misfortune

misfortune

@vkookland

↳Writer: missn

↳Part: 12


هشدار: محتوای 18+


به محض بستن در خودرو، یقه‌ش کشیده شد و لبهای نرم پسر کوچیکتر روی لبهاش کوبیده شد. چند لحظه ای رو مشغول بوسیدن همدیگه بودن، که تهیونگ به دلیل پوزیشن سخت و فاصله ای که از همدیگه داشتن، عقب کشید و اینبار با خوابوندن صندلیش جا باز کرد و دست پسر رو کشید تا بلند بشه و روی پاهای پسر بزرگتر بشینه.

با قرار گرفتن جونگکوک روی رون‌هاش، کمر باریکش رو بین دستهای کشیده‌ش فشرد و اون رو جلو کشید و اینبار خودش بوسه رو شروع کرد.

لب پایین پسر رو بین لبهاش گرفت و اون رو عمیق مکید. گاز ریزی به لبش زد و چند لحظه فاصله گرفت و موهای پسر رو چنگ زد و اینبار کل لب پسر رو داخل دهنش کشید. عمیق و محکم اون دو تیکه گوشت نرم رو می‌بوسید و اجازه همکاری بهش نمیداد. رفته رفته بوسه هاش نفس‌گیر تر و دردناک تر میشدن و همین باعث بالارفتن ناله های پسر مابین بوسه‌شون میشد. با مشتی که جونگکوک به سینه‌ش زد متوجه حال بدش شد، پس بعد از گاز محکمی که از لبش گرفت، از پسر جدا شد. بی توجه به ناله از روی درد پسر، نفس عمیقی کشید و دستش رو به سمت پایین تنه جونگکوک برد.


_چند لحظه.. صبر کن...


جونگکوک در حالی که با چهره سرخ شده‌اش نفس نفس میزد گفت و به دست پسر که روی عضوش بود، چنگ انداخت.


_چرا صبر کنم وقتی انقدر واسم خیس شدی که میتونم از روی شلوارت هم حسش کنم؟!


_ته...


گردن پسر رو جلو کشید و لیسی بهش زد. نقطه ای که به نظر حساس تر میومد رو شروع به مکیدن کرد و همزمان دستش رو داخل شلوار پسر فرو برد و عضو خیس و سفت شده‌اش رو داخل دستش گرفت.


_اه هیونگ!


با شنیدن ناله پسر، درست کنار گوشش، گردنش رو ول کرد و فاکی زیر لب گفت.


_از هیونگ چی میخوای؟


انگشت شستش رو روی کلاهک عضوش فشار داد و ادامه داد:


_میخوای هیونگ چطوری واست بماله؟ نرم و اروم؟ یا سریع و خشن؟ هوم؟


_سریع... خشن...


نیشخندی به چهره عرق کرده و سرخ پسر زد و هومی کشید:


_دیگه چی؟ دیگه از هیونگ چی میخوای؟


_لیس بزنم!


ابرویی بالا انداخت و شروع به حرکت دادن دستش دور عضو پسر کرد:


_لیس بزنی؟ کجام رو لیس بزنی؟


_اون.. سفتی ای که.. زیرمه!


تیکه تیکه درخواستش رو گفت و با تند تر شدن حرکت دست پسر ناله بلندی کرد.


_یعنی میخوای سرت رو بین پاهام ببرم تا دیکم رو واسم لیس بزنی؟


در جواب جونگکوک فقط ناله ای کرد و پریکام بیشتری رو روی دست پسر بزرگتر ریخت.

تهیونگ لیسی به لبهاش زد و با بی طاقتی دستش رو از باکسر پسر بیرون کشید و اون رو کمی از خودش فاصله داد تا زیپش رو باز کنه. بعد از باز کردن زیپش، کمی شلوار و باکسرش پایین کشید و دوباره پسر رو -که اون هم توی این مدت پایین تنه‌ش رو لخت کرده بود- روی عضوش نشوند.


_میخوای بکنیش توی سوراخم؟


جونگکوک وقتی دید پسر دو لوپ باسنش رو از هم فاصله داد، با کمی استرس پرسید و دستش رو روی سینه تهیونگ چنگ زد.


_نه، نترس!


تهیونگ با لحن آرومی به پسر اطمینان داد و بوسه ای روی لبهای سرخش زد.


_فقط همینطور آروم حرکت کن تا بعدش بذارم لیسش بزنی!


عضوش رو درست بین دو لوپ باسن پسر گذاشت و با گرفتن پهلوهاش کمکش کرد تا حرکت کنه.


_خوبه؟


_اه، آره! دقیقا همینطوری!


چشمهاش رو از روی لذت بست و آهی بابت قرار گرفتن عضوش بین باسن پسر کشید.

بعد از مدتی پسر کوچیکتر از قرار گرفتن توی اون پوزیشن خسته شد و تهیونگ با دونستن این موضوع، جونگکوک رو متوقف کرد.


_بسه! برو پایین صندلی بین پاهام بشین.


جونگکوک 'باشه' ای گفت و دقیقا کاری که تهیونگ ازش خواسته بود رو انجام داد.

تهیونگ هم از حالت دراز کشیده‌ش خارج شد و نشست. دستش رو توی موهای پسر فرو کرد و نوازش کرد:


_خوشگل من...


_من خوشگلم؟


_خیلی!


خنده‌ای کرد و دستاش رو روی رون های پسر قرار داد. تهیونگ سرش رو جلو کشید و صورتش رو روبه روی عضوش قرار داد.


_دوست دارم ردت روی صورت خوشگلم بمونه!


با شهوت لب زد و صورتش رو به عضو خیس از پریکام پسر بزرگتر کشید. تهیونگ با حرف پسر لرزی به بدنش افتاد و ناله ای از روی لذت کرد.


_پس چرا کاری نمیکنی که صورت خوشگلت رو با کامم نقاشی کنم؟!


جونگکوک لبش رو گاز گرفت و بعد چندبار صورتش رو دوباره به عضوش کشید. صورتش از پریکام پسر خیس بود ولی همین بیشتر تحریکش میکرد و ناله های تهیونگ هم نشون میداد ازش راضیه.

اینبار زبونش رو بیرون آورد و روی عضو پسر کشید. چندبار کارش رو تکرار کرد و بعد کلاهکش رو وارد دهنش کرد و مکی بهش زد. تهیونگ با بی طاقتی ناله کرد و با چنگ زدن موهای پسر، اون رو به خودش فشار داد.


_خوب واسم بخورش!


جونگکوک ناله خفه ای کرد و تا جایی که میتونست، عضو پسر رو داخل دهنش فرو برد. لباش رو دورش حلقه کرد و شروع به حرکت دادن سرش کرد.

کارش رو تا وقتی که ناله های پسر بزرگتر بیشتر شدن ادامه داد و لحظه ای که موهاش توسط تهیونگ کشیده شد، متوقف شد.


_روی صورتت بیام؟


_بیا!


از پسر کوچیکتر اجازه گرفت و بعد با چندبار مالیدن عضوش روی صورت پسر کام شد.


_اه فاک!


حرکات دستش رو تا لحظه ای که کاملا ارضا شد، ادامه داد و بعد تن کرخت شده‌اش رو روی صندلی رها کرد.

سعی کرد با گرفتن چند دم عمیق، خودش رو به حالت نرمال برگردونه. پسر کوچیکتر هنوز ارضا نشده بود پس باید اون رو هم به اوج میرسوند.


_برعکس بیا روی صندلی، طوری که باسنت روبه روی صورتم باشه.


جونگکوک با بی طاقتی که بخاطر ارضا نشدنش بود، سریع کاری که تهیونگ خواسته بود رو انجام داد و زانوهاش رو دو طرف رون های پسر روی صندلی گذاشت و برای از دست ندادن تعادلش، فرمون ماشین رو گرفت.


_خوبه؟


تهیونگ سیلی ای به باسن پسر زد و در جواب 'خوبه' ای رو گفت.

کمر پسر رو بین دستهاش نگه داشت و با جلو کشیدن خودش، لیسی به باسنش زد. جونگکوک که از این حرکت پسر جا خورده بود، عضلاتش رو منقبض کرد و خواست خودش رو جلو بکشه که دستهای تهیونگ مانع شد.


_تکون نخور!


بینی‌ش رو روی خط باسن پسر کشید و اینبار لیسی به بیضه های پسر زد.


_هیونگ...


پسر کوچیکتر هق ای زد و با بدبختی تهیونگ رو صدا کرد تا زودتر کارش رو انجام بده. واقعا دیگه طاقت نداشت!


_دوست داری هیونگ چیکار کنه الان؟


_فقط ارضام کن!


_اوکی...


گازی از باسن نرم پسر گرفت و به آخ از روی دردش توجهی نشون نداد. کمر پسر رو عقب کشید تا پسر روی پاهاش بشینه، بعد دستش رو به عضو سفت پسر رسوند و با سرعت شروع به مالیدنش کرد.

جونگکوک با لذت چشمهاش رو بست و سرش رو از پشت روی شونه پسر بزرگتر گذاشت. همین باعث شد سیبک گلو‌ش در معرض دید تهیونگ قرار بگیره و وسوسه‌ش کنه تا اون رو بین لبهاش بمکه. پس سرش رو خم کرد و کاری که دلش میخواست رو انجام داد و توجهی به ناله های بلند پسر نشون نداد.


_من.. اه.. می‌خوام.. اه.. بیام...


_زود باش خوشگلم، دستم رو با کامت کثیف کن!


با زمزمه تهیونگ کنار گوشش، عضلات شکمش منقبض شد و با شدت به کام رسید.


_اه فاک! فاک!


تهیونگ تا وقتی که پروسه ارضا شدن پسر تکمیل نشده بود، حرکت دستش رو متوقف نکرد.


پایان محتوای 18+


_خوب بود؟


از پسری که با بی حالی خودش رو روش انداخته بود پرسید و همزمان دست خیس از کامش رو زیر بلوز پسر برد و عضلات شکمش رو نوازش کرد.


_عالی بود، فقط خیلی کثیف شدم!


_الان تمیزت میکنم.


_نمیخواد، رفتیم خونه دوش میگیرم.


تهیونگ 'باشه' ای گفت و گذاشت جونگکوک کمی استراحت کنه. در حالی که تنش رو به آرومی نوازش میکرد، بوسه ای روی موهاش زد و کمی عطرش رو بو کشید.


_تهیونگ...


_بله؟


_دوست دارم...


تهیونگ لحظه ای شوکه شد ولی بعد لب باز کرد که برخلاف همیشه جواب پسر رو با 'منم دوستت دارم' بگه که با حرف جونگکوک ساکت شد:


_هیچی نگو!


نفس عمیقی کشید و توضیح داد:


_منظورم اینه که به دروغ نگو دوستم داری ولی دلمم هم نشکن!


خیلی خب! اون به معنای واقعی الان گیج شده بود! باید چی می‌گفت؟ مشغول فکر کردن شد که با تقه ای که به پنجره خورد هم خودش و هم جونگکوک از جا پریدن.


_تموم شد کارتون؟


اون جین بود که بیرون ماشین دست به سینه ایستاده بود و با نیشخند رو مخی به دو پسری که هول کرده بودن، نگاه میکرد. کمی صبر کرد تا اون دو خودشون رو جمع و جور کنن و بعد اینکه جونگکوک روی صندلی خودش رفت، در پشت رو باز کرد و داخل ماشین شد.


_فاک بهتون پنجره ها رو بدین پایین که کل ماشین بوی سکس گرفته!


جین با حالت چندش شده ای گفت بینی‌ش رو با دو انگشتش گرفت.


_تو ماشین ما چیکار داری هیونگ؟


جونگکوک در حالی که سعی میکرد با دستمال کاغذی کمی کام خشک شده روی صورتش رو پاک کنه پرسید و به تهیونگ که اونم مشغول پاک کردن دستش بود، زیر چشمی نگاه کرد. لعنتی! خیلی کثیف کاری کرده بودن.


_که برسونیدم خونه؟ الکل خوردم نمیتونم رانندگی کنم!


_چرا باید این لطف رو در حقت کنیم اون وقت؟


جونگکوک با شیطنت پرسید و پنجره سمت خودش رو پایین کشید.


_لطف رو در اصل من در حقت کردم! می‌تونستم مثل خودت مزاحم بشم و نذارم سکس کنی ولی خب صبر کردم تا کارتون تموم شه.


جونگکوک با چشمهای گرد شده اول به تهیونگ بیخیال بعد به جین نگاه کرد و تقریبا داد زد:


_تو داشتی ما رو نگاه میکردی؟


جین نیشخندی زد و چشمکی به چهره شوکه جونگکوک زد:


_حقیقتا کارتون خیلی خوب بود! حیف از پسرا خوشم نمیاد وگرنه بهتون میپیوستم.


_مطمئنی نمیتونی رانندگی کنی؟ آخه حالت خیلی خوب بنظر میرسه!


تهیونگ با لحن کنایه داری به جین گفت و از توی آینه بهش زل زد.


_اون فقط می‌ترسه از اینکه بلایی سرش بیاد وگرنه من مطمئنم یه شات بیشتر نخورده!


جونگکوک جواب پسر رو داد و جین هم با گفتن 'دقیقا' تاییدش کرد. تهیونگ تکخندی زد و ماشین رو روشن کرد و به راه افتاد.

دقایقی بعد در سکوت سپری شد و سه پسر در افکار خودشون غرق بودن. تهیونگ با دیدن قرمز شدن چراغ راهنمایی، ماشین رو متوقف کرد. سرش رو چرخوند و به جونگکوکی که توی خودش جمع شده بود و به بیرون زل زده بود، نگاه کرد. به لطف جین، اونطوری که باید از پسر بعد سکس مراقبت نکرده بود. به خوبی به یاد داشت جونگکوک از اون دسته آدمایی بود که بعد سکس به شدت احساساتی و نیازمند عشق میشد، چیزی که تهیونگ بهش نمیداد!

با سبز شدن چراغ آهی کشید و بی توجه به اینکه جین هم اونجا شاهد بود، دستش رو دراز کرد و دست پسر رو داخل دستش گرفت. در حالیکه هم زمان حواسش به رانندگیش بود، بوسه ای پشت دستش زد و به لبخند زیبایی که روی لبهای پسر شکل گرفت، نگاه کرد. خودش هم لبخند محوی زد و با لحن آرومی زمزمه کرد:


_کمی بخواب تا به خونه میرسیم.


جونگکوک بابت توجه پسر، لبخند زیبای دیگری زد و بعد چشم‌هاش رو آروم بست. تهیونگ هم بوسه ای دیگری روی دستش زد و بعد با قفل کردن انگشتهاش داخل انگشتهای پسر، دستش رو گرفت و روی رون خودش گذاشت.

بعد از مدتی بالاخره به خونه جین رسیدن و تهیونگ با صدای آرومی برای اینکه جونگکوک رو بیدار نکنه به جین اطلاع داد:


_رسیدیم!


جین چشمهاش رو باز کرد و متوجه شد رو به روی آپارتمانش قرار دارن.


_اوه اوکی مرد! دستت درد نکنه.


از تهیونگ تشکر کرد و خواست پیاده بشه که با یادآوری چیزی متوقف شد.


_میگم واسه فردا برنامه ای داری؟


_فردا؟ فردا چه خبره؟


_تولد جونگکوکه!




•••••••••••••••••••••


باور کنید اصلا قصد نداشتم این پارت رو اسماتش کنم! قراربود جین بیاد و مزاحم بشه ولی خب... این شد دیگه:>

خب حالا... چطور بود؟ خوب نوشتمش؟ باز هم اسمات بدم یا همین بس بود؟

Report Page