سنت معماری ماوراءالنهر از فروپاشی سامانیان تا ظهور تیمور (۱)
امیرحسین مقتدایی| دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایرانسنت معماری ماوراءالنهر پس از اسلام با رویکارآمدن سامانیان وارد مرحلۀ تازهای شد. دورهای که چندی از بناهای آن برجای مانده. آرامگاه سامانیان و مقبره عربعطا یادگاران این دوران در ماوراءالنهر هستند که هم در تاریخ معماری ایران مهم و تاثیرگذار بودند و هم طلیعۀ یک سنت معماری قوی در آن منطقه بودند. با ضعف سامانیان و رویکارآمدن غزنویان و جابهجایی مرکز قدرت از بخارا به غزنین و پس از آن با استیلای سلجوقیان و غوریان توجه مورخان معماری ایران بیشتر به سمت ایران امروزی و افغانستان جلب شده و این کمتوجهی تا دورۀ تیموری که بار دیگر مرکز قدرت به ماوراءالنهر انتقال یافت، ادامه دارد. گویی در ماوراءالنهر مابین سامانیان تا برآمدن تیمور معماری نیز رونق خود را ازدست داده در حالی که با وجود محدودبودن آثار، تعداد بناهای باقیمانده در این دورۀ زمانی نشانگر سنتی قابلتوجه در ماوراءالنهر و توران است. این بازۀ زمانی که در ایران امروزی و افغانستان غزنویان و سلجوقیان حکومت میکردند، ماوراءالنهر در حال دستبهدستشدن میان این قدرتها و حکومتهای قراخانیان و قراختاییان بود. تا اینکه پس از حملۀ مغول خانات جغتای بر این منطقه فرمان راندند. حکومتهایی که اگرچه بیشتر مردمان آن کوچرو و چادرنشین بودند اما در سمرقند و تراز و چند نقطه دیگر آثار قابلتوجهی از خود بهجای گذاشتهاند. ریچارد پیران مککلری در کتاب خود، «بناهای یادمانی سدههای میانی در توران[1]» که در سال 2020 به چاپ رسیده این سنت معماری را در قرن پنج و شش هجری به دلیل تاثیرگذاری قراخانیان، معماری قراخانی نامیده است. قراخانیان در اتحاد با دیگر اقوام ترکتبار منطقۀ ماوراءالنهر توانستند سامانیان را سرنگون کنند. آنها در همان ایام مسلمان شده و به مرکز حکومت خود را از نواحی کاشغر به اوزگند و سمرقند منتقل کردند که در نهایت سمرقند را در دورۀ ملکشاه سلجوقی از دست دادند. حکومت قراخانیان تا برآمدن خوارزمشاهیان و ضعف توسط همسایگان قراختایی خود در سدۀ ششم هجری، ادامه یافت.
پیش از مککلری پژوهشگران روس تحقیقات مفصلی را درباره بناهای این دورۀ تاریخی انجام دادند و کتیبه بسیاری از بناهای مربوط را خواندهاند، کتیبههایی که در پارهای از موارد دیگر در دست نیست. برخی از پژوهشگران معماری اسلامی همچون هیلنبرند نیز در حاشیۀ نوشتۀهای خود پیرامون معماری ایران به آنها اشاره کردهاند. مککلری به عنوان متخصص معماری این دوره معتقد است معماری قراخانی در سدههای 5 و 6 هجری (11 و 12 میلادی) نه یک دورۀ تاریخی بلکه یک سبک معماری منطقهای است که تاثیر بسیار زیادی بر معماری تیموری در قرن نهم هجری (14 میلادی) گذاشته است. که خود آنها تاحدی تحت تاثیر سامانیان بودند. برای تاکید بر اینکه این اصطلاح منحصر به بناهای حکومت قراخانی نیست میتوان به منار وابکنت اشاره کرد که توسط صدر برهانی در حکومت قراختاییان ساخته شده است. این سبک منطقهای توسط جانشینان قراخانی، چه قراختایی و چه سلجوقی مورد حمایت قرارگرفته بود. نشانههای روشنی از تداوم ساختارهای سامانی بر معماری این دوره باقی مانده است. برای مثال ستونهای چهار گوشۀ بنای آرامگاه سامانیان در مقابر قراخانی میرسیدبهرام، عایشهبیبی و مقبره اوزگند دیده میشود. مقبره شیخ فضل در سفید بولان نیز از جهت قرارگیری در کوهستان و مکانی دور افتاده مشابه مقبرۀ عربعطا در تیم است. مقبره عربعطا در میان بناهای برجای مانده از سامانیان اهمیت بسیار زیادی در درک معماری تاثیر معماری سامانیان بر دورههای بعد چه در ماوراءالنهر و چه در سایر مناطق ایران زمین دارد. مقبرۀ عربعطا از نمونههای اولیۀ برجای مانده از وجود پیشطاق و سردر درمقابل بنا در معماری ایران است. سنتی که به مرور زمان اهمیت بسیاری را در معماری این منطقه یافت. نمونۀ دیگری از این تاثیر را میتوان در کاخ ختلان شاه یا کاخ فرمانداری خلبوک مشاهده نمود. درگاه خشتی قسمت دوم این کاخ که مربوط به دوره سامانی است و احتمالا تاثیری بر درگاه چشمه ایوب بخارا داشته است. مککلری با اشاره به شباهتهای این درگاهها با سردر مسجد جورجیر این ویژگی را سبکی گسترده در سرتاسر منطقه میداند. در ادامه برخی از بناهای برجای مانده از این سنت معماری معرفی میشود.
مقبره شیخ فضل
قدیمترین بنای دستنخوردۀ قراخانیان یا همان آلافراسیاب، مقبرۀ شیخ فضل در سفید بولان واقع در قرقیزستان است. مقبره در تاریخ 434 تا 442 هجری برای محمد بن نصر، حاکم قراخانی توسط پسرش معزالدوله عباس ساخته شده است. این بنا یکی از قدیمیترین کتیبهها به زبان فارسی را دارا است. ابعاد بیرونی مقبره در حدود 11 متر در 11 متر است و ابعاد داخلی آن نزدیک به 8 متر و ارتفاع آن نیز 5/15 متر است. مقبره در منطقهای کوهستانی به دور از مناطق شهری واقع شده است. نمای بیرونی بنا برخلاف داخل پر تزیین آن ساده است. شکل حاشیه ازارۀ بنا وام گرفته از معماری سامانی است و گوشهسازیهای منطقه انتقال گنبد نیز مشابهتی با مقبره سامانیان دارد. تزیینات چند لبۀ آن نیز مشابهتی با مسجد جامع فهرج، مزار شیرکبیر در شمال دهستان در ترکمنستان و سردر مسجد جورجیر دارد. در مجموع تزیینات بنا بیش از آن که مشابه بناهای پس از خود در ماوراء النهر باشد مشابه بناهای دورۀ غزنوی و اوایل سلجوقی در ایران است.
کتیبه فارسی بنا به این صوت است:
[...ﮬ]يچ (؟) تفاب… حرار حقانبود بكرد[د د]اربﭙ (؟)ﮋ بر [...] اگر پادشا[ه...]ر
را(؟) چرا نبود ستم چرا كنى اى ﮬوشمند برين جا[...ر] عادا (?) ملكا[ن...] كه و[ر]ا ﮬيچ[2]
گردونههای مختلف با آیات قرآنی پیرامون آن نیز در مقبره دیده میشود
کتیبه فارسی دیگر بنا به این شرح است:
اين خوابگه معزدوله ملك نامدار
فرزند سيف دوله آن مير و شهيد
آن فرمود تا اثر بود از[...] زمان كاثار
]...[ بماند از خلق يادگار]...[ ر ح]...[ ا]...[ عدلت حق دارد
ﮬر جايگاه بينى آثار بين]...[مار یار
عزیر كرد]...[ (؟) اورا بفضل خويش
اندر سراى خويش مرو را عریز دار
لا إله إلا الله و محمد رسول الله[3]
متن کتیبه دیگر اطراف منطقه هشت ضلعی زیر گنبد:
اين جايگاه خوابگه سيف دوله است
ملكان كه راد مرد بد و عز نام يافت
تا زنده بود دولت وكردار حق بروى
چون آفتاب بر همه عالم همیبتافت
چون سير شد ز ملكت فانى شهيد گشت
فانى نماند و رفت بملك بقا شتافت
از ديدگان خلق روان است خون دل
تا وى شهيد گشت و رخ از دوستان بتافت
الملك لله[4]
گنبد بنا شباهت به مزار باباحاتم یا مقبرۀ سالارخلیل در افغانستان دارد. با این تفاوت که مقبرۀ باباحاتم در افغانستان قسمت هشتضلعی زیر گنبد را ندارد. سبک نوار کتیبههای بنا بسیار شبیه به مسجد زواره و نایین است. بخش مستطیل تزئین در راس هشت طاق را میتوان پیشدرآمد نقوش رأس طاقهای قراخانی دانست، جایی که لبۀ هر طرف قوس طاق از آن عبور میکند و قبل از رفتن به سمت راست و بالا در اتصال با قاب یک مثلث تشکیل میدهد، شکل بهدستآمده را میتوان در بیشتر بناهای قرن ششم قراخانی مشاهده کرد، از جمله در نمازگاه در بخارا و همچنین در بسیاری از بناهای بعدی تیموری که در قرن هشتم و نهم ساخته شدهاند. این بنا هم اکنون در فهرست میراث جهانی به ثبت رسیده است.
این نوشتار ادامه دارد...
[1] Medieval Monuments of Central Asia
[2] Medieval Monuments of Central Asia, page 39.
[3] Ibid, page 44
[4] Ibid, page 48.