نقدی معمارانه بر فیلم یک روز بهخصوص
امیرمهدی بصیری خردمند طهرانی| دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایرانآدولف هیتلر، پیشوای آلمان نازی، در ماه می سال ۱۹۳۸ برای دومین بار به ایتالیا سفر میکند. در روز اول سفرش پساز دیدار با پادشاه و موسولینی، بنیانگذار فاشیسم در ایتالیا، از محلههایی دیدار میکند که هنوز هم آثاری از امپراتوری رم در خود دارند. یک روز بهخصوص قرار است در روز دوم این سفر شکل بگیرد. در این روز، هیتلر در مقابل رژۀ نظامیان با تمام مردم رم دیدار خواهد کرد، آن هم در خیابان «ویا دی فوری» که بین سالهای ۱۹۲۴ تا ۱۹۳۲ ساخته شده و موسولینی آن را افتتاح کرده است. این خیابان کلوسئوم را به میدان ونیز متصل کرده و بهواسطۀ نزدیکی به تاق کنستانتین، فروم رومن و تپۀ پالاتین اهمیت دارد.
پساز نمایش چنین پیشدرآمدی، به ساختمانی میرویم که محل زندگی آنتونیتا (سوفیا لورن)، قهرمان زن فیلم و خانوادهاش است. پیشاز روبهروشدن با آنتونیتا، ابتدا ساختمان را از پایین ورانداز میکنیم. با چرخش دوربین، با مجتمعی مسکونی مواجه میشویم که از چند فاز تشکیل شده که بلوکهایی با حیاطهای عمومی نسبتاً بزرگ دارد. در هر طبقه از هر بلوک چند واحد از هم مجزا قرار گرفته که پنجرههایی رو به حیاط دارند. هر بلوک بهصورت مجزا راهپلهای دارد که حجم فضای پلکان از نما بیرون زده و با شیشههای از پایین به بالا خود را شاخص کرده است. با دقتکردن در نمای ساختمان متوجه میشویم که این بنا به دور از هرگونه تزئینات تاریخگرایی بوده و سادگی آن به سادگی ساختمانهای مدرن دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ تنه میزند. این موضوع میتواند در تضاد با خواستههای فاشیسم قرار بگیرد که تأکید آن بر تاریخگرایی و ساخت ساختمانهایی است که قرار است یادآور شکوه رم باستان باشند.
شاید به همین دلیل است که سرپرست ساختمان در صبح شروع این «روز بهخصوص»، با آویزانکردن پرچمهای آلمان نازی و ایتالیا، سعی در باشکوهساختن این ساختمان ساده دارد و پساز روشنشدن چراغهای پشت شیشهها، با ساکنانی روبهرو هستیم که خود را مانند دیگر مردم رم برای این روز باشکوه آماده میکنند. روشنشدن همۀ پنجرهها بار دیگر بر ملیبودن این جشن تأکید میکند.
از پنجرۀ آشپزخانه برای اولین بار با آنتونیتا روبهرو میشویم. او شش فرزند دارد. فاشیسم با تشویق به افزایش جمعیت، در صورت آوردن فرزند هفتم به هر خانواده وعدۀ پرداخت کمکهزینه داده است. این خانواده هم با داشتن شش فرزند به این هدف نزدیک شدهاند. اما واحدی که این خانوادۀ پرجمعیت در آن زندگی میکنند، واحدی کوچک است که تنها دو اتاق خواب و یک حمام دارد. آنها با قراردادن تختهایی پشت پاراوان در کنار ورودی و در پذیرایی سعی کردهاند کمبود اتاق خواب را جبران کنند و این در حالی است که در یکی از اتاقها چهار نفر میخوابند. دیدن آپارتمان کوچکی که این خانواده در آن ساکن هستند و شنیدن صحبتهایی که دربارۀ اکتفا به جیرۀ ناچیزشان برای صبحانه میکنند، ما را از این موضوع آگاه میکند که با خانوادهای نسبتاً فقیر ولی آرمانگرا در راه ایتالیای فاشیستی روبهرو هستیم.
آنتونیتا برای اینکه کارهای خانه را انجام دهد نمیتواند در برنامۀ این «روز بهخصوص» شرکت کند. در صحنهای که پساز بدرقۀ اعضای خانواده به پشت پنجره میرود و از بالا به حیاط نگاه میکند، با قرارگیری دوربین در حیاط، جایی که خانوادهاش برای آخرین بار برای مادر دست تکان میدهند و به بالا نگاه میکنند، زنی تداعی میشود که در بالای قلعهای زندانی شده و نباید در مناسبتهای اجتماعی شرکت کند.
آنتونیتا تجسم زنی است که باید مطابق سنتهای اجتماع و نه به میل شخصی ازدواج کند، برای همین است که برای اولین بار در آشپزخانه بود که او را دیدیم. آشپزخانه جایی است که او بیشترین ساعات روز را در آنجا به انجام کارهای روزمره میپردازد. در این «روز بهخصوص»، فرزندانش او را با آشپزخانهای مملو از ظرف و اتاقهایی نامرتب تنها گذاشته و به دیدار هیتلر شتافتهاند. اما به نظر میرسد که امروز قرار است برای آنتونیتا روزی متفاوت باشد. حوادثی که در ایجاد یک «روز بهخصوص» برای آنتونیتا رقم خواهد خورد، با ساختمانی که در آن زندگی میکنند بیارتباط نیست. این ساختمان ساده که در ظاهر بیپیرایهاش گویی به جنگ با خواستههای فاشیسم رفته است، باعث آشنایی او با گابریله (مارچلو ماسترویانی) میشود. در هر فاز این مجتمع چند بلوک بههمچسبیده قرار گرفتهاند که از سه طرف حیاط را احاطه کردهاند. گفته شد که هر واحد ازطریق پنجره با حیاط و واحدهای بلوکهای دیگر ارتباط برقرار میکند و همین پنجره باعث شکلگیری آشنایی آنتونیتا و گابریله میشود که بهتنهایی در واحد بلوک روبهرویی زندگی میکند. پلان دو واحد بهگونهای است که آشپزخانۀ آنتونیتا درست مقابل اتاق گابریله قرار دارد. اتاق گابریله نیز مانند آشپزخانۀ آنتونیتا محلی است که او در آنجا به انجام کارهایش میپردازد. این دو واحد با متراژ تقریباً یکسان میتوانند در تضاد با یکدیگر قرار بگیرند؛ در خانۀ آنتونیتا ظرفهای کثیف و رختهای چرک نظم خانه را به هم ریخته و در خانۀ گابریله کتابها. حتی این تقابل را میتوان در تابلوهای روی دیوار نیز دید. در خانۀ گابریله تابلویی از یک نقاشی انتزاعی بر دیوار است، در حالی که در خانۀ آنتونیتا نقاشیهای حضرت مریم و عیسی و مناظر طبیعی به چشم میخورد. حتی عکسهایی از موسولینی و لوحهای افتخار در راه خدمت به فاشیسم بر دیوار خانۀ آنتونیتا آویزان شده که در خانۀ گابریله خبری از آنها نیست.
در تمام فیلم، حضور دائم صدای رادیو در کنار آنتونیتا و گابریله به گوش میرسد. پخش صدای رادیو از حیاط گواه تأثیری است که حیاط عمومی مرکزی بر زندگی ساکنان دارد. اینجا دوگانهای پدید میآید: بهواسطۀ قرارگیری بلوکها پیرامون حیاط و ارتباط پنجرهها بود که این آشنایی به وجود آمد. این در حالی است که صدای بلند رادیو که از بلندگوهایی که در جایجای حیاط نصب شده پخش میشود، مانعی برای ادامۀ ارتباط میان آنهاست. این بلندگوها توسط سرپرست ساختمان روشن شدهاند که در حیاط در کیوسک نگهبانی مینشیند تا گزارش لحظهبهلحظۀ رادیو از «روز بهخصوص» را بشنود.
در سکانس بام نیز شاهد صحنهای بسیار مهم هستیم. بام نیز مانند حیاط فضایی عمومی و محلی است که ساکنان لباسهای خود را بر بند رخت آویزان میکنند، اما این بار گویی در میان این لباسها که شفافیت فضا را گرفتهاند، آنها خود را از نظارت سرپرست و امثال او مخفی میکنند و به صحبت میپردازند. اینجا برای اولین بار گابریله از عقاید ضدفاشیستی خود پرده برداشته و آنتونیتا و سبک زندگیاش را به باد تمسخر میگیرد. فضای پلکان نیز در این میان به کمک آنتونیتا آمده تا او بتواند از حرفهای کوبندۀ گابریله فرار کند.
آنتونیتا بهروشنی میفهمد که میتواند نقشی متفاوت از آنچه تابهحال داشته ایفا کند؛ برای همین است که در لحظات پایانی فیلم او را میبینیم که در آشپزخانهاش نشسته و این بار کتابی را که گابریله به او هدیه داده در دست دارد و و به پنجرۀ گابریله نگاه میکند و گلهای پشت پنجره که پایین کادر را بستهاند، زندگی جدید او را نوید میدهند. تنها اوست که اینجا حضور دارد و این چنین است که این «روز بهخصوص» نه برای ایتالیا، بلکه برای آنتونیتا رقم خورده است و این روز، روزی است برای ستایش آنتونیتا.