گذشته نزدیک: مداخلات بانک ملی لار نو
حبیب طالبی| معمار و پژوهشگر و زهرا درّی| معمار منظر و پژوهشگرمطایبهآمیز است که در یادداشت پیشین گذشتهی نزدیک به مولفههای زیبایی شناسانه بانک ملی لار و در رثای آن سخن گفتیم و اکنون در مرثیهی نابودی آن مولفهها، به فاصلهای کمتر از یک سال شاهد تخریب سراسری نمای این بنای مدرنیستی ممتاز هستیم تصویر شماره ۱ و در همین لحظه ی مرقوم کلمات متن پیش رو این مداخلات تخریبی به نمای پشتی بنا سرایت کرده است و به همراه جداره ، هویت سبکی و زمانمندی معمارانه آن نیز در حال محو شدن است. تصویر شماره ۲


قصهی لار قصهی گسست است، حاصل تجربهی پسازلزله، بافت شهری شطرنجی در فاصله سه کیلومتری از بافت قدیم لار است. عنصر درام این قصه به چهارم اردیبهشت سال ۱۳۳۹ باز میگردد، زلزله آن روز مسیری تازه در روایت شهری لار می گشاید. تصویرشماره ۳ ایدهی شهر نوپا قوت میگیرد و مسئولان وقت نه برای بازسازی بلکه برای اجرایی کردن شهر نو به لار ورود میکنند. تصویر شماره ۴ آغاز شهر جدید با خانههای ضد زلزله موسوم به شیروخورشید، متفاوت از سبک و سیاق پیشین ساخته میشود و به مرور ساکنانی مییابد. آغاز قصهی گسست از همین نقطه در قالب جدالی پنهان میان قدیم و نو تا دههها بعد زیر پوست شهر ادامه دارد. تا جایی که این تفاوت پیامدهای اجتماعی ملموسی را ایجاد میکند. تصویر شماره ۵



با وجود شهر نوپا مجموعه دانههای مدرنیستی که در یادداشتهای پیشین بدانها اشاره شد این ظرفیت را در خود دارند تا به یک لکهی ذهنی – کالبدی تبدیل شوند و سیمای تازه و تغییردهنده مناسبی برای تحریک در مقابل دستکاریهای کورکورانهی شهری جهتِ توسعههای آتی باشند . تصویر شماره ۶ کیفیت فضاهای شهری در شهر جدید لار با حضور مسلط هندسهی شطرنجی تداعیکننده تکرار و ضعف در محلهبندی و هویتبخشی به بافت است و از این منظر نیاز به آسیبشناسی هندسه گرید شهری احساس میشود.

شهرسازی پساسانحهی لار هر چند بر نیت خیر و آبادانی استوار بوده است اما واقعیاتی را در طول زمان آشکار میکند. در شهر جدید اولویت با سواره و خوردو است. این اهمیت درجه اول برای سواره در افق امروز راه را برای شهر پیاده محور میبندد و دسترسی به لکههای پیشنهادی هویتمند و لنگرگاههای اجتماعی را به شدت کاهش میدهد. بناهایی همچون بانک ملی درون چنین لکههای مدرنیستی قرار دارند و قابلیت کاراکتر بخشی و صورتبندیهایی مبتنی بر پیاده محوری و فضاهای جمعی را دارند. تصویر شماره ۷

با تخریب سراسری جداره و چهره ی نمای بانک ملی، اتمسفر زمانمند از کالبد محروم میشود و این تصور وجود دارد که وجهی نو به آن بخشیده می شود، غافل از آنکه امر نو هم عنان با امر زمانمند است. با تعویض سنگهای پیشین با سنگهای نو صرفا متریال امروزی میشود اما کلیت بنا، چهرهی تاریخ ِمعاصر خود را از دست میدهد. با این کار خوانایی سبکی بنا بصورت کامل از دست رفته است و غیر قابل بازگشت است.
شهرجدید لار مجموعهای از تقاطعهای عمود بر هم در اندازه های متنوع دردسترسیها و ارتباطات سواره و پیاده است. بانک ملی لار نو ساختمانی با نشانهها و زمزمه های سبکی مشخص، آمیخته با سویههای معماری مدرن است. فرم کلی بنای بانک ملی با خطوط مستقیم زاویههای قاطع و نماهای متقارن، در عین سادگی شکوهی خاموش و مقتدر دارد. این هندسهی خالص، یادآور آرتدکو و طرح مایههای مدرنیستی است. تصویر شماره ۸

اتفاقی که در معماری مدرنیستی لار افتاده است نوعی پیروی و دنبالهروی از مولفههای تجسمی و صورتبندیهای بصری معماری غرب است. ما یک بنای مدرنیستی را مخدوش میکنیم زیرا از پیش فرضها و اندیشههای مدرن آن آگاه نیستیم و این عدم آگاهی به شکل بیتفاوتی نسبت به تخریب خود را نشان میدهد. ما باور نداریم که در دیدگاهی کلان و جامع بانک ملی لار جزئی از میراث معماری قرن بیستم محسوب میشود و الزام حفاظت و مدیریت چنین میراثی به اندازه حفاظت از میراث فرهنگی دورههای گذشته اهمیت و ضرورت دارد. آنطور که گفته شد مداخله و دستکاری کور و منفرد در لکه مدرنیستی شهر جدید یعنی مجموعه پانسیونها، بیمارستان کوروش، عناصر معماری سوی شرقی شهر، بانک سپه و بانک ملی تغییر ماهیت یکپارچه آن را در پی خواهد داشت. تصویر شماره ۹

این بنا، صرفاً برای وجوه عملکردی نیست؛ بلکه بیانی ملموس از زیبایی، فرم و معناست. تخریب شتابزدهی بانک ملی نهفقط ماهیت یگانهی بنا را مخدوش میکند بلکه باعث فقدان و زوال تدریجی بخش مهمی از تاریخ زیستی اجتماعی لار پس از زلزله میشود و پیام تخریب را به دیگر بافت منتقل میکند.
ما به جای تقویت و ترویج این محورها و لکههای شهری و تبدیل آنها به فضاهای یادمانی و جمعی، بدون هیچ طرح مطالعاتی یا ارزیابیهای فرهنگی به مداخلات گستردهی بنا مبادرت میورزیم. بدون مستندنگاری و پژوهش، بنا در معرض آسیب قرار خواهد گرفت و راهکارهای مؤثر برای بقا و حفاظت را مسدود خواهد کرد. اهمیت و ارزش مجموعه میراث مدرنیستی لار در ادامه و متأثر از معماری مدرنیستی ترویجیافته در اروپا است و با توجه به اینکه دهه ۴۰ شمسی مقارن با دهه ۱۹۶۰ میلادی است، در آن دوران بهخصوص شاهد تحولات عظیمی در خط فکری هستیم. لذا کالبدهای اینچنینی زمینهای برای گفتوگوی معمارانه در مسیر تاریخ فراهم میکنند.
نکتهی بعدی، ظرفیتی است که از طریق معماری برای تحلیل و بررسی در اختیار ما قرار میگیرد. ما شاهد نمونههای اولیه کالبدی مدرنیستی در جنوب ایران هستیم تا قدمهای بعدی بهصورت یک چشمانداز و الگوی فرمی تبدیل شود. به طور مثال، با بررسیها میتوان به شیوه و رفتار کالبدی سازندگان پس از سانحه پی برد و به معیارها و پیشنهادهایی برای توسعهی آتی شهر رسید. اهمیت دیگر این مجموعه بناها، شیوههای اجرایی و فنی است. بههرحال یک اتفاق جغرافیایی یعنی زلزله، علت اصلی ساخت و سازهای شهر جدید است. این سازهها باید بهگونهای باشند که حادثه تکرار نشود. لذا راهکارهای اجرایی که برای پاسخ به این مسئله پیش روست، بخشی از ریشههای شکلگیری شهر را روشن میسازد. تصویر شماره ۱۰

سازهی بانک ملی لار، به شکلی ترکیبی، یک سقف خرپایی مقاوم در برابر نیروهای افقی را سازماندهی میکند. مقاطع نبشی و ناودانی به همراه پرکنندههای ماسونری قابل توجه است. تصویر شماره ۱۱ حال وقتی به تخریب این عناصر میپردازیم، فارغ از اینکه با چه بنایی در چه دوره تاریخی روبهرو هستیم، ابعاد فنی را نادیده گرفتهایم و درکی از راهکارهای سازهای نداریم. با این پیشفرض چگونه میتوانیم عین به عین آن را دوباره بسازیم؟!! ما هنوز شناخت درستی در هیچ مرتبهای از وضع موجود نداریم؛ چگونه مدعی ساخت عین به عین هستیم؟!! اساساً ضرورت عین به عینسازی بر اساس چه تئوری و طرح از پیش تبیینشدهای در نسبت با طرح مرمت بانک، مبنای تصمیمگیری قرار گرفته است؟

حتی اگر مداخلات به پوسته و نمای بنا محدود شود که در بانک ملی بخشی گستردهای مربوط به همین قسمت میشود، نشانی از عدم آگاهی از مبانی زیباییشناسی سیمای بانک است. ترکیببندی و انتخاب متریالها یادآور روششناسی تجسمی در آثار هنری مدرن است و با شیوهای بدیع، جدارهای مدرنیستی را پدید آورده است. عدم تقارن و استفاده از احجام، فرمها و اشکال متنوع در طراحی ساختمان، عدم استفاده از روابط فضایی سنتی و ایجاد روابط فضایی جدید بر اساس تقسیم عملکردی، استفاده از سیستم سازهای ترکیبی به صورت ترکیب دیوار باربر و سیستم قابی، استفاده از سیمان بهصورت روکار در نماها و بتن در پلهها و کاربرد گسترده و سرتاسری از مصالح بافتدار از دیگر معیارهای معمارانه است. از طرفی، بانک ملی در سرفصل بناهای پساسانحه نیز قرار میگیرد و آنطور که گفته شد از این منظر نیز واجد اهمیت است. هر ترک بر دیوارش، هر بیمهری در نگهداریاش، تکهای از حافظهی معماری ایران را میکاهد؛ گویی فرسایش، نهفقط بر سنگ و گچ، که بر حافظهی جمعیمان پنجه میکشد. بانک ملی لار همچون دیگر بناهای مهم بانکها از یک جریانِ زیباییشناسی مدرنیستی با لحن آرتدکویی پیروی میکند. وجه آرتدکویی را در نما و طراحی سیمای بانک به روشنی میتوان تشخیص داد و وجه مدرنیستی را در عملکرد پلان، سازماندهی پاکت فضایی قابل رؤیت است. تصویر شماره ۱۲

ساختمان بانک لار از دو حجم عمود بر هم بهصورت ال شکل همراه با محوطهسازی با هندسهی مربعی تشکیل شده است. جبههی ورودی بانک همراه با نماسازی شاخص، موازی با مسیر اصلی خیابان، به دو بخش تقسیم میشود که شامل سرسرا و فیلتر ورودی بانک است و در امتداد آن، فضاهای اداری قرار دارند. متأسفانه تصویر دقیقی مربوط به آن سالها از فضای داخلی موجود نیست. جبههی ورودی برخلاف نمای پشت ساختمان به وسیلهی سنگ تراورتن نماسازی و طراحی شده است. با توجه به این موضوع، با یک وضعیت پشت و رودر طراحی چهرهی کالبدی روبهرو هستیم. نمای جبههی اصلی به شکل یک صفحه گسترده شده و به دو بخش تقسیم میشود و از لحاظ تجسمی به ورودی اصلی تأکید میکند. در یک مفصلبندی معمارانه، عناصر معماری به درستی و دقت کنار هم قرار گرفتهاند. پنجرههای عمودی در یک نظام پنجرهای در یک راستای افقی قرار دارند و این راستا بهوسیلهی سنگ قرمز مورد استفاده و مشهور در دههی ۴۰ نماسازی شده است که با تاکید بر عنصری طبیعی به یکی از مهمترین مولفههای زیباییشناسی مدرن وفادار میماند یعنی روشنایی طبیعی. اما این نور نه تنها عنصری عملکردی بلکه عاملی شاعرانه در فضای معماری است. بازی سایه و روشن در طول روز، پویایی بصری ویژه ای به بنا می بخشد. این در حالی است که نور در این فضا تنها برای دیدن نیست؛ بلکه برای درککردن، حسکردن و آرامگرفتن است. نور، نقش زمان را بازی میکند؛ با حرکتش، بنا را دوباره تعریف میکند. تصویر شماره ۱۳

سقف شیروانی بدون جلب نظر یا خیز غیر معمول روی حجم بنا نشسته است و به همراه درختان نخل، خط آسمان بهخصوص و بومی را تداعی میکند. پالت و تنوع رنگی نمای اصلی با توجه به سنگهایی که اجرا شده است، گواهی دیگر بر زیباییشناسی مدرنیستی است. تصویر شماره ۱۴

سنگ مشکی در ازاره و تراورتن سفید در ابعاد مشخص بر روی بدنه، سنگ قرمز در نظام پنجرهبندی با لبههای پر ضخامت، یادآور لبهی وارطان، همه و همه همچون خطی تجسمی به نما و عرصهی رواقطورِ ورودی اشاره دارند. همچنین، نمای پشتی بانک مشرف به محوطهی سبز، یک نمای سادهی سیمانی همراه با لبههای بتنی به سبک کارهای وارطان هوانسیان است. تصویر شماره ۱۵

بهطور کلی، معماری بانک ملی لار شباهتهای قابل توجهی به کارهای محسن فروغی و وارطان هوانسیان دارد. این خصوصیات سبکی آنگونه که پیش از این گفته شد ، در ایران بیشتر بهجای زرق و برق نزدِ همتای غربیاش، به سوی تجمل مینیمال و تقارن خویشتندارانه متمایل شد؛ چیزی که در زبان معماری رسمی و اداری آن زمان، از جمله بانکها، بسیار دیده میشود و آنطور که اشاره شد، بانک ملی لار در امتداد همین جریان نوگرای معماری قرار میگیرد. در مجموعهی بانک ملی لار، با حصار به معنای مانع روبهرو نیستیم و فضای داخل و بیرون در یک نسبت بدیع و انعطافپذیر قرار میگیرند و این، نشانی از ارزشهای سبکی در این بنا است. تصویر شماره ۱۶.

در واقع می توان گفت بانک ملی لارنو یک سند زنده از چگونگی تلفیق زیباییشناسی مدرن با اصالت بومی است. این بنا با زبان فرم، نور، ماده و ریتم بصری، نهفقط بر نیازهای عملکردی پاسخ داده، بلکه کیفیتی شاعرانه و فرهنگی به فضا بخشیده است. در کشاکش میان سادگی مدرن و تزئینات هندسی ، بنایی شکل گرفته که دیدن آن، نه صرفاً نگریستن، بلکه تجربه کردن است؛ تجربهای که هم چشم را خشنود می کند و هم ذهن را به تامل وا می دارد پلههای گستردهشده تا تراز کف، ورودی را به شیوهی سبکی اشارهشده تعریف میکنند و تأکیدی بر مولفههای سبکی و مدرنیستی هستند. با این همه شکوه خاموش، با این همه توازن میان قدیم و نو، افسوس که چنین بناهایی، اغلب در سکوت زمانه گم میشوند؛ نه فریادی دارند و نه مدافعی که روایتشان را بلند بخواند...
با این توضیحات و توصیفهای تاریخی – معماری و گزارش وضعیت بنا و ارزشهای زیباییشناسانه، چگونه به این سهولت و در اقدامی شتابزده به حکم بازسازی، نوسازی، مرمت یا هر عنوان دیگر، تخریب سراسری نما را موجه میدانیم؟ نه صرفاً معیارهای مرمتی و حفاظتی میراث مدرن، بلکه عقل متعارفِ هر بینندهای برای چنین روشهای مداخله، در بهت و حیرت فرو میرود. با توجه به ادعاها، این یک پروژهی «نوسازی و ساماندهی» است، اما در عمل آنچه اتفاق افتاده است، تخریب بخش زیادی از نماست. قانون موجود، بنای ثبتشده را صرفنظر از قدمت، مشمول حفاظت کامل میداند. ابهام در ثبت رسمی بنا، تناقض در تعریف مرمت، نادیدهگرفتن ارزش سبکی و معمارانه، و بیتوجهی به اهمیت مصالح وضع موجود، زمینهساز نابودی تدریجی هویت معماری معاصر کشور خواهد بود. هر ترک بر دیوارش، هر بیمهری در نگهداریاش، تکهای از حافظهی معماری ایران را میکاهد. این میراث، اگر نخوانده بماند، اگر پاس نداشته شود، چونان شعری ناگفته، در دل خاک دفن خواهد شد …
افسوس بر میراثی که بهجای صیانت، بیپروای زمانه و بیرحمی تصمیمهای کوتاهنگر، در مسیر تخریب گام برمیدارد. این ویرانی، نه صرفاً زدودن خشت و سنگ، که بریدن ریشههایی است که ما را به خاک، به تاریخ، به هویتمان پیوند میزند. تخریب چنین بناهایی، نه نوسازیست و نه توسعه؛ که خاموشکردن صدای فرهنگ است، آنهم در سرزمینی که از دل سنگ، شعر ساخته است. اگر این نوع برخورد با بناهای ثبتشده ادامه یابد، بسیاری از آثار معاصر که هنوز آنطور که باید شناخته نشدهاند، به راحتی از بین خواهند رفت و ما، اگر نگاه نکنیم و نپرسیم، فردا نهتنها این دیوارها، که آینهی خودمان را نیز درغبار خواهیم باخت