Suicide

Suicide

@waallkman


ایساک دوتا دوست صمیمی به اسم های دیزی و ساشا داشته.

دیزی اختلال شخصیت مرزی داشته و تو بچگی مادرش به پدرش خیانت میکنه و یه بار تو ماشین دعواشون می شه، تو یه تصادف میمیرن و مادربزرگش بزرگش میکنه.

تو بچگی به ساشا توسط پدرش تجاوز میشه و از خونه فرار میکنه. ساشا افسردگی شدیدی داشته و تنها کسایی که باهاشون صمیمی بوده، ایساک و دیزی بودن.


ساشا تمام دوران دبیرستانشون رو عاشق دیزی بوده و وقتی به دیزی اعتراف می کنه، دیزی میبوستش و بهش میگه که این حس دوطرفس.

ولی بعدش رفتارش تغییر میکنه و بهش میگه که عشق اون یه طرفس.


دیزی به ایساک میگه که عاشق ساشاست اما نمیخواد به خاطر اختلالش وارد رابطه بشه و به ساشا آسیب بزنه.


ساشا بعد از اینکه رد میشه، تظاهر میکنه که دیگه هیچ حسی به دیزی نداره.

دیزی که میبینه اون بی تفاوت شده، تصمیم میگیره حس حسادت ساشا رو در بیاره و با افراد دیگه قرار میزاره.


یه روز که دیزی زیادروی کرده بوده و برادر های ساشا اذیتش کرده بودن، ساشا خیلی ناراحت میشه و طبق معمول زنگ میزنه به ایساک تا با حرف زدن باهاش آروم بشه.

ایساک تو استودیو داشته آهنگ ضبط می کرده و نمیتونه جوابش رو بده.


اون روز ساشا تو خونه ی دیزی خودکشی می کنه.


بعد از مرگ ساشا دیزی به شدت افسرده میشه و وضیعت اختلالش شدید تر میشه؛ محله شون رو ترک می کنه و میره.


یه شب پلیس بدن بدون جون دیزی رو نزدیک جایی که ساشا رو خاک کرده بودن با یسری نامه، بطری خالی نوشیدنی، مواد مخدر و چندتا دفتر که توشون از علاقش نسبت به ساشا نوشته بوده و خاطراتشون رو یادداشت می کرده؛ پیدا می کنه و متوجه میشه که اوردوز کرده.


با اینکه تقصیر ایساک نبوده ولی مدت ها بخاطر مرگ ساشا و دیزی غمگین بوده و عذاب وجدان داشته، ولی یه بار تو خواب میبینه که ساشا و دیزی در حالی که دست های هم دیگه رو گرفته بودن، ازش میخوان آروم بگیره و بهش میگن تقصیر اون نیست و الان در آرامشن و حالشون خوبه.

صبح اون روز ایساک این آهنگ رو مینویسه.

Report Page