V134
علیرضا افشاری
روزگاری برای میانبر زدن در این موضوع هیأتوزیران را از قبل معرفی میکردند که نامِ برخی از آنان خودبهخود بیانگر برنامه و شیوهای در آن حوزه بود. اما اکنون گمان میکنم این روش هم جواب نمیدهد. مثلاً گفتهاند آقای ظریف میشود وزیر امور خارجه. واقعاً هم آقای ظریف وزنهای است و در کارِ خود خبره است، اما همو گفته که در دورهی وزارتش تقریباً هیچکاره بوده است! خب، اکنون چه چیزی تغییر کرده یا اندکی بهتر شده که گمان کنیم اینبار میتواند منویات خودش را پیش ببرد؟ و افزون بر این، در کدام مجلس ایشان قرار است تأیید شود؟ اصلاً چنین چیزی ممکن است؟
به سخن دیگر، کدام وزیر برجستهای میتواند از این مجلس تأیید بگیرد؟ روزی بود که آقای خاتمی میگفت وزیر اطلاعاتش انتخابِ نمیدانم چندم او بوده است (البته شخصاً در این موضوع که وزیری به این درجه از اهمیت منتخب هستهی اصلی حکومتی باشد مشکلی ندارم) اما اکنون این روند احتمالاً به همهی وزیران دولتِ بعدی تسری خواهد یافت...
حال از این نقدهای اصلی بگذریم، آیا دولت اصلاحات میتواند گشایشی در امور فرعی داشته باشد؟ به چند دلیل بعید میدانم، هر چند شبکهی رسانهای گستردهی آنان ــ به روالِ جاری ــ حتماً آن دو تا تغییر مثبتِ محدود را به شدت بزرگ کرده اما از انبوه پسرویهای آنان، آنهم در مسائل بزرگ، چشمپوشی خواهد کرد.
نخست آنکه آن مسائل اصلی کشور (مثلاً دشمنی با آمریکا و در نتیجه، تحریمها) نه تنها بر همهی امور، بهویژه مسائل اصلیای چون اقتصاد، تأثیر خواهد داشت بلکه بر مسائل ظاهراً فرعی چون بهبودِ محیطزیست هم مؤثر است. پس، عملاً کاری نمیتوانند انجام دهند؛
دوم آنکه دورهی ریاستجمهوریِ اصلاحطلبان با اغتشاشهای اجتماعی بیشتری از حد معمول و جاری روبهرو خواهد شد که این اندک امنیتِ کنونی را هم لغزان میکند. برای نمونه، دولت روحانی با وجود آن که میگفت در موضوعی چون برجام با هستهی نظام رایزنی داشته و جناب ظریف هم همهچیز را با آن در میان مینهاد دیدیم چگونه با پیشبرد برجام برخورد شد، دیگر چه رسد به دولتی که هیچ نشانی از رایزنیِ سرانِ جریانِ حامیاش با نظام دیده نمیشود (مگر آنکه نخواهد هیچ کاری انجام دهد!). و فراموش نکنیم بخشی از آن هسته چنان عجیب و غریب میاندیشد و از جامعه ناآگاه است که گاه حتا خودش مسبب اعتراضهایی خواهد شد ــ مانند جرقهی اعتراضهای ۱۳۹۶ در مشهد ــ که تکرار چنان رویدادی این بار مانند انداختن آتش به انبار تسلیحاتی، نه انبارِ کاه، خواهد بود... پس، در این مورد حتا اوضاع بدتر هم خواهد شد و اگر دوستان دلسوز نظام و ایران هستند نباید این فرآیند را تسریع کنند؛
به فرضِ محال جریان اصلاحطلبی بتواند مردم را به صحنه بکشاند ــ چرا که از خودش هوادارانِ مؤثری ندارد ــ باز تجربهی آشکار این چند دهه نشان میدهد که این گشایشِ کوتاهمدت اعتبار و سرمایهای را برای هستهی قدرت آماده میکند و آنان را در ادامه دادن به راه خود قدرتمندتر میکند و بر طولِ عمرِ حذفِ دوبارهی مردم از عرصهی تصمیمگیری میافزاید و باز مقدمهی برآوردن رؤسای جمهوری میشود که دههها پیشرفت و توسعه را به عقب بیندازند... پس، در برابر بُردی کوتاهمدت برای مردم باختی بزرگ را برایشان رقم خواهد زد؛
اما همهی اینها به کنار، مهم جنم و صداقت و پایمردیِ کسانِ اصلاحطلب است. البته هستند افرادی در آن میان که چنان باشند اما تجربهی ما از اکثریتِ آنان، بهویژه دولتمردانشان، چنین نیست و بیشتر همان مقامطلبیشان را تصدیق میکند و کوتاه آمدنشان در برابر هر فشاری. نیروهای تصمیمگیرشان حتا در همان حوزههای تخصصی چون میراث فرهنگی و محیطزیست، که شناخت دارم، افراد شایستهای نیستند و خود مؤجد مافیاهایی بودهاند و در دورهی کاریشان بهبودِ مؤثر و ماندگاری را ایجاد نکردند(۱).
حتا شوربختانه در حد شورای شهر، در دورهای که تماماً اصلاحطلب بودند، نیز گامی برای نهادهای مدنی ــ که پایهی مردمسالاری هستندــ برنداشتند، آنهم نه فقط فردی عضو شورا، بلکه بزرگان شورا که مطلعشان کردیم یا کسی چون جناب جلاییپور که در چیدمان آن شورا نقش داشت و مانع حضور حتا یک تن از میانِ نهادهای مدنی به شورای نامبرده شده بود. در اینباره میتوانید رجوع کنید به این یادداشتم.
از این رو، آنچه امروز به چشم میآید جبههای خواهان بقای وضع موجود است که نیروهای اصلاحطلب هم در آن هستند و جبههای خواهانِ تغییرِ وضع موجود که اکثریتِ مردماند و معدودی دولتمردان تغییرکرده و نیروهای پیشینِ هر دو جریان اصلی، که اکثراً در زندان هستند.
دوستانِ اصلاحطلبِ سابق، محافظهکار شدنتان را تبریک میگویم!
پانویس:
[١] بانو زهرا احمدیپور، ریاست سازمان میراث فرهنگی، هنگامی که پس از چند ماه آشنایی با وضعیت سازمان قصد کرد که تغییرات مفیدی را در آن انجام دهد تغییرش دادند و کوشش ما دوستداران میراث هم برای بقایش بهجایی نرسید. آن هنگام در پیامی به من گفته بود: «بهشتی بازنشست شد و دوباره سرپرست پژوهشگاه شد. پاداش بازنشستگی را دولت داد، من ندادم. در ميراث همه شبيه هم هستن و شبكه دارن. هيچ كدام خارج از چتر بهشتی نيستند. برنامهی تبليغات جهانگيری با محوريت بهشتی بود. خاتمی بهشتی را خدا میداند. من مشكلم از وقتی شروع شد كه بهشتی فهميد بهش اعتماد ندارم و بايد پاسخگو باشد». البته دربارهی میراث فرهنگی بحث بسیار زیاد است.