از امکان تا امتناع دموکراسی
احسان شریفثانوی▪️انتخابات در نظامهای هیبریدی
🔹مقدمه
من در این ماهها درگیریِ جدی با مساله امکان یا عدمِامکان دموکراسیسازی و تثبیت آن در ایران داشتهام. سعی نمودهام علاوه بر چارچوبهای نظری و مطالعات پژوهشی_تطبیقی نگاهی جدی به بافتار فرهنگی، ابعاد تاریخی، ژئوپولتیک منطقهای و امکانهای عملیاتی آن در این جغرافیا و این زمانه داشتهباشم. در سلسله مقالاتی پیوسته حاصل این تامل و تلاش نظری_پژوهشی را در یک بسترِ مناسب با مخاطبان به اشتراک خواهم گذاشت. اما در شرایط فعلی به عنوان پیش شمارهی این سلسله یادداشت ها تمایل دارم نگاهی نظری_پژوهشی به مقوله انتخابات در نادموکراسیها یا نظامهای هیبرید داشتهباشم. در شرایطی که حتی فرانسیس فوکویاما سرنوشت محتوم ساختارهای سیاسی اقتداگرا را دموکراسی لیبرال نمیداند.
در سالهای پس از جنگ سرد، ما با طیفی از حکومتها طرفیم که کاملا در میانه دموکراسی و اقتدارگرایی به ثبات رسیدهاند و دیگر مطالعه این کشورها با نظریاتِ گذار به دموکراسی ممکن نیست. حاکمیتهایی که در کنار وجوه اقتداگرایانه دارای نهاد انتخابات و سایر نهادهای مدنی هم هستند. سه مسیر اصلی شکلگیری این نظامهای دوگانه(hybried) را پژوهشگران علوم سیاسی به این شکل دسته بندی مینمایند:
۱.زوال یک حکومت اقتدارگرا
۲.سقوط یک حکومت اقتدارگرا
۳.زوال یک دموکراسی
کشورهای دارای نظام هیبریدی عمدتا کشورهای درگیر در موج سوم دموکراتیزاسیون هستند. آنها بر خلاف کشورهای موج اول دموکراسیسازی که ساخت دولتی قوی و کشورهای موجِدوم دموکراسیسازی پس از جنگ جهانی دوم که دارای اقتصاد پایدار بودند، فاقد دولتی قوی و دارای اقتصادی ضعیف و ناپایدار بودهاند. پژوهشها نشان داده است که هیچ دموکراسی در جهان با تولید ناخالص داخلی سرانه ۶۰۵۵ دلار دچار فروپاشی و بازگشت از دموکراسی نشدهاست.
در ساختارهای هیبریدی انتخابات لزوما هیچ نسبتی با مساله گذار به دموکراسی ندارد و در بسیاری از اوقات با سازوکارهایی از قبیل :
-توزیع کرسی و منابع بین نیروهای وفادار
-کانالیزه کردن اعتراضها با حداقل هزینه
به تحکیم و تقویت اقتداگرایی کمک مینماید.
نادموکراسیها در حقیقت پدیدهای به نام ناانتخابات را در خود جای دادهاند.
در این مکتوب نکاتی را پیرامون ناانتخابات در نظامهای هیبرید را با شما بهاشتراک خواهمگذاشت.
🔹اصل زمینه
اصل زمینه مهمترین مسالهای است که به آن میتوان انتخابات و کارکردهای متفاوتش در نظامهای هیبرید را بررسی کرد. بدون فهم دقیقی از زمینه و بافتار نظم سیاسی و ساختاراجتماعی گزارههای در باب انتخابات کلی گوییهای نامشخص و نامعلوم است.
یوناتان مورس پژوهشگر برجسته نظامهای هیبرید به دو نکته اساسی در مورد انتخابات در این نظامها اشاره میکند:
_ زمینه و بافتار هر کشور مشخص مینماید، که انتخابات در آن چه کارکردی دارد.
- برگزاری منظم انتخابات و بهبود شرایط رقابت لزوما امکانی برای گذار به دموکراسی نیست. در بسیاری از کشورها مثل مکزیک و پاراگوئه انتخابات و اقتدارگرایی به همزیستی رسیدهاند.
مشخصا تفاوتهای جدی زمینهای و بافتاری مسیرهای متفاوتی هم در باب حرکت احتمالی به سوی دموکراسی رقم زده است.
مورس سه مسیر متفاوت برای دموکراسیسازی پساجنگ سرد برمیشمرد:
کشورهای پساکمونیستی، مسیر آفریقایی و کشورهای خاورمیانهای
🔹کارکرد
در شرایطی که مساله کارکرد انتخابات در این نظامها عمدتا بهدلایل حیثیتی و تقابلهای بیاساس واضح و روشن نیست. خوب است نگاهی به پژوهشهایی دقیق در بابِکارکرد انتخابات در این ساختارها بیندازیم.
جنیفر گاندی و آلن لات اوکار در مقالهای چهار کارکرد انتخابات در نظامهای هیبرید را به این شرح عنوان مینمایند:
_ تقسیم کرسیهای قدرت
_ اعطای قدرت محدود و دسترسی محدود و ایجاد تنش دائمی در جبهه مخالفان
_ گرفتن اطلاعات گسترده از فضای اجتماعی
_ کاهش اقدامات خشن و خیابانی
آنها در این پژوهش اشاره میکنند که در اکثر موارد انتخابات موجب تقویت نهادهای دموکراتیک نمیشود و بلکه به تثبیت نظام اقتدارگرا منجر میشود.
🔹تحریم یا مشارکت
تصمیم به حضور یا عدم حضور در انتخاباتهای نظامهای هیبریدی یک چالش جدی و همیشگی در اردوگاه اپوزسیون است. یان اسمیت با گردآوری مجموعهای از دادههای رژیمهای هیبریدی در سراسر جهان از سال ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۶ تاثیر تحریم انتخابات را در این نظامها سنجیدهاست. دو نکته اساسی پژوهش او این است:
۱. تحریم به تسریع تحول در رژیمهای هیبردی منجرمیشود،ولی لزوما به دموکراسی ختم نمیشود.
۲. تحریم انتخابات به هیچوجه منجر به تضعیف اصل انتخابات نمیشود.
ماهیت حکومت(هژمونیک بودن یا رقابتیبودن) و سطح رقابت در این زمینه مولفههای اصلی هستند.
دادههایی که اسمیت گردآوری کرده شامل ۶۳۹ دورهی انتخابات در رژیمهای هیبرید در بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۶ میلادی است، از این میان، ۱۶درصد شاهد تحریم منسجم و گسترده بودهاند، به این معنی که اکثر نیروها و جناحهای اپوزیسیون در تحریم مشارکت داشتهاند. در خلال همین سالها، ۲۰۹ مورد تحول رژیم (regime transition) اتفاق افتاده که ۳۴ مورد پس از حداقل یک تحریم منسجم و گسترده بوده است. این پژوهش نشان میدهد که تحریم تغییرات کوتاه مدت را شدیدا کاهش و در بلندمدت در صورتی که تحریم منسجم و گسترده باشد به تضعیف جدی نیروی حاکم منجر میشود.
شدلریکی از پژوهشگران برجستهی این حوزه تحریم یا سایر رفتارهای اعتراضی را حاصل سه فرایند متمایز از هم میداند:
۱. شاخصی از کاهش مشروعیت حکومت به دلیل دستکاریهای متعدد و مدام در فرایند سیاسی.
۲. محاسبات اپوزیسیون از میزان تواناییاش برای تأثیرگذاری در نتایج فرایند انتخاباتی
۳. محاسبات اپوزیسیون در مورد اینکه اعتراض تا چه حد موجب تضعیف توانایی حکومت در دستکاری در انتخابات میشود.
🔹تغییر یا تثبیت
تمامی دعواهای اپوزسیون در ساختارهای هیبریدی ناظر به امکانها و افقهایی است که انتخابات برای تحول و تغییر در خود جای داده است. آیا حضور منجر به تغییراتی میگردد.
آندریاس شدلر محقق ارشد علوم سیاسی در این باب به ما نکاتی دقیق گوشزد میکند.
او با ۱۹۴ انتخابات در حکومتهای اقتدارگرا در فاصلهی ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۲ نظریهی خود را محک زده و به بررسی نقش انتخابات بهعنوان ابزاری در دست حکومت و مخالفان پرداخته است. شدلر حکومتهای اقتداگرا را در دو دسته مشخص مینماید. حکومتهای مسلط (hegemonic regimes) و حکومتهای رقابتی (competitive regimes).
در حکومتهای مسلط قدرت در وضعیت متمرکزی است. جریان سیاسی مسلط معارضی جدی ندارد و انتخابات عملا به گردش جدی قدرت سیاسی منجر نمیشود. اما در حکومتهای رقابتی قدرت متزلزل است و امکان گردش قدرت در اندازه ای وجود دارد.
شدلر میگوید بهطور مشخص چهار پنجم موارد گسست نظامهای اقتدارگرای رقابتی که در موارد مطالعهاش وجود دارد، در پی مشارکت گسترده در انتخابات یا تحریم گسترده رخ دادهاند.و کارکرد انتخابات برنامه ریزی شده دقیقا همین عدم امکان مشارکت گسترده یا تحریم گسترده است.
در حالی که احتمال فروپاشی اقتدارگراییهای انتخاباتی اندک بوده است، همان اندک فروپاشیها اغلب پس از انتخاباتهایی رخ دادهاند که مخالفان عمده از انتخابات کنار کشیده و آنرا تحریم کردهبودند.
در ۶۰درصد مواردی که مخالفان به صورت متحد انتخابات را کاملا تحریم کردهاند، پس از تحریم نوعی گشایش در اقتدارگراییهای مسلط رخ داده است.
در پژوهشی دیگر ویلیام کِیس، استاد علوم سیاسی در دانشگاه هنگکنگ، ظرفیت حکمرانی و قدرت سرکوب را اصلیترین عوامل دوام یک حکومت اقتدارگرا میداند.
🔹جمع بندی
انتخابات چون دیگر محتواهای امر سیاسی، امری است دانشی و پژوهشی. میتوان نظریات و پژوهشهای مختلف را در باب ماهیت و کارکرد هر پدیدهای مثل انتخابات به کار گرفت. آنچه که در اینجا مهم است، توان تطبیقی و قیاسی تحلیلگر سیاسی است. میتوان دادهها و نظریات را کاملا به نفع مطلوب خود تفسیر نمود. در حالی که ارتباطی با امر واقع ندارند. تحلیل ما باید نسبتی دقیق و وثیق میان چارچوبهای نظری و واقعیتهای فعلی سرزمینی ما برقرار نماید. باید تمامی پارامترهای موثر در یک کنش سیاس را دید و سنجید. نباید شعاع دید را به کوتاه مدت زمانی محدود نمود. سطح هر تحلیل منسجمی باید حداقل افق دیدی تا میان مدت زمانی داشته باشد. در باب انتخابات و هیاهوهای بی پایان موافقین و مخالفین مشارکت هم میتوان همه این نکته ها را مد نظر داشت. نه مساله را حیثیتی دید، نه کاسبکارانه. نه همه امکانهای تغییر و تحول را به حضور/عدم حضرو فروکاست. باید از شرایط مشخص،تحلیلی مشخص ارائه نمود. تاریخ مشحون از عنصر آیندگی است و آینده لبالب از امکانها و ظرفیتهایی که معرفت به آنها نیازمند سرسپردگی صرف به حقیقت داشتن است.