نقشه چین برای جهان آینده - بخش اول
نقشه چین برای جهان آینده
گفتوگوی «دنیای اقتصاد» با آرش رئیسی نژاد، استاد روابط بینالملل دانشگاه تهران
دنیای اقتصاد : راه ابریشم نوین-راهی که به چینی «ایدایایلو» خوانده میشود- مجموعهای گسترده از پروژههای شبکه ارتباطی و مسیرهای ترانزیتی، لولههای نفت و گاز، بنادر، فرودگاهها، خطوط راهآهن و تاسیسات با سرمایه چینی به ارزش بیش از چهار تریلیون دلار است. اما با این حال در ایران کمتر کسی اطلاعات دقیق و کاملی از این پروژه عظیم دارد. «دنیایاقتصاد» در گفتوگو با آرش رئیسینژاد، استاد روابط بینالملل دانشگاه تهران صفر تا صد این ابرپروژه جهانی را مورد بررسی قرار داده است. این استاد دانشگاه معتقد است کنشهای استراتژیک در جهان در قالب «دیپلماسی راه» عملیاتی میشود. در واقع مفهوم دیپلماسی راه به برهمکنش شاهراههای منطقهای و بینالمللی با دیپلماسی اشاره دارد. در عین حال «راه تاریخی ابریشم» نمایانگر مرکزیت ژئوپلیتیک راه در سامانه سیاسی اقتصادی و فرهنگی ایران است. عدمشناسایی ژئوپلیتیک راه میتواند حوزه نفوذ ایران را در معادلات اوراسیا و آسیای غربی محدود کند.
تقریبا یک دهه است که چین از کلانپروژه خود راه ابریشم نوین رونمایی کرده است. بهرغم اهمیت بسزای آن در سیاست بینالملل٬ در کشور ما به این مساله زیاد پرداخته نشده است. این کلانپروژه از چه مشخصههایی برخوردار است؟ راه ابریشم نوین - راهی که به چینی «ایدایایلو» خوانده میشود - دربردارنده دستهای گسترده از پروژههای شبکه ارتباطی و مسیرهای ترانزیتی٬ لولههای نفت و گاز٬ بنادر٬ فرودگاهها٬ خطوط راهآهن و تاسیسات با سرمایه چینی به ارزشی بیش از چهار تریلیون دلار است. در سال ۲۰۱۳ برای نخستین بار شی جین پینگ، رئیسجمهور چین، در اکتبر ۲۰۱۳ و سپس نخستوزیر لی کچیانگ از این کلانپروژه رونمایی کردند. در ١۶ مه ٢٠١٧ طی مراسمی با حضور رهبران نزدیک به ٣٠ کشور جهان در چین، راه ابریشم نوین افتتاح شد. راهاندازی این شاهراه ۶۵ درصد جمعیت جهان، ۴۰ درصد تولید خالص جهانی و ۷۱ کشور را دربرخواهدگرفت. تا سال ۲۰۲۰، ۱۳۸ کشور در سطح بینالمللی عضو این طرح شدهاند که ۶۹ کشور مشخصا در مسیر دالانهای زمینی و دریایی تعریف شده برای این طرح قرار گرفتهاند. بر پایه اعلام وزارت خارجه چین، این کشور ۱۹۸ سند همکاری را با ۱۶۷ کشور و سازمان بینالمللی ذیل طرح کمربند - راه منعقد ساخته است.
چرا این کلان استراتژی نامهای زیاد دیگری نیز٬ مثل «یک کمربند - یک راه» یا «ابتکار کمربند و راه» و... دارد؟
به نکته درستی اشاره کردید. یک ضربالمثل معروف چینی میگوید «اگر میخواهی ثروتمند شوی، ابتدا راه بساز.» این ضربالمثل نشاندهنده اهمیت مسیر و شبکهسازی در تفکر چینی است که اکنون نیز نمود آن در پروژه راه ابریشم نوین قابل مشاهده است. این نکته را باید در نظر داشت که راه ابریشم نوین مفهومی در حال تکامل است. به همین دلیل٬ در چند سال اخیر این برنامه نامهای زیادی را به خود دیدهاست: راه ابریشم نوین در ۲۰۱۳ و یک کمربند یک راه در ۲۰۱۴ و ابتکار عمل کمربند و راه در ۲۰۱۵. این روند تکامل مفهومی بیش از آنکه ناتوانی و ناپایداری دیدگاه رهبران چین را نشاندهد، نمایانگر توان درونی مفهومی راه ابریشم نوین است. اما چرا کمربند و راه؟ ببینید٬ راه ابریشم نوین دربردارنده دو مسیر تجاری کمربند اقتصادی راه ابریشم و راه ابریشم دریایی است. مسیر زمینی یا همان «کمربند» در پی پیوند اروپای توسعه یافته با آسیای در حال توسعه است. مسیر دریایی یا «راه» چین را از طریق دریای چین جنوبی و اقیانوس هند به جنوب شرقی آسیا، خلیجفارس شبه جزیره عربستان، شاخ آفریقا دریای سرخ٬ دریای مدیترانه و اروپا پیوند میدهد. راه ابریشم دریایی دربردارنده ۴۲درصد از جمعیت جهان و ۲۵درصد از تولید ناخالص داخلی آن، به استثنای چین است. افزون بر این دو مسیر زمینی و دریایی رهبران پکن برنامه برپایی راه ابریشم قطبی را نیز در سر دارند. از این برنامه بهعنوان مسیر دریای شمالی و همچنین سیاست قطبی چین نیز یاد میشود. این مسیر از چین شمالی آغاز شده و با گذر از سیبری روسیه به اقیانوس منجمد شمالی و شمالگان رسیده و از آنجا به کانادا و گرینلند و اسکاندیناوی میرسد. گرچه شرایط آب و هوایی موانعی سخت را پیش روی تحقق این مسیر قرار دادهاست با این حال مزیت این مسیر نوین دسترسی آسان در کوتاه مدت به آمریکای شمالی و اروپای شمالی است.
مسیر زمینی راه ابریشم نوین از چه دالانهایی تشکیل شده و کدام یک از آنها برای ایران مهمتر است؟
کمربند راه ابریشم نوین دربردارنده دالانهایی است که تاکنون شش تای آن در مرحله طراحی یا دردست ساخت است: «دالان اقتصادی چین - مغولستان - روسیه»، «دالان اقتصادی پل زمینی اوراسیای نوین»، «دالان اقتصادی شبه جزیره هندوچین»، «دالان اقتصادی بنگلادش - چین - هند - میانمار»، «دالان اقتصادی چین - آسیای میانه - آسیای غربی» و «دالان اقتصادی چین - پاکستان». از میان این دالانها دو دالان آخر بر امنیت ملی ایران تاثیر زیادی میگذارد. مسیر چین - آسیای میانه - آسیای باختری شامل چهار کریدور «کاسپین (چین - قزاقستان/ قرقیزستان - ازبکستان - ترکمنستان - دریای کاسپین - آذربایجان - گرجستان - ترکیه - اروپا)؛ کریدور میانی (چین - قزاقستان - دریای کاسپین - آذربایجان - گرجستان - ترکیه - اروپا)؛ کریدور «تاریخی شمالی» (چین - قزاقستان/ قرقیزستان - ازبکستان - ترکمنستان - ایران) و کریدور «تاریخی جنوبی» (چین - تاجیکستان - افغانستان - ایران) است. مسیر اقتصادی چین و پاکستان هم شامل کریدور «قراقروم - گوادر» (چین - پاکستان - دریای عمان) و کریدور «قراقروم - زاگرس» (چین - پاکستان - ایران) است. سه دالان کاسپین٬ میانی و قراقروم - گوادر از ایران نمیگذرند، ولی دالانهای تاریخی شمالی٬ تاریخی جنوبی و قراقروم - زاگرس از ایران عبور میکنند.
پروژههای راه ابریشم نوین شامل چه حوزههایی است و چگونه پشتیبانی مالی میشوند؟
از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۹ حدود ۳هزار پروژه راه ابریشم نوین در بخشهای مختلف راهسازی، انرژی، ارتباطات و زیرساختها تعریف شده است. هزینهای که تاکنون صرف این پروژه شده، رقمی در حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیارد دلار است. پروژههای حملونقل و سپس انرژی هم بیشترین و هم باارزشترین بخش پروژههای راه ابریشم نوین را دربرداشتهاند. چنین عدم توازنی نشاندهنده اهمیت پیوندهای زمینی و مسیرهای ترانزیتی برای چین و کشورهای درمسیر راه ابریشم نوین است. طی پنج سال آینده پروژههای راه ابریشم نوین مرتبط با چین بیش از ۳۵۰ میلیارد دلار خواهد بود. تاکنون ۱۲۶ کشور و ۵۶ سازمان بینالمللی در سراسر آسیا، خاورمیانه، اروپا، آفریقا و آمریکای جنوبی توافقنامه همکاری با چین را برای مشارکت در این زمینه امضا کردهاند. حجم تجارت میان چین و کشورهای شرکتکننده بیش از ۶ تریلیون دلار است و برای ادامه رشد اقتصاد نیاز به سرمایهگذاری ۲۶ تریلیون دلاری اضافی تا سال ۲۰۳۰ است. از همین رو٬ بودجه قابلتوجهی برای اطمینان از موفقیت مداوم این طرح مورد نیاز است. چین بهمنظور تامین مالی این طرح کانالهای مالی متفاوتی را تعریف کرده است. این کانالها امکان گوناگونسازی ذخایر ارزی خارجی را برای چین فراهم میکند. بخشی از منابع مالی پروژههای کمربند - راه از طریق شرکتهای چینی تامین میشود. مثل شرکت ساخت و ساز ارتباطات چین، شرکت مهندسی ساخت و ساز دولتی چین، چین قدرت٬ شرکت ساخت و ساز راهآهن چین ساینومچ، گروه راهآهن چین و شرکت ملی نفت چین. اما بودجه کلانپروژههای کمربند - راه از طریق چهار کانال مجزا تامین میشود: بانکهای سیاستی، بانکهای دولتی، صندوق ثروت ملی که نوعی صندوق سرمایهگذاری دولتی است و موسسات مالی بینالمللی که هریک از این کانالها شامل موسسات متفاوتی هستند. در میان این همه کانالهای مالی٬ دو موسسه بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیایی و صندوق جاده ابریشم بهعنوان مهمترین ابزارهای تامین مالی پروژههای کمربند - راه شناخته شدهاند.
مسلما چین از راهاندازی راه ابریشم نوین اهدافی دارد. این اهداف را میتوانید برشمرید؟
چین یکسری اهداف رسمی دارد٬ یکسری اهداف غیررسمی. اهداف رسمی آن را باید در سند «چشمانداز و اقدامات برای ساخت مشترک کمربند اقتصادی راه ابریشم و راه ابریشم دریایی سده بیست و یکم» دید که از سوی کمیسیون توسعه و اصلاحات ملی٬ وزارت امور خارجه٬ و وزارت بازرگانی چین و با نظارت شورای دولتی چین در ۱ فوریه ۲۰۱۵ منتشر شد. بر پایه این سند٬ هدف رسمی این کلانپروژه ارتقای ارتباط قارههای آسیا، اروپا و آفریقا و دریاهای مجاور آنها، ایجاد و تقویت مشارکت میان کشورهای در مسیر کمربند و راه، راهاندازی شبکههای اتصال همه بعدی، چند لایه و ترکیبی، و تحقق انواع گوناگون توسعه مستقل، متعادل و پایدار در این کشورها» است. اصول کلی این سند دربردارنده پنج پیشنهاد بنیادین «هماهنگی سیاستها»، «پیوند امکانات»، «تجارت بلامانع»، «ادغام مالی» و «پیوندهای مردم با مردم»است. اهداف غیررسمی پکن از یکسو، حفظ امنیت انرژی از طریق تسلط بر بخشی از مسیرهای حملونقل انرژی مورد نیاز خود یافتن مسیرهای جدید انتقال انرژی و حضور در مناطق نفتخیز است. از سوی دیگر، با سرمایهگذاری در زیرساخت کشورهای در مسیر راه ابریشم نوین، چین در پی تعمیق تجارت با آنها برای حفظ رشد اقتصادی خود است. به بیان دیگر، پکن با به کارگیری سرمایه راکد سودای یافتن بازارهای تازه دارد. شرکتهای چینی بهویژه آنان که در پروژههای زیرساختی فعالان دارند با مشکل تولید مازاد مواجه هستند. از این رو٬ راه ابریشم نوین فرصتی است برای مصرف تولید مازاد و چیرگی بر مشکل گنجایش بالای صنایع سیمان و فولاد و ساختمانسازی از طریق گسترش پروژههای سازندگی در مسیر راه ابریشم نوین. همچنین٬ چین این کلانپروژه را در راستای نوسازی مناطق کمتر توسعه یافته غربی خود٬ بهویژه سین کیانگ٬ برای حفظ ثبات و امنیت در مرزهای غربی چین و همچنین موفقیت در مبارزه با تروریسم و افراطگرایی میبیند. با تحلیلی ظاهری و خوانشی سطحی از راه ابریشم نوین تنها میتوان سویههای ژئواکونومیک این کلانپروژه را دریافت. با این حال٬ توان ژئواکونومیک قابلیت ترجمه به توان ژئوپلیتیک را دارد. به بیان دیگر، تلاش چین برای تبدیل به مرکزیت جهان اقتصادی پیامدهای ژرف ژئوپلیتیکی نیز خواهد داشت. از این رو، کنشهای اقتصادی چین در پی درهم شکستن هژمونی دلار آمریکا و جایگزینی یوآن بهعنوان ارز برتر جهانی است. چنین دگرگونی عمیقی به کاهش نفوذ جهانی آمریکا و مخالفت با جهان تکقطبی ایجاد نظم نوین جهانی به رهبری چین میانجامد. کوتاه این که٬ تلاش پکن برای راهاندازی و پیشبرد راه ابریشم نوین را رقابت پکن - واشنگتن در حوزه اقتصادی رقابتی در «سطح» دید. در «عمق» اما٬ راه ابریشم نوین نبرد ژئوپلیتیکی میان چین و آمریکا برای چیرگی جهانی در سده ۲۱ میلادی خواهد بود.
اما بسیاری از تحلیلگران راه ابریشم نوین چین را نقد کرده و آن را طرح مارشال چینی میخوانند.
کلانپروژه راه ابریشم نوین مانند دیگر ابرپروژهها سویههای منفی بحث برانگیزی نیز داشته است. عدم شفافیت در مفاد قراردادها، برخی موارد فساد گزارش شده در بخشهای مالی، و لیست پروژهها، همگی ابهام در اجرا و پیشبرد این کلانپروژه را دوچندان ساخته است. گذشته از این٬ بانک توسعه چین و بانک صادرات و واردات چین بیش از دو برابر دارایی بانکهای بزرگ توسعهای چند جانبه مورد حمایت غرب رشد کرده و بیشتر به کشورهای در حال توسعه وام میدهند. بیشتر پروژههای دریافتکننده وام پس از انتخاب پیمانکاران منتشر میشود و شرایط دریافت و پرداخت وام به ندرت منتشر میشود. برخلاف غربیها که شروط دشواری را - از جمله حاکمیت قانون، دادگستریهای مستقل و شفافیت - برای متقاضیان وامهای خود اعلان میکنند٬ پکن بدون تحمیل اصلاحات دشوار با شرکای خود همان گونه که هستند کار میکند. در نتیجه٬ پکن در مقایسه با غربیها با آزادی بیشتری میتواند در هرجایی که بخواهد سرمایهگذاری کند. به بیان دیگر، فرصتهای بیشتر و موانع کمتر برابر با نفوذ بیشتر است٬ بهویژه در مناطقی همچون آسیای میانه که رقابت بر سر تزریق سرمایههای چینی تشدید شده است. پکن تنها میخواهد اطمینان حاصل کند که شرکتها و کارگران چینی از مزایای این سرمایهگذاریها بهرهمند میشوند. مهمتر اما عدم شفافیت در نحوه دقیق بازپرداخت بدهیهای سنگین از سوی کشورهای در مسیر راه ابریشم نوین به چین است. این مساله پیشدرآمد شکلگیری دیپلماسی «دام بدهی» شده است. این دیپلماسی به وضعیتی اشاره دارد که در آن کشورهای کمترتوسعه یافته و وام گیرنده از یک کشور ثروتمند، مانند چین٬ ناتوان از بازپرداخت وامهای بلندمدت خود باشند و در مقابل٬ مجبور به اجاره بخشی از سرزمین خود به کشور وامدهنده شوند. نتیجه چنین عملکردی از میان رفتن و دستکم خدشهدار شدن استقلال و حاکمیت این کشورهاست. نماد این دیپلماسی را میتوان در بندرهامبانتوتا٬ در سریلانکا٬ دید که مقامات کلمبو مجبور به واگذاری این بندر به شرکت دولتی چینی چاینا مرچنس طی یک قرارداد اجاره ۹۹ ساله شدند. در این شرایط این کلانپروژه از سوی بسیاری از کشورها بهعنوان «طرح مارشال» نوین متهم شده است. طرح مارشال که به ابتکار جورج مارشال وزیر خارجه وقت آمریکا شکل گرفت پیروزمندترین پروژه سیاست خارجی آمریکا بود که به گسترش و تسریع وابستگی کشورهای اروپایی به آمریکا انجامید. با چنین پیشینهای است که چین بهدنبال پرهیز از برداشت دیگر کشورهای جهان از کلانپروژه راه ابریشم نوین بهعنوان طرحی سلطهطلبانه است. آنان هدف راه ابریشم نوین را کشمکش برای قدرت بینالمللی نمی دانند و برعکس، آن را پیشدرآمد صلح جهانی از طریق همبستگی اقتصادی میبینند. به همین دلیل است که شی جین پینگ آن را اجتماعی با سرنوشت مشترک نامیده است.
این راه ابریشم نوین چه پشتوانه تاریخی دارد؟
راه ابریشم نوین نمود و نماد تعیین رویای چینی (ژونگوآ منگ) خواهد بود. از دهه ۱۹۸۰ رهبران چینی کوشیدهاند تا با ارائه چشماندازی نوین بر چالشها غلبه کرده و پیشرفت چین را در دوره زمامداری خود تسهیل سازند. راه ابریشم نوین در واقع ترکیبی از سیاست سالهای پایانی دهه ۹۰تحت عنوان به بیرون برو (go out policy) و راه باستانی ابریشم است. سیاست به بیرون برو یک استراتژی برای افزایش سرمایهگذاری مستقیم در دیگر کشورها بود به این امید که کشورهای میزبان از مزایای توسعهای حضور چین بهرهمند شوند. برخلاف سیاست خارجی دنگ شیائوپنگ «منتظر فرصت باش و [زود] پنهان شو» که ریشه در اندیشههای کنفوسیوس دارد٬ شی جین پینگ پیرو جریان مهمی در سیاست خارجی تاریخی چین است که خواهان رساندن چین به «موازنه داخلی» جهت برداشتن گامهای بزرگتر در سیاست بینالملل است. این نگرش ریشه در تفکر «وانگ آنشی»، نخستوزیر مشهور سلسله سونگ، دارد و بر قوی کردن دولت و تقویت نیروی نظامی استوار بود. مهمتر اینکه٬ راه ابریشم نوین برآمده از راه ابریشم باستانی٬ مهمترین و قدیمیترین شاهراه بازرگانی تاریخ٬ است. این شاهراه شبکهای از راههای درهمتنیده بود که از شیان در چین میانی آغاز میگشت و با گذر از فرارود وارد ایران شده و به دریای مدیترانه و بیزانس (استانبول امروزی) میرسید. در کنار مسیر زمینی٬ راه ابریشم باستانی یک مسیر دریایی نیز داشت که از دریای چین جنوبی و تنگه مالاکا تا اقیانوس هند و خلیجفارس میرفت. بندر سیراف و سپس جزیره هرمز نقطه اتصال مسیرهای دریایی و زمینی راه ابریشم باستانی بودند. راه ابریشم برای بیش از هزار سال - از دویست سال پیش از میلاد تا سده شانزدهم میلادی - پابرجا بود و گرانیگاه بازرگانی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی جهان بود. با کشف قاره آمریکا اما مسیرهای نوین و پرسود بازرگانی از آسیا به اقیانوس اطلس چرخید و راه ابریشم اندک اندک از یادها رفت. عمده جنگهای ایرانیان اشکانی و سپس ساسانی با امپراتوری روم و بیزانس از تلاش برای کنترل راه ابریشم و شریانهای بازرگانی برخاسته بود. یک هزاره بعدتر جنگهای امپراتوری عثمانی با دولت ایرانی صفویه نیز در کنار منازعات فرقهای - مذهبی به دلیل کنترل شریان بازرگانی راه ابریشم رخ میداد. نکته مهم مغفول، این امر است که راه ابریشم باستانی ریشه در «راه شاهی» داشت که بهدستور داریوش بزرگ ساخته شده بود. این نخستین شاهراه بینالمللی جهان، شهر سارد مرکز ساتراپی لیدیه را در کرانه دریای اژه به بابل و شوش و سرانجام پارسه متصل میکرد.
آمریکا بر تشکیل این راه ابریشم نوین چه تاثیری داشته است؟
یکی از مهمترین دلایل برآمدن راه ابریشم نوین تلاش چین برای شکستن استراتژی مهار آمریکاست. آمریکا راه ابریشم نوین را نمود و نماد اعمال قدرت چین میبیند که باید مهار شود. استراتژی مهار چین در همه حوزههای اقتصادی (با بنیاننهادن طرح شراکت ترنس - پاسیفیک) و سیاسی (با پیمان نظامی و سیاسی با کشورهای آسیای خاوری و اقیانوسیه) و هنجاری (با تکیه گاهوبیگاه بر گفتمان حقوقبشر علیه چین) نمایانگر درک آمریکا از خیزش چین با راه ابریشم نوین است. آمریکا این استراتژی مهار را از طریق «ابتکار عمل راه ابریشم نوین» (NSRI) برای پیوند آسیای میانه به هند از طریق افغانستان با ایدهپردازی فردریک استار نیز دنبال کرده است. خط لوله تاپی (ترکمنستان - افغانستان - پاکستان - هند) و راه لاجورد یا دالان لاپیس - لازولی که افغانستان را از طریق ترکمنستان و دریای کاسپین به بندر باکو و از آنجا به ترکیه و اروپا میرساند بازمانده این ابتکار آمریکایی است. ایالاتمتحده میکوشد تا برای مهار چین در این منطقه نفوذ خود را در جمهوریهای آسیای میانه گسترش دهد و ضمن مهار چین٬ ایران را از شبکه مسیرهای ترانزیتی بیرون نگاه دارد. در واقع٬ پکن بهدنبال احداث خط آهن سریعالسیر است که بتواند قدرت کشور را از کرانه خاوری چین به درون اوراسیا انتقال دهد تا از این طریق در صورت بروز مشکلات دریایی، دیواره دفاعی قارهای در اختیار داشته باشد و درمجموع از برتری دریایی آمریکا بکاهد. به همین دلیل٬ راه ابریشم نوین را باید در چارچوب کلان استراتژی چینی «چرخش به غرب» دید و آن را راهی برای مقابله با استراتژی «چرخش به آسیا» اوباما برای مهار چین دانست. خروج ترامپ از شراکت ترنس - پاسیفیک تحقق این امر را تسریع کردهاست.
در کنار آمریکا، رقابت چین با هند در اقیانوس هند را چگونه میتوان دید؟
هند بزرگترین قدرتی است که پس از آمریکا از سوی راه ابریشم نوین عملا به کناری گذاشته شده است. تسخیر بخشی از کشمیر بهدست ارتش چین در ۱۹۶۲ و پشتیبانی پکن از اسلامآباد در برابر دهلینو و درگیریهای مداوم مرزی همگی نمایانگر ژرفا و تداوم این رابطه پرتنش میان دو کشور است. برآمدن طرح بزرگ راه ابریشم بر رابطه دو کشور نیز تاثیر گذاشته است. گذشته از اینکه راه ابریشم نوین میتواند پیوندهای اسلامآباد - پکن را نیرومندتر سازد و رقیب سنتی هند در آسیای جنوبی را تقویت سازد٬ دالان قراقروم از استان گیلگیت بالتیستان - ناحیه کشمیر تحت کنترل پاکستان - عبور میکند. مهمتر آنکه٬ راه دریایی ابریشم نوین موجد هراس محاصرهشدگی در میان سیاستگذاران و استراتژیستهای هندی شده است. از نگاه دهلی بنیان ژئوپلیتیکی چنین هراسی «زنجیره مروارید» (String of Pearls) چینی است. مروارید به پایگاههای نظامی فرادریایی و بنادر تجاری حاضر یا بالقوه چینی اشاره دارد. زنجیره نیز شامل شبکهای از چنین مرواریدها در گسترهای پهناور از دریای چین جنوبی تا شاخ آفریقاست که میتواند توسط نیروی دریایی چین به هم پیوند زده شود. بهطور مشخص این زنجیره پایگاهها و بنادر چینی در بنگلادش٬ برمه٬ سریلانکا٬ مالدیو٬ جیبوتی٬ تانزانیا٬ پاکستان و حتی سودان را دربردارد. ترکیب این زنجیره با دالان اقتصادی چین و پاکستان که دسترسی پکن را در بندر گوادر به دریای عرب میسر میکند قلمرو هند را محاصره میکند. بیجهت نیست که هند زنجیره مروارید را تهدیدی بزرگ علیه امنیت ملی٬ سیاست منطقهای و تمامیت سرزمینی خود میبیند. در پاسخ٬ هندیها دو سیاست دنبال کردهاند. نخست٬ همکاری استراتژیک با آمریکا برای مهار چین در اقیانوس هند.
بیجهت نیست که هندوستان مهمترین شریک امنیتی آمریکا و فرماندهی حوزه اقیانوس آرام ایالاتمتحده در حوزه اقیانوسهند است. دوم٬ طراحی کلان استراتژی هندی مائوسام (MAOSAM) است. مائوسام بهدنبال برپایی پیوندهای اقتصادی با شرکای تجاری باستانی بر پایه ایجاد جهان اقیانوسهند با محوریت هندوستان است. این حوزه دربردارنده آفریقای شرقی و جنوب ایران و سریلانکا و آسیای جنوب شرقی است. با این نگاه٬ میتوان دریافت که حضور هند در چابهار نخستین گام برای تحقق استراتژی مائوسام در دستیابی به افغانستان و مقابله با زنجیره مروارید چین و پیوند با کریدور اقتصادی شمال - جنوب است. اینجاست که دلیل اصلی این امر را که چابهار تنها نقطهای در ایران است که از تحریمهای آمریکا معاف بوده باید دریافت.
روسیه، دیگر قدرت بزرگ جهان٬ چه نگاهی به راه ابریشم نوین داشته است؟
برخلاف آمریکا و هند٬ چینیها خطر کمتری از سوی روسیه و اتحادیه اقتصادی اوراسیا (EEU) به رهبری مسکو را علیه راه ابریشم نوین خود میبینند. هر دو کشور بر مقابله با هژمونی آمریکا تاکید دارند و بهدنبال خنثیسازی سیاست مهار آمریکا در نیمکره شرقی هستند. گسترش ناتو تا مرزهای غربی روسیه و مهار چین در دریای چین جنوبی به برآمدن درک مشترک مسکو - پکن از تهدید بینالمللی انجامید. گذشته از سیاست مقابله با آمریکا یک دلیل این همکاری استراتژیک به اهمیت روزافزون مفهوم «اوراسیای بزرگتر» در میان حلقههای روسی بازمیگردد که حاوی چرخش روسیه به خاور دور است. در نگاه مسکو این آسیاست که دربردارنده بازارهای اقتصادی و فناوری آینده است. تحقق این مفهوم به معنای در پیش گرفتن استراتژی همکاری با چین خواهد بود. همچنین٬ انزوای فزاینده از غرب، همکاری استراتژیک چین و روسیه را به یک واقعیت رو به رشد تبدیل کرده است و مسکو پکن را بهعنوان نیروی متوازنکننده بالقوهای در برابر غرب میداند. این همکاری استراتژیک به معنای همزیستی و همکاری بیشتر مسکو با کلانپروژه راه ابریشم نوین پکن است. جای شگفتی نیست که پوتین و شی بیش از ۳۰ بار با یکدیگر ملاقات کردهاند. با این حال٬ باید به این نکته توجه کرد که پوتین بهدنبال گسست کامل از «غرب» نیست بلکه بهدنبال ایجاد توازن میان اروپا و چین است. مهمتر اینکه، «کمربند» راه ابریشم نوین از بخش وسیعی از حوزه نفوذ روسیه٬ بهویژه آسیای میانه٬ گذر میکند. هر دو طرف برای حفظ قدرت سیاسی و اقتصادی و نفوذ در آسیای میانه با پروژههای ادغام منطقهای متناظر خود رقابت میکنند. در واقع٬ چین محتملترین رقیب روسیه برای دستیابی به قدرت هژمونیک در این منطقه است. بسیاری از نخبگان روس نگرانند کمربند راه ابریشم بتواند معماری تجاری پیشنهادی روسیه را برای منطقه تضعیف ساخته، راهآهن ترانس سیبری را برای رسیدن به اروپا دور زده و بر دسترسی به مواد اولیه و قراردادهای زیرساختی در آسیای مرکزی چیره شود. این سوءظن با رشد اقتصادی بیرویه چین دوچندان شده است؛ بهویژه آنکه از سال ۲۰۰۹، چین از روسیه بهعنوان مهمترین شریک تجاری کشورهای منطقه پیشی گرفته است. به بیان دیگر٬ افزایش قدرت چین و تواناییهای اقتصادی بسیار زیاد آن در مقایسه با روسیه، عدم تعادل فزاینده قدرت را ایجاد میکند. این نگرانیها میتوانند بر سوءظن تاریخی میان چین و مسکو دامن زنند و در صورت ناتوانی در کنترل تنشها، روسیه و چین به ناچار در برابر یکدیگر قرار خواهند گرفت. کوتاه اینکه٬ راه ابریشم نوین هم از توان نزدیک کردن و هم از توان تنشزایی میان دو کشور برخوردار است. در صورت کاهش تنش میان مسکو با غرب یا پکن با آمریکا٬ چه بسا بازی بزرگ نوینی در آسیای میانه میان پکن و مسکو پدید آید.
راه ابریشم نوین برای ایران چه اهمیتی دارد؟
ایران کشوری ژئواستراتژیک در مسیر راه ابریشم نوین است که چین را از طریق آسیای میانه به منابع انرژی خلیجفارس و قلب آسیای غربی و اروپا متصل میکند. همچنین ایران آسانترین مسیر تجاری غیرروسی برای دستیابی کشورهای آسیای میانه به آبهای آزاد است. از سوی دیگر٬ چین همواره سودای کاهش خطر انرژی در تنگههای مالاکا و هرمز داشته است. ایران با برخورداری از منابع غنی انرژی و کنترل بر تنگه هرمز (که حدود دوپنجم از واردات نفتی چین از این تنگه عبور میکند) نقش مهمی در این راه نوین انرژی دارد. ایران در نگاه چین، کشوری مهم در راه ابریشم برای گسترش نفوذ فرامرزی چین از طریق آسیای میانه به خلیجفارس و اروپاست. از نگاه استراتژیستهای چینی، ایران آخرین دیوار در برابر نفوذ آمریکا در اوراسیاست. نه تنها آمریکا که متحدانش در آسیای غربی – سلفیگرایی عربستان و پان ترکیسم ترکیه که ترکیب آن را میتوان در اویغورهای ضد پکن دید - تهدیداتی علیه امنیت ملی و یکپارچگی سرزمینی چین خواهد بود. امری که میتواند[ایده] راه ابریشم نوین را در نطفه خفه کند. به بیان دیگر، ارزش ژئواستراتژیک ایران بهعنوان بازیگری مهم در نفوذ چین به سوی مرزهای غربیاش و بازدارندگی نقش محوری واشنگتن در اوراسیا و دریاهای پیرامونی است که تسهیلکننده پیوندهای تهران - پکن خواهد بود. همچنین، باید به ارزش ایران در ژئوپلیتیک انرژی نظری انداخت. به یاد داشته باشیم که راه ابریشم نوین به اهمیت کنترل جریان انرژی از خلیجفارس و آسیای میانه و روسیه به چین اشاره دارد. هیچ کشور نفتخیزی توانایی ارتقای روابط خود با پکن به سطح استراتژیک ندارد. تنها استثنا اما ایران است. نخست اینکه، ایران بهعنوان دارنده دومین ذخایر نفتی و گازی جهان میتواند نیاز روزافزون چین به انرژی را برآورده سازد. دوم٬ ایران در مدیریت منابع انرژی خود در قیاس با سایر کشورهای نفتی منطقه٬ به ویژه عربستان٬ متفاوت عمل کرده و آمریکا نفوذی در آن ندارد. سوم٬ تحریم طولانیمدت ایران از سوی غرب امکـان حضـور شـرکتهای نفتی غربی در صنعت نفت این کشور را از میان برده و زمینه را برای حضور و نفـوذ روزافزون چین فراهم آورده است. جای شگفتی نیست که ایـران همـواره یکی از سه صادرکننده مهم نفت به چین تا پیش از اعمال تحریمهای ترامپ بوده است. اوج روابط انرژی در میانه سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۴ بود که چین بیش از ۲۲ هزار میلیون دلار انرژی از ایران وارد کرد. به همین دلیل، بازیگری ایران در این کلانپروژه برای امنیت ملی و توسعه همهجانبه سرنوشتساز خواهد بود.