NSFW🔞
@Vminkook_Famiilyجئون جونگکوک در کنار بدن ماهیچهای، تتوهایی که یک بازوش رو پر میکرد و رنگ موی جدیدش که با نمایان کردن استخوان گونه و خط فک برجستهاش، صورتش رو سکسیتر از قبل نشون میداد، اصلا به نظر نمیرسید که یک باکرهی به تمام معنا باشه و تصوراتش از سکس، با دیدن لینکهای پورنی که جیمین براش میفرستاده کامل شده باشه. با این حال جیمین انکار نمیکرد که پسر توی یاد گرفتن خیلی سریعه. اینکه کجا رو لمس کنه تا نالههای جیمین آزاد بشه یا انگشتهاش رو چقدر خم کنه تا پروستاتش رو هدف بگیره رو تنها در عرض چند دقیقه یاد گرفته بود و به نظر میرسید به خوبی بتونه از پس جیمین بربیاد.
با وجود تمام اینها، هنوز هم جیمین از اینکه کارهای جدیدی بهش یاد بده یا روی بدنش امتحان کنه که هر دو رو به اوج برسونه، لذت میبرد و منکر این نمیشد که گاهی اوقات از دیدن صورت هیجانزده و سرخ پسر و از دست دادن کنترلش در کنار وقتهایی که روش تسلط داشت، خوشش میاومد.
انگار جونگکوک هم به همون اندازه از زمانهایی که جیمین بهش میگفت چیکار کنه، راضی بود چون نالههای جیمین رو بهتر از هر وقت دیگهای میتونست بشنوه و از دیدن لبهای باز، چشمهای بسته و بدن از دست رفتهاش، بدون لمس کام بشه. پس سعی میکرد به خوبی حرفهای جیمین رو گوش کنه و البته هر جا دلش خواست، با حرکتهای خودش غافلگیرش کنه تا بیشتر صورت غرق در لذتش رو ببینه.
- جونگکوک! همونجاست... آهه جونگکوک...
حتی نیازی نبود جیمین به خودش زحمت بده و بگه جونگکوک دقیقا جای درست نشونه گرفته. از تغییر صداش و منقبض شدن بدنش به خوبی میفهمید داره به پروستات پسر ضربه میزنه و موجهای جدیدی از لذت رو به بدنش میفرسته.
- ادامه بدم؟ دوباره همون کارو بکنم، جیمین؟
با اذیت زیر گوشش زمزمه کرد و چنگ پسر به موهای کوتاهش رو به جون خرید. جیمین با عجله سرش رو تکون داد و با قوس انداختن به کمری که جونگکوک عاشقش بود، سعی کرد دوباره اون لمس رو دریافت کنه. جونگکوک هم بیشتر از این اذیتش نکرد و اجازه داد انگشتهای بلندش به خوبی پروستاتش رو تخریب کنن و مدام داخل حفرهی خیسش جلو و عقب برن. ولی از طرفی نمیخواست جیمین رو فقط با همین به اوج برسونه.
- باید یکم صبوری کنی، جیمین. میتونی؟ میخوام به جاش یه چیز بهتر بهت بدم.
دوباره داخل گوشش گفت و بدون انتظار برای جوابی از جیمین، انگشتهاش رو بیرون کشید و به سوراخ بازش خیره شد. قرار نبود نبض زدن حفرهاش خیلی طول بکشه چون یک بار دیگه پر شد، منتها این بار با چیزی که جونگکوک قولش رو داده بود.
عضو پسر کمکم واردش میشد و بعد از کامل جا گرفتن، خارج شده و خالیاش میکرد تا برای پر شدن با بیصبری ناله کنه. همونطور که جونگکوک عمیق ضربه میزد و گاهی بدنش رو به جلو پرتاب میکرد، گردنش رو کشید و بوسهی شلختهای رو از سر گرفت.
ضربههای جونگکوک با شدت بیشتری از پیش ادامه پیدا کردن و جیمین با وجود عضوش که هر از گاهی بین شکمهاشون کشیده میشد، داشت به ارگاسم میرسید که با یک باره خالی شدن حفرهاش، نالهی بلندی از اعتراض کرد.
- نگران نباش، جیمین. همهاش رو خودت میگیری، اما نه به این زودی!
به کمک دستهای جونگکوک که اون جملات رو با سرگرمی گفته بود، برگشت و با فکری که به سختی کار میکرد، روی زانوهاش قرار گرفت تا جونگکوک هر چه زودتر دوباره واردش بشه و پرش کنه. ولی به نظر میرسید اون شب همه چیز دست جونگکوک بود و انگار خیال نداشت بذاره جیمین به همین راحتی کام بشه.
- Calico