IranDel

IranDel

IranDel

🔴 دربارهٔ حماسهٔ "سینویهٔ افندی عردوقان"


✍️ مصطفی نصیری


"افندی عردوقان"، رییس‌جمهور ترکیه، اخیراً با تکیه بر پورسینا به غربی‌ها فخرفروشی کرده و گفته "ما وارثان ابن‌سینا هستیم".

یک احتمال می‌تواند این باشد که مراد او از ضمیر "ما"، مسلمانان در برابر غربیان است. در این‌صورت خُرده‌ای نمی‌توان بر او گرفت، جز این‌که او صلاحیتِ نمایندگی مسلمانان را ندارد. اما اگر او ضمیر "ما" را برای اشاره به تُرکانِ کشورش، یا "تمدّنِ ترکی" قائم بر "اتحادیهٔ کشورهای تُرک" بکار برده باشد که در صددِ آبستنیدن و زایاندن آن است، در این‌صورت او ذره‌ای از میراثی که قصد خواریدنِ آن را دارد، آگاهی ندارد. فارغ از آثار علمی و اشعار فارسی پورسینا، او بدون کوچک‌ترین تردیدی در یک خانوادهٔ فارسی‌زبان در شهر بخارا به دنیا آمد و در دورهٔ کودکی به مکتب‌خانه‌هایی رفت که زبان تدریس در آن‌ها فارسی بود. به صورت کلی می‌گویم که سختی یادگیری زبان عربی برای مردم عادی در خراسان بزرگ و مشکل به‌جا آوردن مناسک دینی با زبان عربی، باعث شد که فقهای حنفی خراسان، جواز آموزش منابع دین و به‌جا آوردن مناسک و عبادات به زبان فارسی را بدهند.

حسام‌الدین سغناقی (در قرن هفتم‌ ه.ق) در کتاب النهایه فی شرح‌الهدایه، (در بخش کتاب الصلاة، باب صفة الصلاة، ص ۲۹۲) در خلال نقل آرای موافق و مخالف فقهاء دربارهٔ امکان قرائت اذان و اذکارِ نماز به زبان فارسی، اشاره می‌کند که این بحث ادامه داشت تا شخصی از امام ابوبکر محمد بن فضل فتوا خواست که: "اَنَّ الصِّبيانَ في زماننا، شَقّ عليهمُ التعلّمُ بِلُغةِ العربيةِ، هَلْ يَجوزُ لَنا اَنْ نُعلّمهمْ بالفارسيّةِ - در زمان ما آموزش با زبان عربی برای کودکان سخت است. آیا آموزش آن‌ها با زبان فارسی برای ما جایز است؟

درخواست این فتوا و در نهایت صدور جواز به‌جا آوردن نماز در شرایطی به زبان فارسی و نیز جواز ترجمه و تفسیر قرآن به این زبان، همزمان با دوران کودکی و سنِّ آموزش پورسینا در بخارا است. درواقع پورسینا در سال ۳۷۰ چشم به ایران گشود و ابوبکر محمد بن فضل کُماری بلخی در سال ۳۸۱ چشم از ایران فروبست. حتی اگر موضوع این فتوا را در آخرین سال زندگی محمد بن فضل بدانیم، بنابراین پورسینا هنگام درگذشت او حدوداً ۱۰ ساله و در مکتب‌خانه‌ها مشغول آموزش مقدمات قرآن و ادب با زبان فارسی بوده است.

من به عنوان یک آذری، شرم دارم میراثِ پورسینا برای تُرکانی همانند عردوقان و پانترک‌های وطنی را از کتاب الهیات شفا (ج‌۱ ص ۴۵۳) ترجمه و تقدیم همه آن‌ها بکنم. هرچند نظری که پورسینا دربارهٔ تُرکان ابراز داشته، ناظر به "تُرکان بیرون از فلاتِ تمدنی ایران" (*) است، با این‌حال تردیدی نیست که ایشان اگر امروز زنده بودند، برمبنای موازینِ حقوق بشری، حتماً برای ابراز چنان نظری که "تُرکان" را از شمول مفهوم و مصداق انسان بیرون گذاشته، تحت تعقیب کیفری قرار می‌گرفتند. فاصله‌گذاری پورسینا با تُرکان، آن‌جا اوج می‌گیرد که این فاصله‌گذاری را حتی به حیوانات "بلادنا - یعنی مملکت ما ایرانشهر" و "بلاد الترک و بلاد الغُز یعنی مملکتِ ترکان اغوز" تعمیم می‌دهد. بنابراین اگر عردوقان هم همانند آتاترک، به‌دنبال "دست‌وپا" کردن میراثی از ایرانشهر است، باید بداند که چیزی جز خواری به چنگ نخواهد آورد. در این‌که تُرکان از قرن پنجم هجری تا پایان قاجار، بیشترین حاکمیت را در این فلات داشته‌اند، تردیدی نیست و کسی نیز در مقام انکار حاکمیت طولانی آنان نیست. ولی مسأله این است که تُرکان - بما هو تُرک - در درازنای این حاکمیت طولانی، هرگز نتوانستند تمدنی با مختصات تُرکی پایه‌گذاری کنند، بلکه همواره تحت تأثیر تمدنِ ایرانشهر بودند. دلیل این امر، این است که آن‌ها هرگز دولت‌سازی نکردند، بلکه حاکمیت آن‌ها همواره از طریق "تغلّب" یعنی برانداختن یک حاکمیت و نشستن جای آن‌ها بوده است. تُرکان حتی در دوره "خلافت" موسوم به "عثمانی"، و به‌خلاف اقتدار نظامی و گسترهٔ جغرافیایی، هرگز نتوانستند تمدن‌سازی با مختصات تُرکی بکنند، زیرا حاکمیت آن‌ها، به‌لحاظ اعتقادی و فرهنگی و سیاسی، به‌ترتیب؛ اسلامی، فارسی و ایرانی بود. این نکتهٔ تاریخی را هم حیفم می‌آید این‌جا نیاورم که "کبیر بن اویس لطیفی" در قرن دهم هجری، به‌عنوان اولین مترجم "وفیات‌الاعیان" اثر "ابن‌خلّکان" به زبانِ فارسی، در مقدمهٔ ترجمهٔ خود نوشته است که سلطان سلیم عثمانی، برای استفادهٔ عموم رعیت عثمانی از کتاب یادشده، دستور ترجمهٔ آن را به زبان پارسی به‌من داد. هم‌چنین آن‌ها از زمان فروپاشی خلافت عثمانی و تشکیل کشور ترکیه تا الان هم نتوانستند تمدن‌سازی و فرهنگ‌سازی بکنند. اما تنها کاری که با مهارت تمام آن را انجام داده و می‌دهند، میراث‌دزدی از خزانهٔ پایان‌ناپذیر ایرانشهر بوده است. پورسینا پزشکی حاذق در تداوم سنت پزشکی در ایران، از برزویهٔ طبیب تا دانشگاه - بیمارستان جندی‌شاپور و صدها پزشک با دم مسیحایی تعریف می‌شود، نه لقمان حکیم که انتساب او نیز به تُرکان، جعل و تحریفی خنده‌دار است.

اما نکتهٔ آخر را باید با تاسف فراوان بگویم: پاسخ ایلغارهای فرهنگی رییس‌جمهور ترکیه را می‌بایست رییس‌جمهور ایران می‌داد، اما با کمال تأسف ایشان اگر بیشتر از "عردوقان" بیگانه با میراث و فرهنگ ایرانشهر نباشد، کم‌تر از او نیست. برای این‌که کمی هم انصاف را رعایت کرده باشیم، باید بگوییم؛ "عردوقان" هرازگاهی ابیات فارسی بر زبان می‌راند. از جمله این مصرع سعدی - نشستند و گفتند و برخاستند - را زیاد بر دهن می‌آورد. جا دارد از زبان سعدی ایران دربارهٔ حماسهٔ سینویه‌اش بخوانیم: نشستی و گفتی و برخاستی. درواقع این سنتِ عثمانی است که خلفای این سلسله، برای این‌که فرهیختگی خود را به رخ بکشند، هم شعر فارسی می‌خواندند و هم می‌سرودند.



🔴 پی‌نوشت از درگاه تلگرامی "ایران‌دل":

(*): منظور قبایل تُرک‌تباری که آن‌سوی رودِ سیحون (سیردریا) می‌زیستند و کم‌کم از رودهای سیحون و جیحون (آمودریا) رد شدند و به همسایگی ایران رسیدند. سپس در طی یک روندِ تاریخی چند صد ساله، وارد فلات ایران شده و حتی از ایران عبور کرده و به سمت آناتولی نیز رفتند.



https://t.me/IranDel_Channel


💢

Report Page