شناخت زیبایی‌شناسی عصب‌محور

شناخت زیبایی‌شناسی عصب‌محور

جمال اسماعیل‌زاده | مترجم و پژوهش‌گر معماری



«زیبایی مانند هنر یک فعالیت عصب‌شناختی است. حس و میلی به لذت است که از پایین‌ترین و اساسی‌ترین قسمت مغز سرچشمه می‌گیرد و بروز می‌یابد و با تعجب یا هیبت در ارتباط است و چیزی بیش از یک خیال گذراست.» - پروفسور هری فرانسیس مالگریو، کتاب معماری و تجسم (2013)

این تعریفی ابتدایی از ارتباط زیبایی، حس زیبایی‌شناسی و سیستم اعصاب ‌شناختی انسان است. این ارتباط به‌صورت ناخودآگاه طی سالیان سال رفتار تکاملی انسان و شبکه‌ی عصبی انسان پدید آمده است. در روند تکاملی بشر، بقا و لذت دو عنصر اصلی‌ست و ۹۵درصد از کنش‌های پردازش‌شده توسط ذهن ما ذاتی و نیمه‌آگاهانه و به‌سوی بقا و لذت است. فرایند بقا سیستم پیچیده‌ای در ذهن دارد که طی سالیان متمادی انسان درباره‌اش به تحقیق پرداخته است، اما فرایند لذت در سالیان اخیر به موضوع جدیدی برای مطالعه تبدیل شده‌ است و در حال حاضر فلاسفه، محققین علم روان‌شناسی و پزشکی، متخصصین علوم اعصاب و علوم شناختی به مطالعه‌ی‌ آن می‌پردازند.

لذت جزء موضوعاتی است که طی روز بسیار مورد توجه ذهن انسان است؛ از لذت خوردن غذا و تغذیه تا لذت‌های جنسی و عاطفی که به‌طور مستقیم به سیستم عصبی و هورمونی انسان وابسته است. امر زیباشناختی نیز به این شاخه مربوط می‌شود زیرا امر زیبا سبب تحریک بخش‌هایی از مغز می‌شود که به امر لذت مرتبطند و حتی سبب افزایش یا کاهش هورمون‌هایی می‌شوند که به لذت، خوشی، ناراحتی و شادی انسان وابسته هستند.

ما در این متن کوتاه به بحث تخصصی تقسیم مغز نمی‌پردازیم اما سعی می‌کنیم بخش‌هایی از مغز که به امر زیبایی مرتبط می‌شوند را شناسایی کنیم یا حداقل بابی در شناخت آن‌ها بگشاییم.

در شناخت بخش‌های مغز

مغز میانی و پشتی مربوط به دوران باستانی و انسان‌های اولیه است و مغز پیشانی و پیش‌پیشانی جدیدترین بخش مغزماست. مغز باستانی ساقه‌ی مغز است، مرکزی برای پاسخ‌های اولیه هیجانی برای بقا و لذت و حفظ زندگی. قشر پیشانی و مخچه مغز مدرن را تشکیل می‌دهند که جایگاه تفکر منطقی هستند، قضاوت، استدلال، زبان و تجزیه‌وتحلیل از این بخش سرچشمه می‌گیرد. این بخش‌ها به صورت مستقیم در حس و عکس‌العمل انسان به محیط نقش داشته و بخش‌هایی از مغز به صورت غیرمستقیم در شخصیت و حس‌و‌حال انسان نقش دارند، که با ترشح یا ایجاد برخی مواد سبب ایجاد ادراک و رفتار انسان می‌شوند. این مواد یا از نوع هورمون‌ها، یعنی ماده‌ای شیمیایی است و یا موجب تحریکات عصبی در سلول‌های نورونی انسان است.

آدرنالین و نورآدرنالین سبب افزایش ضربان قلب و کاهش تمرکز ذهنی می‌شود و حالت بقا را در خود ایجاد می‌کند، سپس کورتیزول آزاد می‌شود تا به بدن هشدار دهد که عملکردهایی مثل تولیدمثل، ایمنی، تعمیر سلولی آرام‌تر رخ دهد. تمام این اعمال به شکل کاملاً غیرآگاهانه رخ می‌دهد و مسئول آن مغز اولیه است. در مقابل دستگاه سمپاتیک، دستگاه پاراسمپاتیک با لذت برابری می‌کند که آرامش و حس زیستن را به‌وجود می‌آورد.

هرمون‌های اندروفین، سروتونین، اکسی‌توسین رفتار سلول ما را تغییر می‌دهند و مسئول حس شادی، تعجب زیبایی و الهام‌بخشی‌اند. ویژگی‌های شناختی به هیجانات تعبیر می‌شوند، این احساسات در پس‌زمینه‌ی منطقی ما شکل می‌گیرند و در بخش مغز مدرن ایجاد می‌شوند. در واقع، اعلام اینکه چیزی زیباست چیزی بیش از یک واکنش فیزیکی نسبت به تشخیص یک الگو نیست.


هنر و زیبایی‌شناسی شناختی

در بخش ارتباط علوم اعصاب با هنر و زیبایی‌شناسی از میانه‌ی قرن بیستم افرادی چون اریک کندل و جان دیویی کارهای فراوانی درباره‌ی مواجه‌ی مغز با اثر هنری، تجربه‌ی اثر هنری در مغز انسان، تقلیل‌گرایی فهم اثر هنری در مغز و زیبایی‌شناسی شناختی انجام داده‌اند. واژه‌ی استتیک که در ابتدا به‌معنای دانش معرفت حسی بوده است گواهی بر این امر است که زیبایی‌شناسی به‌طور مستقیم به سیستم حسی انسان مرتبط می‌شود. اما چون در گذشته هنوز پیشرفت‌های آنچنانی در علم اعصاب شناختی رخ نداده بود، این شاخه بیشتر در فضای فلسفی و روان‌شناسی بررسی می‌شد. اما امروزه زیبایی‌شناسی به‌طور مشخص یکی از شاخه‌های مطالعاتی علوم شناختی و اعصاب‌‌شناختی مطرح می‌شود. با ظهور روش‌هایی جدید در تصویربرداری عصبی کاربردی چون fMRI، EEG  و eye tracking می‌توان به بررسی بهتر ارتباط عصبی و تجربیات زیبایی‌شناختی پرداخت. در این رابطه سمیر زکی، عصب‌زیست‌شناس، مطالعات فراوانی انجام داده است. او حتی افرادی چون واگنر و شکسپیر را در زمره‌ی عصب‌شناسان قرار داده است! "زیرا آن‌ها حداقل می‌دانستند چگونه ذهن انسان را با فنون زبان و موسیقی مورد کاوش قرار دهند و افراد و ذهن بشر را بیشتر درک می‌کردند".

پاسخ‌های زیبایی‌شناختی صرفاً محدود به کارکرد شناختی مغز نیست بلکه درک جسمانی را نیز شامل می‌شود. افرادی چون نلسون گودمن در کتاب «از ساختمان تا معماری: تفسیر زیبایی‌شناختی نلسون گودمن» این شاخه را مستقیم وارد معماری می‌کنند. نظریه گودمن می‌گوید زیبایی‌شناسی شاخه‌ای از معرفت‌شناسی است و دانشی است که عمدتاً ‌می‌کوشد شناختی از درک نمادین ساختمان‌ها داشته باشد. بدن و مغز در تحقیقات مرتبط با معماری بسیار مورد مطالعه‌ی عصب‌شناختی قرار گرفته‌اند. آبل در مقاله‌ای می‌گوید «هنگامی‌که ما اشیای دیگر را کنار خود حس می‌کنیم نورون‌های مرتبط با ناحیه خاصی از مغز شروع به کار می‌کنند و علاوه‌بر آن ذهن رونوشت‌های مکانی دقیق ولی تحول‌پذیری از بدن در حافظه را می‌سازد که در طول عمر و با رشد انسان باقی می‌ماند و برای زنده‌ماندن انسان ضروری است».

آنتونیو داماسیو سازوکار تعامل بدن با محیط‌ را درآمدی بر شناخت مبانی زیست‌شناختی و عصب‌شناختی در ارزش‌یابی انسان می‌داند. بنابراین مطالعات هر امر زیبا، خوشایند، ناخوشایند و یا زشت ضرورتاً در مغز پردازش و دریافت می‌شود و تابع قوانین مغز است. پس هر نظریه‌ی زیبایی‌شناختی امروزی باید تابع قوانین عصب‌شناختی باشد.


فعالیت مغزی در شناخت زیبایی

سرآغاز شناخت محیط برعهده‌ی محرک حسی است که با دریافت از محیط شروع به فعالیت در بدن می‌شود. نخستین مراحل دریافت به صورت ضمنی در بینایی رخ می‌دهد یعنی تشخیص ویژگی‌هایی چون شکل، رنگ جهت، ابعاد و غیره. پس از آن مراحل میانی بینایی و در سیستم بینایی عصبی رخ می‌دهد و مغز با تمرکز به محرک حسی تصمیم‌گیری می‌کند و در نهایت به واکنش به آن منتهی می‌شود. هرکدام از این ویژگی‌های بصری جهان بیرون در مناطق مختلفی از مغز پردازش می‌شود. برای مثال، رنگ، شکل و حرکت در یک منطقه‌ی یکسان از مغز بررسی نمی‌شود و هرکدام فضای خاصی برای پردازش دارد.

این درحالی است که در سوی دیگری فعالیت‌های زیبایی‌شناختی هنرمند قرار دارد؛ کسی که خلق کرده و اثری را ایجاد می‌کند. برای این بخش‌ها نیز تقسیم‌بندی مجزایی در فضاهای مغز وجود دارد. برای نمونه پیش از ایجاد زبان در مغز، نیمه‌ی راست در ایجاد نبوغ و منطق و نیمه‌ی چپ مغز در خلاقیت و فعالیت‌های عاطفی نقش بازی می‌کند. برای این فعالیت‌ها لوب پیشانی و پیش‌پیشانی نقش مهمی دارند. این لوب‌ها داده‌های معرفتی را در مناطقی مثل لوب گیجگاهی، آهیانه‌ای، نواری و خلفی را بررسی کرده و با ایجاد شبکه‌های ارتباطی سبب بروز کنش خلاقانه می‌شوند. پس ایجاد یک عمل ذهنی نیاز به شبکه‌های ارتباطی در بخش‌های مختلف مغز دارد و بخش پیش‌پیشانی که از نظر تکاملی پیشرفته‌ترین و جدید ترین بخش مغز بشری است مسئولیت آن را برعهده دارد.

فهم یک اثر هنری از چگونگی تجربیات ما تشکیل می شود و قسمت مهمی از آن تجربه‌ی فضای وسیع‌تری است که در آن اثر هنری واقع شده است. این یعنی معماری و فضای ادراکی با کمک خاطره‌سازی و حافظه در عمق سلول‌های قشری ما نقش مهمی در پردازش اثر هنری دارد. ما فقط از نظر بصری به تصاویر پاسخ نمی‌دهیم بلکه یک پاسخ مجسم به تصاویر داریم. لوب پس‌سری وظیفه‌ی حرکت همراه با نخاع را به‌عهده دارد و لوب آهیانه از اندام‌های حسی ما ورودی دریافت کرده و تصمیم می‌گیرد که آیا به آن پاسخ دهیم یا خیر. کار لوب پیشانی آنقدر مهم است که اندازه‌اش در ماهیان و پستانداران آنقدر بزرگ شده است که روی بقیه‌ی مغز قرار گرفته و توده‌های دیگر مغز را دربرمی‌گیرد. لوب پیشانی یک شبیه‌ساز است و یک مدل از محیط ایجاد می کند و سپس هیپوکامپ مکان سلول‌های فضایی و مکانی در مغز را ذخیره‌سازی کرده و محل خاطرات نمایش فضا در هیپوکامپ خواهد بود. برای مثال هیپوکامپ در اتاق‌های غیرخطی و فضاهای ذوزنقه‌ا‌ی دارای اختلال می‌شود.

فضاها داربست حافظه را برای هیپوکامپ تهیه می‌کنند و فضاهای متنوع تر پشتیبانی بیشتری را فراهم می‌آورد. عقده های قاعده‌ای مغز ترجیحات ما را با مدلمان از جهان ترکیب می‌کند و ما مدل خود را در آن ارزیابی می‌کنیم تا تصمیم بگیریم بخش لذت مغز را فعال کنیم یا نفرت. این پاسخ خود در حافطه‌ی بلندمدت ما و شناخت سبکی ما از زیبایی اثر نقش مهمی دارد. نتایج هر تصمیم خوب، آن تصمیم را در آینده تقویت می‌کند؛ پس از آن مدل ما بهبود می‌یابد اما هرگز کامل نمی‌شود.


ساخت الگوهای مرتبط و همساز با مغز

اریک کندل می‌گوید «مغز بصری نوعی ابزار بازشناخت الگوست».

ما از طریق تکاملمان توانستیم الگلوهای یافته شده در محیط اطراف خود را که می‌توانند سبب خلق لذت یا حمایت از بقای ما باشند تشخیص دهیم. پاسخ ما به این الگوها پاسخ‌های پاراسمپاتیک مستقیم است که منجر به هیجان زیبایی می‌شود. این‌ها الگوهایی هستند که به صورت پیوسته طی هزاران سال سبب لذتمان شده و تکرار می‌شوند. این الگوها به‌تدریج تکامل یافته و الگوی مهمی از نظر مغز شناخته می‌شوند و همین سبب اهمیتشان در درک ما از زیبایی محیط می‌شود و به این روش در هنر و معماری کاربرد پیدا می‌کند.

به همین علت است که معماران همیشه در حال ساخت الگواره‌ها در بخش‌های مختلف طراحی‌شان همچون نما و پلان هستند. به‌عنوان مثال الگوی نُه‌مربعی یکی از مهم‌ترین و شناخته‌شده‌ترین این الگوهاست. این الگو در شرق دور اهمیت کیهان‌شناسی و در خاورمیانه نشان‌دهنده‌ی شکل اولیه و کامل جان (روح) است و بعدها هم در الگوهای رنسانس نئوکلاسیک و حتی مدرن و پست‌مدرن آثار معماری چون لوکوربوزیه و پیتر آیزنمن استفاده شده است. این الگوی نه‌مربعی در ایجاد فضاهایی مثل شبکه‌ی تارتان و الگوهای پایه در پلان و نما نیز به‌کار برده می‌شود و می‌توان از آن به‌عنوان الگویی که در طی تکامل در مغز انسان نهادینه شده است نام برد. مسیر میزولیمبیک (پاداش و اشتیاق) مثال دیگری است که با تولید و تنظیم اندورفین محرک پاداش‌دهی است و باعث ایجاد لذت می‌شود. بازشناخت الگوهایی مثل مربع نه‌قسمتی، تقارن و تشخیص ساختار چهره‌ای در اشیا و پدیده‌های محیطی و حتی هنری و معماری از این سامانه شکل گرفته و در فرآیندی که آن را به مسیر قراری پیوند می‌شناسیم استفاده می‌شود.

امروزه می‌توان با استفاده از تکنولوژی‌های جدید و روش‌های بررسی مغز به شناخت بهتری از فعالیت مغز، مواجهه‌ی آن با محیط و نحوه‌ی درک و پاسخ مغز به محیط رسید. ثمره‌ی این شناخت بیشتر می‌تواند موجب آموزش بهتر، خلق آثار هنری بهتر، طراحی فضاهای لذت‌بخش‌تر، ایجاد محیطی آرام بخش‌تر برای و حتی رسیدن به روش‌هایی برای همراهی مغز با محیط در برخی بیماری‌ها شود. مثلاً افرادی که با اختلالاتی در مغز مواجه‌اند در محیط‌هایی حفظ شوند که این محیط با طراحی مناسب برای آنها ساخته شده است یا حتی با تکنیک‌های خاصی افراد را با محیط سازگار کند.

_____

منابع:

ریچی، ایان. ترجمه کاملی، محسن؛ بیگدلی، ثمره و کیائی، بهنام (1400). معماری عصب‌محور؛ طراحی با ذهن در ذهن. نشر گوهر دانش

راگلز، دونالداچ. ترجمه عظمتی، حمیدرضا و جم، فاطمه (1400). زیبایی، علوم اعصاب و معماری: الگوهای بی‌زمان و تاثیر آن‌ها بر به‌‌زیستن ما. انتشارات مرکز مطالعات و برنامه‌ریزی شهر تهران

کندل، اریک. ترجمه غبرایی، کامران (1402). هنر مدرن در ناخودآگاه. نشر کتاب‌سرای نیک

بات، رینو. ترجمه علی‌پور، رضا (1400). بازاندیشی در زیبایی‌شناسی: نقش بدن در طراحی معماری. نشر پله

کندل، اریک (1400). مبانی علوم اعصاب. نشر حیدری

داماسیو، آنتونیو. ترجمه میرزابیگی، جهانشاه (1400). احساس آن‌چه اتفاق می افتد (بدن و عاطفه در شکل دادن به آگاهی). نشر آگاه

 

 

 


Report Page