بیانیه‌ی کالکتیو زن* زندگی آزادی در رابطه با نقد مبتنی بر همبستگی و مبارزه با رویکرد حذفی

بیانیه‌ی کالکتیو زن* زندگی آزادی در رابطه با نقد مبتنی بر همبستگی و مبارزه با رویکرد حذفی




کالکتیو زن* زندگی آزادی


مقدمه:

این متن تلاشی برای کمک به شکل‌گیری زمینه‌ای‌ست که در آن، گروه‌های مختلف تحت ستم به نقد همدلانه‌ی یکدیگر می‌پردازند. این بیانیه نه برای مشروعیت بخشیدن به اتهامات -عموما ناواضح، کلی و بدون هیچ توضیح یا مدرکی- وارده، بلکه تنها به منظور شفاف‌سازی انتقادات‌ و ادعاهای موجود و شکست سکوت چند ماهه‌ی خود خواهد بود. سکوت ما تا به امروز نه از روی پذیرش اتهامات وارده، بلکه برای جلوگیری از گرفتن فضا در انقلاب ژینا در حالی که جمهوری اسلامی در حال رقم زدن فجایع بوده‌، است. این به‌هیچ وجه به معنی عدم خطاکاری ما نیست. اشتباه قسمت ناگزیر هر مجموعه‌ی انسانیست و قطعا  گروه ما نیز از این قاعده مستثنی  نبوده است که در ادامه و پس از شرح  اتفاقات به آن خواهیم پرداخت. 


شرح اتفاقات: 

انتقادات اولیه گروه روایت‌کننده از گروه کالکتیو  پیش از برگزاری اولین تظاهرات شروع شد. انتقاداتی با موضوعیت استفاده‌ از ستاره‌(*) کلمه‌ی زن* - که توسط اعضای ترنس نان‌باینری گروه و برای تأکید بر ستم مضاعف جامعه‌ی ترنس نان‌باینری و نمایش آن در ادبیات مکتوب کالکتیو پیشنهاد و در گروه تصویب شده - از گروه منتقد درخواست ارائه پیشنهاد و هم‌فکری برای رسیدن به عبارتی چتری‌تر و دربرگیرنده‌تر که شامل تمامی گروه‌های ذکر شده نمودیم. انتقادات وارده و پوستر اصلاح شده توسط یکی از اعضای گروه منتقد را نیز در اینستاگرام کالکتیو و با ذکر منبع منتشر کردیم.  

شایان ذکر است که این انتقادات در ابتدا به صورت مستقیم با کالکتیو به اشتراک گذاشته نشده و همواره بیان موضوعات به شکل انتشار در فضای مجازی و یا با مطرح کردن آن با  مینا خانی به کالکتیو منتقل شد. فشار برای بایکوت، کنسل کردن کالکتیو و یا اعضایی از آن نیز قبل از  همین تظاهرات شروع شد. اضافه شدن تسهیل‌گر نیز به دلیل وجود انتقادات مکرر موجود که این گروه درخواست طرح آن را داشتند و پس از اظهار احساس عدم‌‌امنیت و درخواست نیش آبان و سایرین، و اعلام امن بودن شخص مینا خانی برایشان برای ارتباط مستقیم با اعضای گروه، برای حل اختلافات موجود با کالکتیو صورت گرفت. 

در مورد ارتباط مینا خانی با کالکتیو زن* زندگی آزادی تنها به ذکر همین نکته اکتفا می‌کنیم که فعالیت افراد در گروه کالکتیو به صورت داوطلبانه بوده و اعضای آن ثابت نیستند و افراد و فعالین مستقلی در طول شکل‌گیری و فعالیت کالکتیو به روش‌های مختلف با آن همکاری داشته‌اند. 


در راستای پذیرش  انتقادات و ایجاد همبستگی بیشتر، تصمیم گرفتیم که از گروه مذکور برای سخنرانی و مطرح کردن دیدگاهشان به تظاهرات ۲۴ سپتامبر دعوت کنیم. این گروه در بیست دقیقه زمانی که برای سخنرانی در اختیارشان قرار داده شده بود، مدعی شدند که توسط کالکتیو حذف شدند.

دومین و آخرین همکاری کالکتیو با این گروه در روز بیست و دوم اکتبر ، در راستای همبستگی گروه‌های کوییر و فمینیست و به منظور تأکید بر ستم‌های جنسی و جنسیتی در خلال انقلاب ژینا شکل گرفت.


با وجود اختلافات سیاسی و نظری فراوان با انجمن پرواز، تصمیم گرفتیم که به عنوان یک گروه فمینیستی برای تغییر فضای غالب در تظاهرات‌های خارج از کشور و ایجاد روند همبستگی به جای بایکوت یکدیگر، با ساختن  فضایی برای شنیده‌شدن صداهای گروه‌های به حاشیه‌رانده شده برای برگزاری تظاهرات ۲۲ام اکتبر با گروه انجمن ‌پرواز همکاری کنیم. همکاری که از ابتدا با دشواری‌های زیادی همراه بود، ولی مبارزه با فاشیسم و جمهوری اسلامی ضرورتش را برای همه واضح می‌کرد. با‌ ‌وجود تأکید انجمن بر دعوت‌کردن سخنرانان مورد نظر خود، توانستیم با رایزنی‌های طولانی و گفت‌وگوهای متعدد چند جایگاه سخنرانی را به نمایندگانی از ملت کورد و بلوچ و نمایندگانی از جامعه‌ی +LGBTQIA اختصاص دهیم.  

به همین منظور، از افراد، فعالین و گروه‌های مختلفی از جامعه‌ی +LGBTQIA داوطلب دعوت شد تا در تنظیم این سخنرانی شرکت کنند. یکی از این افراد ملیکا زر، یکی از اعضای کالکتیو و شبکه‌ی شش‌رنگ بود. ایده‌ی اولیه بر این مبنا بود که فعالین مختلف جامعه ی ال‌جی بی تی کیو آی پلاس به یک بیانیه مشترک برسند. با وجود داوطلبین متعدد و برای شرکت همگی در متن این سخنرانی و فرصت کوتاه موجود برای جمع‌بندی‌ نهایی توسط کالکتیو متن سخنرانی با تمامی داوطلبین به اشتراک گذاشته شده.


در همین راستا فردی از کالکتیو، به عنوان واسطه‌ی میان کالکتیو و گروه منتقد با همراهی مینا خانی، وظیفه‌ی تسهیل‌گری و رسیدن به یک نتیجه‌ی جمعی را برعهده گرفتند. افراد این گروه اعلام کردند که با اعضای شش رنگ همکاری نمی‌کنند و درخواست یک جایگاه مجزا برای سخنرانی خود کردند. پس از کشمکش‌های فراوان و در کنار بحث‌های طولانی با انجمن پرواز، قرار براین شد که دو جایگاه مجزا  برای سخنرانی به این دو گروه از فعالین اختصاص داده شود. برای شفافیت و هماهنگی بیشتر بیانیه‌ ملیکا زر در اختیار نیش آبان و نوا قرار گرفت و بالعکس. طرفین توافق کردند تا  این نکات همراه با پروتکل جلسه در انتهای جلسه‌ی ۲۱ اکتبر مکتوب شده و به امضای تمام طرفین مذاکره برسد تا از بروز  هرگونه سوءتفاهمی در آینده جلوگیری  شود.


در این میان کارگردان هنری برنامه نیز که به عنوان نماینده‌ی انجمن پرواز در بخش‌هایی از این مذاکرات حضور داشت، چندین بار بر لزوم هماهنگی تمامی برنامه‌ها و اتفاقات روی صحنه با انجمن پرواز تأکید داشت. یکی از همین موضوعات مورد تأکید موضوع برهنه نشدن روی صحنه بود. کالکتیو همواره و از ابتدا مخالف هرگونه اظهار نظر در مورد بیان یا رفتار سخنرانان روی صحنه بود، چرا که این امر را با  به رسمیت شناختن حق خودمختاری بر بدن اساسا در تناقض می‌داند.


بلافاصله در همان شب ۲۲ اکتبر و  بعد از تظاهرات، روایت آزار روانی‌ از نیش آبان منتشر شد. کالکتیو در همان ابتدا با نیش آبان ارتباط برقرار‌کرد تا در مورد روایت منتشر شده صحت‌سنجی کرده و مشخص شود که باید از او در برابر فشارهای بی‌اساس دفاع کند و یا باید ضمن مسئولیت‌پذیری از تریبون دادن به کسی که روایت آزارگری روانی از وی منتشر شده، از عموم عذرخواهی کند. پاسخ نیش آبان، منتشر کردن متنی توسط خودش در فردای آن روز بود. پس از نیم روز بی‌خبری از ایشان، دوباره از او درخواست شد که سریع‌تر در مورد صحت و سقم روایت موضع خود را مشخص کرده تا کالکتیو بتواند تصمیم‌گیری کرده و واکنش نشان دهد. بعد از ساعتی نیش آبان با انتشار بیانیه‌ای ضمن مسئولیت‌پذیری نسبت به روایت منتشر‌شده و بیان آزار دیدن خود در این مسیر، موضع خود را به صورت عمومی مشخص نمود. کالکتیو هم با وجود مشخص شدن روایت آزارگری روانی، وظیفه‌ی خود دید تا با انتشار بیانیه‌ای موضع خود را  نسبت به فرد آزار‌دیده به صورت عمومی بیان کند و این موضوع را با نیش آبان نیز به اشتراک گذاشت. همچنین با فرد آزاردیده برای اطلاع دقیق از خواسته‌هایش تماس گرفته شد. قبل از انتشار بیانیه‌ی کالکتیو، خبری مبنی بر خودکشی خوشبختانه ناموفق نیش به دست گروه رسید.

 بعد از این اتفاق، او کالکتیو را متهم اصلی خودکشی خود اعلام کرد، در صورتی که تنها درخواست مطرح شده توسط  کالکتیو شفافیت موضع نیش آبان در برابر روایت آزار و حمایت از فرد آزار‌دیده بود.


این اتفاقات همزمان با حملات سایبری گروهی از سلطنت‌طلبان به کالکتیو در فضای مجازی و حملات نیروهای جمهوری اسلامی به اعضای کالکتیو پس  از تظاهرات ۲۲ اکتبر افتاد. حملاتی که  با وارد شدن به خانه‌ی یکی از افراد کالکیتو آغاز شده و در نهایت منجر به اجبار برای ترک موقتی خانه اعضای گروه برای چند هفته شد. همه‌ی این‌ها در حالی بود که نیش آبان و گروه روایت‌کننده سعی داشتند تا با اعمال فشار روانی بر اعضای کالکتیو، -به طور مثال: تهدید به خودکشی، انتشار کذبیاتی مانند اینکه کالکتیو اساساً برای آنها فضایی برای سخنرانی در نظر نگرفته بود و سعی بر حذف آنان داشت، نسبت دادن ترنس‌ستیزی به  اعضا (حتی اعضای ترنس گروه)- از انتشار هر گونه بیانیه‌ای توسط کالکتیو جلوگیری کنند. کالکتیو از بیان حتی یک مورد از تهدیدات، یا کذب خواندن ادعای آزار‌دیده و یا ذاتاً ترنس‌ستیز خواندن روایت آزار از یک فرد ترنس خودداری کرد. 

همه‌ی این‌ها در حالی رخ داد که تحت تهدیدها و فشارهای جمهوری اسلامی، بسیاری از اعضای کالکتیو در شرایط روانی متزلزلی قرار داشته  و عده‌ای به دلیل وجود همین شرایط از گروه کناره‌گیری کردند که این امر خود موجب شد تا فشارهای وارده بر سایر  اعضای باقیمانده بیشتر شود. این اتفاقات تا جایی پیش رفت که دوستان این فرد -که امروز روایت‌های خود را با تیتر کردن  نام مینا خانی در نقش تسهیلگر منتشر کرده‌اند- از ما درخواست کردند که تا تثبیت شدن حال روانی او از هرگونه‌ موضع‌گیری یا حتی ابراز حمایت از فرد آسیب‌دیده خودداری کنیم . چیزی که در روایت او به عنوان  “سانسور و تحت فشار گذاشتن” ذکر شده در واقع، پیام یکی از اعضای کالکتیو است که درخواست روشن‌گری در مورد  اتفاقات پیش آمده و ادعای آزار را دارد.


نهایتا کالکتیو یک ماه پس از تظاهرات ۲۲ اکتبر بیانیه‌ای مبنی بر حمایت از فرد آزار‌دیده و محکوم کردن هرگونه حمله‌ی ترنس‌ستیز منتشر کرد. ما از زمان انتشار این بیانیه و تا به امروز همواره و هنوز تحت تاثیر نتایج ناشی از موضع‌گیری در مورد  این روایت آزار هستیم. نتایجی که به حملات آنلاین خلاصه نشده و به تلاش سازمان‌دهی شده برای کنسل کردن گروه و فعالیت اعضای گروه ما در ماه‌های گذشته انجامیده است. تجربه‌ی ماه‌های گذشته‌ی ما اعضای کالکتیو، از بولی شدن، اتهام خوردن و دریافت حملات آنلاین و آفلاین از طرف اعضایی از خود کامیونیتی کوییر، در کنار تهدیدهای جمهوری اسلامی و گروه‌های راست‌گرا قطعا یکی از بدترین تجربیات سیاسی همگی ما بوده است. تجربه‌ای که به ترس و دل‌سرد شدن عمیق بسیاری از افراد این گروه نسبت به فعالیت‌های سیاسی و همبستگی فمینیستی انجامید. تجربه‌ای که در عین سختی به ما درس بزرگی در مورد اهمیت پایبندی به ارزش‌هاش فمینیستی و کرامت انسانی -برای همه و حتی در وضعیتی انقلابی- آموخت. چرا که مسیر رهایی هیچ‌گاه از طریق نمایش قدرت یا ایجاد ترس نمی‌گذرد. 


در ماه‌های گذشته بارها از خود پرسیده‌ایم که فرهنگ انتقادی مبتنی بر همبستگی چگونه است. چطور می‌توانیم از انتقاد در جوامع فمینیستی به عنوان ابزاری رهایی‌بخش استفاده کنیم، بی‌آنکه ساختار سرزنشگر و حذفی جامعه‌ی مردسالار را بازتولید کنیم؟ چطور می‌‌توانیم در فضایی امن برای انتقاد از یکدیگر، به همبستگی به شکل  ابزاری برای سازماندهی بیشتر کمک کنیم؟ نقد چه زمانی ابزار رهایی است و چه زمان برای بازتولید چرخه‌ی سرکوب؟ مرز باریک میان اتهام‌زنی و نقد کجاست؟ اهمیت گفت و‌گو در مورد  این سوالات از همین جهت مهم است که به قول آدری لرد "خانه‌ی اربابان را نمی‌توان با ابزارهای اربابان ویران کرد." 



در مورد  رویکرد حذفی:

ما نه تنها به هیچ وجه موافق رویکرد حذفی نبوده‌ایم، بلکه مبارزه با رویکرد حذفی یکی از مواضع سیاسی مهم ما بوده و خواهد بود. تاریخ به ما نشان داده که سیاست حذفی همواره توسط طبقه‌ی حاکم به عنوان وسیله‌ای برای تقلیل مشکلات ساختاری به خطاهای فردی استفاده شده است. وسیله‌ای که با انسانیت‌زدایی از فرد "خاطی"، نه به تغییر وضع موجود، که به حذف مسئله توسط "حذف و ایزوله کردن فرد خاطی" می‌پردازد؛ این به معنی عدم قائل شدن عاملیت افراد و نقش آنها در امر خطا نیست. بلکه به معنای ضرورت اجتناب از سیستم  مجازاتی و عدالت سرزنشی است. این رویکرد به پیشبرد نگاه به سیستم بازپروری که به جای مجازات افراد، منتقدانه موسسه سیستم را مسئول می شمارد؛ تاکید دارد. جامعه دموکراتیک و انسان مدارانه از ایزوله کردن و به قفس کشیدن افراد به عنوان ابزاری برای ارتقا جامعه اجتناب میکند. ما معتقدیم که روند بازپروری و اصلاح همواره در در کامیونیتی اتفاق می‌افتد و نه در انزوا. از اینرو طرد و بایکوت کردن افراد و گروه‌های مستقل مدنی مخصوصا گروه‌های به حاشیه رانده را اساسا ابزار غلطی می دانیم.

 از این‌رو در ماه‌های گذشته با وجود فشارهای روانی و فیزیکی بیش از حد توسط افراد و گروه‌های خاصی، آگاهانه تصمیم گرفتیم که به این چرخه‌ی موجود دامن نزنیم. اهمیت این رویکرد در وضعیت امروز، در حالی که نیروهای فاشیست، راست و ارتجاعی کمر به ربودن انقلاب ژن*،ژیان،ئازادی بسته‌اند، بیش از گذشته است. برای همین، حتی بعد از انتشار روایت آزار یکی از سخنرانان در تظاهرات برلین، نه به حذف فرد خاطی، که به مسئولیت‌پذیری جمعی از طریق ارتباط برقرار کردن با فرد آزاردیده پرداختیم. مخالفت کردن و مبارزه کردن با رویکرد حذفی یا هر گونه رویکرد انسانیت‌زدایانه یک انتخاب سیاسی است. انتخابی سیاسی‌ که رهایی‌بخشی را نه در گروی حذف یا راه انداختن کمپین‌های حذفی خاطیان یا متهمان بلکه در گروی همبستگی و همدردی با ستمدیدگان می بیند. 




رویکرد اینترسکشنال با تأکید بر مبارزه با ذات‌گرایی:


“ما زمان زیادی را صرف کردیم که بفهمیم چه کسی درد بزرگتری دارد؛ زمانی که می توانستیم با آن به رابطه و ایجاد شدن ساختارهای  پیچیده‌ی جنسیت، ملیت و طبقه بپردازیم.”  [1]


آیا یک مرد سیس زندانی‌شده توسط جمهوری اسلامی لزوما در جایگاه پر‌امتیازی نسبت به ما، زنان* و کوییرهای مقیم خارج از ایران قرار دارد؟ آیا اساساً می توان برای برشماری امتیازات خانواده‌ی بازماندگان اعدام‌های جمهوری اسلامی به برچسب طبقه‌ی اجتماعی و اقتصادی بسنده کرد؟  آیا می‌توان در همه‌ شرایط هویت افراد را تنها به یک بخش از هویتشان تقلیل داد؟ آیا تقدم دسته‌های مختلف هویتی بر هم، همواره و در همه‌ی افراد یکسان است؟


این سوالات، سوالاتی هستند که ما در ماه‌های گذشته با آن همواره روبرو بودیم. سوالاتی که نه فقط نسبت افراد مختلف گروه به هم، که اساسا نسبت قرار گرفتن یگ گروه دیاسپورایی با ایران را در انقلاب مطرح می‌کرد. این اولین تلاش ما برای توضیح اصول اساسی‌مان است و اینجا خاتمه نمی یابد، بلکه تنها قدم کوچکی در مسیری طولانی و پیچیده است.


ذات‌گرایی به معنی باور به وجود یک جوهره‌ی ذاتی ثابت در تجربه‌ی هر فرد، زن، نان‌باینری، کورد، کارگر یا هر گروه دیگری است که می‌تواند مستقل از جنبه‌های دیگر زندگی هر فرد توصیف شود. نگاه ذات‌گرا فرض می‌کند که تجربه عضویت در گروه هویتی، تجربه‌ای با ثبات است که در طول زمان، مکان و زمینه‌های مختلف تاریخی، اجتماعی، سیاسی و شخصی معنایی ثابت دارد. این در حالیست که فرودستی/فرادستی همواره بر اساس وضعیت ماتریالیستی موجود قابل تحلیل است. علاوه بر این، به این معناست که بسیاری از تجارب‌ ما از انواع ستم که لزوما تجاربی مبنی بر هویت جنسیتی، گرایش جنسی و مرکز و حاشیه‌نشینی نیستند نادیده گرفته می‌شوند و تجربه‌ی مختص هر فرد از ستم را به مقوله‌ای کلی تبدیل می‌کند. اهمیت این رویکرد راجع به مورد خاص -جمهوری اسلامی- به این دلیل مهم است، که نحوه‌ی اعمال ستم متفاوتی دارد. اهمیت مبارزه با ذات‌گرایی علاوه بر این به این معنی است که هویت افراد لزوما به معنی صحت یا صداقت موضع‌گیری سیاسی آنان نیست. 


رویکرد تقاطعی به هیچ‌وجه به معنی شرکت در "المپیک رنج" نیست. بلکه به معنی پرداختن به ساختارهای اعمال تبعیض و ستم است. با این وجود که اشخاص در اعمال کردن این ستم‌ها در سطوح شخصی دخیل هستند، لبه‌ی پیکان ما باید همواره به سمت فاشیسم، مردسالاری، سرمایه‌داری و دستگاه سرکوب باشد؛ چرا که در غیر این صورت به چرخه بازتولید ستم و تبعیض دامن می‌زند.


سیاست هویتی کوییر و انحصارگرایی:

بیشتر اعضای کالکتیو ما خود را کوییرهویت‌یابی می کنند. این در حالی است که کوییر بودن یا نبودن، هیچگاه پیش شرط عضویت یا همکاری با گروه ما نبوده است و نخواهد بود. ما رهایی خود را نه جدا از گروه‌های تحت ستم دیگر مثل کارگران، اقلیت‌های اتنیکی،مادران، زنان و … که در گروی رهایی آنان می‌بینیم. در عین حال جایگاه پرامتیاز ما به عنوان افرادی که در خارج از ایران زندگی می‌کنند نسبت به افرادی که در داخل کشور و در خیابان‌ها زیر گلوله‌ی مستقیم جمهوری اسلامی قرار می‌گیرند ایجاب می‌کند که فعالانه تلاش کنیم که فضای کمتری را از انقلاب، خصوصا برای مطرح کردن مشکلات درون کوییر کامیونیتی خارج از ایران بگیریم.


 این به هیچ‌وجه به معنی موافقت با انحصارگرایی واژه و مفهوم کوییر نیست. نسبت‌ دادن جنسیت مثل سیس بودن یا نبودن، بازتولید دوگانه‌ی کوییر واقعی/غیر واقعی است. دوگانه‌ای که کوییر بودن را صرفا محدود به میزان جلوه‌ی بیرونی جنسیت می‌داند. این در حالی است که نه همه‌ی افراد علاقه‌ یا امتیاز آشکار‌سازی را دارند و نه لزوما کوییر بودن را مقدم بر وجوه دیگر هویتی‌ یا مواضع سیاسی‌شان می‌دانند.  


در مورد کلمات "روایت" " آزار" و "خشونت":

اولین قدم برای طرح مسئله و ایجاد بستر گفتگو، داشتن ادبیات شفاف و واضح و چهارچوب انتقادی است. در جدالی که کلمات و اصطلاحات از بستر خود بیرون کشیده و از معنا تهی می‌شوند، قدرت درک و تعمق در آن از سوی دیگری دشوار و گاها ناممکن است. کلماتی نظیر «روایت»، «آزار»، «ترنس‌فوبیا» و همچنین «خشونت» که هر یک دارای بار معنایی و سیاسی مشخص هستند و استفاده از آن‌ها نتایج و تاثیرات بلندمدت و گاه جبران ناپذیری را به دنبال دارد، و بر این باوریم که بیرون آوردن آن‌ها از زمینه ، برای بازگویی دعوا و اختلافات شخصی به دور از اخلاق و ویرانگر بوده و علاوه بر این "نسبی‌سازی" آزارهای دیگر هم محسوب می‌شود. هر عدم توافق، هر گفت‌و‌گو و حتی مجادله‌ای، هرچند ناراحت‌کننده، آزار نبوده و هر نوع تجربه‌ای از آسیب به معنای  تجربه‌ی خشونت نیست.

بعد از خواندن روایت‌های مطرح شده دوباره از خودمان پرسیدیم کجا و چه کسانی چگونه به آزارگری پرداخته‌اند؟ آیا خوانش "آزار" از پیام‌های فردی که نظر خود را بیان کرده اساسا اخلاقی‌ست؟ آیا سرباز زدن افراد از ادامه‌ی رابطه با یک فرد، لزوما به معنی مخالفت با هویت آن فرد است؟ به درستی که پاسخ به این سوال‌ها در بستری که انواع ستم‌ از ساختارهای تاریخی و اجتماعی نشأت می‌گیرند کار راحتی نیست. 


کالکتیو، تلاشی برای سازمان‌یابی جمعی:

کالکتیو زن* زندگی آزادی، گروهی‌‌ مردمی و مستقل -‌ متشکل از افرادی با سوابق، هویت‌ها و تجربه‌های زیستی گوناگون و متفاوت - است که حول انقلاب ژینا و در راستای حمایت از این انقلاب در سپتامبر تشکیل شد. گروهی که شکل‌گیری، تمام فعالیت‌ها و باقی‌ماندنش از ابتدا و تا به امروز را، مدیون افرادی است که در کنار کار مزدی و روزانه -عموما متزلزل- و دشواری‌های معمول زندگی خود به عنوان افراد مهاجر، پناهجو و یا بدون مدارک اقامتی، داوطلبانه و بدون هیچ مزدی با هم و در کنار یکدیگر تلاش و فعالیت کردند. 


تشکیل شدن کالکتیو ما در وهله‌ای اول باید به مثابه تلاشی علیه سرکوب ج.ا، که در چهل و چهار سال گذشته تیشه به ریشه‌ی هرگونه امکان تشکل‌یابی زده است دیده شود. این گروه به هیچ وجه یک گروه همگن نیست. تجربیات اعضای مختلف ما با ستم‌های متقاطع طبقاتی، اتنیکی، جنسی و جنسیتی با تجربه‌های مختلف هر یک از ما از ستم سیستماتیک جمهوری اسلامی همراه شده که این عوامل امکان رسیدن به یک نقطه‌ی مشترک را در بازه‌های زمانی مختلف به شدت دشوار کرده است. ولی یادآوری مولد مشترک درد، راه بازگشتن به مقاومت و همبستگی جمعی را در همه این دوران هموارتر و ممکن ساخت . لازمه‌ی اصلی این بازگشت به همبستگی جمعی برای ما، فاصله گرفتن از هویت‌های فردی و گروهی و مبارزه‌ی فعالانه با ما/دیگری‌سازی بوده است. این فاصله گرفتن اما نه تنها به معنی نادیده گرفتن دستگاه‌های سرکوب و ستم‌های تقاطعی نیست، بلکه کاملا برخلاف آن و به معنی آگاهی از این موضوع در عین باور به تغییر از راه کنش جمعی بوده است. 



درباره‌ی افشای هویت اعضای کالکتیو زن* زندگی آزادی:

همانطور که همه‌ی ما به خوبی می‌دانیم مسئله‌ی افشای هویت افراد، در تقابل با حکومت خطرناک و قاتلی همچون جمهوری اسلامی،‌ به هیچ عنوان شوخی‌بردار نیست. تعدادی از اعضای کالکتیو زن* زندگی آزادی برلین، با علم بر مخاطرات موجود در صورت افشای هویت، این خطرات را به جان خریده و علیرغم عدم دریافت تضمین جانی و مالی توسط هیچ نهاد و گروهی، داوطلبانه حاضر به فعالیت به نمایندگی از افراد گروه با ذکر نام و هویت فردی خود شدند و محفوظ ماندن هویت فردی و اطلاعات شخصی، برای دیگر فعالان کالکتیو، امری ضروری و حیاتی است و قطعاً برای همه‌ی کسانی که با خون‌خواری این رژیم ذره‌ای آشنایی دارند، احترام به حریم شخصی و حفاظت از هویت آنها وظیفه‌ای بدیهی و انسانی است. 

  

با این وجود نویسنده‌ی متون منتشر شده با  آگاهی کامل از شرایط سیاسی حاضر ایران، و خطراتی که افشای هویت افراد مبارز با رژیم فعلی به دنبال دارد، بدون اطلاع و رضایت افرادی که طبق ادعای ایشان از فعالان کالکتیو زن* زندگی آزادی هستند، دست به افشای هویت آنها زده که در خوشبینانه‌ترین حالت غیرمسئولانه و به شدت غیرانسانی است. 

در شرایطی که دغدغه‌ی فعالان مدنی، صیانت از حقوق کوییر، زنان* و حقوق ابتدایی بشری است،‌ تاسف‌بارست که به عنوان اعضای جامعه‌ی انسانی، به جای حمایت از جنبش‌های آزادی‌خواهانه برای زنان*‌ و جامعه‌ی کوییر، گروه‌ها و اقشار به حاشیه رانده شده و تحت ستم سیستماتیک (چه در جوامع جهان شمال و چه در ایران،) چنین اقدام‌هایی سازماندهی شده، هماهنگ و گروهی برای حذف و تخریب گروه‌های مستقل و فعالان مدنی‌ ،-که برخاسته از تمامی پیشینه‌های اجتماعی، جنسی، جنسیتی و اتنیکی بوده و در همه‌حال و همواره برای احقاق حقوق افراد تحت ستم تلاش کرده‌اند- انجام شود. 


کلام آخر:

مقایسه‌ی فاشیسم سازمان‌دهی شده‌ی تاریخی جمهوری اسلامی با هر گونه فرد، گروه و یا نهادی، نسبی‌نگری، کوچک شمردن و چشم بستن بر جنایات چهل و چهار سال اخیر است. برای تبیین هر شکل دیگری از ستم باید بر وسوسه‌ی تشبیه آن به ستم خاص جمهوری اسلامی غلبه کرد. ما حق نداریم کشتن ژینا را، قتل‌های زنجیره ای را، قتل عام در کوردستان و بلوچستان را، اعدام محمد مهدی، محمد، مجیدرضا، محسن و کودک‌کشی کیان و نیکا را و تمام جنایت‌های دیگر این حکومت دیگرکش را فراموش کنیم. هیچ شری بالاتر از شر نظام تمامیت‌گرای جمهوری اسلامی نیست و هیچکس و به معنی واقعی کلمه هیچکس سزاوار زندگی در سایه‌ی جمهوری اسلامی نیست.




  1. Grillo, Trina. n.d. “Anti-Essentialism and Intersectionality: Tools to Dismantle the Master's House.” Berkeley Law. Accessed April 2, 2023. 



Report Page