سقوط نخست‌وزیر تنها بخشی از روند فروپاشی است

سقوط نخست‌وزیر تنها بخشی از روند فروپاشی است

مجلۀ دانش و اميد

کریگ مورفی، کنسرسیوم‌نیوز، ۷ جولای ۲۰۲۲ (۱۶ تیر ۱۴۰۱)

برگردان: طلیعه حسنی

 

تمام امپراتوری‌ها با ذلت پایان می‌یابند. کشور انگلستان رو به پایان است.

یک قرن بعد، روایت تاریخی غالب از آنِ چینی‌ها خواهد بود و مورخان چینی درباره چگونگی سقوط نخست‌وزیر، بوریس جانسون، به دلیل دروغ درباره آزار جنسی توسط یکی از اعضای دون‌پایه دولت خود، متعجب خواهند شد. مقالاتی برای فهمیدن این که آیا واقعاً این علت ماجرا بوده یا بحران اقتصادی-اجتماعی ناشی از تورم و برگزیت بستر اصلی آن بوده است، نوشته خواهند شد. کتاب‌های چینی (یا معادل تکنولوژیکی آنها) درباره بحران نئولیبرالیسم و ​​چگونگی رسیدن جامعه غربی به سطوح تحمل‌ناپذیر انباشت سرمایه و نابرابری ثروت نوشته خواهند شد.

در رسانه‌های جریان اصلی هزاران سطر درباره دروغ‌گویی و بی‌اخلاقی شخصی جانسون نوشته شده است، اما کم‌ترین تلاش جدی برای درک اینکه چرا بسیاری از افراد جامعه به‌راحتی چنین رفتاری را می‌پذیرند، وجود ندارد. پاسخ، موفقیت نئولیبرالیسم در از بین بردن ارزش‌های اجتماعی تا جایی است که رفتارهای ضد اجتماعی و حتی ناهنجار اجتماعی دیگر عجیب به نظر نمی‌رسند.

در جامعه‌ای که قدرت حاکم، نظامی را برقرار می‌کند که امکان ثروت شخصی 200 میلیارد دلاری یا بیشتر را به‌راحتی می‌پذیرد در حالی که میلیون‌ها کودک در همان کشور واقعاً گرسنه هستند و سرپناه فقیرانه‌ای دارند، چنین ساختار سیاسی-اجتماعی از مردم خواهان حفظ کدام ارزش‌هاست؟ چه ارزشی برای همدلی قائل است؟ در جامعه‌ای که، جاه‌طلبی وقیحانه و غارت منابع مورد تشویق قرار می گیرد و به عنوان الگویی برای پیروی مورد حمایت قرار می‌گیرد.

بدین ترتیب با گذشت هرچه بیشتر زمان، شما یا بخشی از خواص هستید یا در تقلا و مبارزه.

در بریتانیا، رویای تاچری‌ها مبنی بر تصاحب انبوه دارایی‌ها به طور ناگهانی لغو می‌شود. تحرک اجتماعی و شایسته‌سالاری در مقیاسی بزرگ از فرصتی برای پیشرفت اجتماعی توسط عوام‌الناس به بازی مرگ و زندگی تبدیل شده است. در جایی که بسیاری از جوانان بهترین موقعیت برای برخورداری از آسایش مالی را در «جزیره عشق» (مراکز خودفروشی.-م) جستجو می‌کنند، چگونه می‌توان انتظار عکس‌العمل درخور در برابر جانسونی داشت که هم‌زمان با دست و پنجه نرم کردن همسرش با سرطان دارای روابط متعددی بوده است؟ جانسون صراحتاً از طرفداران «نظریه مرد بزرگ۱» تاریخ است. اما در واقع کارنامه مشعشع سیاسی او به خودی خود تنها نشانه‌ای از افول بریتانیای کبیر، از یک قدرت بزرگ امپراتوری به یک دولت متروپلی محدود است (البته علایم دومی رسماً از سال ۱۹۲۱ شروع به خودنمایی کرد۲).

برگزیت، هم‌زمان که بریتانیا ضربه روانی ناشی از پذیرش تغییر موقعیت خود از یک قدرت بزرگ به یک کشور نسبتاً قدیم‌تر اروپایی را پشت سر می‌گذاشت، تنها یک تکانه بود. لازم است در این مورد و پیامد موج ناسیونالیسم پوپولیستی انگلیسی رساله بلندبالایی نوشته شود.

شاید بخواهید تا عبارت «جهان پیشرو» مورد استفاده دائمی محافظه‌کاران در این شرایط مضحک را مورد توجه قرار دهید؛ این واقعیت که حتی کییر استارمر، رهبر اپوزیسیون، دیروز در حالی که وسط سه پرچم بریتانیا میخ‌کوب شده بود، حس کرد که باید پیرامون فروپاشی دولت اظهارنظر کند؛ نظامی‌گری مداوم و تقدیس نیروهای مسلح در تلویزیون، و تمایل به بازتاب عظمت از طریق جنگیدن در یک جنگ بزرگ تا خون آخرین اوکراینی.

مجموعه دقیق «پیتر اوبورن» از دروغ‌های جانسون نشان می‌دهند که چقدر عجیب است که بحران باید به دلیل یک دروغ نسبتاً جزئی در مورد اطلاع از سوءرفتار جنسی رخ دهد که جانسون این بار شخصاً در آن دخالتی نداشت. اما این کاملاً اشتباه خواهد بود اگر جانسون را نمونه منحصر به فردی بدانیم. کتاب فوق‌العاده «اوبورن» به نام «ظهور دروغ‌های سیاسی» روزشمار حمله گسترده به استانداردهای دولتی است که توسط تونی بلر شارلاتان، نخست‌وزیر سابق به اجرا گذاشته شد.

جانسون تنها بخشی از یک فرآیند است. هم‌زمان با فروکش قدرت یک امپراتوری، آداب و رسوم آن نیز متلاشی می‌شود. از زمان جنگ جهانی دوم، بیش از ۶۰ کشور از حکومت بریتانیا مستقل شده‌اند. آنها با افتخار در مدرسه ابتدایی تکه‌های صورتی روی نقشه («این مستعمره جایی است که آرد شما از آنجا می آید») را به من نشان می‌دادند که حالا کوچک و کوچک و کوچک‌تر شده‌اند. خدا را شکر که دیگر کودکان نباید آواز «آن سوی دریاها بچه‌های کوچکی به رنگ قهوه‌ای وجود دارند» که نیاز به تغییر دارند را یاد بگیرند (این‌ها را من از خودم درنمی‌آورم واقعاً همین‌ها را به من آموزش می‌دادند).

همانطور که قدرت نظامی، اقتصادی و سیاسی بریتانیا سقوط کرده است، آداب و رسوم سیاسی آن نیز سقوط کرده است - هم به دلایل خوب و هم بد. جانسون تنها یک ماهی است که به بالای فوران فاضلاب زوال بریتانیا پرتاب شده است.

به تک تک۶۰ کشوری که از سلطه بریتانیا خارج شده‌اند، هشدار داده می‌شد که بدون بریتانیا دچار گرفتاری خواهند شد (مانند بچه یتیم، -م)، اما هيچ کشوري نخواست که به دامان بريتانيا برگردد. دوستان اسکاتلندی، توجه داشته باشید.

همچنین می‌خواهم برای خوانندگان انگلیسی‌ام توضیح دهم - و در خاطر داشته باشید که خود من نیمه انگلیسی هستم - که من واقعاً معتقدم فروپاشی اتحادیه کاملاً ساختگی بریتانیا برای انگلیس بسیار مفید خواهد بود. استقلال اسکاتلند و اتحاد مجدد ایرلند به زودی از راه می‌رسند. و استقلال ولز با سرعت در حال کسب حمایت است.

از هم پاشیدگی بریتانیا، موجب تکانه‌ای سخت در نوستالژی قدرت‌های بزرگ و میهن‌پرستی احمقانه‌‌ای است که پایه چنین حمایتی از حزب محافظه‌کار - و نیز دیگر پیروان جناح راست پرچم بریتانیا مانند استارمراست.

شوک پایان رسمی دولت بریتانیا، تنها تغییرات روانی لازم برای تبدیل انگلستان به یک دولت اروپایی مدرن، آینده‌نگر و متوسط ​​با نگرانی برای عدالت داخلی و بین‌المللی را تسریع می‌کند.

بریتانیا از سال ۲۰۱۶ در آشفتگی سیاسی-اجتماعی قرار داشته است و اکنون در بحران اقتصادی عمیقی وارد شده است. همین روزها آخرالزمان انگلستان است. شادی کنید!

من حرف آخر را به آن رادیکال بزرگ پرسی بیش شلی۳ می‌سپارم:

مسافری از یک سرزمین باستانی را دیدم که می‌گفت: «دو پای سنگی بسیار بزرگ بدون تنه در بیابان دیده می‌شد....

نزدیک آنها، روی ماسه‌ها، یک صورت درهم شکسته،

نیمه فرو رفته در شن، با ابروهای گره خورده و لب‌های چین خورده آن

با ریشخندی از امری ناگزیر که حکایت می‌کرد،

مجسمه‌ساز تمامی خشمی را که هنوز حضور دارد، بر این جسم بی‌جان حک کرده است.

دستی که آنها را تراشید و قلبی که آن را روح بخشید بر سنگ‌پایه آن نوشت:

نام من اوزیماندیاس، شاهِ شاهان: به کارهای من نگاه کنید، قدرتمند، و مأیوس!

هیچ‌چیز برجای نمی‌ماند.

دورتادور آن ویرانه عظیم بگرد،

بی‌مرز و عریان، تنها پراکنده هم‌تراز ماسه‌ها تا دوردست.»

 


کریگ موری نویسنده، گوینده و فعال حقوق بشر است. او از اوت ۲۰۰۲ تا اکتبر ۲۰۰۴ سفیر بریتانیا در ازبکستان و از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰ رئیس دانشگاه داندی بود.

https://consortiumnews.com/2022/07/07/craig-murray-boris-johnson-the-uk-decline/

 

۱. «نظریه مرد بزرگ» رویکردی متعلق به قرن ۱۹ میلادی که تاریخ را نتیجه وجود مردان بزرگ یا قهرمانان به لحاظ استعداد طبیعی و خدادادی می‌دانست مانند متفکر برتر، توانایی فوق‌العاده رهبری، سرشتِ آسمانی....

۲. در این سال برای اولین بار دولت‌های متحد اسکاتلند، ولز و ایرلند شمالی و لندن بزرگ خودمختاری‌های به دست آوردند.

۳. «اوزیماندیاس»، پرسی بیش شللی (۱۷۹۲-۱۸۲۲)، شاعر غزل‌سرا. عنوان شعر اسم یونانی رامسس فرعون مصر است، که قطعات پراکنده‌ای از مجسمه‌اش در موزۀ لندن قرار دارد. شاعر بعد از دیدن آن قطعات این شعر را سروده است.



Report Page