ایران‌دل | IranDel

ایران‌دل | IranDel

IranDel_Channel

‌‌



🔴 سیاست و رسانه‌های جدید، دموکراسی و ناهنجاری در فوتبال ایران


✍️ نیما عظیمی


حاشیه در فوتبالِ ایران به جایی رسیده که هر توپی که از خط دوازه‌ای عبور می‌کند، گویا گلوله‌ای است که بر قلبِ فرهنگِ این سرزمین فرو می‌رود! اما این‌که فرهنگِ ایران‌زمین پس از اصابت گلوله‌های پیاپی به قلبش هنوز نمرده است، یک دلیل بیشتر ندارد و آن «بنیهٔ استوارِ این فرهنگ و تمدّن» می‌باشد که ریشه‌های فرهنگی آن در خاک است و نه در آب. بنابر فلسفهٔ سیاسی و تاریخیِ ایران، چه در گذشته و چه امروز نمی‌توان مرز پررنگ و مشخصی بین فرهنگ و سیاست یافت. بنابراین به ویژه در ایرانِ امروز، چنین مرزی را با هیچ ذرّه‌بینی نمی‌توان یافت. بنابراین مرزی بین کنش یا واکنشِ فرهنگی و سیاسی در ایران وجود نداشته و امروز نیز_به طور ویژه_وجود ندارد!

اما رسانه‌های جدید از نظر کمّی و کیفی از انواع قدیمی خود متفاوت هستند. رسانه‌های دیجیتالی رسانه‌هایی سریع هستند و مفاهیمِ «دموکراسی الکترونیک» یا «دولت آنلاین»، حاکی از ارتباط مستقیم افراد جامعه و تبادل اطلاعات گسترده‌ای بین افرادِ ملت می‌باشد.

امتیاز بزرگِ کاربران رسانه‌های دیجیتال را باید، بدونِ واسطه بودنِ آن در تعاملات و دریافتِ پاسخ‌ها عنوان نماییم. به بیانی دیگر، شاید سیستم‌های بسته‌ در همین دو دههٔ گذشته می‌توانستند از خلاء دموکراسیِ الکترونیک یا دولت آنلاین بهره‌وری کرده و از بسیاری از ناهنجاری‌های اجتماعی که خود عاملش بودند، تا حدودی «قِسِر در بروند»! اما امروز ارتباطِ رسانه‌های جدید و سیاست با هم، زمینه و زمینی هموار و مناسب برای نمایش واکنش‌های سیاسی و انتقادی مردم را گسترانیده است. می‌توان بساط گسترده‌ای در تحسین یا تقبیح ارتباط رسانه‌های جدید و سیاست گشود، اما آنچه در این جستار محوریت دارد، گریزی بسیار کوتاه به برخی از ریشه‌های ناهنجاری‌های سیاسی-اجتماعی در روزگار کنونی ایران است. این ناهنجاری‌ها اوضاعِ فوتبال و حتی ورزش را به جایی رسانده که شهروندِ ایرانی خشم و هیجانات درونیِ خود را بر دوش می‌کشد تا در سکوهای مستطیل سبز تخلیه کند. از دیدگاه نگارنده این سطور، این پدیدهٔ زشتِ اجتماعی را باید در دو بخش جداگانه بررسی نمود:

۱.شعارها و کنش‌ها و رفتارهایی که علیه منافع ملّی و تمامیت ارضی و یکپارچگی ملت ایران انجام می‌گیرد. نیازی به گفتن نیست که پس از سال‌ها روشنگری از سوی نیروهای ملّی در این باب، تکلیف ملّت بزرگ ایران با آن اوباش و گماشتگان و پیاده نظامِ هیجان زده و کم شعور آنان روشن است. زین پس نیز هر کنش و گردن‌کشی‌ای از سوی آن طیفِ ایران‌ستیز، با پاسخِ دندان شکنِ ملت بزرگ ایران مواجه خواهد شد.

۲.اما سَوا از موضوع بالا، چرا در همه‌ٔ ورزشگاه‌های ایران، شهروندِ ایرانی با شهروندِ ایرانی_که هم وطن و هم خون و هم نوع اوست_خشونت و فحّاشی می‌کند؟! چرا خشم درونی و تخلیه نشدهٔ خود را بر سرِ هم وطنِ خود خالی می‌کند؟!

پاسخ به این پرسش، بدون شک نیازمندِ بررسیِ عمیقِ جامعه شناسان و روانشناسان در حوزه ورزش است؛ و اما از دریچهٔ علمِ سیاست اگر بنگریم، یکی از پاسخ‌های بسیار جدی و مهم در این زمینه، بررسی جایگاه «دموکراسی» در جامعهٔ ایرانِ امروز و میزانِ سهمِ شهروندان ایران از آن است.

دست کم بیش از ۲۵۰۰ سال است که از حکومت دموکراسی سخن به میان آمده و می‌آید. در این یادداشت، نیازی به پرداختن به انواع دموکراسی و سیرِ گسترش و رشدِ این مفهوم نیست؛ اما بررسی اجمالیِ جایگاهِ این مفهومِ سیاسیِ بسیار کلیدی در جامعهٔ امروزِ ایران، ضروری است. در دنیایِ امروز، ناظرانِ بزرگ سیاسی به شکل متّحدی معتقدند: «افرادِ بسیار زیادی که دموکراسی را تجربه نکرده‌اند، حاضرند برای رسیدن به آن، زندگی خود را به خطر بیندازند». روزگارِ کنونی جامعه ایران گواه این موضوع است که ملّت ایران در سیستمی نفس می‌کشند که از ایده‌آل‌های اولیهٔ دموکراسی، فرسنگ‌ها فاصله دارد! جاری بودنِ دموکراسی در جامعه، نیازمندِ فرهنگی عمومی نیز می‌باشد؛ که باز وظیفهٔ اصلیِ چنین آموزشی بر دوش نهادهای دولتی می‌باشد.

همچنان می‌خواهم بر موقعیت کلیدیِ رسانه‌ها در قالب «دموکراسی الکترونیک» یا «دولت آنلاین» اشاره کنم، که کار نشر و ترویج دموکراسی در سیستم‌های گوناگون را_کم و بیش_عهده دار است. «پیتر دالگرن» استاد برجسته گروه ارتباطات و رسانه دانشگاه لوند سوئد معتقد است: «در بخش‌های جامعهٔ مدرنِ اخیر، بحث‌های زیادی دربارهٔ وضعیت فعلیِ دموکراسی و پتانسیل "نوسازی" آن جریان دارد. دانش پژوهان، روزنامه نگاران، سیاست‌مداران و شهروندان همواره از خود می‌پرسند که چگونه و چطور می‌توان ویژگی‌های دموکراتیک جامعه را افزایش داد»؟!

آنچه در جملاتِ قابل تأملِ «پیتر دالگرن»، قابل‌ تامل‌تر است، اشاره او به «نوسازی» در دموکراسی است؛ اکنون در قیاسی منطقی و دور از هیجان، می‌توان به روشنی و به سادگی به این نتیجه رسید که «حقوقِ عمومیِ شهروندانِ ایران» حتی در مفهومِ ساده و کلاسیکِ دموکراسی(پیش از نوسازی و...) مراعات نمی‌شود!

رفتارِ خشونت‌بار و فحاشی‌هایی که روی سکوها حاکم است، سوا از زشتی‌ها و محکوم بودن آن، بی‌تردید یکی از نتایجِ وحشتناکِ محرومیت از دموکراسی است. شهروندِ ایرانی، همیشه هوشیار و مُدرن فکر می‌کند و امروز به کمک همان «دموکراسیِ الکترونیک»، جایگاه خود در میدان دموکراسی را با یک شهروند غربی مقایسه می‌کند.

امروز حیات سیاسی-اجتماعیِ ملتِ حقیقی و تاریخی ایران، در زیست طبیعی خود به شدت دچار اختلال شده است؛ چراکه دموکراسی را در چهارچوبِ سیستماتیک و ارگانیک آن، از او گرفته‌اند، اما چنین ملتی همیشه نمی‌تواند نجابت به خرج دهد!

به عنوان نگارندهٔ این یادداشت، با تکرارِ این موضوع که فحاشی در هر ورزشگاهی از سوی تماشاگران هرتیمی با هر لهجه‌ای، بسیار زشت و زننده و مخرب است، باری دیگر تاکید دارم که ریشهٔ بخشی از این ناهنجاری‌ها را باید در نبودِ دموکراسیِ ارگانیک و سیستماتیک در جامعه یافت. همان‌گونه که پیتر دالگرن معتقد است: « افراد زیادی که در غرب دموکراسی را دارند، ظاهراً وقتی راجع به این موضوع صحبت می‌شود اصلاً به آن توجهی نشان نمی‌دهند»!

باید به یک موضوعِ «عمومی و عرفی» هم توجه کنیم، که شهروندِ ایرانی با هزاران هزار مشکل و مکافات در زندگیِ روزمرهٔ خود دست و پنجه نرم می‌کند؛ و انواع مشکلاتِ معیشتی و فرهنگی و سلامت و... بر روح و جسم او چنبره زده‌اند! و در عین حال، همین شهروند، بستر و نهادی استاندارد برای طرحِ گلایه‌های خود نمی‌یابد که آنجا به مشکلات او رسیدگی کند. او تنها دلخوش به این است که آخرِ هفته به تماشای دیدار تیمِ محبوب خود خواهد رفت. حال به همهٔ مشکلاتِ مذکور، هزینهٔ بالای همان نوبتِ او برای ورزشگاه رفتن و ورزشگاه‌های بی امکانات و سایر مشکلات را نیز اضافه کنیم!

بنابراین ضمن محکوم نمودنِ چند بارهٔ همهٔ ناهنجاری‌های رخ داده روی سکوهای همه ورزشگاه‌های کشور، باید به این نتیجه ساده نیز برسیم که، چنانچه دموکراسی در جامعه‌ای با دولت ملّی حکومت می‌کرد، هم آن شعارها و کنشگری‌ها و رفتارهای ضد ملّی و ضد تمامیتِ ارضی ایران که به وسیلهٔ اوباشِ پان‌تُرک و پان‌کُرد و تجزیه طلب، گاهی با ژنده پاره‌های جمهوری باکو و ترکیه و اقلیم خیالی کردستان همراه است، هرگز حتی فرصت تنفس نمی‌یافتند.

علاوه بر موردِ بالا که موردِ سوء استفاده‌ی ایرانستیزان است، همچنین شهروندی/ تماشاگری ایرانی را تصور کنید که آن مشکلات مذکور(مربوط به شهروندان ایران) را به ورزشگاهی رسانده که حتی از ابتدایی‌ترین امکاناتِ ساختاری از جمله سرویس بهداشتی محروم است؛ کافی‌ست یک سوتِ اشتباه از سوی داور زده شود تا فشارِ مثانه و فشارِ روحی او در هم آمیخته و موجبِ واکنشی علیه هم‌وطن خود شود که در شرایط عادی اگر باهم روبرو شوند، حتی فکر کردن به آن را شرم آور می‌داند. چراکه هموطن‌اند و همخون و همدرد. نه دشمن!

کوتاه سخن اینکه، بحث دربارهٔ چیستی و چرایی اوضاعِ بحرانیِ فرهنگی در ورزشگاه‌های ایران، نیازمندِ بررسی بسیار گسترده در حوزه‌های گوناگون است که در این یادداشت به گوشه‌ای از بخش‌های بسیار کوچکی از آن پرداخته شد.


پاینده ایران و ایرانی



@IranDel_Channel


💢

Report Page