Where is the Left faculty?
3 Rدر رثای جناح چپ دانشگاه و حوزه
به بهانه سیزده آبان
1️⃣دیروز که به گفتگویی در دفتر بسیج دانشکده فنی دانشگاه تهران دعوت شده بودم، یکی از دوستان پرسید که غیر از شما چه افراد یا گروه هایی هستند که در برابر این موج تجاری شدن دانشگاه ها و نفوذ شرکت داری تا داخل کلاسها و اتاقهای اساتید و صحن عمومی دانشگاه موضعی انتقادی گرفته باشد؟ پاسخم تنها یک چیز بود: همه آنها که شاید زمانی از آنها انتظار می رفت که در برابر چنین نیروهایی مقاومت کنند، امروز خود مهمترین مبلغان و سرپلهای اتصال دانشگاه به بازار و دولتند که از یکطرف بعنوان کارآفرین در هیئت مدیره شتاب دهنده ها و شرکتهای تودرتوی اطراف و داخل دانشگاه به خدمت مشغولند و از طرف دیگر بعنوان جوان مؤمن حزب اللهی مقامی در یکی از ارگانهای دولتی و حاکمیتی دست و پا کرده اند و خلاصه هم هوای خدا را دارند و هم چرتکه خرما می اندازند و چون این فقره از آن سفره هاییست که هم اینطرفیها و هم آنطرفیها بر سر آن نشسته اند، دیگر دعواهای حیدری-نعمتی هم نیست که فضای تنفسی باشد در این خفقان بی سابقه.
2️⃣به تعبیر دیگر با یک نظر کلی به صحنه علم، دانشگاه، حوزه و دستگاه عظیم آموزش و پرورش در ایران امروز می توان به جرأت گفت که چیزی تحت عنوان «جناح چپ دانشگاه» (که قلب دانشگاه هم در آن است) وجود ندارد. جناح چپ دانشگاه تعبیر جالب و بسیار گویایی است که کانت فیلسوف بزرگ آلمانی، در نوشته مهم «نزاع دانشکده ها» برای نشان دادن تقابل میان دانشکده فرودست فلسفه و دانشکده های فرادست الهیات، حقوق و پزشکی از آن استفاده می کند. او می نویسد:
«حکومت هدف خود یعنی نفوذ بر مردم را از طریق در اختیار گرفتن سعادت ابدی، سعادت مدنی و سعادت فیزیکی اعمال می کند: از طریق آموزه های مربوط به سعادت اولی حکومت می تواند نفوذ بسیار عظیمی را برای آشکار ساختن افکار درونی و جهت بخشیدن به محرمانه ترین نیات اتباع خویش اعمال کند. آموزه های مربوط به سعادت دومی به حکومت کمک می کند تا رفتار بیرونی مردم تحت کنترل قوانین عمومی درآید و بوسیله آموزه های مربوط به سعادت سوم حکومت اطمینان خاطر می یابد که مردمانی قوی و کثیر برای رسیدن به اهدافش خواهد داشت [و کنترل غذا و دارو و زادو ولد مردم را در دست می گیرد]. اینها سه دانشکده فرادست الهیات، حقوق و پزشکی را تشکیل می دهند. و مردم نیز به این سه گروه آخوندها، مأموران قانون و پزشکان اقبال دارند چون زنده ماندن، دارایی ها و رستگاری آنها را تضمین می کنند... روحانی نص گرا تعلمیاتش را نه از عقل که از کتاب مقدس می گیرد، استاد حقوق تعلیماتش را نه از حقوق طبیعی بلکه از قانون مملکت می گیرد و استاد طب شیوه معالجه اش را نه از فیزیولوژی بدن انسان بلکه از آیین نامه های طبی استخراج می کند... در مقابل دانشکده فرودست جایگاهی است که به آموزه هایی می پردازد که به مثابه رهنمودهایی از سوی فرمان یک مافوق پذیرفته نشده اند یا از اینرو به آنها می پردازد که به این نحو پذیرفته نشده اند. درست است که ما می توانیم با یک آموزه عملی از سر اطاعت موافقت کنیم ولی هرگز نمی توانیم آنرا به سادگی به این علت که به ما فرمان داده شده (به نام پادشاه) درست بپنداریم... دانشکده فرودست فلسفه، آن سه دانشکده فرادست را به نحوی بی رحمانه از کلیه زرق و برق هایی تهی می کند که به پشتوانه محفاظت شدن توسط حکومت برای خود دست و پا کرده اند... مرتبه دانشکده های فرادست (بعنوان جناح راست پارلمان آموزش) حمایت کردن از قوانین موضوعه حکومت است، اما در یک نظام حکومت آزاد آنچنانکه باید باشد، هنگامی که پرسش از حقیقت در میان است، جناح مخالف (جناح چپ) نیز باید حضور داشته باشد و این جناح کرسی دانشکده فلسفه است. زیرا بدون وارسی ها و اعتراضات متقن دانشکده فلسفه، حکومت به اندازه کافی از آنچه به نفع یا زیان آن است آگاه نخواهد شد. (برگرفته از کتاب ایده دانشگاه، ترجمه سیده معصومه موسوی، با تصرف و تلخیص)
3️⃣جناح چپ و راست فکری اگرچه ظاهراً در عرض همند ولی هرگز از یک جنس نیستند و آنچه کانت جناح چپ دانشگاه می نامد، نه تنها قلب دانشگاه که قلب جامعه و سیاست و اقتصاد سالم نیز در آن می تپد. امروز در ایران آنچه در حوزه و دانشگاه تمامیت دارد، همان دانشکده های فرادست الهیات، پزشکی و حقوق است که با گسترش به مجموعه بزرگتری از علوم حکومتیِ مدیریت و سیاستگذاری و مهندسی و امنیت و دیپلماسی و اقتصاد و رسانه، چیزی از فلسفه و علوم اجتماعی به معنای فرودستی آن نزد کانت، باقی نگذاشته است. طبعاً عنوان فلسفه برای جناح چپ دانشگاه، عنوانی عام است و می تواند سیاستگذاری و اقتصاد و فقه و مهندسی را هم در بربگیرد اگر بتوانیم از عقلانیتی در این رشته ها سراغ بگیریم که نه تکرار و تقلید و انعکاس برنامه های کلان دولتی و تمهید تکنیک های افزایش اقتدار دولت و هیئت حاکمه و کنترل روزافزون ملت، بلکه تلاشی انتقادی باشد برای گفتگو و اقدام اصلاحی درباره مسیرهایی که به غلط آمده ایم و راه های درستی که هرگز نرفته ایم، یا حداقل گشودن بابی برای اندیشه و بحث درباره این آوار مسائل تاریخی بر سر مردم ایران. عقلانیتی که بیش و پیش از همه خود حاکمیت است که از فواید آن منتفع خواهد شد.
4️⃣مع الاسف اگر جنبش دانشجویی پیش از انقلاب و تحرکات معدود طلاب و شیوخ رده پایین حوزه های علمیه در مشروطه و انقلاب اسلامی را فاکتور بگیریم، به نظر نمی رسد که اساساً بتوان از چیزی به نام «جناح چپ دانشگاه و حوزه» در دو سده اخیر سخن گفت. روال رایج در ایران همواره این بوده که اندک تحرکاتی از جنس تفکر و عمل سقراط وار دانشکده های فرودست و دست چپی کانت، منجر به اخراج استاد معمم یا مکلا از حوزه و دانشگاه شده است و اینچنین بوده که در مقاطعی حوزه فکری نحیفی به نام «روشنفکری» از اخراجیهای حوزه و دانشگاه پدید آمده که البته امروز از همان هم اثری باقی نمانده است. در این تاریخ طولانی غلبه راست اندیشی بر حوزه و دانشگاه، تنها استثنایی که به نظرم می رسد رساله «تنبیه الامة یا بیداری مردم» میرزای نائینی، شاگرد ممتاز آخوند خراسانی در صدر مشروطه است که آن هم به دست خود او خمیر شد تا سنتی از تفکر انتقادی هرگز در حوالی حوزه و دانشگاه ایرانی پا نگیرد...