enqelabrojava

enqelabrojava



مناقشه ایران و اسرائیل و نقش پاکستان و چین و جایگاه مبارزان پ‌ک‌ک و پژاک

چین، به‌عنوان یک قدرت اقتصادی جهانی، تمایلی به دخالت نظامی مستقیم در درگیری‌های بین‌المللی ندارد. با این حال، موقعیت استراتژیک پاکستان در منطقه، می‌تواند زمینه را برای نفوذ غیرمستقیم چین در مناقشه بین ایران و اسرائیل فراهم کند. روابط نزدیک چین با پاکستان، به‌ویژه در رقابت با هند، می‌تواند به بروز یک جنگ نیابتی در منطقه منجر شود. این مناقشه به نوعی ادامه رقابت‌های چین با ایالات متحده و هند است و به شکل‌گیری ائتلاف‌های جدیدی می‌انجامد که در آن قدرت‌های بزرگ جهانی از طریق متحدان منطقه‌ای خود وارد عمل می‌شوند.

در این سناریوی جنگ نیابتی، ایران و اسرائیل به عنوان مهره‌های محور چین-پاکستان در مقابل هند وارد نبرد می‌شوند. چین به صورت غیرمستقیم، از طریق پاکستان، ایران را به عنوان نیروی نیابتی خود به کار می‌گیرد، در حالی که هند نیروی نیابتی اسرائیل می‌شود، البته بدون نادیده گرفتن حمایت میلیاردی ایالات متحده از اسرائیل. امپریالیسم نظامی-سیاسی در این چارچوب به معنای نفوذ و کنترل یک قدرت بزرگ بر قلمروهای دیگر از طریق قدرت نظامی و نفوذ سیاسی مستقیم است، در حالی که امپریالیسم استعماری سنتی به معنای تسلط مستقیم و اداره یک سرزمین توسط یک قدرت خارجی برای بهره‌برداری از منابع آن است. در اینجا، چین با استفاده از مکانیسم جنگ نیابتی و اتکا به روابط با پاکستان، به دنبال توسعه نفوذ نظامی-سیاسی خود در منطقه است، اما نه از طریق اشغالگری یا حکمرانی مستقیم بر سرزمینی دیگر. این رویکرد، یک شکل نوین از امپریالیسم نظامی-سیاسی را نشان می‌دهد که در آن نفوذ از طریق بازیگران منطقه‌ای اعمال می‌شود. در این نوع روابط، ایران به یک نیروی نیابتی تقلیل یافته، چرا که با وجود روابط با چین و هند، از روابط دیپلماتیک قوی برای همسوسازی کامل این قدرت‌ها به نفع خود برخوردار نیست، برخلاف حمایت تمام‌قد آمریکا از اسرائیل. این تقلیل جایگاه، نشان‌دهنده یک مانور استراتژیک برای کنترل غیرمستقیم است که از طریق هم‌سوسازی یا مهار سیاسی و امنیتی جایگزین مواجهه صرفاً نظامی شده است.


استراتژی ترکیه در قبال کردستان

در همین راستا، گفتمان جدید صلح در ترکیه نسبت به مسئله کردها و خرید امتیاز از رهبر آپو، عبدالله اوجالان، در تقابل با حزب کارگران کردستان پ‌ک‌ک، نشان از دگرگونی در رویکرد سنتی این کشور دارد. به جای تقابل مستقیم همیشگی، نوعی دینامیسم شراکت رقابت شکل گرفته است که ترکیه از آن برای نفوذ در مناطق کردنشین نظیر روژاوا، باکور، و احتمالاً باشور بهره می‌برد. در این دینامیسم، نیروها به جای پیوندهای بلندمدت دیپلماتیک، درگیر ائتلاف‌های جدیدی مبتنی بر شراکت و در عین حال رقابت دائمی هستند.


امپریالیسم اقتصادی و هژمونی آمریکا

قدرت ایالات متحده تا حد زیادی ریشه در ساختارهای اقتصادی پیچیده‌ای دارد که به عنوان "سرمایه عمیق" (Deep Capital Markets) شناخته می‌شود. در این چارچوب، اشکال مختلفی از امپریالیسم قابل تفکیک‌اند: از امپریالیسم نظامی-سیاسی تا امپریالیسم استعماری سنتی. امروز، شاخه‌های نظامی این ساختار برای بقا نیازمند منابع مالی کلان هستند؛ منابعی که در شرایط بحران‌های جهانی یا تحولات اقلیمی دستخوش تهدید شده‌اند. امپریالیسم نظامی-سیاسی در اینجا به معنای گسترش نفوذ و قدرت امپریالیسم از طریق توان نظامی و تحمیل سیاست‌های خود به کشورهای دیگر است. این مدل، بر پایه قدرت‌نمایی نظامی و ایجاد وابستگی‌های سیاسی و امنیتی بنا شده است. در مقابل، امپریالیسم استعماری سنتی به اشغال مستقیم سرزمین‌ها، استقرار حکمرانی اداری و بهره‌برداری مستقیم از منابع طبیعی و انسانی برای منافع کشور استعمارگر اشاره دارد. اگرچه ایالات متحده امروز سرزمین‌ها را مستقیماً مستعمره نمی‌کند، اما هژمونی اقتصادی و مالی آن که بخشی از آن از سرمایه عمیق نشأت می‌گیرد امکان تحمیل نفوذ گسترده و شکل‌دهی به نظم جهانی را فراهم می‌آورد.

در نتیجه، سازمان‌های منطقه‌ای که پیش‌تر وابسته به منابع مالی قدرت‌های خارجی بودند، اکنون ناگزیر به تغییر مواضع و اتحادهای خود هستند. این جابجایی‌ها نه لزوماً از دگرگونی‌های ایدئولوژیک بلکه از ضرورت‌های اقتصادی ناشی می‌شود. محدودیت در منابع مالی، قدرتها را به ارزیابی مجدد اهداف و شرکای خود وامی‌دارد.


استراتژی‌های در حال تحول پژاک و پ‌ک‌ک

گروه‌هایی چون پژاک و پ‌ک‌ک نمی‌توانند تنها به اتکا به رهبری فکری عبدالله اوجالان و مبارزه چریکی، بقای خود را تضمین کنند. آزادی عبدالله اوجالان بستری را برای مدل جدید بقا برای این گروه‌ها فراهم می‌کند، مدلی مبتنی بر کسب قلمرو، ایجاد ساختارهای حکمرانی و تلاش برای تبدیل شدن به بازیگران سیاسی منطقه‌ای، مانند مدل روژآوا که البته در چارچوب خود نیاز به پیشرفت اقتصادی دارد. دو دیگر اینکه امر چریکی و در دست داشتن سلاح به‌تنهایی کافی نیست. الگوی اقلیم کردستان و ساختارهایی که توسط حزب دموکرات کردستان عراق تحت رهبری بارزانی ایجاد شده‌اند، اکنون به‌عنوان تنها راهکار عملی برای تداوم حضور سیاسی و نظامی این گروه‌ها مطرح می‌شود، اما ایدئولوژی پ‌ک‌ک اساساً علیه این نوع سرمایه‌داری وابسته است که فاقد استقلال اقتصادی است. این الگو، گذار از شورش به دولت‌سازی را در دستور کار داده است.


درون‌مایه‌های کلی تحلیل

این تحلیل چند محور کلیدی را به‌هم پیوند می‌دهد:

  • تحول در ائتلاف‌ها و بازیگران نیابتی: نقش پاکستان به‌عنوان ابزار نفوذ چین، و سیاست ترکیه در برابر کردها به‌عنوان مدلی از نفوذ غیرمستقیم.
  • جبر اقتصادی: منابع مالی و مدل‌های اقتصادی به‌طور فزاینده‌ای تعیین‌کننده راهبردهای ژئوپلیتیک و بقا در نظام جهانی هستند.
  • امپریالیسم تطبیقی: قدرت آمریکا در حال بازتعریف خود متناسب با واقعیت‌های اقتصادی و امنیتی نوظهور است.
  • گذار از مبارزه چریکی به سازه سازی: تحولات استراتژیک در سازمان‌هایی چون پ‌ک‌ک و پژاک، نشان‌دهنده گذار از هویت‌های صرفاً نظامی به الگوهای مشارکت سیاسی و ایجاد ساختارهای شبه‌دولتی است.

این تحولات، بازتابی از فشارهای ناشی از نظم جهانی در حال دگرگونی‌اند؛ نظمی که در آن دیگر نه فقط توان نظامی، بلکه ظرفیت اقتصادی و نهادسازی، تعیین‌کننده موقعیت و بقاست.

ن.ک.



Report Page