PART 83
ROSE#پارت 83
از زبان واران🐺
داشتم گریه می کردم که صدای غرشی رو شنیدم فهمیدم برای کارلوسه رفتم سریع بیرون و سمت اتاقش رفتم که دیدم نیست رفتم پایین که دیدم در اتاق مایک بازه سریع رفتم سمتش که دیدم کارلوس داره مایک و خفه میکنه بزور از هم جداشون کردم و آخرشم معلوم شد که اون دیگه نمی خواست جاسوسی کنه و مایک با اینکه میدونست بهم چیزی نگفته بود اما من بازم طرف مایک و گرفتم فکر نمی کردم که بخواد بره اما اون از جلوی چشمای مبهوتم رد شده و رفت و به پشت سرش هم حتی نگاهی نکرد.
برگشتم سمت مایک که هنوز دستش روی گردنش بود و با شرمندگی بهم نگاه میکردم سری براش از روی تأسف براش تکون دادم و از اتاق بیرون رفتم شارن رو دیدم و بهش گفتم بره بهش رسیدگی کنه درسته کار درستی نکرده بود و ازش ناراحت بودم اما اون بازم رفیق چندین و چند سالم بود و الان من به خاره این رفیق چندین و چند سالم عشق و جفتم و ازدست داده بودم داشتم از درد قلبم می مردم و به سختی ظاهرم رو حفظ کرده بودم، رفتم سمت اتاقم که توماس اومد سمتم میدونستم تمام این نمایش مسخره رو دیده بود و پی برده به همه چیز و اون تنها کسی بود که میتونست دردم و از روی چهرم تشخیص بده