مفهوم عدالت در گرایش اصلاحطلب نوین عربی
سعید بنسعید العلوی _ سرویس اندیشهی اندیشه اصلاح
اشاره: سعید بنسعید العلوی به سال ۱۹۴۶م در شهر مکناس زاده شد و در ۱۹۷۸م از دانشکدهی ادبیات دانشگاه محمد الخامس رباط کارشناسی ارشد گرفت. همچنین در سال ۱۹۸۷م از همین دانشگاه توانست مدرک دکترای خویش در رشتهی فلسفه را دریافت کند. وی در دانشکدهی ادبیات از سال ۱۹۸۷م به تدریس اشتغال دارد. وی در مراحل گوناگونی در دانشگاه محمد الخامس به عنوان سرپرست، رئیس دانشکده و رئیس دانشگاه برگزیده شده است. سعید بنسعید در سی سال گذشته در مرکز پژوهشهای اندلس و گفتوگوی تمدنها در سمت دبیرکل و معاون به خدمت اشتغال داشته است. دکتر علوی تحقیقات و کتابهای متعددی نگاشته است، ازجمله: قول فی الحوار والتجدید، المسلمون والمستقبل، خطاب الشرعیة السیاسیة فی الإسلام السنی، أدلجة الإسلام بین أهله وخصومه، عوائق التحول الدیمقراطی فی الوطن العربی، الخطاب الأشعری دراسة فی العقل العربی، الأیدیولوجیا والحداثة قراءات فی الفکر العربی المعاصر، التفکیر السیاسی عند الماوردی و....
او در مجموع دغدغهها و اندیشههایش را در دو داستان به نامهای «مسک اللیل» و «الخدیعة» خلاصه کرده است. همچنین در نشریات محلّی و جهانی مقالات گوناگونی نوشته است. کتابی به عنوان «فی الدفاع عن التجدید فی الفکر العربی المعاصر» از سوی دانشگاه محمد الخامس انتشار یافته که در آن مجموعهای از کارهای اهدایی دوستان و شاگردان به دکتر سعید بنسعید از داخل و خارج کشور مراکش ثبت شده است.
منظور از «گرایش اصلاحطلب نوین عربی» مجموعه تولیدات نظری و فکری عربی ـ اسلامی است که در بازهی زمانی آغاز سدهی نوزدهم تا دههی شصت قرن بیستم و حتّی تا سالهای اخیر و روزگار ما تولید و ارائه شده است. اگر به پژوهشهایی نگاهی بیندازیم که دربارهی اندیشهی عربی ـ اسلامی در بازهی مذکور نوشته شدهاند، متوجّه میشویم در عین حال که کوشیدهاند این اندیشه را به گرایشهای گوناگون و مکاتب متنوّع تقسیم کنند ـ گرچه خودشان نیز دارای اختلاف نظرهایی متنوع و بسا متباین هستند ـ امّا قطعاً همگی اتّفاق نظر دارند که فرآوردههای اندیشهی عربی ـ اسلامی در آن دوران در مجموع از دو نکته و ملاحظهی اساسی خالی نیست: ملاحظهی نخست به تعبیرات ایشان پیرامون تقابل جدّی بین پیشرفت غرب و عقبماندگی جهان اسلام برمیگردد. همهی متفکّران عرب ما به نسبتهای مختلف و متنوع و بسا متضادی از این پدیده نام بردهاند. به نظر اندیشمندان اسلامی، دلیل پیشرفت غرب، اکتشافات علمی فراوان و بهره بردن از آن در زندگی عملی، توسعهی همهجانبه در زمینههای مدیریتی و اقتصادی و نیز تحقّق پیشرفت و رشد در عرصهی امور عمومی و اجرای عدالت است. نشانهی روشن واپسگرایی مسلمانان هم، وجود انحطاط در عرصههای آموزش و برنامهریزی، چیرگی جهل، بروز استبداد و نیز انصراف علما از اجتهاد و بسندگی به تقلید و تکرار و بازتولید فرآوردههای فقهی و فکری عصر انحطاط است. نکتهی دوّم جمع شدن همه یا بخش بزرگی از رهبران اصلاح پیرامون سیاست است، به گونهای که پنداشتهاند تنها عامل مؤثّر در ایجاد عوامل پیشرفت و توسعه در میان غربیان و پیدایش عقبماندگی در بین مسلمانان، همان مسائل سیاسی است.
من به عنوان یک تاریخدان اندیشه، طی سه دهه تأمّل در فرآوردههای اندیشگی عصر مذکور و همنشینی طولانی با فرآوردههای عربی ـ اسلامی به این نتیجه رسیدم که مبنای کار در نگرش اصلاحی، درک و بیان دو عقبماندگی یا «عقبماندگی دوگانه» است. از یکسو، نسبت به رشد و توسعهی جوامع غربی و انسان اروپایی توانا، چیره و استعمارگر، و مقایسهی آن با عقبافتادگی کشورهای اسلامی و ناتوانی آنها و گردن نهادن در برابر استعمار، ما دچار عقبماندگی شدید هستیم. از دیگر سو، عقبماندگی نسبت به توسعه و رشدی که مسلمانان در دوران طلایی ـ به تعبیر متفکران اصلاح ـ داشتهاند، زیرا میان مسلمانان در روزگاران نخست با مسلمانان در عصر انحطاط، فاصلهی زیادی است. اندیشمندان اصلاح هنگامی که عوامل عقبماندگی در عصر حاضر را در مقایسه با عصر طلایی برمیشمارند، بر این اتفاق نظر دارند که در مجموع به چند عامل برمیگردد: در روزگاران نخستین در علوم دینی اجتهاد و تولید اندیشه مطرح بود، اما در عصر انحطاط، تقلید جایگزین آن شد. در عصر انحطاط و گسترش استبداد، ستم رایج گردید، در مقابلِ عدالتی که در عصر طلایی رایج بود. در دوران اوّلیّه، علم و دانش فراگیر بود، ولی در قرون میانه، دانش از فضای عمومی جامعه رخت بربست، علم علما اندک گردید و افق فکری تاریک شد، در حالی که در گذشته علم دارای مقام و منزلت بود و شهرهایی مثل بغداد، فاس، قاهره، قرطبه و دیگر مراکز بزرگ و مهم جهان اسلام در ترویج دانش سرآمد بودند. در مجموع باید بگوییم نگرش اصلاحی دریافت که از لحاظ دینی و فرهنگی یا تمدنی از ذات اسلام عقب ماندهایم. یا میتوانیم بگوییم که به این درک رسیدهایم که نسبت به اسلام عقب ماندهایم و همان تعبیر جالب شیخ محمد عبده را تکرار کنیم که بین اسلام و مسلمانان تفاوت قائل شد و گفت: مسلمانان امروزه، دورترین مردم نسبت به اسلام هستند.
ادامەی مطلب را در اینجا بخوانید
مطالب مرتبط:
اصلاحگری و اصالت فرهنگ از نگاه مرحوم علاّمه احمد مفتیزاده
منبع: مجلهی اندیشه اصلاح