طرح یک پژوهش: «نهاد مرجعیت شیعه» و معماری دورۀ فتحعلیشاه قاجار
پوریا محمودی اصل همدانیچندی پیش در یکی از کلاسهایمان، دربارۀ تاریخ معماری دورۀ قاجار بحث میکردیم. گلایه میکردیم از برچسبهایی نظیر «معماری کارتپستالی» و «تقلیدی» که به معماری این دورۀ ایران چسباندهاند! یکی از همبحثها گفت، دورۀ «فتحعلیشاه قاجار» دورۀ پررونقی در معماری بوده است. یکی از ادواری که تعداد زیادی از مساجدِ قاجاری در آن دوره ساخته شده است؛ آن هم مساجدی که به پیروی از سنت مسجدسازیهای رسمیِ سدههای متاخر، مساجدی چهارایوانی بودند. از آن نمونه است: «مسجد شاه تهران»، «مسجد شاه سمنان»، «مسجد سلطانی بروجرد»، «مدرسۀ صدر اصفهان»، «مسجد سید اصفهان» و بسیاری از مساجدی که به نام «شاه» یا «سلطانی» از این دوره به یادگار ماندهاند.
«همزمان در این دوره فرهنگ عزاداری به حدی رونق یافته بود که شخص شاه در آن مراسم شرکت میکرد و در عین حال از ثواب زیارت غافل نبود. بنیادگذاری یا بازسازی نهادهای مذهبی، تعمیر و مرمت زیارتگاهها، زراندودساختن گنبد ائمه و امامزادگان در ایران و عتبات، از اموری است که توسط فتحعلیشاه صورت گرفت.» (آبادیان، ۱۳۹۳: ۹۱). بیتردید عطف توجه به مسجدسازیها و ساخت بناهای مذهبی و آئینی و دیگر مناسک دینی، هزینههای بسیاری نیز داشته است. آن هم زمانیکه عباسمیرزا و قائممقام از دارالخلافۀ تبریز با نامههایشان از دربار تهران تمنا میکردند به جنگ ایران و روس و مخارجش توجه جدیتری کند؛ که البته شاه چنین توجهی نمیکرد. در مقام تبیین علل این وقایع تاریخی، پاسخهایی نیز داده شد. بهمثل، یکی گفت دلیلِ این اوجگیری در ساختوسازِ مساجد در قالبِ سنتی، سودایی بود که «فتحعلیشاه» در سر میپروراند؛ چنانکه خودش اقرار میکرد: سودای تشبه به دورۀ باشکوه «شاه عباس» بزرگ.
چندی بعد، کتابی خواندم با عنوانِ «تقدیر تاریخی اندیشه در ایران دورۀ قاجار» از «حسین آبادیان». آبادیان در چند فصل این کتاب کوشش میکند طرحی را ترسیم کند تا نشان دهد گفتار (Discourse) مسلط بر سراسر تاریخ دورۀ قاجار تا پایان دورۀ رضاخان، «فقه سیاسی شیعه» یا همان «اندیشۀ شرعی» بوده است. او اوج نمایش این گفتار مسلط را در جنبش تنباکو و مشروطه میداند. اما یکی از جذابترین بخشهای کتاب، بخشیست که به تثبیت نظری و عملی این گفتار مسلط در دورۀ فتحعلیشاه قاجار میپردازد. او با ترسیم فرآیندی از تکاملِ مفهومیِ«مرجع تقلید» به «نیابت عامۀ فقیه» و سپس «نهاد مرجعیت» در دورۀ قاجار، میگوید در دورۀ قاجار در نظر و عمل، فقها نقشی متفاوت از ادوار پیشین بر عهده داشتند. این نقش متفاوت، برابر بود با حضور جدیتر و موثرتر در مناسبات اجتماعی و سیاسی کشور.
حسین آبادیان در ادامه نشان میدهد که قدرتگیری فقها با توجهِ فتحعلیشاه به آنها همراه بود. بهعبارتی شاه، وضعیت را (قدرتگیری نهادی مقتدر در برابرِ نهادِ دربار) درک کرده بود و با آنها از سر تعامل برآمده بود. این درک وضعیت و اهمیت تعامل پسینیاش، تا آنجا پیش رفت که فتحعلیشاه با عطف توجه به موقعیت روحانیت و مرجعیت شیعه از «کاشفالغطاء» خواست او را رسماً به نیابت از امام زمان (عج) به سلطنت منصوب کند. در طول حکومت نیز خویش را اولیالامری تلقی میکرد که به نیابت از مجتهدان قدرت را اعمال میکند. این درک وضعیت چیزی نبود که نتیجۀ تصمیمگیریِ شاه باشد. بلکه سیر تطور ایجاد «نهاد مرجعیت» گفتارِ مسلطی را رقم زده بود که شاه نیز در این گفتار، بازیگری بیش نبود.
اما فرضیۀ پژوهشی من این است که آیا میتوان این گفتار مسلط را همچون عینکی بر دیدگان پژوهشگرانمان بزنیم و با این عینک بخشی مهم از تاریخ معماری ایران را بخوانیم؟ میتوان پژوهید که آیا بهواقع گفتار مسلط «فقه سیاسی شیعه» بر تصمیمهای شاه در رابطه با ساخت بناهای سنتی و رسمی همچون مساجد و اماکن زیارتی تاثیر گذاشته است؟ این گفتار چه تاثیری بر کمیت و کیفیت ساخت معماری، نظارت بر اماکن مقدس و مرمت بناهای این دوره گذاشت؟ سرانجامِ تاثیرِ این گفتار مسلط در معماری چه بود؟ و پرسشهای دیگری از این دست. میتوان تحلیل کرد که: فتحعلیشاه با روحانیان برای باقیماندن در قدرت، تعامل میکرد. چرا که خوش نداشت مشروعیتش به چالش کشیده شود. (چنانکه گاه میرزای قمی در رسالاتش چنین کاری میکرد) و رابطۀ قدرت و مذهب و هنر، چنان نزدیک بود که رونقِ معماریِ این دوره (در راسشان مسجدسازیها و مدرسهسازیها) نتیجۀ باشکوهِ چنین تعاملی بود. و شاید بتوان چنین نتیجه گرفت که: اندیشۀ غالب بر دو نهاد موثر آن دوره (دربار و مرجعیت شیعه) منطق مناسبات جدید را درک نمیکرد؛ همچنان بر گذشته پا میفشرد و سودای بازسازی شکوهش را داشت؛ سودایی که در ساخت بناهای معماریاش نمایان است؛ و سرانجام تحلیل کرد که معماری فتحعلیشاهی از منطقی پیروی میکرد که اندیشهای دینی بر گردۀ آن سوار بود. اندیشهای که نتوانست پاسخی درخور به نیازهای جدید بدهد. چنانکه معماریاش نیز نتوانست.
من در این یادداشت مختصر، نه در صددِ اثبات این فرضیهام، نه تحقیق مفصلی در این زمینه کردهام که بتوانم طرحی منسجم برای پژوهشی نتیجهبخش را ارائه کنم. یگانه هدفم این بود که بگویم، اگر پژوهشگری همت کند و بخواهد با این عینک این برهه از تاریخ معماری ایران را بخواند، هم ارزشمند است (حتی اگر نتیجهای جز این نداشته باشد که تاثیری نداشته است)، هم رهیافتی جدید را برای دیگران به ارمغان میآورد.
آبادیان، حسین، تقدیر تاریخی اندیشه در ایران دورۀ قاجار، تهران: نشر علم، ۱۳۹۳