نکاتی در باره نگاه به"زن" در ایرانِ امروز
علی اصغر مصلح«مرد» به عنوان «آدمِ» غالب، در طول تاریخ بیش از هر چیز با احساسِ غلبه بر «زن» ارضا شده و شاید رایجترین صورت سلطهی بر «دیگری» همان باشد که بر «زن» رفتهاست. ردِّ نگاه کهترانگار به زن را در همه آثار متفکران و حکیمان ایرانی-اسلامی میتوان یافت؛ از ابنسینا و ملاصدرا و سبزواری تا خاقانی و سعدی و مولوی. گاه پردة باورهای تاریخی چنان زمخت است که قرنها امکان تردید در باره یک موضوع را از آدمی میگیرد. اما هیچکدام از اینها «آدم» امروزی را ملزم به تداوم آنچه در جریان بوده، نمیکند.
در بین همه سنتهای فکری-فرهنگی و اعتقادیِ جاری در ایران تنها در بخشهایی از سنت عرفان اسلامی است که «زن» با چشمانی شستهتر دیدهشده، هر چند در همان آثار اندک به جا مانده، نشانهّهای کوچکانگاری «زن» دیده میشود. عبدالرحمان جامی در کتاب نفحاتالانس بعد از روایت احوال اولیاء، فصلی را به زنان عارفِ واصل اختصاص دادهاست. جامی در ابتدای این فصل اقرار میکند که اگر بنا بود زنان نیز مانند مردان معرفی شوند، زنان بر مردان برتری داشتند. اما در همان اندک صفحاتی که به معرفی زنان عارف پرداخته، نشانههای تحقیر آشکار است؛ چنان که اغلبِ زنانِ معرفیشده نام کاملی ندارند و با عناوینی عام مانند: زنی ناشناس، زنی مصری، زنی اصفهانی، مادر محمد و مادر حِسان از آنان یاد شده است.
در مواریث فکری و فرهنگی ما البته برخی از بزرگان، «زن» را فارغتر از هنجارهای جاری دیدهاند. چنان که در اشعار فردوسی از فراست و داد و شجاعت زنان سخن رفتهاست. در بین بقیه مشاهیر جهان اسلام اندک استثنائات درخشان هم هست. محیالدین ابنعربی تنها متفکری است که فراتر از تنگناهای زمان، مقام زن و بلکه برتری او بر مرد را در شهود حق اعلام کرده و در ترجمان الاشواق شرحی ناب از نسبت “آدمِ زن" با حقیقت عرضه داشته.
در جهانی که توانِ ساختارشکنی و نظر به ارزشها و باورهای نهادهشده قوت گرفته، باید دیدگان را دائم از آنچه غالب بوده، شست. بی نظرِ به گذشته، آیندهای نیست. اما گذشته را باید با پاک کردن غبارهای دوران دید. برای داوری در باره «زن» امروز، البته باید سراغ مواریث فکر و فرهنگ خویش رفت، اما آنچه نیاز ضروری اکنون است، شکافتن تقریرات و روایات قالبخورده و هنجارشده، و پرسش از اسباب شکلگیری آنهاست. زمان معاصر زمان واسازی و بازسازی است. گذشته هرچه بوده، گذشته است. هیچ ملتی نباید در شرمندگی از گذشتة خود بماند. چنان که در تحقیر و تنزیل زن، ملتهای اروپایی از ملتهای مسلمان پیش بودند و از آن فرارفتند. زمان معاصر زمان درک تمایزات و بهرهمندی از مزایای تمایزات است.
در فرآیند بازشناسی «دیگری»، بازسازی نگاه به «زن» اهمیتی ویژه دارد. این بازسازی از دو سوی باید انجام شود. یکی نگاه مردان به «زن» است و دیگری نگاه زنان به «زن». مردان در گذشته با داشتن نسبت فرمانروائی در حوزه عمومی، سلطه بر «زن» را به عنوان امری ذاتی و بلکه الهی تثبیت کردهاند. اما اکنون در فرآیندی از دگرگونی قرار گرفتهایم. باید تعاملی گسترده به کمک همه عناصر فرهنگیِ سنتی و مدرن و معاصر آغاز کرد. آیندهٔ زندگی ایرانیان، از جمله نسبتی با نتیجه این تعامل دارد. باید با بازشناسی گذشته و هضم شرایط کنونی وارد تعاملاتی از جنسی دیگر با «دیگری» شد؛ همان که امروز به صورت دوگانههایی چون «زن» و «مرد» ظاهر شدهاست. باید با درک تمایزات میان «زن» و «مرد» وارد تجارب نوی شویم و به چشماندازهای جدیدی برای این نسبت نائل آئیم. نتیجه این تجارب و تعامل، در همه مقولات از الهیات و اخلاق تا اقتصاد و سیاست ظاهر خواهد شد.
زن ناقص است، همانطور که مرد ناقص است. کاستی باعث فروافتادن نمیشود. باید گشوده بود و گذشته را با مَحکِ تجارب اکنون ارزیابی کرد و نه اکنون را به محکمه گذشته برد. شرط اولِ ورود به موضوعاتی چنین خطیر، شستن چشمها و طورهای دیگر دیدن است.
۱۰ دیماه ۱۴۰۱