یادداشت آقای شهریار الوند نویسنده و پژوهشگر حوزهی موسیقی و ادبیات نسبت به اتهامات ابلاغیِ هیات رسیدگی به تخلفات اداری آموزش و پرورش گیلان به عزیز قاسم زاده، معلم زندانی
شورای هماهنگیکمترین تحریری از یک آرزو این است
آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازی...
در قناری ها نگه کن، در قفس، تا نیک دریابی
کز چه در آن تنگناشان باز، شادی های شیرین است.
کمترین تصویری از یک زندگانی،
آب،
نان،
آواز*
عزیز قاسمزاده را حدود ۱۷ سال است که میشناسم؛ چهارشنبه شبها در برنامهی شبستانهی رادیو فرهنگ با حمید چیت ساز عزیز دو ساعت دربارهی موسیقی ایرانی حرف میزدیم و برای مردم ترانه و تصنیف پخش میکردیم.
رابطهی ما کمکم از کارشناس-مجری رادیو و مخاطب به دوستی انجامید و چند بار مرا برای شرکت در برنامههایی دربارهی آواز ایرانی و اجرای کنسرت به رشت و انزلی دعوت کرد تا افتخار آن را داشته باشم که در کنار استاد علی جهاندار دربارهی آواز ایرانی سخن بگویم و همراه مردم هنردوست گیلان، سهمی در برگزاری کنسرت داشته باشم. آنجا بود که فهمیدم عزیز قاسمزاده رفیقِ عاشقیست که عشقش را نثار موسیقی و بزرگان این هنر کردهاست.
عزیز شغل معلمی را پیشهی خود ساخته و بارها و بارها به خاطر معلمی تنبیه شدهاست، حقوقش را قطع و تبعیدش کردهاند به روستاهای دور و حالا هم به خاطر گفتن حرف حق و دادخواهی صنفی معلمان، زندانیاش کردهاند.
او مثل اکبر طبری رفیق رفقای پابه رکابی ندارد که ویلای لواسانشان را گرو بگذارند تا او را رها کنند. رفیق رفقایش من و امثال مناند که وثیقهی ۳۰۰ میلیاردی در بساطمان نیست تا رفیقمان را آزاد کنیم. رفیق رفقای او کسانی هستند که یا از کار بیکار شدهاند، یا قلمشان را ممنوع کردهاند یا آواره و دربهدر غربت شدهاند. رفیق رفقای او جایی در بدنهی قدرت ندارند، برای همین است که دستشان به چیزی بند نیست تا داد رفیقشان را بخواهند و بستانند.
و شگفت آنکه در مملکتی که مزد گورکن از آزادی آدمی افزون است و آسمان کشتی ارباب هنر میشکند و گناهِ فاجران و فاسقان و راهزنان بخشوده و زمان ضِمانشان کوتاهتر از چشم بر هم زدنیست، اتهام عزیز قاسم زاده آوازخوانیست در جمع معلمان. کجای دنیا آواز خواندن جرم به حساب میآید، محفل آواز ایرانی جای تعالی و نیایش عاشقانه و آواز ایرانی مقدس است، چه طور میتواند اسباب ارتکاب جرم باشد؟ میگویند با رسانههای به قول خودشان معاند حرف زده من و امثال من هم اگر پاش بیفتد حرف میزنم برای این که همه را خفه کردهاید برای این که هرکس زبان به اعتراض بگشاید، مفسد فیالارض میشود و مبلغ علیه نظام. تا کسی بخواهد حرف بزند، کارش به بند و زنجیر و پابند ختم میشود و انفرادی و زندان و شکنجه و اعتراف اجباری و نمایشی.
*شعری از محمدرضا شفیعی کدکنی
![](/file/286f18ca08c609736a777.jpg)