مدرنیته در معماری ایران: شالوده، کالبد، پوسته؛ نگاهی بر کتاب نظریه مدرنیته در معماری ایران

مدرنیته در معماری ایران: شالوده، کالبد، پوسته؛ نگاهی بر کتاب نظریه مدرنیته در معماری ایران

فائزه خطیب‌زاده

کتاب «نظریه مدرنیته در معماری ایران» نوشتۀ سعید حقیر و حامد کامل‌نیا انتشار یافته در نشر فکرنو است، که برای اولین بار در سال ۱۳۹۹ به چاپ رسیده است. در این کتاب مدرنیته در معماری ایران از منظر فلسفی، سیاسی، اجتماعی، تاریخی و معماری در چهار نوشتار مجزا مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است. به‌طور کلی می‌توان گفت شالوده، کالبد و پوستۀ مدرنیته در معماری ایران،‌ زیر ذره‌بین این کتاب قرار گرفته است. برای درک مناسب این کتاب خواندن مجلد اول این سری ضروری به‌نظر می‌رسد. زیرا در بسیاری از موارد برای توضیح نمونۀ ایرانی یک اثر یا یک اندیشه به کتاب اول ارجاع داده می‌شود که در آن مدرنیته در غرب تشریح داده شده است. همانطور که گفته شد این کتاب به چهار نوشتار تقسیم شده است. در تمام مدت سه نوشتار اول که تاریخی، فلسفی است این سوال در ذهن مطرح می‌شود که آیا این اطلاعات ارائه شده ما را اغنا خواهد کرد و آیا بیان آن‌ها ضروری است تا تقریباً نیمی از کتاب به آن تخصص یافته باشد؟ برای پاسخ به این سوال ابتدا بر اساس یک نتیجه‌گیری شخصی به دسته‌بندی رتبه‌داری در سه نوشتار اول پرداخته می‌شود. در این دسته‌بندی به نظر نویسندۀ متن به‌ترتیب نوشتار سوم، یکم و دوم فرایندهای منطقی‌تر را در راستای هدف کتاب دارا هستند. بدین منظور ابتدا با توجه به دسته‌بندی‌های گفته شده نوشتارها به‌ترتیب بررسی می‌شوند و در نهایت نوشتار چهارم که دربارۀ معماری است و مهم‌ترین بخش کتاب به حساب می‌آید، عنوان می‌شود. 

جلد کتاب «نظریۀ مدرنیته در معماری ایران»، نشر فکرنو
فهرست نوشتارهای کتاب

۱. نوشتار سوم: نگرش فلسفی به مدرنیته غربی در ایران

نوشتار سوم با اینکه نوشتاری نسبتاً کوتاه است، از نظر محتوا بسیار در تلاش است به نوعی شالودۀ اصلی نگرش بر مدرنیته در ایران را مطرح کند. با وجود پیچیدگی این مطلب نگارندگان سعی کرده‌اند تا جایی‌که ممکن است بیانی دقیق و شفاف داشته باشد. این نوشتار در ابتدا از دیدی کلی به موضوع نگاه می‌کند و سپس به مسئلۀ خردگرایی می‌پردازد. این نوشتار مدرنیته را به دو قسمت تقسیم می‌کند، یک بار زمانی که عشق به غرب وجود داشت و یک باز زمانی که نفرت جای عشق را گرفت. این دو، جبهه‌گیری‌هایی است که ایران نسبت به غرب داشته است. همچنین نگارندگان تلاش می‌کنند از بدیهیات دوری کنند و در قسمتی از این نوشتار واژۀ «غرب‌زدگی» را زیر سوال می‌برند و می‌گویند:

«شاید بتوان گفت غرب‌زدگی واژۀ خوبی است، اما نه با تعریف آل‌احمد. غرب‌زدگی در واقع واژه‌ای است، مانند «سرمازدگی» و «گرمازدگی». بدین معنا که فرض کنید شخصی را از یک منطقۀ قطبی سرد ناگهان به منطقۀ گرم و خشک در صحرای آفریقا منتقل نمایید، طبعاً این انسان توانایی مقابله و تطبیق فوری با این شرایط جدید را ندارد و اصطلاحاً گرمازده می‌شود.»

پس موضوع تقابل تجدد جدید و فرهنگ سنتی یکی از مباحث مهم در این نوشتار است. در این فصل به سوال‌های بنیادی دربارۀ نگرش فلسفی به مدرنیتۀ غربی در ایران اشاره شده و طرح همین سوالات است که نوشتار را در راستای هدف پیش می‌برد.

۲. نوشتار یکم: مدرنیتۀ خودی

نوشتار یکم به طرح مباحث فلسفی از نظر ارتباط با مدرنیته و ذهن مدرن پرداخته است. ابتدا به توضیح هر کدام از این مباحث پرداخته و سپس آن‌ها را بسط داده است. نکتۀ مهم اطلاعاتی است که در این بخش ارائه شده ، اطلاعاتی که همچون دریایی وسیع با عمقی کم است. این موضوع اقتضای این کتاب است زیرا اگر به عمق این مطالب پرداخته می‌شد حتی کتابی قطورتر از کتاب پیش‌رو نیاز بود. یکی از مطالب مهمی که در این نوشتار عنوان می‌شود، مدرن بودنی است که به زمان ارتباط ندارد بلکه به فکر و اندیشه است. به‌علاوه اینکه هویت ملی اهمیت فراوانی برای تعریف و تبیین هویت مدرن دارد. اطلاعاتی همچون چیستی آیین‌های معتزله و اشعری و معرفی افرادی مانند ملاصدرا و ملا هادی سبزواری که اندیشه‌های مدرن گذشته بوده‌اند در اختیار خواننده گذاشته می‌شود. در نهایت به مهم‌ترین نتیجۀ این نوشتار می‌رسد. این نتیجه آن است که به صرف قبول یک اندیشه تا آن اندیشه زاینده و اجرایی نباشد مدرنیته‌ای بوجود نمی‌آید. مدرنیته‌ای که فقط به افراد معدودی در جامعه مربوط نیست و باید در جامعه جاری باشد. همانطور که در کتاب گفته شده است:

«نیک یا بد، ما نتوانسته‌ایم «خرد» و «تفکر مدرن» موجود در جامعۀ خود را به صورت «مدرنیته‌ای خودی» درآوریم و به آن صورت «پراتیک» دهیم.»

۳. نوشتار دوم: شکل تحولات اجتماعی و سیاسی مدرنیتۀ غربی در ایران

این نوشتار که بین سه نوشتار اول طولانی‌ترین و تاریخی‌ترین نوشتار است به سه سوال اساسی پاسخ می‌دهد، چرا و چگونه مدرنیته به ایران وارد شد و جامعۀ مدنی در جامعۀ ایران چگونه بود. در ابتدا به اوضاع ایران در آستانۀ قرن نوزدهم و موقعیت ایران از نظر شرایط ابتدایی می‌پردازد و به‌تدریج چگونگی رشد تقریبی ایران را شرح می‌دهد و در این بین از دشواری‌های این رشد می‌گوید. همچنین در این نوشتار به تاثیر حضور افراد تاثیرگذار و نقش آن‌ها در پیشبرد یا عقبگرد اوضاع ایران می‌پردازد. افرادی همچون عباس‌میرزا، امیرکبیر و اعتمادالدوله و همچنین عملکردهایی برای ورود مدرنیته همچون «فراموشخانه»، چاپ روزنامه، جریان مشروطیت و دانشگاه، که همۀ این موارد به تفصیل بیان شده است. در این میان نقل‌قول‌هایی به‌جا در سیر متن بسیار کمک کرده است. یکی دیگر از ویژگی‌های مثبت نوشتار سوم سوال‌های متعدد و نمودارهایی است که در بین متون برای سامان دادن ذهن خواننده بسیار موثر است. پس علت آخر بودن این نوشتار چیست؟ شرح و فصل بسیار اتفاقات در صورتی که برای نوشتار چهارم که مهم‌ترین نوشتار است چنین شرح و بسطی کاربرد ندارد و تنها خواننده را خسته می‌کند. این نوشتار آن‌قدر جزئیات دارد که به‌سان یک کتاب تاریخی نوشته شده است.

۴. نوشتار چهارم: تجلی کالبدی مدرنیته غربی در ایران

و اما نوشتار چهارم که مستقیماً به موضوع معماری و شاخه‌های آن وابسته است. با ورود مدرنیته، معمار همگام با دیگر دانش‌ها حرکت می‌کند. و این همان موضوعی است که در این نوشتار بررسی می‌شود. در این فصل هم از نمودارها و نقل‌قول‌های فراوانی استفاده شده است. در واقع بیشترین دسته‌بندی‌ها در این بخش اتفاق افتاده است. در این کتاب از شهرسازی دورۀ ناصری به معماری آن دوران می‌رسد. بنابراین به‌طور خاص این کتاب علاوه بر معماران برای شهرسازان بسیار مفید است، زیرا در بسیاری از قسمت‌ها برای رسیدن به معماری از شهرسازی شروع کرده است. در واقع این یک رابطۀ دو طرفه است هم برای دانشجویانی که می‌خواهند با معماری آشنا شوند و هم دانشجویانی که می‌خواهند با شهرسازی آشنا شوند. نکتۀ مهم دیگر بیان این اطلاعات از موضعی بی‌طرفانه است. اگر تقلید، اگر التقاط، اگر کپی و اگر تلاش برای حفظ سنت بوده است و حتی اگر شیوه‌ای التقاطی داشته است. نکتۀ دیگر آن است که برای معرفی اکثر بناها از مدارک فراوانی استفاده می‌شود چه از نظر معماری، تاریخی، اجتماعی و سیاسی، چه از نظر فرمی، المان‌های معماری و تحلیل آن‌ها از نظر مصالح، سازه و تزئینات و همچنین ارائۀ پلان‌ها، نماها و در نهایت بررسی تطبیقی بناها، چه در ایران و چه در خارج از ایران. یکی از سوال‌های مهمی که در طی خواندن نوشتار چهارم مطرح می‌شود آن است که آیا تلاش کتاب برای بیرون رفتن از حیطۀ تهران موفقیت‌آمیز بوده است؟ زیرا تقریباً تمامی مثال‌ها از بناهای شهر تهران آورده شده است. جواب سوال در خود کتاب آمده است:

«در این دوران هیچ شهر دیگری آن‌چنان که تهران چهرۀ خود را تغییر داد، تغییر نکرد. یعنی در هیچ شهر دیگری تغییرات از نظر کمی و از نظر کیفی و نه در بخش معماری و نه در ساحت شهرسازی و نه از نظر پایه‌های عینی و اصول ذهنی شباهتی به تغییرات در تهران نداشت.»

در این نوشتار تلاش شده است تا جایی که ممکن است به فصل‌های گذشته ارجاع داده شود. در واقع جواب سوال اینکه آیا خواندن اطلاعات سه نوشتار اول به مطالعۀ نوشتار چهارم کمک می‌کند را در اینجا می‌توان بیان کرد. نمی‌توان به‌طور قطع به این سوال پاسخ داد. اگر تنها به‌دنبال اطلاعات معماری باشیم جواب منفی است و نیازی به سه نوشتار ابتدایی نیست. اما اگر بخواهیم این اطلاعات معماری بر روی شالوده‌ای بنا شده باشد جواب مثبت خواهد بود. در واقع با سه نوشتار اول بصیرتی پیدا می‌کنیم که درک اتفاقات کالبدی را بیش از پیش برای ما روشن می‌کند. درکی که به‌ندرت در کتاب‌های معماری‌ای که به بررسی معماری مدرن می‌پردازند دیده می‌شود. برای مثال در نوشتار اول ما متوجه می‌شویم که ذهن مدرن در ایران وجود داشته، اما مدرنیته به‌وجود نیامده است و این موضوع تا زمان قاجار ادامه پیدا می‌کند. در نوشتار دوم با وجود اطناب کلام مدارک مهمی از موقعیت سیاسی، اجتماعی آن دوران به‌دست می‌آوریم که در صورت عدم درک درست آن‌ها علل تغییرات شهرسازی و معماری را در نوشتار چهارم متوجه نخواهیم شد. و همچنین در نوشتار سوم که نگرش فلسفی بر مدرنتیه معماری عنوان می‌شود، ذهنیت را برای ورود به مدرنیته در معماری و شهرسازی آماده می‌کند.

در انتها درمورد ویژگی‌های کلی این کتاب می‌توان گفت، نام‌گذاری فصل‌ها و زیرفصل‌ها شفافیت مناسبی دارند که راهنمای خوبی برای افرادی است که می‌خواهند از قسمت‌های مشخصی از کتاب استفاده کنند. نام‌گذاری کلمات لاتین با تلفظ فرانسوی است که این موضوع نظم و چهارچوب خاصی را در کتاب تامین می‌کند اما در کنار آن شاید بهتر بود معنای فارسی کلمه‌ها نیز بیان می‌شد. همانطور که در طول متن گفته شد نویسندگان سعی کرده‌اند تا جایی که ممکن است رویکردی ارزش‌گذارانه نداشته باشند و اگر چنین باشد با دلایل فراوان به اثبات آن برایند. همین موضوع در بعضی موارد موجب طولانی شدن کلام می‌شود که به‌نظر ضروری می‌آید. صفحه‌بندی کتاب بسیار مناسب است، همچنین فونت و اندازۀ آن، قرار دادن تصاویر افراد که در کنار متن باعث شناخت بهتر آن افراد می‌شود. اما ویراستاری آن در بعضی موارد دارای ایرادهای جزئی است.


Report Page