misfortune

misfortune

@vkookland

↳Writer: missn

↳Part: 31 (last)

تن پسر رو داخل اتاق جیمین فرستاد و بعد از ورود خودش، در رو با صدای محکمی بست. با چهره‌ای برافروخته که بابت الکل و نتیجه گیری اشتباهی که کرده بود، دست در جیب به پسر نزدیک شد و با بیرون فرستادن نفس داغش روی صورتش، با صدای بمش غرید:


_خب؟ فکرات رو کردی؟


جونگکوک لبخند محوی زد. اون اصلا نیازی به فکر کردن نداشت وقتی اونقدر عاشق پسر مقابلش بود که سه سال از عمرش رو پاش گذاشته بود؛ اما با این وجود یکم اذیت کردن تهیونگ به تلافی اذیت‌هایی که طی این مدت شده بود فکر بدی نبود، بود؟


_راجع به؟


با بی‌خیالی پرسید و دید چطور ‌پره‌های بینی پسر بزرگتر گشاد شدن و نفسش رو با عصبانیت بیرون داد.


_رابطه‌مون!


از بین دندون‌هاش جواب داد و با ابروهای بالا انداخته، منتظر به پسر چشم دوخت.


_خب نه! هنوز تصمیم نگرفتم.


با لبخند محوی جواب داد و خواست از کنار پسر بزرگتر رد بشه و از اتاق بیرون بره که تهیونگ با کشیدن دستش اون رو جای قبلش، اما نزدیک‌تر به خودش، برگردوند.


_پس بذار کمکت کنم!


_منظورت-...


حرفش با کوبیده شدن ناگهانی لب‌های پسر بزرگتر قطع شد و با چشم‌های گرد شده مابین بوسه 'هینی' کشید.


_تهیونگ!


خودش رو به سختی عقب کشید و با شوک اسم پسر رو زمزمه کرد.

تهیونگ تحت تاثیر الکل نیشخندی زد و با گرفتن کمر پسر اون رو دوباره به خودش چسبوند و روی لب‌های خیس پسر لب زد:


_بذار کمکت کنم عزیزم تا تصمیم درست رو بگیری!


و اینبار جونگکوک بود که طی تصمیمی ناگهانی، که برخلاف نقشه‌هاش بود، لب‌هاش رو روی لب‌های تهیونگ کوبید.



[هشدار محتوای 18+]



دو پسر از همون اول بوسه‌های خشن و خیس خودشون رو آغاز کرده بودن. طوری که انگار هردو سعی در به دست گرفتن کنترل بوسه داشتن و به همدیگه فرصت نمی‌دادند.


_آخ!


تهیونگ بین بوسه بابت گاز گرفته شدن لبش توسط جونگکوک نالید و به تلافی حرکت پسر، انگشت‌هاش رو توی پهلوش فشرد. کمی پسر رو از خودش فاصله داد و بعد از لیسی که به لب دردناکش زد، خیره به پسر گفت:


_من رو وحشی نکن!


جونگکوک با شیطنت ابروش رو بالا انداخت و در حالیکه با دکمه پیراهن مرد بازی می‌کرد زمزمه کرد:


_خیلی وقته خشن نشدی! اون روی وحشیت رو نشونم بده کیم تهیونگ!


تهیونگ نیشخندی به پسر زد و آروم روی زانوهاش، درست جلوی جونگکوک، نشست. دستش رو دور کمرش گذاشت و بدون گرفتن نگاهش از نگاه پسر، دکمه و زیپ شلوارش رو باز کرد.

درحالیکه هنوز نیشخندش رو روی لبش داشت، شلوار پسر رو طی یک حرکت سریع همراه باکسرش پایین کشید. جونگکوک از حرکت یکدفعه‌ای اون تعجب کرد و یک دستش رو روی شونه‌ش گذاشت.


_همراه کفشت اینا رو هم در بیار.


جونگکوک سریعا کاری که ازش خواسته شده بود رو انجام داد و شلوار و باکسرش رو بعد از بیرون آوردن کفشش، با پاش به کنار پرت کرد. حال با پیرهن و جوراب سفیدش رو به روی پسری که با نگاه گرسنه‌اش نگاهش می‌کرد، ایستاده بود.


_پیرهنم رو هم دربیارم؟


_نه! بذار تنت بمونه. می‌خوام بالا رفتنش از روی پایین تنه‌ات وقتی حرکت میکنی رو ببینم.


تهیونگ با لحن شهوتناکی گفت و انگشت‌های بلند و کشیده‌اش رو زیر پیرهن پسر برد و عضو نیمه بیدارش رو به بازی گرفت. لیسی به لب‌هاش زد و بعد از باز کردن دهنش سر عضو پسرک رو داخل دهنش کشید و مکی بهش زد. می‌دونست پسر کوچیکتر عاشق وقتایی هست که با دهنش باهاش بازی می‌کنه پس زبونش رو بیرون کشید و اون رو زیر عضوش کشید و بعد از چند بار تکرار کردن کارش، اینبار بیضه پسر بود که داخل دهنش کشیده شد.

صدای 'آه' کشیدن پسر توی گوشش می‌پیچید. درحالیکه بیضه پسر رو داخل دهنش می‌مکید، انگشت شستش رو روی سوراخ عضو پسر می‌کشید و پریکام خارج شده ازش رو پخش می‌کرد. همین باعث شد تا جونگکوک انگشت‌هاش رو داخل موهای پسر بزرگتر فرو ببره و چنگ نسبتا محکمی بهش بزنه.

مک دیگه‌ای به بیضه پسر زد و سرش رو پس کشید و درحالیکه هنوز با دستش عضو پسر رو می‌مالید با صدای بم و سکسیش گفت:


_اروم باش عزیزم! من تازه شروع کردم و تو انقدر زود واسه‌ام خیس شدی؟!


_تهیونگ...


_چی میخوای بیبی؟


جونگکوک آهی بابت فشار دست مرد روی عضوش کشید و با صدایی که مشخص میکرد تحریک شده، گفت:


_همه جام رو بخور واسه‌م...


تهیونگ سرش رو تکون داد و دو دستش رو روی رون‌های پسر گذاشت و فشاری بهشون وارد کرد:


_پس پاهات رو حسابی واسه‌م باز کن و بذار بین شون قرار بگیرم.


جونگکوک اطاعت کرد و درحالیکه پاهاش رو از همدیگه باز می‌کرد، دستش رو به میز کنارشون گرفت. می‌دونست تا یکم دیگه به قدری لذت بهش وارد میشه که زانوهاش توان ایستادنش رو از دست بده.

در طرف دیگه تهیونگ راضی از منظره‌ای که داشت، سرش رو بین پاهای پسر برد و فاصله بین بیضه‌ها تا سوراخش رو لیس زد. کارش رو چندبار تکرار کرد و بعد اینبار بدون توجه به تکون خوردن‌های پسر، زبونش رو روی سوراخش کشید و همونجا فشرد.

دست‌هایی که به دور رون‌های پسر پیچیده بود مانع این می‌شدن که پاهاش بسته و مانع خورده شدن پایین تنه‌اش توسط پسر بزرگتر بشه و همین باعث میشد که جونگکوک به جنون برسه. پوزیشنی که درش قرار داشتن و زبون پسر باعث میشدن که دلش بخواد همون لحظه بدون لمس ارضا بشه.


_تهیونگ...


تهیونگ با ناله جونگکوک، دست از زبون زدن و مکیدن سوراخ پسر کشید و بعد از بیرون کشیدن سرش از بین پاهای پسر "هومی" رو در جواب گفت.


_نمی‌تونم دیگه بایستم!


زانوهای پسر به لرزه افتاده بودن و تهیونگ هم کاملا آگاه شده بود. پس سرش رو تکون داد و با اشاره به تخت به پسر دستور داد:


_برو سمت تخت و دراز بکش. پاهات رو حسابی باز کن طوری که از اینجا من بهش دید داشته باشم.


پسر کوچیکتر سرش رو تکون داد و با زانوهای لرزان چند قدم فاصله با تخت رو طی کرد.

هنگام قدم برداشتن پارچه پیرهنش بالا می‌رفت و باسن سفیدش رو در معرض دید حریص تهیونگ میذاشت.


_تا من لباس‌هام رو در میارم با لوبی که توی کمده خودت رو آماده کن بیبی.


_باشه.


جونگکوک موافقت کرد و بعد با باز کردن کمد از بین وسایل جنسی اونجا، لوب رو برداشت. مطمئنا جیمین اوقات خوبی رو توی اتاق سپری کرده.


_پاهات رو باز کن و درحالیکه داری با خودت بازی می‌کنی به من نگاه کن!


تهیونگ که زیپ شلوارش رو باز کرده بود خیره به پسر با صدای بلندی گفت.

جونگکوک هم به حرف پسر عمل کرد و تا جایی که می‌تونست پاهاش رو از همدیگه باز کرد و همزمان مقدار زیادی از لوب رو داخل دستش ریخت. هرچقدر حس لیزی بیشتر لذت هم بیشتر! کاملا بین پاهاش رو با اون ماده خیس کرد درحالیکه خیره به لباس درآوردن پسر بزرگتر بود. تهیونگ در مقابل به آرومی مشغول باز کردن دکمه های پیرهنش بود و می‌دید که پسر چطور داره واسه‌اش خودش رو آماده می‌کنه. اینقدر این حرکت واسه‌اش هات بود که هر لحظه بیشتر سفت شدن عضوش رو حس می‌کرد.


_اجازه داری که انگشت‌هات رو داخل ببری!


تهیونگ وقتی دید که پسر فقط انگشت میانیش رو از عضوش تا سوراخش می‌کشه ولی داخل نمیبره گفت و پیرهنش رو خارج کرد.

جونگکوک با دیدن صحنه لخت شدن پسر و شنیدن صدای سکسیش، ناله‌ای کرد و خیره به تهیونگ انگشت رو داخل خودش فرو کرد. بخاطر لیزی حاصل از لوب اذیت نشد و فورا دو انگشت خیس دیگه‌اش رو داخل برد.


_آه


با صدای بلندی نالید و بعد شروع به حرکت دادن انگشت‌هاش داخل خودش کرد. صدایی که ایجاد کرده بود باعث شد تهیونگ بی‌طاقت بشه و بعد از پایین کشیدن همزمان شلوار و باکسرش سمت پسر قدم برداره.


_نگاهش کن! کاملا آماده‌ی به فاک رفتنی! چقدر واسه‌اش مشتاقی؟ هوم؟


جونگکوک لیسی به لبش زد و انگشت‌هاش رو از داخل خودش بیرون کشید.


_می‌خوامش!


_یه جا فرو کنمش توت یا قبلش می‌خوای بخوریش؟


با لحن درتیش گفت و عضو تحریک شده‌اش رو داخل دستش گرفت و مالید.


_ساکش میزنم به شرط اینکه تو هم واسه‌ام بزنی!


جونگکوک گفت و تهیونگ با گرفتن چونه‌اش موافقت خودش رو اعلام کرد. خودش پایین تخت روی دو زانوش نشسته بود و بعد با کشیدن صورت پسر جلوی عضوش، وادارش کرد که روی دو دست و زانوهاش بایسته.


_بهم نشون بده چقدر توی ساک زدن دیکم خوب عمل میکنی بیبی!


جونگکوک نیشخندی به مرد زد و به محض باز کردن دهنش نیمی از عضو مرد رو داخل برد و با بالا کشیدن نگاهش دید که چطور مرد از لذت لبش رو به دندون گرفت و سرش رو عقب فرستاد.


_اه دقیقا همینطوری!


با گرفتن رضایت تهیونگ، حرکت سرش رو تند تر کرد و با سر و صدای زیادی عضوش رو داخل دهنش جلو عقب می‌کرد. تهیونگ راضی از لذتی که دهن پسر بهش می‌داد چنگی به باسنش زد و دو انگشت میانیش رو داخل پسر فرو برد و همزمان با حرکت دهن اون، حرکتشون میداد.


_اه...


جونگکوک با عقب کشیدن سرش نالید و سرش بالا کشید.


_ببوسم!


با صدای گرفته‌اش گفت و لحظه ای بعد این لب‌های تهیونگ بود که روی لب‌هاش قرار گرفت و شروع به بوسیدنش کرد. دست آزادش رو همزمان که میبوسیدش و سوراخش رو انگشت می‌کرد، از زیر پیرهنش روی سینه درشتش کشید و سر نیپلش رو بین دو انگشتش گرفت و کشید.


_تهیونگ...


سرش رو عقب کشید و با چهره‌ای خیس از عرق خیره به پسر گفت:


_یا خودت همین الان به فاکم بده یا خودم میام روش می‌شینم!


عضو تهیونگ با شنیدن حرف پسر تکونی خورد و ناله‌ای از ته گلوش بیرون فرستاد.


_بخواب روی شکمت.


انگشت‌هاش رو بیرون کشید و به پسر کوچیکتر دستور داد. بالشتی رو برداشت و وقتی پسر قوسی به کمرش داد اون رو زیر شکمش قرار داد.

عضو سخت شده‌اش رو داخل دستش گرفت و مقداری لوب روش مالید و بعد با دیدن سوراخ آماده پسر، سریعا سرش رو واردش کرد. جونگکوک که حسابی آماده شده بود فقط زیر لب ناله کرد و با عقب بردن دو دستش، دو طرف باسنش رو از هم فاصله داد تا عضو مرد بهتر داخل فرو بره.

تهیونگ هم که اشتیاق پسر رو دید اینبار عضوش رو کامل داخل برد و هردو باهم ناله کردن و بعد تهیونگ ضرباتش رو شروع کرد.


_ای کاش می‌تونستی حرکت دیکم رو توی سوراخت ببینی...


تهیونگ با شهوت گفت و خیره به اون صحنه فوق العاده سرعتش رو بیشتر کرد.


_اه تهیونگ لمسم کن!


تهیونگ طبق خواسته پسر، عضوش رو داخل دستش گرفت و شروع به مالیدنش کرد.

دقایقی بود که ناله‌های بلند دو پسر به همراه کوبیده شدن بدن‌هاشون به همدیگه تمام اتاق رو پر کرده بود و اگه اتاق جیمین عایق صدا نبود مطمئنا به گوش هرکسی که از جلوی درش رد می‌شد، می‌رسید.


_پوزیشن رو عوض کن!


جونگکوک دست‌هاش رو از باسنش فاصله داد و خواست از جاش بلند بشه که تهیونگ مانع شد:


_نزدیکم! بذار بیام بعد بیا بشین رو صورتم تا بخورمت.


جونگکوک "باشه" ای گفت و خودش هم همزمان با ضربه های مرد شروع به حرکت دادن باسنش کرد.


_روی صورتم میای؟


_هرجا که خودت بخوای میام.


جونگکوک با ضربه محکم پسر جیغی زد و به جلو پرتاب شد.


_فاک! روی باسنم بیا!


_خیلی خب.


ضربه‌ی آخر رو محکم تر زد و بعد با بیرون کشیدن عضوش اون رو داخل دستش گرفت و بعد از چندبار بالا پایین کردن طولش، روی باسن پسر کوچیکتر ارضا شد.


_بیا بشین رو صورتم!


به محض اینکه از اوجش پایین اومد، خطاب به پسر گفت و روی تخت دراز کشید. جونگکوک با پاهایی که به شدت میلرزیدن دو زانوش رو دو طرف سر پسر قرار داد و با قرار دادن عضوش روی لب‌هاش، اون رو داخل دهن پسر بزرگتر فرو برد. با ساکن موندن سر تهیونگ متوجه شد خودش باید داخل دهن پسر ضربه بزنه، پس لبش رو به دندون کشید و شروع کرد به بالا پایین کردن پایین تنه‌اش روی صورت پسر. فقط چند ضربه کافی بود تا اینکه پسری که نزدیک اوجش بود، ارضا بشه و کامش رو روی دهن و چونه پسر بزرگتر خالی کنه.


_آه فاک!



[پایان محتوای 18+]



دو پسر چند دقیقه در سکوت خیره به سقف دراز کشیده بودن.


_خب...


تهیونگ کسی بود که اول سکوت رو شکست.


_حالا تصمیمت رو گرفتی؟


جونگکوک خنده‌ای کرد و با شیطنت لب زد:


_نه!


تهیونگ چند لحظه پوکر نگاهش کرد و خنده‌‌ای از روی حرص کرد:


_میخوای یه دور دیگه هم انجامش بدم تا تصمیم بگیری؟


جونگکوک دوباره خندید و اینبار با لحن آرومی گفت:


_دوستت دارم...


تهیونگ ابروش رو بالا انداخت و لبخندی زد:


_این یعنی...


_آره، بیا باهم ادامه بدیم.


تهیونگ لبخند مستطیلی زد و خودش رو بالای سر پسر کشید و روش خیمه زد:


_منم دوستت دارم...


و بعد بوسه‌ی طولانی رو با پسر شروع کرد.


_حالا بریم اون دختر رو رد کن!


تهیونگ با لحنی که معلوم بود حسودی کرده، گفت و جونگکوک درحالیکه به پسر بزرگتر می‌خندید جواب داد:


_نمی‌تونم!


_چرا؟


_چون اون دوست دختر جدید جین هیونگه!


تهیونگ با تعجب ابروش رو بالا انداخت و لبخندی بابت اینکه پسر قصد قرار گذاشتن با کس دیگه ای رو نداشت، روی لبش نشوند.


_اه جئون جونگکوک تو با من چیکار کردی؟!



[پایان]


••••••••••••••••••••


و بالاخره تموم! مرسی از عزیزانی که هر هفته با وجود کم بودن پارتها مشتاق misfortune بودن و نظراتشون رو باهام به اشتراک می‌ذاشتن. همیشه همه‌ی نظراتتون رو خوندم ‌و صادق باشم همون‌ها باعث می‌شدن با وجود مشغله‌هام این ای‌یو رو ادامه بدم.

شاید بعد استراحتی با یه کار جدید برگردم. پس تا اون موقع خدانگهدار💕

_missn

Report Page