Mehrim
- Mehdi
هرچی زودتر دلم میخواست سمتِ اتاقم قدم بردارم و با کریم صحبت کنم ، پاهامو تکون میدادم و به بچه هایی کهشادیشون تمومی نداشت نگاه میکردم ، چرا بس نمیکردن ؟!
سمتِ محبی خم شدم و گفتم " اگه برم تو اتاق زشت میشه ؟ "
" با کریم حرف بزنی ؟ "
سرمو تکون دادم که لب زد "میگم خسته بود رفت ، بدو ؛ حتماً منتظرته "
دستی روی دوشش کشیدمو کارت اتاقو از جیبم در اوردم ، سمتِ اتاق قدم برداشتم و نگاهی به ساعت روی گوشیمانداختم ، ساعت 2 بود و بعید میدونستم کریم تاحالا بیدار مونده باشه ، اما دلم براش تنگ شده بود و نیازش داشتم ،پیامکی بهش دادم " بیداری ؟ "
به دقیقه نکشید تا پیامشو روی گوشیم دیدم " مگه میشه برایِ دیدنِ فرفریم بیدار نباشم ؟ "
لبخندی زدم ، " چقدر دلم بغلتو میخواد کریم "
در و بستم و کلیدارو روی اپن قرار دادم ، رویِ تخت دراز کشیدم " منم همینطور ، اما خوشحال باش ، به جان جهانی صعودکردی بچه "
" اما جای تو خالی بود کریم ، کاش بودی ؛ کاش فمیلی کامل بود "
" هنوزم فمیلی کامله ، فقط ازتون دورم ، خب ؟ نیاز نیست غصه بخوری ، آماده شو ویدئو کال بگیریم "
" ویدئو کال بگیریم نمیتونم جلوی خودمو بگیرم "
" مهدی ، گفتیم هر یک ماه درمیون "
" لطفااااااا "
ایموجی خنده هایی فرستاد و گفت "درست میکنیم "
پیراهنم رو از تنم دراوردم و پایین تخت انداختم ، کنارِ اسم کریم کلیک کردمو منتظر موندم تا جواب بده ، چند ثانیه بعد صداش پیچید و به گوشی خیره شدم " به اقا مهدی ، چطوری ؟ "
دستی روی صورتش ، کشیدم و گفتم " خوبم ، تو بدونِ من چطوری ؟ "
" پرسیدن داره اخه عشق من ؟ "
لبخند تلخی زدمو گفتم " کاش اینجا بودی کریم ، خیلی دلم هواتو کرده "
" ما درموردش حرف زدیم مهدی ، تقدیره دیگه ، قسمته ، باید ببینیم حکمتش چیه "
خندیدم و گفتم " استپ کریم استپ "
و اونم متقابلاً خندید..
" چخبر از اون دوتا کفترِ عاشق ؟ "
دستی به گردنم کشیدم " رفتن بام "
" عه جام خالی "
" جات کنارِ من همیشه خالیه مرد "
" باشه حالا غم مارو گرفت مهدی ، بوس صعودی نمیدی ؟ "
خندیدم و گفتم " چی ؟ بوس صعودی ؟ "
دستی به موهاش کشید و گفت " بوس صعودی ، بوسی که برای صعود میدن "
لبامو جلوی دوربین گذاشتمو بوسه ایی روش گذاشتم " آخییییش ، چه بوسی بود "
" اگه اینجا بودی واقعی بود "
" اگه و اینارو ولش کن ، چی میگفتی پشتِ چت ؟ "
دستی به گردنم کشیدمو سرمو پایین انداختم " میخوادت کریم "
" کی دلش منو میخواد ؟ "
" بنظرت کی میخواد ؟ "
دستی دور چونش گذاشت و حالتِ فکر کردن گرفت " شاید رینگِ کوچولوت داره برام نبض میزنه ، هوم ؟ "
" کرییییم "
خندید و گفت " مگه همینو نمیخوای ؟ مگه تو چت نگفتی میخوای بهش دست بزنی ؟ "
" میخواستم تو بهش دست بزنی ، اما نشد دیگه "
" خب تو بجای من دست بزن "
" چی ؟! "
لبخندی زد و گفت " کارایی که میگم و انجام بده "
" کریم "
" هیس بچه ، لخت شو "
گوشیو رویِ میزِ کنارِ تخت گذاشتمو شلوار و باکسرمو همزمان در اوردم ، یکم خجالت میکشیدم تا رو به دوربین بایستم اما " مهدی ، منو نگاه کن "
" مهدی "
پامو اعتراض وارانه روی زمین کوبیدمو گفتم " خجالت میکشمممم "
صدای قهقهش بلند شد و توی خنده هاش زمزمه کرد " ببینمت مهدی "
دستمو وسط پاهام قرار دادمو به دوربین برگشتم " بردار دست کیریتو "
" کریم "
تیشرتشو از تنش در آورد و گفت " برمیداری یا تا مرز جنون هورنیت کنمو نزارم دست بزنی بهش ؟ "
میدونستم وقتی یچیزی میگه بهش عمل میکنه ، دستمو آروم از روش برداشتم و روی تخت نشستم ، " مهدی "
" جان ؟ "
پیامهایی ازش اومد که گفتم " ما که داریم حرف میزنیم کریم ، اینا چیه فرستادی ؟ "
" وقتی تو داشتی بازی میکردی اینارو برات گرفتم ، برو ببین "
آب دهنمو به سختی قورت دادم و روی پیاماش ضربه ایی زدم ، عکسایی که فرستاد و باز کردم ، لعنتی ، یکیش از اون یکیبدتر .. دستی به صورتم کشیدم و پاهام رو بیشتر از هم باز کردم و با دیدنِ عکس بعدیش ناخداگاه دستم سمتِ عضومرفت ، چشمامو بستمو سرمو به بالشت تکیه دادم ، اونو اینجا تصور میکردمو حالم بدتر میشد ..
صدای ریز ریز خندش بلند شده بود اما اونقدری حالم بد شده بود با عکساش که لحظه ایی نمیتونستم دور از این فضا برم" مهدی ، دوتاشو دیدی هنوز "
لبمو گاز گرفتمو گفتم " حالمبده کریم ، حرف نزن "
خندید و گفت " داری میزنی ؟ "
" دارم میزنم خفهشووو "
" آخ که چقدر خوب میشد این تصویر و زیر خودم میدیدم "
یکی از پاهامو بالا اوردمو از هم بیشتر فاصلشون دادم ، سرعت دستمو بیشتر کرده بودمو صدام بلند شده بود " با صداتمنم دارم هورنی میشم مهدی "
" وای دارم میمیرم..آییی "
چشمام بسته بود و نمیتونستم بفهمم در چه حالتی به سر میبره " مهدی ، ویبراتور همراهته ؟ این چه سوال مسخره ایی دارم میپرسم ، تو اردوی تیم ملی ویبراتور کجا بود "
دستمو از عضوم فاصله دادمو چشمامو آروم باز کردم " دا..دارم..دارمش "
لبخندِ خوشحالش و روی صورتش دیدم " بلند شو بیار "
با اجبار از روی تخت بلند شدمو سمتِ ساکم رفتم ، ویبراتور رو توی زیپاش مخفی کرده بودم رو دراوردم و جلوی دوربین گرفتم " بفرما "
" همون ویبراتوریه که به گوشیم وصله ؟ "
بیحال سرمو تکون دادمو روی تخت دراز کشیدم
" بزار دم کونت "
" چقد صریح "
روی شکمم خوابیدمو پاهام رو باز کردم ، ویبراتور رو طبق حرفش دمِ سوراخم قرار دادمو گوشیو به تخت تکیه دادم ،سرعتش رفته رفته بیشتر میشد و صدای ناله ام توی اتاق میپیچید ، قربون صدقه های کریم از توی گوشی پخش میشد و باناله های من ترکیب میشد " بیشترش .. بیشترش کن "
تنها کلماتی که از دهنم بیرون اومد " هندجاب برو "
سرعت ویبراتور بیشتر شد و دستم سمتِ عضوم رفت ، آروم شروع به بالا پایین کردنش ، کردم ..
بلاخره بعد از چند دقیقه کامم روی شکمم ریخت و نفسِ آسوده ایی کشیدم ، " کام شدی ؟ "
سرمو تکون دادم " اره.."
"بلند شو دوش بگیر"
" خوابم میاد ، خستم کریم "
" بلند شو فرفری ، بلند شو خوشگلم ، بعدش باهم حرف میزنیم خب ؟ "
از رو تخت بلند شدمو حولمو روی بدنم گرفتم " کریم .. "
" منم دوستت دارم پسرم ، برو دوش بگیر بخواب بعدش ، باشه نفسم ؟ "
" باشه جوجو "
خندید و گفت " جوجو ؟ "
" جوجوی منی ، من برم ؟ "
" چشم ، جوجوی توام ، شبت بخیر قشنگِ کریم "
بوسی براش فرستادمو تماس رو قطع کردم ، سمتِ حمام قدم گذاشتم و دوشی گرفتم ، حوله رو دور خودم پیچیدمولباسامو پوشیدم ، میدونستم اگه سرما بخورم کریم واقعی باسنم میزاره پس با بادِ سشوار موهامو خشک کردمو رویِ تختدراز کشیدم ، پتورو تا گردنم بالا کشیدمو سراغِ چت خودم و کریم رفتم ..
" پسرِ بابا ، امروز خیلی خوب بودی ، خیلی بهت افتخار میکنم ، کاش میتونستم کنارت بودمو این خوشحالیتو صد برابربیشتر میکردم ، قربونِ بودنت ، قربونِ داشتنت ، نفسِ منی ، نباشی نیستم فرفری خان ، موهاتو خشک کن بعد بخواب ،منم دارم میخوابم ؛ شبت بخیر قلبِ من ! "
لبخندی بهش زدم و از روی پروفایلش ، بوسیدمش و براش نوشتم " چقدر دلم تنگ شده برای بغل کردنت ، دوستت دارم ؛خوب بخوابی "