Thread by @PIISHGOO on Thread Reader App

Thread by @PIISHGOO on Thread Reader App

https://threadreaderapp.com/thread/1793242702177300713.html






Pishgoo




اندکی از هگل و «#پادشاهی‌مشروطه»:
چند وقت اخیر دیدم تیم علی‌جوانمردی و اطرافیانش میگن اصلا پادشاهی مشروطه، برخلاف دموکراسیه و عجیب اینکه برخی اظهار کرده بودن که هیچ فیلسوفی از پادشاهی مشروطه و خاصتا از #حق در پادشاهی مشروطه حرف نزده
و عجیب اینکه شاید بزرگترین فیلسوف تاریخ👇


۱/۲۵



نه تنها در «عناصر فلسفه حق» این امر رو تئوریزه کرده، بلکه خودش هوادار جدی این نظام سیاسیه از اونجا که رشتو طولانی میشه اولا در ارائه رفرنس‌ها عکس صفحات رو اوردم، ثانیا تو این رشتو فقط اندکی از نقش پادشاه و مردم در «دولت مدرن مشروطه» در آرای هگل اوردم
و بدیهیه که قرار نیست


۲/۲۵



با زبان دشوار هگل حرف بزنیم پس رشتو رو با زبون عامیانه و همه فهم نوشتم
با این مقدمه بریم سراغ بحث اصلی: ماکیاولی از اولین افرادی بود که تحت تاثیر «قلمروی شهریاری» و «جمهوری ونیزی»، به دیدگاه‌های جدیدی رسید که شاید بشه گفت نقطه عطفی در درک بشر از دولت باستانی و مدرن باشه


۳/۲۵



ماکیاولی با برشمردن نظام‌های سیاسی قبلی (در همون نپشته‌های ارسطویی) و شمردن نقاط ضعف و قوت هر کدومشون، به این نتیجه رسیده بود که ما باید دولت جدیدی رو پایه‌ریزی کنیم که نقاط ضعف و انحطاط‌های دولت‌های قبلی رو از بین ببره


۴/۲۵



کوتاه سخن اینکه ماکیاولی نظامی ترکیبی (mixed regime) رو پیشنهاد داد که در اون طرح «#تفکیک‌قوا» مطرح شد ماکیاولی معتقد بود که تو این طرح عملا نهاد شهریاری ذیل عنصر شخص پادشاه، آریستوکراسی یا حاکمیت نخبگان ذیل عنصر اشراف و دموکراسی ذیل عنصر مردم در یک تضارب آرا و درگیری قوا


۵/۲۵



قرار میگیرن که این امر بصورت قهری، سبب میشه هر کدوم از این قوای مختلف همدیگه رو مهار میکنن. این دیدگاه ماکیاولی عملا نقطه عطفی واسه تعریف دولت‌های مدرن امروزی شد پس با این مقدمه به دیدگاه هگل بریم:


۶/۲۵



هگل معتقد بود که «پادشاهی نهاد #کهن است، ولی نهاد #کهنه نیست». هگل تو عناصر فلسفه حق (بند ۲۷۳) توضیح میده که دولت #مدرن فقط در پادشاهی مشروطه به تکامل سابژکتیو و ابژکتیو خودش (یعنی به رشد کامل) میرسه و از اینرو چنین دولتی، کهنه نیست


۷/۲۵



پیش از هرچیزی هگل، صراحتا مخالف «پادشاهی مطلقه» بود و اساسا پادشاهی مطلقه رو در تضاد با اندیشه مدرن می‌دونست، ولی همزمان معتقد بود که «پادشاهی #مشروطه» نه تنها یک دولت مدرنه، بلکه یک نظام ترکیبیه که بسیاری از ایرادها و انحطاط‌های دولت‌ها رو رفع کرده


۸/۲۵



دولت هگلی مرکب از چه عناصریه؟ اول پادشاهی سنتی که در اون «شخصِ پادشاه» #نماد رضایت عمومی و وحدت دولته
دوم آریستوکراسی، که در اون اشراف یا بقولی آریستوکرات‌ها در مقام قوه مجریه ظاهر میشن
و در آخر دموکراسی که در پارلمان (ق.مقننه) ظهور میکنه که نقش مردم در این روند ایفا میشه


۹/۲۵



نکته بعدی اینکه هگل معتقد بود که دولت مدرن یه سازمان اندامواره‌یت که مبتنی بر «#حق‌الهی» نیست... انداموارگی یعنی مثل بدن انسان، که هر عضوی جدا بشه، به معنای مرگ اون عضوه. و همچنین انداموارگی به معنای پویایی و زنده بودن دولت مدرنه...


۱۰/۲۵



از نظر هگل دولت مدرن در صورت پادشاهی مشروطه، مثل #جمهوری مد نظر «مونتسکیو»ی بزرگ نیست که مبتنی بر تقوا و حق الهیه، و مثل پادشاهی باستانی نیست که امری ابژکتیوه و ساز و کار پویا نداره اما روشنه که اینجا سالات مهمی داریم: ۱۱/۲۵








۱- در چنین دولتی نقش پادشاه چیه؟
۲- و جایگاه پادشاه چطور بدست میاد؟
۳- و اگر پادشاهی از هدف (نقش نمادین و وحدت کل) خارج شد اونموقع چه باید کرد؟


۱۲/۲۵



۱- از نظر هگل، نقش پادشاه در حقیقت «نمادینه» و این جمله‌ی بسیار بسیار مهمیه که بارها تکرار میکنیم. خود هگل صراحتا میگه پادشاه #نمادی است از وحدت قوای گوناگون دولت و این حرف رو به اشکال مختلف بارها تکرار میکنه... ولی چرا؟


۱۳/۲۵



چرا پادشاهی در نقش دیکتاتوری قدیم ظاهر نمیشه؟ و‌چرا پادشاه دولت هگلی، در نقش پادشاه فئودالی ظاهر نمیشه؟ از نظر هگل دلیلش اینه:
چون پادشاه بنا به جایگاهی که داره «فراجناحی» عمل میکنه و #باید هم اینکارو بکنه؛ وگرنه دیگه این شخص، پادشاه مطلوب هگل نیست و باید کنار زده بشه


۱۴/۲۵



در واقع از نظر هگل پادشاه باید هرگونه رفتار جناحی و حزبی و ایدئولوژیک رو کنار بزاره
و این حرف میدونید یعنی چی؟ یعنی در دولت هگلی؛ مقام پادشاهی در وهله‌ی نخست، مقام سیاسی نیست بلکه مقام #پیشاسیاسیه؛ یعنی مقامی که با تجسد پیدا کردن در #یک_شخص، تازه حیثیت سیاسی میگیره


۱۵/۲۵



پس:
هگل پادشاه رو نه یک کل (یا شورا یا نهاد و...) بلکه به معنای واقعی کلمه یک «#فرد» میدونه در نظام سیاسی هگلی، اساسا ضرورت فرمانرواییِ پادشاه امری #اعتباریه، و عملا اون چیزی که اصیل و حقیقیه، حیثیت #نمادین پادشاهیه و اینکه هگل با این حرفا صراحتا داره «حق الهی سلطنت»


۱۶/۲۵



رو نفی میکنه و این یعنی فاصله گرفتن هگل از نظام پادشاهی باستانی یا جمهوری‌هایی که از حق الهی برای حکمران جمهوری حرف میزنن ۲- اما در دولت هگل پادشاه چطور تعیین میشه و چرا هگل چنین سازوکاری رو پذیرفته؟


۱۷/۲۵



از نظر هگل، از اونجا که پادشاه فراجناحی عمل میکنه (یعنی باید بکنه) پس ساز و کار تعیین شدنش جناحی نیست بلکه یه ساز و کار طبیعیه.... و این یعنی چی؟
یعنی نحوه برگزیدن پادشاه هم باید پیشاسیاشی باشه، و نه سیاسی. و این یعنی دفاع هگل از #وراثت. یا بقولی پادشاهی موروثی.


۱۸/۲۵



ولی چرا هگل باید از پادشاهی موروثی دفاع کنه؟ هگل معتقده چون تو نظامهای انتخابی (چه جمهوری چه پادشاهی انتخابی)، اتفاق بزرگی که رخ میده اینه:
اولا جایگاه «#نمادین» حکمران(پادشاه) از دست میره (مهمترین چیز)


۱۹/۲۵



ثانیا روشنه که بنیاد پادشاه انتخابی یا جمهوری، در انتخابی بودنشه و این یعنی رفتار پادشاه ایدئولوژیک میشه و عملا جانبداری سیاسی و رفتارای حزبیش آغاز شده و همین باعث از بین رفتن امر نمادین و دولت میشه ولی از طرفی گفتیم که هگل تاکید داره که این حکمران، پادشاه مطلقه نیست و


۲۰/۲۵



پادشاه مشروطه‌ست و این یعنی پادشاه در این نظام، نمادِ تداوم و انسجام دولته، تا دولت از کشمکش‌های سیاسی و ایدئولوژیک در امان بمونه، و به همین دلیل هگل میگه: مردم بد‌ون پادشاه، مثل یک توده بی شکل‌اند و توده بی‌شکل دیگه دولت نیست (و اساسا انبوه بی‌سامان، حتی مفهوم هم نیست


۲۱/۲۵



پس با این اوصاف، در این نظام حاکم واقعی چه کسیه؟ پارلمان، که بالاتر گفتیم نماینده پارلمان چه کسانی اند؟ مردم
ولی با نظر به انداموارگی دولت و همچنین اینکه هر سه قوه اختیارات هم رو محدود میکنن پس این جواب هگل به اوناییه که میگن پادشاهی مشروطه اصلا در تضاد با دموکراسیه


۲۲/۲۵



نکته دیگه اینکه هگل مفصل چگونگی «حق مردم» در پادشاهی مشروطه و گرفتن تصمیمات نهایی رو شرح میده که شرحش دیگه اینجا جا نمیشه ۳- انتقاد دیگه مخالفان پادشاهی مشروطه اینه که پادشاه #وراثتی یه معنیش اینه:
ممکنه فردی بی عرضه به جایگاه پادشاهی تکیه بزنه...
اون موقع چی؟


۲۳/۲۵



ولی هگل پاسخ میده که اصن این انتقادات یعنی شما اصلا حرف من رو نفهمیدی...
و توضیح میده که تو پادشاهی مشروطه پادشاه جایگاه «نمادین برای وحدت بخشی داره و نه حکمرانی واقعی» و عملا حکمرانی بدست مردم انجام میشه هگل حتی به سوالات دیگه هم پاسخ میده
مثلا اینکه اگر پادشاه، بهرحال


۲۴/۲۵



در همین یه کارش (در نقش نماد وحدت) موفق نبود یا بعبارتی توانایی ذهنی و عملی لازم رو نداشت، اون موقع چی؟ هگل پاسخ میده اصلا اینکه پادشاهی باید وراثتی باشه یه دلیلش همینه چون پادشاه از ابتدای تولد تا روزی که (((متاسفانه محدودیت توییت رسید))))
دوسه تا دیگه مونده👇


۲۵/۲۵



توییت ۲۶
ادامه.... چون پادشاه از ابتدای تولد تا روزی که تاج سرش میذاره باید رفتار و آموزش صحیح رو یاد بگیره و یه سری فضایل و امور بنیادین بهش یاد داده بشه تا واسه روز موعود اماده باشه...


اما اگر بازهم، پادشاه همین یک نقش ساده رو نتونه ایفا کنه اون موقع



توییت ۲۷ باید تو قانون اساسی این امر بطور دقیق لحاظ بشه که «حق» تغییر پادشاه از طریق پارلمان وجود داره و پادشاه از جایگاهش خلع میشه


در واقع تئوری دولت ترکیبی (تفکیک قوا - که دولت‌های مدرن اینجورن) دقیقا اینجا بدرد میخوره که دو قوه دیگه پادشاه رو میتونن خلع کنن


• • •




Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh


 

Report Page