رخنه‌های کوچک، پرده‌های زنبوری؛ مقدمه‌ای بر ویژه‌نامهٔ فضا، قدرت و جنسیت

رخنه‌های کوچک، پرده‌های زنبوری؛ مقدمه‌ای بر ویژه‌نامهٔ فضا، قدرت و جنسیت

 نیلوفر رسولی | دبیر پرونده

«به‌دستور صدر اعظم، عمارت بزرگی که گنجایش چندین هزار نفر را دارد برای نمایش تعزیه بنا شده که تمام خصوصیات یک تئاتر جدید را دارا است ولی صحنۀ نمایش آن به جای آنکه در جلو ساختمان باشد، به صورت یک سکوی بلند در وسط قرار گرفته و بدون واسطهٔ پرده از همه طرف برای تماشاگران قابل دیدن است- در اطراف صحنه دو ردیف جایگاه ویژه نیز ساخته‌اند...در موقع ورود به این محل، مرا به لژ مخصوصی هدایت می‌کردند که قبل از آن اتاق کوچکی به نام کفش‌کن بود و میبایستی در آنجا کفش‌های خود را از پا در بیاوریم. جلو جایگاه ما به‌وسیلهٔ یک قطعه فرش ضخیم به‌دقت پوشانده شده و در روی آن سوراخ‌هایی تعبیه گردیده بود که بتوانیم صحنه را مشاهده کنیم و در ضمن از دید تماشاگران محفوظ باشیم».


لیدی مری شل، خاطرات لیدی شیل۱


«حجاب نرده‌مانند»، «پارچه‌های دست‌دوز مشبک»، «فرش‌های ضخیم با خلل و فرج»، این‌ها، تنها بخشی از توصیفات مادام کارلا سرنا۲، عبدالله مستوفی۳ و علویه خانم۴ از «پرده‌های زنبوری» است، حجابی که در روزهای سلطنت ناصرالدین شاه قاجار پردگیان را در عرصهٔ عمومی در پرده می‌کرد اما روزنی را به جهان دیگر برای آنها می‌گشود. پرده‌های زنبوری، خلل و فرجی بودند که عرصهٔ عمومی و خصوصی را در هم می‌آمیختند، راه نفوذ را از یکی به دیگر هموار می‌کردند و زنان را در مقام سوژهٔ ناظر می‌نشاندند. در فضایی چون تکیهٔ دولت ناصری، یک فرش متخلل، یک پرده با رخنه‌های کوچک، می‌تواند تمام آنچه را که از دوتایی اندرونی و بیرونی می‌دانیم به چالش بکشاند. اگر زیست روزمرهٔ زنان و سایر جنسیت‌ها در روزگار پیشامدرن به دوتایی اندرونی و بیرونی ختم می‌شده است، اگر سایر جنسیت‌ها جایی در میان فضای مصنوع نداشتند و زنان نیز در پستوی خانه‌ها از چشم جست‌وجوگر غریبه حراست می‌شدند- و این تمام آنچه است که در گذشته رخ داده است، در این صورت، شکل‌های فضایی چون «پرده‌های زنبوری» را باید استثنا بدانیم یا نشان‌های دال بر صداهایی که زیر یوغ دوتایی‌ها فراموش کرده‌ایم؟ داده‌های ما اندک است، چندان مکتوبی بر جای نمانده است که بدانیم نخستین بار چرا و چگونه پرده‌ای به نام پرده زنبوری شکل گرفت، دقیقاً نمی‌دانیم که آیا خواستی جمعی از سوی زنان برای حضور در تکیه دولت یا به صورت کلی، در فضای عمومی وجود داشت یا ابتکار یکی از درباریان بوده است تا از فضای عمومی سهمی به این شکل به زنان برسد. آنچه عیان است، وجود چنین فضای متخللی در تاریخ نه چندان دور ماست، فضایی که ابژگان را در مسند سوژه می‌نشاند، بدون آنکه از آنها ابژهٔ نگاه خیره بسازد، آنها را به ناظرانی بدل می‌کند که در زندانی سراسربین می‌نگرند، اما دیده نمی‌شوند، حال چنین شکلی از تخلل/تناقض را در کدام دسته می‌توانیم جای بدهیم؟ اندرونی یا بیرونی؟ آيا صرف تعریف یک فضای سوم، یک فضای دیگر، یک فضای میانه عرصه را برای حضور فراموش‌شدگان باز خواهد کرد؟ آیا دوتایی فضایی اندرونی و بیرونی زادهٔ نگاه امروز ما به گذشته است با این فرض که فضاها بر مبنای دو جنس تقسیم می‌شوند و در این دوتایی جز مردانگی و زنانگی، قطب‌های دیگری وجود نداشته‌اند و خط وصل این دو قطب دگرجنس‌خواهی بوده است؟ جنسیت در تاریخ فضای مصنوع ما خود یک غیاب است، در بستری از غیاب روایت‌های دیگر زاده می‌شود و این غیاب را با مفهوم «اندرونی-بیرونی» بازتولید می‌کند. نگاهی کوتاه به منابع مکتوب بازمانده، حتی پیش از مواجههٔ ایران با فرنگ در دوران ناصری، نشان می‌دهد که ما رخنه‌ها را در تاریخ ندیده‌ایم، و چون در پیش‌فرض‌ها تردید نکرده‌ایم، همچنان به نام مطالعات جنسیت در معماری ایران، هویت زنانه را به هویت جنسیتی تعمیم می‌دهیم، خانه را معادل فضای زنانه می‌دانیم و ریشهٔ آن را در اندرونی‌های بی‌نقص گذشته خود می‌دانیم و خانه‌نشینی زنان را به عنوان «فرهنگ» گذشتهٔ خود می‌خوانیم، در حالی که چنین نیست. مطالعات جنسیت در معماری در ایران هنوز متولد نشده است و تا زمانی که پیش‌فرض «اندرونی و بیرونی» به شکل جدی به چالش کشیده نشود، نمی‌توانیم تصویر خود را در آیینه به درستی ببینیم و خود را آن‌گونه که بوده‌ایم، بشناسیم. من در اینجا قصد ارائهٔ آلترناتیوی برای شکستن این پیش‌فرض را ندارم، پیشنهاد هم نمی‌کنم که لزوماً با یک دستگاه نظری می‌توانیم زنگار این آیینه را بزداییم، پیشنهاد من شکاف دادن به این پیش‌فرض آرمانی و شکل‌دادن رخنه‌هایی کوچک در آن است، همانند ذات پرده‌های زنبوری، رخنه‌هایی که پیش‌فرض‌های کلان ما را به چالش بکشاند، از فضاهای دیگر، از فضاهای سوم، از فضاهای رادیکال، از فضاهای خاکستری، حتی از فضاهای بی‌شکلی بگوید که زادهٔ روزگار خود بودند، فضاهایی که نه از هویت، بلکه از عاملیت جنسیت‌ها شکل می‌گرفتند.

پیشنهاد من نگریستن به گوشه‌های پنهان خانه، انتهای کوچه‌های خلوت، زیرزمین‌ها، پشت نرده‌های پشت‌بام، راهروهای پوشیده و پشت پرده‌های زنبوری است. این پرونده تنها نقطهٔ آغازی برای این خواست است.

 نویسندگان این پرونده، هرکدام با ابزاری پیش‌فرض‌های ما را در ارتباط با دیگری/دیگری‌ها به چالش می‌کشند، شکل‌های مختلف غیاب را به ما نشان می‌دهند، مصداق‌هایشان لزوماً در بستر تاریخی-فرهنگی ایران نمی‌نشیند، اما ابزار آنها می‌تواند نگاه‌های تازه‌ای را چه در عرصهٔ نظر و چه در عرصهٔ عمل برای ما فراهم کند. من در اینجا صمیمانه از هم‌قطاران خود در این راه تشکر می‌کنم که بدون چشم‌داشت و بی هیچ تردیدی نوشته‌های خود را برای شکل‌گیری این پرونده در اختیار کوبه گذاشتند، سپاسگزار آنها هستیم که در طول مدت آماده‌سازی پرونده همراه ما بودند.


۱. لیدی مری شل. (۱۳۶۸). خاطرات لیدی شیل (همسر وزیر مختار انگلیس در اوائل سلطنت ناصرالدین شاه)، ترجمهٔ حسن ابوترابیان، تهران: نشر نو. ص۶۸ 

۲. سرنا، مادام کارلا. (۱۳۶۲). سفرنامهٔ مادام کارال سرنا: آدم‌ها و آیین‌ها درایران، ترجمهٔ علی‌اصغر سعیدی، تهران: کتابفروشی زوار. ص. ۱۶۴

 ۳. مستوفی، عبدالله. (۱۳۸۸). شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، جلد اول، تهران: زوار. ص.۲۷۴

 ۴. کرمانی، حاجیه خانم علویه. (۱۳۸۶). روزنامهٔ سفر حج عتبات عالیات و دربار ناصری، به تصحیح رسول جعفریان، تهران: مورخ. ص.۱۹۲

Report Page