خیابان شاهرضا هنر است!؛ نگاهی به خیابان شاهرضا از زمان شکلگیری تا پیروزی انقلاب اسلامی (قسمت اول)
امیرحسین مقتدایی| کارشناس ارشد مطالعات معماری ایران دانشگاه تهرانپرده اول: از خندق تا خیابان (۱۳۱۰-۱۳۰۱)
در سالهای آغازین قرن ۱۴ شمسی تهران شهری دارای حصار و خندق بود؛ حصاری هشتضلعی که دوازده دروازه داشت. دروازه دولت و یوسفآباد (بهجتآباد)، دروازههای شمالی آن بودند. در بیرون از این محدوده کمتر نشانی از خانه و زندگی دائم دیده میشد و قسمت عمدۀ آن به ویژه نزدیکی حصار را باغ و زمینهای کشاورزی تشکیل میدادند. باغ وزیر نظام و امین السلطان در کنار دروازه یوسفآباد قرار داشتند و در اطراف آنها نیز اراضی جلالیه و بهجتآباد بود. راههای بیرون از حصار نیز یا به دروازهها ختم میشدند یا راه ارتباطی زمینها با یکدیگر و روستاهای شما شهر بودند. تا پایان دوره قاجاریه توسعه شهر درون همین حصار بود و کمتر نمودی در بیرون شهر داشت اما با به سلطنت رسیدن رضاشاه در سال ۱۳۰۴ جریان توسعه در ایران و به طبع گسترش تهران شتاب بیشتری به خود گرفت.

تا سال ۱۳۱۰ توسعه کماکان در محدودۀ داخلی حصار بود اما در زمینهای اطراف حصار هم به طور پراکنده ساختوسازهایی انجام شده بود که تعدادیشان برآورندۀ خواستههای شاه در جهت نوسازی شهر هم بود. به عنوان مثال در همان سال تاجگذاری رضاشاه، املاکی در نزدیکی دروازۀ یوسفآباد و دولت ساخته شد که از آن میان میتوان به بنای جدید مدرسۀ البرز،[1] خانۀ شخصی ارباب گیو[2] در نزدیکی دروازۀ یوسفآباد و دانشسرای عالی در نزدیکی دروازۀ دولت اشاره کرد. این بناها بیشتر نتیجۀ ساختوسازهای آمریکاییها و منصبداران دولتی بود. معماران روسی و گرجستانی طراحی برخی از این ساختهها را بر عهده داشتند. طرحهای ایشان با حفظ جزئیاتی از معماری سنتی ایران، به نوعی بازتابندۀ نوخواهی و گرایشهای متفاوت جامعۀ آن روزگار هم بود.[3] اما ساخت چند ساختمان با شیوه و سبکهای غربی، تنها نمود اقدامات رضاشاه برای نوسازی شهر نبود. به دنبال شکلگیری بلدیۀ جدیدی برای شهر در دهۀ ۱۳۰۰شمسی، هم قوانینی مبنی بر بهبود نماهای شهری و هماهنگی فضاهای کسب و کار در معابر و خیابانها صادر شد[4] و هم تصمیماتی برای توسعۀ شهر و احداث خیابانهایی جدید اخذ شد که ماحصل شکلگیری بناهایی نظیر بناهای مذکور در موازات حصار و افزایش ورود خودرو به ایران و رواج استفاده از آن، به خصوص برای مسافتهای طولانی و سفرهای بیرون از شهر بود.


در سالهای نخست حکومت رضاشاه به دنبال توسعۀ شهر، اندیشۀ برچیدن حصار و پر شدن خندقها در ذهن مسئولین شهر جدی بود؛ بهطوریکه آنها پرشدن خندقها در آیندۀ نزدیک را امری حتمی میدانستند.[5] در سال ۱۳۰۸چگونگی گسترش شهر شکلی رسمی یافت و بلدیه برای توسعۀ شهر تصمیم به احداث صد خیابان مستقیم، یک خیابان به فرم بلوار، ۹۰ باغ عمومی، یک باغ جهت درختان و یازده میدان عمومی در قسمت جدید شهر و همچنین تصمیم به برچیدن خندقها و دروازها به استثناء دروازۀ دولت گرفت[6]. به دنبال این تصمیم مجلس نیز بودجهای را برای خیابانسازی بلدیۀ تهران اختصاص داد[7]. چگونگی ساخت خیابانهای جدید، کیفیت آن و مصالح مورد استفادۀ آن نیز مسئلهای جدی در ذهن مسئولان و فعالان این حوزه بود.[8]. به دنبال این تصمیمگیریها عملیات خاکریزی خندقها نیز در همین ایام آغاز شد. برای پرکردن خندق از انتهای خیابان پهلوی به سمت شرق در تاریخ ۶ خرداد ۱۳۰۹ اعلامیهای صادر شد[9]و مناقصه دیگری نیز در تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۱۰ برای پرکردن خندق از جایی که خیابان کاخ به حصار میرسید تا باغشاه در غرب برگزار شد[10]. به این ترتیب آرامآرام فرآیند پرشدن خندق شمالی آغاز شد. نقشۀ منتشرشدهای از ۱۳۰۹ از وجود جادهای در بیرون از حصار و به موازات آن خبر میدهد؛ این جاده تنها جادهای بود که در نزدیکی حصار کشیده شده بود و منتهی به دروازهای نبود. به نظر میرسد که این خیابان نخستین گام توسعۀ جدی شهر بیرون از مرزهای پیشینش بود.

پیش از گسترش شهر به بیرون از حصار و در همان اوان که تصمیماتی مبنی بر چگونگی خیابانکشی و گسترش شهر گرفته میشد، دو پمپ بنزین در اطراف راههای ورودی شهر احداث شده بود. یکی از آنها که به عنوان دومین جایگاه پمپ بنزین ایران شناخته میشد، در سال ۱۳۰۸ در بیرون حصار شمالی شهر تاسیس شد..[11] بانی ساخت این پمپ بنزین کمپانی نفت انگلیس-ایران بود که دو سال بعد از آن با خرید زمینی در نزدیکی دروازه دولت، پمپ بنزین دیگری را که ششمین جایگاه سوخت تهران بود تاسیس کرد؛ پمپ بنزین دروازه دولت[12].



پرده دوم: خیابانی برای تحدید شهر (۱۳۲۰-۱۳۱۱)
اندیشۀ توسعۀ شهر که در ذهن رضاشاه و شهردار پایتخت کریم بوذرجمهری بود، در دهۀ دوم قرن سرعت بیشتری گرفت. در سال ۱۳۱۱ تخریب حصار شهر و دروازههای آن رو به پایان بود. حتی دروازه دولت که نخست تصمیم بر نگهداریاش بود نیز به طور کامل تخریب شد. قید دارالخلافه از عنوان تهران برداشته و مرزهای شهر به جای بارو و خندق، چهار خیابان در چهارسوی آن شد. به مرور خیابان شهناز در شرق، خیابان شوش در جنوب، خیابان سیمتری در غرب و خیابانی در شمال شهر که در نهایت نام خیابان شاهرضا را به خود گرفت. اینگونه محدودۀ جدید شهر مشخص شد.حدودی که با وجود گسترش شهر در ورای آنها تا سال ۱۳۱۷ همچنان مرزهای رسمی شهر بهشمار میرفت.[13]



به دنبال احداث خیابان شاهرضا در دهۀ ۱۳۱۰ ، به مرور تکلیف زمینهایی که ممکن بود در مسیر توسعه نیاز به خریداری توسط بلدیه داشته باشد مشخص شد،[14] خیابان کمکم رو به توسعه رفت و با سایر معابر و گرهگاههای تازهاحداث شهری مرتبط شد و بناهایی نیز در آن احداث شد.
با توجه به طرح توسعۀ تهران که در سال ۱۳۱۶ به تصویب رسید، خیابان شاهرضا از سمت غرب به میدان ۲۴ اسفند تازهتاسیس منتهی میشد که گرهگاهی مهم در حد غربی شهر بود و اهمیتش را میتوان با نصب یکی از سه مجسمۀرضاشاه در آن،که به دست هنرمند فرانسوی آگوست مایارد ساخته شده هم فهمید.[15] خیابان از جانب شرق نیز به میدان دروازۀ شمیران میرسید و در حد فاصل این دو میدان، معابر و گرهگاههای دیگری را نیز قطع میکرد. میدان دروازه دولت و میدان دانشگاه در زمرۀ گرهگاههایی بودند که حدوداً تا نیمۀ دوم دهۀ ۱۳۱۰ نامی یافتند. به جز این گرهگاهها، خیابانها و کوچههایی از شمال و جنوب نیز به شاهرضا میرسیدند که در طرح توسعۀ تهران نامی برایشان پیشبینی نشده بود[16] و از میان یا در جوار اراضی تفکیکشده و فروختهشدۀ پیرامون حصار عبور میکردند.[17]
این معابر شمالی و جنوبی و گرهگاهها و همچنین خود خیابان باهم و در یک زمان توسعه نیافتند. با توجه به طرح توسعه، قرار بود خیابان شاهرضا از دروازۀ شمیران به سمت شرق امتداد پیدا کند؛ اما این امر همزمان با شکلگیری برخی معابر و گرهگاههای موجود در خیابان محقق نشد. به نظر میرسد که تا اواخر دهۀ ۱۳۱۰ حدفاصل دروازه شمیران تا تقاطع آن با خیابان شهناز از چهرۀ عمراننیافتۀ خود درآمد و آسفالت شد.[18] نهایتاً تا پایان سلطنت رضاشاه، این تقاطع به میدانی تبدیل شد که به مناسبت ازدواج ولیعهد با فوزیه شاهزاده مصری میدان فوزیه نامیده شد. از این گذشته معابر فرعی دیگری نیز به شاهرضا متصل شدند؛ یکی از آنها خیابان لالهزار بود که پیش از این، به خیابان شاهرضا نرسیده بود.[19]
اما در طی سالهای دهۀ ۱۳۱۰، خیابان تنها با گسترش و افزایش معابر منشعب از خود یا آبادسازی گرهگاهها و میدانهایش توسعه نیافت. دولت و افرادی گوناگون بناهای مختلفی را نیز در این دهه در شاهرضا احداث کردند که موجب شکلگیری نخستین وجهۀ این خیابان شد. از طرفی قوانینی نیز از طرف بلدیه برای چگونگی ساختوسازهای شهری صادر شد که میتواند بر بناهای این خیابان هم مؤثر واقع شده باشد. ممنوعیت ساخت بناهای تمام خشتی در جوار خیابان، پیادهروسازی در مقابل یک ساختمان توسط سازنده و ممنوعیت ریختن آب از ناودانها و آبریزها به معابر عمومی،[20] و ارسال نقشۀ ساختمانهای جدید به بلدیه از جملۀ این قوانین بود.[21]

توسعۀ شهر در حوالی خیابان شاهرضا، بر باغها و زمینهای بازمانده از پیش از برچیدن حصار مبتنی بود. اغلب بناهای جدید تفریحی و آموزشی ساختهشده در این دهه هم در همین باغها و زمینها جای گرفته بود. یکی از همین زمینهای باقی مانده در تقاطع خیابان پهلوی و شاهرضا قرار داشت. بلدیه در راستای احداث باغهای عمومی که پیش از این تصمیم به ساخت آن در قسمت جدید شهر گرفته بود، اقدام به طراحی یک فضای سبز عمومی همراه با یک کافهرستوران کرد. کافۀ مزبور که کافه بلدیه نامیده میشد، به همت مسیو فرد رومانیایی و به امید تبدیل آن به مهمانخانهای در شهر، با مصالحی چون سنگ و سیمان و آهن احداث و در دوشنبه شب، ۱۴ شهریور ۱۳۱۱ افتتاح شد. این بنا که از همان آغاز مکانی برای حضور موسیقی ایرانی بود[22] و در اواخر دهۀ ۱۳۱۰ و حدود سال ۱۳۱۹ به نمایش خیمهشببازی هم اختصاص یافته بود، تا دههها مهمترین عنصر تفرجگاهی این خیابان بود.


به موازات ساخت کافه بلدیه که اقدام مستقیم بلدیه در ایجاد فضایی در خیابان شاهرضا بود، ساخت بناها و فضاهای مختلف در این خیابان ادامه یافت. از فضاهایی که در سطح کلان و ملّی برای آن برنامهریزی و محدودۀ خیابان شاهرضا برای آن انتخاب شد، دانشگاه تهران است. خیابان شاهرضا پیش از احداث این دانشگاه در سال ۱۳۱۳ نیز دارای دو فضای آموزشی مهم بود و با تاسیس دانشگاه تهران جنبۀ آموزشی و فرهنگی آن بیش از پیش تقویت شد. در سال ۱۳۱۳ رضاشاه ساختمان تالار تشریح دانشگاه را در اراضی جلالیه در شمال غرب خیابان افتتاح کرد و تا سالهای بعد ساختمانهای دیگری به این مجموعه اضافه شد. طرح اصلی دانشگاه را معماران بهنام آن روز ایران از جمله ماکسیم سیرو، آندره گدار و محسن فروغی کشیدند[23]. بااینحال ساختمانهای دانشگاه از خیابان شاهرضا دیده نمیشدند و تنها ساختمان همجوار با خیابان در دانشگاه دو دهه بعد ساخته شد. اما حتی پس از تاسیس نخستین دانشگاه نوین تهران در این خیابان نیز، ساخت فضاهای آموزشی همچنان ادامه یافت. مدرسهای در فاصله اندکی از مکان سابقِ دروازه یوسفآباد به همت انجمن زرتشتیان در سال ۱۳۱۵ ساخته شد؛ این مدرسه دبیرستان انوشیروان دادگر بود که عمارتش را همچون دبیرستان البرز و دانشسرای عالی، مارکف بر عهده داشت[24].


اما بناها و فضاهای آموزشی و تفریحی تنها عناصر این خیابان نبودند؛ محدودههای مسکونی و بناهایی با کاربریهای متفاوت نیز در محدوده این خیابان شکل گرفت. بناهای غیرمسکونی که محل مشاغل گوناگون بودند از نظر پراکندگی در خیابان از یکدیگر فاصله داشتند. از میان این بناها میتوان به چندنمونه اشاره کرد:.مؤسسۀ مسافربری لوانتور در سال ۱۳۱۵ در تقاطع خیابان با خیابان فیشرآباد آغاز به کار کرد[25]. در همان سال خشکشویی دانمارک نیز به عنوان یکی از اولین خشکشوییهای مدرن ایران افتتاح شد و پس از مدتی از خیابان شاهآباد به خیابان شاهرضا در نبش خیابان کاخ منتقل شد[26]. بخشهای مسکونی نیز بیشتر در محدودۀ خیابان و در شرق دانشگاه تهران به چشم میخوردند که برخیشان فارغ از تبعیت از قوانین نماسازی بلدیه، نمایشدهندۀ نوخواهی سازندگانشان و چه بسا جامعه بودند. رولان دوبرل از افرادی که در طراحی ساختمانهای دانشگاه تهران نقش داشت، در سال ۱۳۱۷، ویلایی به سفارش اصغر پناهی طراحی کرد[27]. ویلا پناهی در نوع خودش ساختمان بسیار نوآورانهای بود و به نظر میرسد حجم بیرونی آن الهامبخش معماری ساختمانهای دهههای بعد ایران هم بوده باشد[28]. با ساخت این بنا تنوع جدارۀ خیابان بیشازپیش شد و در کنار بناهایی که با تبعیت نسبی از سبک ملی و نئوکلاسیک، به معماری تاریخی ایران (دبیرستان البرز) نظر داشت، معماری مدرن نیز جایی برای خود باز کرد و در این خیابان خودنمایی کرد.

پرده سوم: خیابانی برای شهری مدرن (۱۳۳۰-۱۳۲۱)
با رویکار آمدن محمدرضا شاه در سالهای آغازین دهه ۱۳۲۰ شمسی تغییرات زیادی در جامعه ایرانی رخ داد.تغییراتی که دست کم تا یک دهه ادامه یافت. در این مدت دیگر تمرکز قدرت در دست شاه نبود و علاوه بر شاه به تناسب مجلس، کابینه وزرا، سفارتخانههای خارجی و مردم نیز نقش خود را ایفا میکردند. اگر از برخی تجمعات کوچک صرفنظر کنیم درمجموع شرایط شهر و خیابانها در این دهه آرام بودند[29]. به دنبال این تحولات که همگام با پایان جنگ جهانی دوم نیز بود، گرایش به باستانگرایی و ملیگرایی عامرانۀ رضاشاه که تاثیرات آن در چند بنای جداره خیابان شاهرضا نیز دیده میشد، کمکم جای خود را به معماری مدرن و همراستا با سبک بین الملل داد. بااینحال آخرین نشانههای گرایش پیشین در خیابان شاهرضا نصب مجسمۀ فردوسی در سال ۱۳۲۴ در میدانی به همین نام بود.[30].



اما در این دهه، علاوه بر میدان میانی خیابان شاهرضا که با نصب مجسمه فردوسی رسما میدان فردوسی نامیده شد، بسیاری از خیابانهایی که در طرح توسعۀ طهران با خیابان شاهرضا تقاطع داشتند نیز نامی بر خود گرفتند. خیابان جنوب میدان فردوسی، خیابان فردوسی نامیده شد، و خیابان واقع در شمال میدان هم با نام فیشرآباد شناخته شد. خیابانهای پهلوی و کاخ خیابان را قطع کردند و به سمت شمال امتداد یافتند. در این نیمۀ اول دهۀ ۱۳۲۰ خیابانهای عشرتآباد، ایرانشهر، ویلا و بهجتآباد با خیابان شاهرضا تقاطع داشتند، قسمت شرقی خیابان نیز تکمیل شده و اراضی نظامآباد با سه خیابان به خیابان شاهرضا متصل شد. همچنین خیابانهای منتهی به شاهرضا به شکل نهایی خود نزدیک شده و برای خیابانهای شمالی از شرق به غرب نامهایی چون نارمک، گرگان (در جنوب شاهرضا نیز امتداد داشت)، شمیران، بهار، خاقانی، روزولت، رامسر، فرصت، دهخدا (به جای ایرانشهر)، سپهبد زاهدی (بهجای فیشرآباد)، شیراز (بهجتآباد)، صبا (در جنوب شاهرضا نیز امتداد داشت)، وصال شیرازی، آناتول فرانس، بیستویکم آذر و امیرآباد در شمال میدان ۲۴ اسفند دیده میشود. میدان فوزیه پس از جدایی ملکه از محمدرضاشاه شهناز نامیده شده و خیابانهای جنوب شاهرضا نیز از شرق به غرب شهناز در جنوب میدان شهناز، مهران، ابن سینا، سیدجمالالدین اسدآبادی، صفیعلیشاه، خیام، سعدی، لالهزارنو، فارس، حافظ، رازی، ابوریحان، دانشگاه، فخررازی، فروردین و اردیبهشت نامیده شدهاند[31].

با نصب مجسمه، توسعۀ بیشتر معابر منشعب و پیشرفت ساختوساز در قسمت جدید شهر، خیابان شاهرضا هم رونق گرفت و در این دهه بناهای بیشتری را اعم از بناهای مسکونی، دولتی و آموزشی و اداری و تفریحیـفرهنگی در خود جای داد. بسیاری از این بناها مکانی برای برگزاری محافل ادبی و اجتماعی آن روزگار نیز شده بودند، در این ایام در شمال غرب میدان، هتل ریتز ساخته شد[32]. هتل در سال ۱۳۲۷ شاهد گردهمآیی تنی چند از فعّالان مطبوعات ایران به دعوت سید محمدباقر حجازی مدیر روزنامۀ وظیفه بود که در نهایت منجر به شکلگیری جبهۀ مطبوعات ضد دیکاتوری شد. در طول این گردهمآیی بخشی از مطبوعات ایران بهویژه مطبوعات مخالف حزب توده با مطبوعات حزب یکصدا شده و علیه شاه و نفوذ انگلیس متحد شدند[33]. این گردهمآیی بیتاثیر در حوادثی که در آن سال در محدوده خیابان رخداد نبود. در همان سال محمدرضا شاه که به مناسبت چهاردهمین سال تاسیس دانشگاه تهران در این مکان حضور پیدا کرده بود ازتروری ناکام جان سالم بهدربرد. ناصر فخرایی فردی که به شاه حمله کرده بود کارت خبرنگاری دو روزنامۀ پرچم اسلام و فریاد ملت را با خود حمل میکرد.[34].


علاوه بر هتل ریتس بناهای متعددی در این دهه در خیابان شاهرضا ساخته شدند بناهایی که همچون دهه قبل که از نظز نوع فعالیتهای جاری در آنها و چه از نظر پراکندگی مکانی متفاوت بودند. در سال 1322 بیمارستان زنان و کودکان در حوالی پیچ شمیران[35] و دبیرستان و کنیسا اتفاقدر نبش خیابان آناتول فرانس و مقابل محوطۀ دانشگاه تهران ساخته شدند. به احتمال زیاد از دیگر اتفاقات مهم و شاخص این دهه افزایش سینماهای خیابان باشد. فضاهای مرتبط با سینما و تئاتر تا پیش از ساخت دو سینمای دیانا و سینما شهناز در نبش خیابان گرگان بیشتر محدود به خیابان لالهزار بود. اما با ساخت چنین فضاهایی در خیابان شاهرضا در این دهه به نحوی مرکز ثقل فضاهای هنری در تهران آغاز به دگرگونی کرد[36]. گاه طراح تعدادی از این بناهای مسکونی و غیرمسکونی در خیابان یکسان بود؛ مانند سینما دیانا که با طراحی وارطان هوانسیان ساخته شد معماری که در این خیابان چندین بنای مسکونی نیز احداث کرده بود [37].


علاوه بر سینما، فضای هنری دیگری نیز در دهۀ ۱۳۲۰ در خیابان شاهرضا شکلگرفت. دومین نگارخانه ایران، نگارخانه آپادانا در تقاطع شاهرضا و خیابان بهار در سال ۱۳۲۸ توسط محمد جوادیپور، حسین کاظمی و هوشنگ آجودانی شروع بهکار کرد. با شکلگیری این نگارخانه، واژه گالری و معادل ایرانی آن نگارخانه وارد ادبیات هنر ایران میشود..[38]پس از تاسیس نگارخانه و در کنار احداث سینماها، فعالیتهای هنری به بخش ثابتی از فعالیتهای جاری در خیابان تبدیل میشود.


[۱] مدرسه البرزکه پیشینۀ آن به مدرسۀ آمریکاییها در نزدیکی دروازه قزوین بازمیگشت، به ساختمان جدید خود منتقل شد. هزینۀ ساخت بنا را مستررولستن آمریکایی یک سال پیش ازآن پرداخته بود. (پورشالچی، قزاق، ص ۳۵۴. بر اساس اسناد وزارت خارجۀ فرانسه)
[۲] رستگار، خانهی ارباب رستم گیو؛ نمادی از نظم و هماهنگی، تارنمای خبری زرتشتیان. این خانه در غرب دروازۀ یوسفآباد و در ملک شخصی ارباب رستم گیو قرار داشت. او از زرتشتیان یزد و از تحصیلکردگان رشته تجارت در اروپا بود و نمایندگی زرتشتیان در مجلس و ریاست انجمن زرتشتیان ایران را بر عهده داشت. عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، جلد ۳، ص ۱۳۲۵.
[۳] نیکلای مارکوف معمار ۴۵ سالۀ گرجستانی طراحی دو نمونه از این ساختهها را بر عهده داشت: مدرسۀ البرز و دانشسرای عالی. طرحهای او نمونهای بودند از گرایشهای متفاوتی که در جامعۀ آن روزگار وجود داشت؛ خانۀ گیو با آثار مارکف علیرغم ریشههای نئوکلاسیک مشترک، شباهت ظاهری اندکی داشتند و به نحوی نشان از گرایشهای متفاوت جامعه آن روزگار بودند. نمای خانه احتمالا به دلیل گرایش مالک آن به غرب، به شیوۀ نئوکلاسیک طراحی شده بود. معماری بنای مدرسه البرز نیز با وجود تحصیل معمار آن در روسیه، آشکارا تحت تاثیر معماری سنتی ایران قرار داشت. بانیمسعود، معماری معاصر ایران، ص ۲۱۱
[۴] بلدیه برای نظمبخشی به شهر در سال ۱۳۰۷ قانون مبنی بر شیشهای بودن در و پنجره دکانها تصویب کرد. همان، ص ۱۹۳.
[۵]مجلۀ بلدیه، سال نهم، شمارۀ سوم، آبانماه ۱۳۰۹، صفحه ۷۴.
[۶]روزنامۀ اطلاعات، شمارۀ ۷۴۱، ۲۵ فروردین ۱۳۰۸، ص۲.
[۷]روزنامۀ اطلاعات، شمارۀ ۷۵۱، ۸ اردیبهشت ۱۳۰۸، ص۱.
[۸]در روزنامۀ اطلاعات، شمارۀ ۹۶۴، ۱۳ بهمن ۱۳۰۸، ص۱، ضرورت به کارگیری قیر در ساخت خیابان مطرح شده و در و در نهایت تصمیم گرفته شد از سال ۱۳۰۹ برای ساخت راهها از سیمان استفاده شود و راه با ماسه شن بکوبند و یکی از انگیزههای ساخت کارخانۀ سیمان نیز به نحوی با این مسئله در ارتباط بود. روزنامۀ اطلاعات، شمارۀ ۱۸۳۵، ۳۰ تیر ۱۳۰۸، ص۲.
[۹]روزنامۀ اطلاعات، شمارۀ ۱۰۵۱، ۶ خرداد ۱۳۰۹، ص۳.
[۱۰]مجلۀ بلدیه، شمارۀ ۲و۳، خرداد ۱۳۱۱، صفحۀ ۱۸۳.
[۱۱]«اینجا هیچ نشانهای از قدیمیترین ندارد، به جز یک تابلو!» ، خبرگزاری ایسنا. https://www.isna.ir/news/98032813377/%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AC%D8%A7-%D9%87%DB%8C%DA%86-%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85%DB%8C-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF-%D8%A8%D9%87-%D8%AC%D8%B2-%DB%8C%DA%A9-%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%88
[۱۲]«موزه پمپ بنزین دروازه دولت»، تارنمای مدریت موزهها و مرکز اسناد صنعت نفت. http://www.petromuseum.ir/content/4/%D9%85%D8%AD%D8%AA%D9%88%D8%A7%DB%8C-%D8%AB%D8%A7%D8%A8%D8%AA/3803/%D9%85%D9%88%D8%B2%D9%87-%D9%BE%D9%85%D9%BE-%D8%A8%D9%86%D8%B2%D9%8A%D9%86-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA ، در دهههای بعداز کنار این پمپبنزین خیابان وصال شیرازی کشیده شد.
[۱۳]کریمیان ،تهران در گذشته و حال، ص ۸-۲۹۷ و ۳۰۰. همچنین محدودۀ شهر را با توجه به نقشۀ طرح مصوب سال ۱۳۱۶ نیز میتوان دریافت. (تصویر ۱۰)
[۱۴] مجلۀ بلدیه، شمارۀ ۱۱و۱۲، فروردین ۱۳۱۳، صفحۀ ۵۵۷ تا ۵۶۱.
[۱۵] عادلوند، «جنگ و مجسمههای شهری تهران»، مجلۀ منظر، ص ۸۶.
[۱۶] پیشبینی اتصال ۱۹ خیابان از سمت شمال به خیابان شاهرضا شده بود و همچنین بیش از ۱۵ کوچه و خیابان نیز از سمت جنوب به خیابان شاهرضا متصل میشد.
[۱۷]زمینهای اطراف حصار که اکنون خیابانی از آنها میگذشت نیز تفکیکبندی شده و فروش اراضی تقسیمبندی شدۀ دروازه یوسفآباد تا فیشرآباد و همچنین اراضی و حرایم خندق از خیابان کاخ تا دروازه باغشاه اعلان عمومی شد. مجلۀ بلدیه، شمارۀ ۱۱و۱۲، فروردین ۱۳۱۳، صفحۀ ۵۶۵.
[۱۸] این موضوع را میتوان در تصویر هوایی سال ۱۳۱۹شمسی مشاهده کرد.
[۱۹]سند برنامه عملیاتی سال ۱۳۱۹ موجود در: کیانی، معماری دورۀ پهلوی اول، ص۴۶۵. همچنین این موضوع را میتوان با مشاهده و مقایسۀ نقشۀ توسعۀ تهران با تصویر هوایی ۱۳۱۹ دریافت.
[۲۰] روزنامۀ اطلاعات، شمارۀ ۱۸۳۵، ۳۰ بهمن ۱۳۱۱، ص۲.
[۲۱] مجلۀ بلدیه، شمارۀ ۲و۳، خرداد ۱۳۱۱، صفحۀ ۱۵۴ تا ۱۵۸.
[۲۲]روزنامۀ اطلاعات، سال هفتم، شمارۀ ۱۶۹۷، عصر سهشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۱۱، ص۱. همچنین شامل ارکستری از موسیقیدانهای معروف ایرانی بود.
[۲۳]قبادیان، معماری معاصر ایران، ص ۱۷۷.
[۲۴]«دبیرستان انوشیروان دادگر»، وبلاگ فرزانگان و تاريخ ايران زمين- دين زرتشتي.
[۲۵]عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، جلد ۱، ص ۱۰
[۲۶]«گشتی در قدیمیترین خشکشویی تهران»، مصاحبه با صاحب خشکشویی دانمارک، خبرگزاری ایسنا. https://www.isna.ir/news/96092010962/%DA%AF%D8%B4%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85%DB%8C-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AE%D8%B4%DA%A9%D8%B4%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B9%DA%A9%D8%B3
[۲۷]«ویلای پناهی ساخته دوبرول معمار فرانسوی در آستانه تخریب»، خبرگزاری مهر. https://www.mehrnews.com/news/3723965/%D9%88%DB%8C%D9%84%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D9%86%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%87-%D8%AF%D9%88%D8%A8%D8%B1%D9%88%D9%84-%D9%85%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AA%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%A8
[۲۸]اتحادیه، «ارزش میراث رولان دوبرل»، مجلۀ معمار، ص ۶۶.
[۲۹]آبراهامیان، ایران بین دوانقلاب، صفحۀ ۲۰۸و۲۰۹.
[۳۰] روزنامۀ اطلاعات، سال بیستم، شمارۀ ۵۸۷۳، چهارشنبه یازده مهر ۱۳۲۴، ص۱. میدان فردوسی در عکس هوایی سال ۱۳۱۹ دیده میشود و از این تاریخ به بعد میدان سه مجسمه به خود دیده است. پیشنهاد ساخت نخستین مجسمه از سوی جمعی از پارسیان هند و در ایام مراسم جشن هزارمین سال تولد فردوسی و افتتاح آرامگاه او، در سال ۱۳۰۵ مطرح شد و پس از موافقت مسؤلان انجمن آثار ملی، توسط راس بهادر ماترا، مجسمهساز شهیر هندی، ساخته شد. ساخت مجسمه در سال سال ۱۳۱۹ به پایان رسید، اما به دلیل بروز جنگ جهانی دوم، انتقال آن به ایران تا سال ۱۳۲۴ به تأخیر افتاد. این مجسمه چهارده سال بعد و پس از نصب دومین مجسمه به مقابل دانشکده ادبیات دانشگاه تهران انتقال یافت.
[۳۱] با توجه به نقشۀ سال ۱۳۲۳.
[۳۲]یونسیان، «حیات و ممات در نوستالژی»، وبگاه مجله ۴۰چراغ. https://40cheragh.org/%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%88-%D9%85%D9%85%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%84%DA%98%DB%8C/
[۳۳]جامی، گذشته چراغ راه آینده است، ص ۵۱۸ و ۵۲۸.
[۳۴]همان، ص ۵۳۹
[۳۵]لاله و وافری، تاریخچۀ تحول طب سنتی به طب نوین در دوره قاجار، فصلنامۀ علوم انسانی دانشگاه الزهرا، ص ۱۷۶.
[۳۶]مهرابی، تاریخ سینمای ایران.
[۳۷]کیانی، معماری دورۀ پهلوی اول، ص۲۲۸.
[۳۸]ایرانپور، «نخستین نگارخانه ها در ایران»، صفحۀ ۱۲۰.