Vin ,
──── ː 闯 ! ː ──────── ː 闯 ! ː ────
‹ A story, a bad one ›
'I don't know what happened to us'
'We dated, it's over'
'And now I wanna go back'
'My heart is broken'
'My head goes off'
'Oh, baby, please take me back'
'I just wanna talk to you'
یک داستانِ بد ، یک داستانِ بد.
نمیدونم چی به سر ما اومده !
ما باهم بودیم ، تموم شد.
و الان من میخوام برگردم.
قلب من شکسته ، سرم میره.
اوه عزیزم! لطفا منو برگردون.
من فقط میخوام باهات صحبت کنم.
[ دلتنگی ،انتظار برای برگشتن به یک مکان و موقعیت خاص ، باورِ گمان ]