].
از مسور بن مخرمه روایت است که گفت: ابو عبیده بن جراح(رض) همراه با بیت المالِ فراوانی از بحرین بازگشت و به مدینه رسید و انصار از باز آمدن او با خبر شدند. من نماز صبح را به امامت رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- خواندم و آنحضرت-صلّی الله علیه وسلّم- وقتی که امامت نماز را تمام کرد، بازگشت، امّا مردم به طرف ایشان رفتند، و با اشاره، درخواست (سهمی از آن) مال کردند. پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- وقتی که آنها را آن طور دید، تبسّم نمود و فرمود: «گمان میکنم شما شنیدهاید که ابو عبیده، چیزی آورده است؟!».
عرض کردند: بله، ای رسول خدا!
فرمود: «پس به شما مژده باد و به چیزی امیدوار باشید که شما را خوشحال خواهد ساخت! چون که، به خدا سوگند، من بر شما از فقر نمیترسم بلکه از آن بیم دارم که دروازههای دنیا به روی شما باز شود همان طور که بر پیشینیانتان باز شد و شما بر سر متاع دنیا با یکدیگر رقابت کنید همان گونه که آنها بر سر آن با یکدیگر رقابت کردند و دنیا شما را هلاک کند همان طور که آنها را هلاک کرد».
تا نعمتِ خداوند (برخود) را کم و حقیر نشمارید!
«عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِی الله عَنهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: انْظُرُوا إِلَى مَنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ، وَلَا تَنْظُرُوا إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقَكُمْ، فَهُوَ أَجْدَرُ أَنْ لَا تَزْدَرُوا نِعْمَةَ اللهِ - قَالَ أَبُو مُعَاوِيَةَ عَلَيْكُمْ»[20].
از ابو هریره(رض) روایت است که گفت: رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- فرمودند: «(در دنیا)، به پایینتر از خودتان نگاه نکنید و به کسی که بالاتر از شماست ننگرید، چون که این بهتر و مؤثّرتر است در این که نعمت خداوند بر خودتان را کم نشمارید».
مثالِ دنیا در مقابل آخرت
«عَن مُسْتَوْرِدًا، أَخَی بَنِي فِهْرٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: وَاللهِ مَا الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا مِثْلُ مَا يَجْعَلُ أَحَدُكُمْ إِصْبَعَهُ هَذِهِ - وَأَشَارَ يَحْيَى بِالسَّبَّابَةِ - فِي الْيَمِّ، فَلْيَنْظُرْ بِمَ تَرْجِعُ؟»[21].
از مستورد از طایفهی بنی فهر(رض) روایت است که گفت: رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود: «به خدا قسم، دنیا، در مقایسه با آخرت، جز به آن اندازه نیست که یکی از شما این انگشتش -به انگشت سبّابه اشاره فرمود- را در آب دریا فرو ببرد و سپس آن را بیرون آورد و نگاه کند که ببیند چه مقدار آب با خود آورده است!».
هرچه زودتر توبه کردن
«عَنْ أَبِي مُوسَى رَضِیَ الله عَنهُ،قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ،: إِنَّ اللهَ يَبْسُطُ يَدَهُ بِاللَّيْلِ لِيَتُوبَ مُسِيءُ النَّهَارِ، وَيَبْسُطُ يَدَهُ بِالنَّهَارِ لِيَتُوبَ مُسِيءُ اللَّيْلِ، حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا»
از ابو موسی(رض) روایت است که گفت: پیامبر-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود: «همانا خداوندِ عزّوجل دستش را در شب باز میکند (یعنی: درهای رحمت و بخشایش و پذیرش خود را بر بندگان میگشاید) تا گناهکارِ روز توبه کند، و دستش را در روز باز میکند تا گناهکار شب توبه کند، و این ادامه دارد تا زمانی که خورشید از محلّ غروبش طلوع میکند»[22].
«عَن أَنَسٍ رَضِیَ الله عَنهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: لَلَّهُ أَشَدُّ فَرَحًا بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ حِينَ يَتُوبُ إِلَيْهِ، مِنْ أَحَدِكُمْ كَانَ عَلَى رَاحِلَتِهِ بِأَرْضِ فَلَاةٍ، فَانْفَلَتَتْ مِنْهُ وَعَلَيْهَا طَعَامُهُ وَشَرَابُهُ، فَأَيِسَ مِنْهَا، فَأَتَى شَجَرَةً، فَاضْطَجَعَ فِي ظِلِّهَا، قَدْ أَيِسَ مِنْ رَاحِلَتِهِ، فَبَيْنَما هُوَ كَذَلِكَ إِذَا هُوَ بِهَا، قَائِمَةً عِنْدَهُ، فَأَخَذَ بِخِطَامِهَا، ثُمَّ قَالَ مِنْ شِدَّةِ الْفَرَحِ: اللهُمَّ أَنْتَ عَبْدِي وَأَنَا رَبُّكَ، أَخْطَأَ مِنْ شِدَّةِ الْفَرَحِ».
از انس(رض) روایت است که رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- فرمودند: «خداوند از توبهی بندهاش هنگامی که به درگاهِ او توبه میکند خیلی خوشحالتر است از یکی از شما که در بیابانی بر هویت، سوار بر شتر خودش دارد میرود که ناگاه شترش از دستش فرار میکند در حالی که آذوقهی او هم بر پشت شتر است، و او دیگر از باز یافتنِ شتر نا امید میشود (و منتظر مرگ خویش) نا امیدانه به زیر درختی میآید و در سایهی آن دراز میکشد، که ناگهان در این حال شترش را در جلوی چشم خویش ایستاده میبیند و افسارش را میگیرد سپس، از شدّت خوشحالی، میگوید: خداوندا! تو بندهی منی و من پروردگار تو هستم! از فرط خوشحالی اشتباه میکند»[23].
[23]- متفق علیه (خ 6309، م 2747) لفظ مسلم
پانوشتها و ارجاعات در سایت اصلاح موجود است
مطالب مرتبط:
آنگاه که رسول خدا (ص) میگریست!
پیامبر از زبان پیامبر-بخش چهارم
منبع: اصلاحوب
✳️ اصلاح؛ کانال رسمی جماعت دعوت و اصلاح
Tele: t.me/islahweb
Insta: https://www.instagram.com/islahweb
FB: https://www.facebook.com/islah.iran
Aparat: https://aparat.com/islahweb
ارتباط با ما: