«موقت‌»هایی که «دائمی» می‌شوند؛

«موقت‌»هایی که «دائمی» می‌شوند؛

محمدفرید مصلح | کارشناسی ارشد مطالعات معماری دانشگاه تهران

بررسی یک الگوی پیچیده‌ی تصاحب فضا در دانشگاه تهران

فضا همیشه به یک روش اشغال نمی‌شود. در این یادداشت توضیح می‌دهم که یکی از روش‌های تصاحبِ «دائمی» فضا، استفاده از سازه‌های «موقت» است. این سازه‌های موقت معمولاً فرمی منعطف و سبُک دارند و برخلاف ظاهرشان، همچون سازه‌های بتنی رفتار می‌کنند و فضا را برای همیشه به اشغال خود در می‌آورند. اساساً در این روش از تصاحب فضا، ذهن ما دچار یک تناقض می‌شود و باور نمی‌کند که اشغالِ دائمی فضا با چنین سازه‌های موقتی و سبُکی امکان‌پذیر است. اما در این یادداشت قصد دارم توضیح بدهم که این یک تناقض نیست، بلکه یک روش پیچیده از تصاحب فضاست که با منطقی پیچیده همراه است و مسیر اشغالگری را هموار کرده است.

·        مصداق اول: مصلای دانشگاه تهران

مصلای امروزی دانشگاه تهران که نمازجمعه در آن برگزار می‌شود، در محور اصلی پردیس مرکزی و درست پشت سردر اصلی واقع شده است؛ حدفاصل بین سردر و کتابخانه‌ی مرکزی که تا حدود چهل‌سال پیش یک زمین خالیِ بزرگ بود و برای ورزش و گردهمایی دانشجویان به کار گرفته می‌شد: فضایی بکر و خالی و بدون هیچ سازه‌ای.

تصویر ۱: پلان دانشگاه تهران که فضای زمین‌چمن خالی است و هنوز سردر دانشگاه ساخته نشده است. محورهای اصلی حرکتی در این دوره دو محور شمالی-جنوبی است که در حاشیه‌ی زمین‌چمن واقع شده است. منبع: ریاضی، عباس (۱۳۲۹). سالنمای ۱۳۲۹ دانشگاه تهران، تهران: چاپخانه دانشگاه. ص.۴.
تصویر ۲: تصویر: دانشگاه تهران و زمین‌چمن آن. تصویر احتمالاً مربوط به دهه‌ی ۴۰ شمسی است.

اما با انقلاب اسلامی و فروپاشی نظام پهلوی -نظامی که بنیان‌گذار دانشگاه تهران بود- انگاری که این زمینِ بزرگ، در مجاورت خیابان پرشور «انقلاب» بی‌صاحب رها شده بود. مستندات تاریخی نشان می‌دهد که نخستین گردهمایی‌های سیاسی پس از انقلاب در این فضا، مربوط به میتینگ‌های سیاسی حزب خلق است. برای مثال میتینگ بزرگ ۴ اسفند ۱۳۵۷ یکی از این نمونه‌هاست که گفته می‌شود زمین‌چمن و خیابان‌های مجاور دانشگاه را مملوء از جمعیت کرده بود.[1]

تصویر ۳: تصویر: تجمع ۱۵۰۰۰۰ نفری چریک‌های خلق در زمین چمن دانشگاه تهران، منبع تصویر: تهران مصور[2].
تصویر ۴: میتینگ بزرگ انتخاباتی حزب توده ایران در زمین‌چمن دانشگاه تهران؛ منبع تصویر: روزنامه مردم‌ (۱۳۵۸.۰۵.۱۳).

اما حدود شش ماه پس از این میتینگ‌های سیاسی، رهبری حکومت جمهوری‌اسلامی نیز ضرورت تشکیل یک میتینگ مستمر مذهبی‌سیاسی را احساس می‌کرد و نخستین نمازجمعه‌ی پس از انقلاب، در ۵ مرداد ۱۳۵۸در همین زمین‌چمن به امامت آیت‌الله طالقانی برگزار شد.

تصویر ۵: نخستین نماز جماعت پس از انقلاب به امامت آیت‌الله طالقانی مورخ ۱۳۵۸.۰۵.۰۵ در زمین‌چمن. منبع تصویر: https://www.iichs.ir/fa/gallery/3437/2.

در سال‌های نخستین انقلاب، زمین‌چمن تبدیل شده بود به یک فضای پویا برای احزاب سیاسی مختلف. رویدادهای گوناگون و مهم دیگری در همین زمین‌چمن رقم خورد تا به ما نشان بدهد که فضا تا چه اندازه در اختیار گروه‌های مختلف و متضاد سیاسی قرار گرفته است. مثلاً بنی‌صدر -رئیس‌جمهور وقت- پنجشنبه ۱۴اسفند۱۳۵۹ در سخنرانی‌اش بی‌پروا به حزب اسلام‌گرای جمهوری‌اسلامی و شخص آیت‌الله بهشتی توهین کرد.

تصویر ۶: بنی‌صدر و سخنرانی تاریخی ۱۴ اسفند ۱۳۵۹. در این سخنرانی، تریبون در کنار دیوار کتابخانه مرکزی است و بنی‌صدر رو به خیابان انقلاب و سردر دانشگاه تهران سخنرانی کرده است. منبع تصویر: mshrgh.ir/941990

فردای همان روز، نمازجمعه به امامت آیت‌الله خامنه‌ای برگزار شد و او نسبت به اهانتی که به این فضای «مقدس»(!)[3] -یعنی زمین‌چمن دانشگاه تهران- شده بود، اعتراض کرد. همین تنازعات بین دو حزب شدت‌ می‌گیرد و چندماه بعد عزل بنی‌صدر را رقم می‌زند. پس از حذف جریان لیبرال از ساختار قدرت، حزب خلق نیز در سال ۱۳۶۱ در سلسله‌وقایعی منحل می‌شود و قدرت سیاسی کشور، بالأخره یکپارچه و همسو با آرمان‌های رهبری می‌شود.

بنابراین زمین‌چمن دانشگاه تهران در سال‌های آغازین انقلاب زمینی بود برای بازی جریان‌های سیاسی مختلف. اما بعد تصفیه‌ی ساختار سیاسی از نیروهای ناهمسو بالأخره زمین‌چمن دانشگاه تهران، فقط تبدیل شده بود به یک محل برای برگزاری نمازجمعه. در خلال همین لحظه، دانشگاه‌ها پس از دو سال انقلاب فرهنگی آهسته‌آهسته درحال بازگشایی بودند و در همین‌حین آیت‌الله هاشمی و آیت‌الله خامنه‌ای مژده می‌دهند که مصلای جدیدی در اراضی عباس‌آباد تهران ساخته خواهد شد و کلنگ آن در نماز عیدفطر در سال ۱۳۶۲ بر زمین کوبیده شد.

تصویر ۷: اراضی عباس‌آباد در نماز عید‌فطر ۱۳۶۲؛ منبع: روزنامه اطلاعات، ۲۲ تیر ۱۳۶۲.

پس از این خبر، بعضی از دانشگاهیان امیدوار شدند که مصلای نمازجمعه خیلی زود از محل موقتی‌اش در زمین‌چمن دانشگاه تهران برچیده خواهد شد و دوباره این فضا در اختیار دانشگاه قرار خواهد گرفت؛ اما چنین نشد!

تصویر ۸: تصویر: آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای در حال اقامه‌ی نماز جمعه‌ی تهران در سال ۱۳۵۹.

تصاویر آرشیوی نشان می‌دهد که در سال ۱۳۵۹ و در دوره‌ای که جریان‌های سیاسی مختلف از این فضا بهره‌برداری می‌کردند هیچ عنصر سازه‌ای جدیدی به آن اضافه نشده است. اما تصاویر آرشیوی از دهه‌ی ۶۰ نشان می‌دهد که این فضا توسط داربست‌هایی پوشیده می‌شود تا به بهانه‌ی ایجاد سایه‌انداز، محیط مناسب‌تری برای نماز جمعه ایجاد کند!

تصویر ۹: وضعیت زمین‌چمن در دهه‌ی ۶۰ و داربست‌های آن. منبع: iichs.ir

بنابراین در دهه‌ی شصت بالأخره پای سازه‌ی موقت به زمین‌چمن کشیده می‌شود. در واقع، همان لحظه‌ای که دانشگاه‌ها تازه در حال بازگشایی بودند و مژده‌ی مصلای جدید داده شده بود، این سازه‌های موقت و داربست‌های بدقواره فضا را به اشغال خود در آوردند. این سازه‌ها فریاد می‌زدند که قرار نیست که برای همیشه فضا را اشغال کنند و فعلاً فقط اینجا میهمانند و به زودی رخت خواهند بست. اما در عمل چنین اتفاقی نیفتاد و همین داربست‌های ساده، کمی بعدتر تبدیل شدند به سازه‌های فضاکارِ امروزی و جا خوش کردند تا به ما نشان بدهند که استقرار سازه‌ی موقتی، بعضی وقت‌ها دائمی است!

تصویر ۱۰: وضعیت کنونی زمین‌چمن دانشگاه تهران. منبع: خبرگزاری تسنیم.

مصلا در هر صورت در دانشگاه تهران ساخته و تثبیت شد. مصلا چیزی نبود جز یک تریبون با داربست‌های موقت و سقفی با پوشش چادری. اما در سیر تاریخی، نیازهای بیشتری برای مصلا تعریف می‌شد که اساساً دانشگاه پاسخگویش نبود.

مثلاً بخش جنوبی (رو به قبله) نزدیک به سردر که تریبون نمازجمعه نیز در آنجا واقع شده بود و از اهمیت زیادی برخوردار بود، در نزدیکی خیابان انقلاب واقع شده بود و از این‌رو، تأمین امنیت آن یک ضرورت بود. بنابراین دیوارهای جدیدی نصب شد تا عرصه‌های دید از خیابان انقلاب و ساختمان‌های اطراف را به مصلا محدود کنند. این هدف که ماهیتاً برای مصلا ضرورت داشت، با ماهیت فضایی دانشگاه متضاد بود.

تصویر ۱۱: محدودکردن عرصه‌ی دید با ۳ متریال متفاوت که دورنمای محور، عرصه‌ی دید و ارتباطات فضایی بین شهر و دانشگاه را خدشه‌دار می‌کند تا موارد امنیتی مصلا را تأمین کند.
تصویر ۱۲: گاهی وقت‌ها نقاشی از یک طبیت سرسبز ممکن است پوششی باشد برای مقاصد امنیتی؛ جداره‌ی مصلا در سمت قبله که محدودیت دید به وجود آورده است.

صفحه‌های یونولیتی سبُکی بر جداره‌های حاشیه‌ای زمین‌چمن نصب شد تا عملاً امکان دیدِ از محور به مصلا را محدود کند. همین محدودیت دید باعث شده که امروزه نتوان از یک سوی زمین‌چمن، سوی دیگر زمین‌چمن را مشاهده کرد و موقعیت‌یابی درک فضایی دانشجویان را به‌شدت محدود کرده است. قبل از این، می‌شد از ورودی دانشکده‌ی حقوق، حیاط پردیس هنرهای زیبا را دید.

تصویر ۱۳: محور شمالی-جنوبیِ شرقی مصلا که دید آن به فضای مصلا توسط ورقه‌های سبُک‌وزن و موقتی محدود شده و عملاً جداره را نفوذناپذیر کرده.

علاوه بر این، برای آنکه نمازگزاران بتوانند آسایش بیشتری داشته باشند، بر فراز محور شمالی-جنوبی یک سایبان آبی‌رنگ کشیده شده که تجربه‌ی فضایی را کاملاً دگرگون می‌کند. محدودسازی عرصه‌ی دید و سلب آرامش روانی در این محور، دوربین‌های مداربسته و حضور نگهبان‌های غیردانشگاهی در اطراف مصلا باعث شده که عملاً این محورهای دلگشای شمالی-جنوبی، به یک مسیرِ صرف فروکاسته شوند.

·        مصداق دوم؛ غرفه‌ای در تقاطع دو محور اصلی

در شرایط فعلی و با توجیهاتی غیرقابل‌باور، هنوز سردر اصلی دانشگاه تهران گشوده نشده است. با بسته‌بودن سردر به‌عنوان درب جنوبی و البته تضعیف محورهای اطراف مصلا در بخش جنوبی،‌ عملاً حوزه‌های حرکتی نیمه‌ی جنوبی دانشگاه تهران تضعیف شده است. به‌همین‌خاطر، امروزه قطعاً مهم‌ترین محور فعال، یک محور غربی-شرقی است که از پایین دانشکده‌ی فنی آغاز می‌شود و پس از گذر از میان مسجد و کتابخانه‌ی مرکزی به خیابان قدس می‌رسد. این محور تنها محوری است که همچنان دید بصری کامل و نافذی را از غربی‌ترین نقطه، یعنی خیابان ۱۶آذر تا شرقی‌ترین نقطه یعنی خیابان قدس برقرار می‌کند.

تصویر ۱۴: دانشگاه تهران، محورهای اصلی و موقعیت چایخانه کوثر.

اما آخرین شاهکار(!) از سازه‌های موقت که در همین ماه‌های اخیر در دانشگاه تهران ساخته شد، در تقاطع محور غربی-شرقی با محور شمالی-جنوبی ساخته شده است تا اساساً دورنمای محورها را کور کند! اکنون یک غرفه‌ی «به‌ظاهر» موقت در اینجا برپا شده که برخلاف ظاهرش، ابداً موقت نیست. با نگاهی دقیق‌تر به این غرفه متوجه می‌شویم که این سازه، سقفی شبیه به سازه‌های موقتی چادری دارد، اما اگر به دقت به آن نگاه بیندازیم، از میله‌های آهنی ساخته شده است که به یکدیگر جوش‌خورده‌اند. بدنه‌ی آن به جای آنکه از پارچه ساخته شده باشد، از دریچه‌های کرکره‌ای-آلومینیومی است.

تصویر ۱۵: غرفه‌ای در تقاطع دو محور اصلی!

فرم، دقیقاً تداعی‌گر یک چادر موقتی است؛ اما سازه چیز دیگری می‌گوید! اشغال‌گرانِ این فضا، بهتر از هر کسی می‌دانند که این تصاحب یک اختلالِ فضایی غیرمتعارف و غیرقابل‌پذیرش است و از‌این‌رو، می‌خواهند به عابرین القاء کنند که این سازه دائمی نخواهد بود. آن‌ها می‌خواهند القاء کنند که «شاید» خیلی زود «اشغال» فضا به پایان برسد...

تصویر ۱۶: غرفه‌ای که تا چندماه پیش یک سازه‌ی اسپیس‌فریم داشت. منبع: تصاویر گوگل‌مپ
تصویر ۱۷: وضعیت کنونی غرفه که سازه‌ی فلزی آن با اتصالات جوش به یکدیگر متصل است و دهانه‌های آن به تیغه‌های کرکره‌ای مجهز است.
تصویر ۱۸: محورهای اطراف زمین‌چمن که عمق دید یکی محدود شده و دیگری عملاً با محصوریت دید عمودی و افقی تبدیل به یک مسیر شده است.

·        مصداق سوم: نمازخانه‌ی پردیس هنرهای زیبا

دانشجویان پردیس هنرهای زیبا به خاطر دارند که در سال ۹۴ پیلوت کنار حیاط مرکزی توسط پرده‌های متحرکی احاطه شده بود تا فضای نمازجماعت را فراهم کند. اما بعد از مدتی مشاهده شد که بعضاً، این پرده‌ها تا ساعت‌ها پایین می‌ماند و یک فضای زنده و عمومی را از دانشجویان سلب می‌کند. پیش از این، دورِ دو پیلوتِ پایینی دیگر در پردیس هنرهای زیبا را دیوار کشیده بودند و اکنون این نگرانی وجود داشت که آخرین پیلوت نیز کم‌کم به اشغال نهادهای دینی در آید تا کمبود فضای نمازخانه‌ی پردیس هنرهای زیبا را رفع کند!

اما چنین اتفاقی نیفتاد و در همین بازه‌ی زمانی چندصدمتر فضای دائمی در پردیس هنرهای زیبا در اختیار دفتر نهاد مقام معظم رهبری قرار گرفت و نمازخانه‌ای بزرگ در پردیس هنرهای زیبا ساخته شد و اشغال این فضا به پایان رسید. در واقع پایان‌بندی این داستان متفاوت بود؛ اما نشان داد که آزادسازی این فضا -که صرفاً با سازه‌های موقت اشغال شده بود- به بهای اهداف چندصدمتر فضا به پایان رسید. امروزه دانشجویان دوباره زیر این پیلوت پینگ‌پنگ بازی می‌کنند و ناهار می‌خورند. اما باید به خاطر بسپارند که همین پرده‌های نازک، در سال‌های نه‌چندان دور در حال تصرف این فضا بودند.

تصویر ۱۹: پرده‌های برزنتی که می‌توانند فضای پیلوت را از حیاط جدا کنند.
تصویر ۲۰: پرده‌های متحرک که از همه‌سو می‌تواند فضای زیر پیلوت را از اطراف جدا کند.

·        نتیجه‌گیری

مصداق‌های بالا نشان می‌دهد که با یک الگوی تکرارشونده‌ی اشغال فضا مواجهیم. به سؤال اول متن بازمی‌گردم و دوباره از خودم می‌پرسم که چرا گاهی میلِ به اشغال دائم فضا در دانشگاه تهران، با به‌کارگیری سازه‌های موقتی انجام می‌پذیرد؟ پرسش دیگری نیز برایم مطرح می‌شود که چرا تمامی تصاحب‌های با سازه‌ی موقتی، توسط نهادهای متولی فرهنگ و دین انجام گرفته است؟ نهادهایی که با برخورداری از قدرت بروکراتیک کافی و پشتوانه‌ی اقتصادی، حداقل روی کاغذ مانعی برای تصاحب فضا ندارند.

هیچ توجیه و توضیح دیگری ندارم جز اینکه فرض کنم که تنها مانع این نهادهای پرقدرت فرهنگی‌دینی، نه قدرت‌های بالادست، بلکه خود کاربران فضا و دانشجویان هستند. اتخاذ استراتژی «تصاحب دائمی فضا به‌وسیله‌ی سازه‌ی موقت» به این نهادها اجازه می‌دهد که بدون برانگیختن حساسیت دانشجویان -یعنی کاربران اصلی دانشگاه- عملاً امکان تصاحب فضا را به آنان بدهد. در این استراتژی، تصاحب فضا دو مرحله دارد:

۱- نخست، اشغال فضا به‌وسیله‌ی سازه‌های «خیلی موقت» انجام می‌پذیرد تا در صورت مقاومت دانشجویان، امکان برچیدن سریع سازه وجود داشته باشد؛ برای مثال دیدیم که اشغال فضا در زمین‌چمن دانشگاه تهران در دهه‌ی شصت ابتدا با داربست‌ها انجام شد و همچنین سازه‌ی اولیه‌ی غرفه‌ی چای‌خانه با سازه‌های اسپیس‌فریم بود و همین‌طور پیلوت پردیس هنرهای زیبا با پرده‌هایی منعطف اشغال گردید.

۲- دوم، پس از گذشت یک بازه‌ی زمانی، و عادی‌شدنِ اشغال فضا توسط سازه‌‌های خیلی موقت، به‌مرور سازه‌های مستحکم‌تری جای سازه‌ی قبل را می‌گیرد. این سازه‌ها با اینکه ماهیتاً پردوام و مقاوم هستند، اما همچنان احساس سبُک‌بودن و موقتی‌بودن را به مخاطب القاء می‌کنند؛ برای مثال در زمین‌چمن دانشگاه تهران سازه‌ی فضاکار جایگزین داربست شد و یا در سازه‌ی غرفه، استخوان‌بندی آن فولادی و بدنه‌ی آن کرکره‌ای شد، اما فرم آن همچنان شبیه به سازه‌های چادری موقت ماند. تنها در پردیس هنرهای زیبا بود که تهدید مرحله‌ی اول جدی قلمداد شد و نهادهای مدیریتی پردیس هنرها این مسئله را حل کردند. احتمالاً معماربودن ریاست پردیس هنرها در تمامی این سال‌ها نیز احتمالاً باعث شده است که آن‌ها نسبت به فضا و تهدیدات آن بیشتر آشنا باشند و برای حفظ این پیلوت سریع‌تر عمل کرده باشند.

به نظر نگارنده، در صورتی که این دو مرحله اجرایی شود، فضا تا ابد در اشغال خواهد ماند و کاربران فضا در یک انتظار برزخی بی‌پایان فرو می‌مانند و بی‌جهت امیدوار خواهند بود که روزی اشغال فضا به پایان رسد.

استراتژی اشغال فضا با سازه‌ی موقت پیچیده است و به‌طور خلاصه باید گفت که برخی تشنه‌اند که فضا را تصاحب کنند و تنها مانع آن‌ها، کاربران آن فضا هستند. از این‌رو، اشغال‌گران از سازه‌ی موقت بهره می‌گیرند که ادعا کنند که تصاحب فضا دائمی نیست؛ اما به محض استقرار و تثبیت و عادی‌سازی، برای همیشه در آنجا ماندگار می‌شوند.


[1] بهنود، م. (۱۳۵۷، اسفند)، نمایشی از نیروها و خواست‌های انکارنشدنی. هفته‌نامه تهران مصور. ۷. ۱۱-۱۳. ص.۱۱

[2] همان. ص.۱۰

[3] آیت‌الله خامنه‌ای چنین اظهار می‌کند: «از دست آن گروهک‌های خبیثی که نمی‌توانند این وحدت کلمه را ببینند و با فاجعه‌آفرینی‌هایی مثل آنچه دیروز در این فضای مقدس کردند، سعی می‌کنند اختلاف ایجاد کنند» منبع: https://www.aparat.com/v/Te74Q






Report Page