fall time sadness

fall time sadness

𝖷𝗁𝗂𝖾𝗇𝖾𝗋

 24 October 2022

رمز در رو زد و وارد شد. وسایلاش رو مرتب سر جای خودشون گذاشت تا مینهو عصبی نشه؛ اون رو تمیزی خیلی حساس بود ″مینهو؟″

صدا زد اما جوابی نشنید. مینهو کجا بود؟ ″مینهو من اومدم″

این بار بلند تر صدا زد تا مینهو بشنوه اما باز هم جوابی نیومد. مینهو باهاش قهر بود؟

راه اتاق رو پیش گرفت و دکمه های پیرهنش رو همزمان باز کرد تا لباساش رو عوض کنه، در اتاق باز بود و مینهو اونجا نبود ″عزیزم؟″

خواست برگرده اما با دیدن لباس های مینهو که دم در حموم افتاده بود متوقف شد؛ مینهو حموم بود؟ پس چرا جوابش رو نمیداد؟ با استرس در زد ″مینهو؟″

وقتی باز هم جوابی نگرفت با عجله در حموم رو باز کرد اما با صحنه‌ای که دید فاصله ای با مرگ براش نموند. مینهو به وان تکیه داده بود و گردنش بی جون به عقب متمایل شده بود، اب وان یخ بود؛ حتی شاید سرد تر از بدن مینهو وقتی سونگمین به ارومی چند بار به صورتش زد تا ببینه هوشیاره یا نه اما بدتر از همه خونی بود که از کنار وان داشت به سمت در حموم میومد و تقریبا تمام زمین رو گرفته بود ″عزیزم...؟ صدامو... میشنوی؟″

اونقدری صدای ضربان قلبش بالا بود و تمام تنش میلرزید که نمیتونست متوجه بشه مینهو زندس یا نه. بدن بی جون مینهو رو از توی وان بلند کرد و محکم به خودش چسبوند؛ بیش از حد بدنش سبک شده بود. سونگمین دلش میخواست گریه کنه اما خونی که از دست و گردن مینهو روی لباس روشن سونگمین میچکید و خیسی بدنش که لباسش رو خیس کرده بود این اجازه رو بهش نمیداد ″یکم تحمل کن...″

هیچ ایده ای نداشت چطوری مینهو رو به بیمارستان رسوند، فقط وقتی به خودش اومد که توی راهروی بیمارستان، با لباس های خونی و خیس جلوی در اتاقی که مینهو رو بردن رو زمین افتاد.


8 April 2024

تیشرتش رو پوشید و طبق قرارداد نانوشته‌ی بینشون روی صندلی جلوی میز نشست تا سونگمین بیاد و موهاش رو خشک کنه. از تو اینه به انعکاس سونگمین که داشت سمتش میومد نگاه کرد و لبخند زد ″از اینکه هر دفعه انجامش بدی خسته نمیشی؟″

″چرا خسته شم؟″

سونگمین قبل از اینکه سشوار رو روشن کنه گفت. حرکت دست سونگمین بین موهاش رو دوست داشت و وقتی موهاش به سمت بالا هدایت شدن، مینهو به سونگمین نگاه کرد. موهاش خیس بودن و توی پیشونیش ریخته بودن...سونگمین چرا مواظب خودش نبود؟ هر دفعه که باهم حموم میرفتن اون فقط موهای مینهو رو خشک میکرد و اهمیتی به خیس بودن موهای خودش نمیداد.

وقتی سشوار خاموش شد، سونگمین مثل همیشه خم شد و جای زخم روی گردن و شونه های مینهو رو بوسید ″اگه من به خودم اسیب نمیزدم به چه بهونه ای میخواستی من رو ببوسی؟″

سونگمین لبخند زد. کاش نمیزد ″من برای بوسیدنت نیاز به بهونه ندارم مینهو″

راست میگفت! مینهو حاضر بود همه چیزش رو به سونگمین بده؛ بوسیدنش که چیزی نبود. سونگمین با حوله نم موهای خودش رو گرفت و مینهو فقط بهش نگاه کرد. دلش میخواست جلو بره و لمسش کنه اما نمیتونست. بعد از اون اتفاق حس عذاب وجدانی که داشت، اجازه ی خیلی کارها رو بهش نمیداد و این تقصیر مینهو نبود. وقتی به هوش اومد و سونگمین رو دید که کنارش نشسته ارزو نکرد که به عقب برگرده تا اون کار رو انجام نده؛ اون ارزو کرد کاش میمرد. ارزو کرد کاش وقتی سونگمین داشته به بیمارستان میاوردتش جفتشون میمردن تا مینهو مجبور نشه سونگمین رو ببینه. مینهو عاشق سونگمین بود، اما اون هم دلایل خودش رو داشت. میدونست سونگمین حتی با وجود اینکه میگه اونو مقصر نمیدونه و درکش میکنه، باز هم نمیتونه بفهمه چرا انجامش داد. خودش هم با وجود گذر زمان و اتفاقاتی که پشت سر گذاشتن نمیتونه حق رو به خودش بده و این به خاطر سونگمین بود.

به خاطر سونگمینی بود که هیچوقت ترکش نکرد. وقتی مینهو تا شیش ماه حرف نزد، سونگمین گفت همیشه عاشق سکوت بوده. وقتی مینهو گفت از ادما متنفره، سونگمین براش نزدیک دریا خونه گرفت تا مجبور نباشه ادمای زیادی رو ببینه. وقتی مینهو ازش فاصله گرفت، سونگمین جلو اومد.

″به چی فکر میکنی؟″

سونگمین از پشت بغلش کرد و چونه اش رو به شونه ی مینهو تکیه داد و باعث شد مینهو به خاطر حس موهای سونگمین اروم بخنده ″خیلی قشنگ میخندی″

خنده ی مینهو ناخوداگاه جمع شد. هر دفعه که سونگمین ازش تعریف میکرد این اتفاق براش میوفتاد. مینهو به این چیزا عادت نداشت و باعث میشد یاد دفعاتی بیوفته که کسی نسبت بهش حرف بدی زده. مینهو ادم تاثیر پذیری بود و سونگمین این رو میدونست، پس وقتی مینهو گفت چرا نمیخنده؛ اون از خنده هاش تعریف کرد تا به جای حرف دوستش که گفته بود خنده هاش زشتن، حرف سونگمین یادش بمونه

″تو هیچوقت از اینکه با کسی مثل منی خسته نشدی؟″

سونگمین از تو اینه نگاهش کرد ″کسی مثل تو؟″

سر تکون داد ″افسرده، خودخواه، حوصله سر بر و بی احساس″

سونگمین گره دستاش دور شکم مینهو رو باز کرد و رو به روش وایساد ″مینهو...″

با دستاش صورت مینهو رو قاب گرفت و سرش رو بالا اورد ″حالت خوبه؟″

ناخوداگاه سر مینهو تیر کشید...سونگمین برای بی اعتمادی بهش حق داشت ″من خوبم″

″اون روز هم همینو گفتی″

سونگمین هیچوقت دوست نداشت به طور مستقیم به خودکشیش اشاره کنه. اون همیشه از کلماتی مثل ′اون روز′ ′دفعه قبل′ ′اون دفعه′ یا همچین چیزایی استفاده میکرد

″من الان واقعا خوبم سونگمین...باور کن″

سونگمین خم شد و پیشونیش رو بوسید ″نمیخوام بهت دروغ بگم. خیلی وقتا ناراحت یا نا امید شدم اما هیچوقت خسته نشدم. عشقی که من به تو دارم جای هیچ پشیمونی باقی نمیذاره″

مینهو دوباره لبخند زد و چشمش به دریا افتاد. نمیدونست سونگمین چجوری تونسته اینجا رو بخره اما ازش ممنون بود. دوباره به سونگمین نگاه کرد ″میخواستم برات غذا درست کنم″

بعد از وقتی که سونگمین اومد و جنازه ی مینهو رو توی حموم دید خیلی چیزا بینشون تغییر کرد و یه سری قوانین به وجود اومد. مینهو تا چند ماه پیش حق نداشت تو خونه تنها بمونه، وقتی سونگمین نیست حموم بره یا سمت اشپزخونه بره؛ با وجود اینکه سونگمین تمام چیز های خطرناک رو از دم دستش برداشته بود. سونگمین مثل همیشه با مهربونی داشت نگاهش میکرد ″میتونیم باهم درست کنیم″

مینهو لیاقت اینهمه خوب بودن سونگمین رو نداشت اما میخواست براش کافی باشه چون سونگمین لیاقت عشق رو داشت. سونگمین تو اینهمه مدت فقط یک بار عصبی شده بود و ازش پرسیده بود چطوری تونسته انقدر عوضی باشه که بخواد سونگمین رو تنها بذاره و بره. اون بعدش معذرت خواهی کرده بود اما تقصیر سونگمین نبود. همه چیز تقصیر مینهو بود و میخواست درستش کنه.

از جاش بلند شد و لب‌های سونگمین رو به ارومی بوسید ″خیلی دوستت دارم″

دروغ نگفت. وقتی دیدش، وقتی مواظب بود خونش توی وان نچکه تا موقع مرگ کثیف نباشه، وقتی سونگمین رو عقب هول داد تا به ادم چندشی مثل مینهو نزدیک نشه، وقتی بعد چند ماه باهاش حرف زد و حتی الان؛ مینهو همیشه دوستش داشت و میدونست سونگمین داره تلاشش برای خوب شدن رو میبینه و امیدوار بود هیچوقت ترکش نکنه. دست سونگمین رو گرفت و به دستاشون کنار هم نگاه کرد. روی بدن مینهو پر از جای زخم و سوختگی بود و سونگمین همیشه اونارو میبوسید و میگفت با وجود اونها باز هم مینهو زیباست و تجسم زیباییه. مینهو به زبون نمی اورد ولی سونگمین واقعا تجسم زیبایی بود! اون روح زیبا و مهربونی داشت و حتی بدنی زیبا تر، بدون هیچ زخمی و جای بخیه ای که نشون دهنده ی گذشته‌اش باشن. سونگمین دست مینهو رو بالا اورد و جای زخم روی مچش رو بوسید

مینهو خوش شانس بود

Report Page