راههایی که نرفتهایم؛ نگاهی به روش برخورد اروین پانوفسکی در برقراری رابطه میان معماری و فلسفه
امیرحسین مقندایی| دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایرانراههایی که نرفتهایم؛ نگاهی به روش برخورد اروین پانوفسکی در برقراری رابطه میان معماری و فلسفه
اروین پانوفسکی[۱](۱۹۶۸-۱۸۹۲) استاد برجستۀ تاریخ هنر و از شخصیتهای تأثیرگذار در این حوزه به شمار میرود، اهمیت وی تا جایی است که پیتر آیزنمن پایاننامۀ دکتری[۲] خود را با اشاره به کتاب معنا در هنرهای تجسمی[۳] پانوفسکی آغاز میکند. کتاب معماری گوتیک و فلسفۀ مَدرَسی[۴] نیز از آثار مهم او به شمار میرود. کتابی که با وجود گذشت بیش از ۷۰ سال از ارائۀ آن در کالج سنویسنت، همچنان تجدید چاپ میشود و با وجود گرایشهای مختلف و متنوعی که تاریخِ تاریخ هنر پس از آن به خود دیده کماکان اثری ارزشمند است بهخصوص در شیوۀ کار. مترجم پارسی کتاب نیز بهخوبی در مقدمه خود در جملهای به نقل از بوردیو روش پانوفسکی را رویکردی صرفاً علمی میداند که نشانی از الهامی متافیزیکی یا عرفانی ندارد. نویسنده سعی در برقراری ارتباطی میان معماری و فلسفه داشته است، امری که پانوفسکی از خطرات آن بهخوبی آگاه بوده و خود در آغاز کتاب بهصراحت بیان کرده که باید با دیدۀ تردید به چنین ارتباطی نگریست. نویسنده برخلاف گرایشهای امروز مطلعات فلسفه و معماری در ایران که بیشتر در پی یافتن مفاهیمی معماریانه از دل متون فلسفی هستند و تلاش آنها در پی نسبتدادن مفاهیمی چون نور در فلسفۀ اشراق به کیفیت فضای درونی معماری تاریخی ایران است[۵]، سعی دارد تا ساختار این دو را با هم مقایسه کند. پانوفسکی چندان به محتوای متون فلسفۀ مدرسی اشارهای نمیکند بلکه آنچه برای او مهم بوده قرابت انتخابی یا «خویشاوندی ساختاری» است.
پانوفسکی در درسگفتار خود نشان میدهد چگونه گرایش کلی در زمینههای مختلف در آن دورۀ تاریخی به سمت ذهنیتگرایی[۷] است (برای شاعران و هنرمندان ذهنیتگرایی زیباشناختی، برای عارفان ذهنیتگرایی دینی و...). یکی از کلیدیترین واژگان کتاب که نویسنده بهوسیلۀ آن ارتباط فلسفه مدرسی[۸] و معماری گوتیک را شرح میدهد «ملکۀ ذهنی»[۹] است. پانوفسکی برای مثال توضیح میدهد ملکۀ ذهنیِ ایدۀ تکامل بر همۀ نوشتههای مدرن دربارۀ تاریخ سایه افکنده و بسیاری از ما بدون دانش تخصصی در مورد آن سخن میگوییم. وی معتقد است ملکۀ ذهنی دورۀ قرون وسطی پسین در اروپا نمایانسازی، روشنسازی یا ایضاح[۱۰] است. دربارۀ چگونگی تأثیرگذاری این اصل تعیین کنندۀ فلسفۀ مدرسی متقدم و عالی، پانوفسکی نه از دریچۀ محتوای فکری بلکه با اشاره به اصطلاح لاتینی خود مدرسیون از طریق «شیوۀ کار[۱۱]» بحث میکند.
نویسنده معتقد است فعالیتهایی چون نگارش متنی در راستای صلح میان عقل و ایمان، تقسیمبندی کتابها به فصلهای شمارهدار (که از قرون وسطی اولیه شروع شده بود)، آشکارسازی نظم و منطق فکر در متون فلسفۀ مدرسی و مسائلی از این دست نشانههای گرایش به نمایانسازی و ایجاد وضوح است. او نشان میدهد چگونه فیلسوفانی چون توماس آکوئینی در مقدمۀ کتاب جامع الهیات درگیر مسئلۀ روشنسازی و ایضاح بوده و نتیجه میگیرد دور از ذهن نیست که اندیشهای که سعی داشت عقل را با خیال و خیال را با حواس واضحتر سازد، بازنمودی در هنرها نیز داشته باشد. نمونهای که پانوفسکی به آن اشاره میکند درگاه کلیساهای گوتیک است که به استفاده از طرحی دقیق و استاندارد گرایش داشتهاند و بهوسیله نظمی که در آرایش آن شکل دادهاند، به محتوای روایت شده وضوح بخشیدهاند. برای مثال معتقد است درگاه مرکزی نمای غربی کلیسای نتردام در پاریس باوجود آرایههای بیشتر وضوح بیشتری از درگاه غربی کلیسای جامع اوتون دارد که حدود نود سال قبل از آن ساخته شده بود.
پانوفسکی پا را یک قدم فراتر گذاشته و معتقد است درمجموع این ملکۀ ذهنی ایضاح در معماری بود که به اوج خود رسید. اگر در فلسفۀ مدرسی نمایانسازی اهمیت داشت، در معماری گوتیک در دورۀ عالی خود، اصل ترانمایی[۱۴](شفافیت) حاکم بود. اگر معماری رومانسک حسی از فضای متعین و نفوذناپذیر را چه در درون و چه از بیرون منتقل میکرد، کلیسای گوتیک متأخر نمایی انبارمانند داشت. اما، درون آن تصویری و بهظاهر بیحد و مرز بود؛ فضایی که از خارج متعین و غیرقابلنفوذ، ولی در داخل نفوذپذیر و نامتعین بود و این همزمان است با گرایشی در فلسفۀ مدرسی که بهشدّت از حریم ایمان دفاع میکرد و آن را از حوزۀ عقل جدا میساخت اما معتقد بود این محتوا بهوضوح قابل فهم است.
در کتاب نشان داده شده که در این دوره ما نه با عقلگرایی و کارکردگرایی صرف مواجه هستیم و نه با وهم و هنربرایهنر. بلکه همانطور که توماس آکوئینی معتقد بود «قوۀ حس گونهای از تناسب است» (جملهای که برگرفته از کتاب دربارۀ نفس ارسطو است)، با منطق دیداری[۱۷] مواجه هستیم؛ هدف اولیۀ عناصر مختلف و پرشمار کلیسا تضمین پایداری است. خواستۀ وضوح داشتن، حتی اگر هماهنگی حداکثری حاصل نشود تا آنجا پیش میرود که در وضوح داشتن بیدلیل کارکرد بهوسیله فرم بازتاب مییابد. پانوفسکی با بررسی بخشهای مختلف کلیسا از جمله بخشپذیری شبستان، تعداد و تناسبات طاقها و حتی جرز مرکب گوتیک این گرایش را شرح داده و همزمان شاهدهایی از روش کار فیلسوفان مدرسی نیز میآورد.
شاهد نهایی پانوفسکی برای استدلالهایش مدرکی است که ثابت میکند برخی از معماران فرانسوی قرن ۱۳ میلادی در چارچوبی مدرسی تفکر و عمل میکردند؛ نوشتهای از همان تاریخ در دست است که نشان میدهد پلان همکف آرمانی برای جبهۀ شرقی کلیسا را ویلار دوئونکور[۲۱] در نتیجۀ بحث با استادکاری دیگر، پییر دو کوربی[۲۲]، طراحی کرده بود. جایی که دو معمار همچون دو فیلسوف دربارۀ مسئله بحث میکنند و به ترکیبی میرسند که عناصر متضاد موجود در جبهه شرقی کلیساهای آن روزگار را در خود حل میکند و پاسخی نهایی به طراحی میدهد.
پانوفسکی «روش کار» را سر لوحۀ مطالعۀ خود قرار میدهد و به عمق مسائل مختلف فرم در معماری گوتیک و نوشتههای فیلسوفان مدرسی میپردازد. قطعاً محتوای کلیسای نتردام و کلیسای تخریب شدۀ سن نیکز با نوشتههای آبلار و آکوئینی متفاوت است. اما آنچه بین آنها ارتباط برقرار میکند «روش کار» و تمایلات و ایدههای کلی هر دو جریان در برخورد با ساختارها است، نه آنچه که پژوهشگران حوزه معماری و فلسفه در ایران با غفلت از شیوۀ کار (یا هر آنچه مشخصۀ ساختاری فلسفه و حکمت در ایران است) بهدنبال ارتباط در محتوای دو چیزی بودهاند که هدفگذاری محتوایی آنها از بیخ و بن متفاوت است.
[۱] Erwin Panofsky
[۲] Formal Basis of Modern Architecture، این رساله در ایران با عنوان بنیان فرمیک معماری مدرن و با ترجمۀ مسعود حبیبی و علی کاکاوند توسط انتشارات کتابکدۀ کسری منتشر شده است.
[۳]Meaning in the Visual Arts ، مقدمه و دو فصل نخست این کتاب که در حقیقت مجموعه مقالات نویسنده است با ترجمۀ ندا اخوان اقدم توسط نشر چشمه منتشر شده است.
[۴] Gothic Architecture and Scholasticism، این کتاب نخستین بار در تابستان 1399، با ترجمۀ هادی ربیعی و توسط نشر چشمه در ایران انتشار یافت، تمامی اشارههایی که به متن کتاب شده و اصطلاحاتی که در جستار پیش رو به کار رفته بر اساس این ترجمه است.
[۵] برای اطلاعات بیشتر بنگرید به فصل سوم کتاب هنر و معنویت اسلامی نوشتۀ سید حسین نصر با ترجمۀ رحیم قاسمیان، موسسه انتشارات حکمت
[۶] Reims, St.-Nicaise
[۷] Subjectivism، اصالت تجربه ذهنی و آنکه تجربه ذهنی را اساس معیارها بدانیم.
[۸] فلسفه رایج در اروپای قرون وسطی که بیشتر اندیشیدن بر بستر الهیات مسیحی بود.
[۹] Mental Habit، در بیشتر برگردانهای فارسی به عادت ذهنی ترجمه شده اما این اصطلاح معنایی فراتر از عادت شدن دارد و ملکۀ ذهن که به معنای سلطه و تاثیر عمیق بر ذهن است برگردان دقیقتری است.
[۱۰] Clarification، ایضاح: (از «و ض ح ») روشن و آشکار گشتن و پیدا گشتن
[۱۱] Modus operandi
[۱۲] Autun Cathedral
[۱۳] Notre-Dame
[۱۴] Principle of Transparency
[۱۵] Maria Laach
[۱۶] Pirna (Saxony), Marienkirche
[۱۷] Visual Logic
[۱۸] Amiens Cathedral
[۱۹] St.-Denis
[۲۰] Cologne Cathedral
[۲۱] Villard de Honnecourt
[۲۲] Pierre de Corbie