ایران‌دل | IranDel

ایران‌دل | IranDel

IranDel

‌‌‌

🔴 بیت‌به‌بیتِ تبریز، شاهنامه شد


به فراخور ۲۵ اردیبهشت، روز بزرگداشتِ زبان ملّی پارسی و حکیم ابوالقاسم فردوسی، بیت‌به‌بیتِ تبریز، شاهنامه شد


تبریز، بنیاد پژوهشی شهریار - ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ خورشیدی


✍️ نیما عظیمی


به گزارش گروه رسانه‌ای شرق؛ استقبال پرشور و باشکوه از آیین روز پاسداشت زبان ملّی پارسی و حکیم ابوالقاسم فردوسی در تبریز، پیام ویژه‌ای را دربر داشت.

پیوند ناگسستنی آذربایجان با زبان ملی پارسی و حکیم ابوالقاسم فردوسی را باید یک ویژگی‌ جدانشدنی از شناسنامۀ تمام‌ایرانیِ مردم آذربایجان و تبریزیان بدانیم. دلدادگی آذربایجان و تبریزیان به شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی در برگ‌برگِ تاریخ ملی ایران‌زمین، کتبی و شفاهی ثبت شده است. روشن است که دلدادگی به شاهنامه و زبان ملی پارسی، باهم پیوندی ناگسستنی دارند.

بی‌شک شاهنامه و زبان پارسی میراث ملّی همۀ ایرانیان است. آذربایجان نیز یکی از پرچمدارانِ نگاهبانی از این میراث ملّی بوده، هست و خواهد بود.

مردم نجیب آذربایجان اثبات نموده‌اند که در میدانِ دفاع از ایران و محافظت از پایه‌های هویت ملّی خود، کیخسرو می‌شوند و بر افراسیاب و افراسیاب‌ها می‌شورند!


حضور باشکوه فرهنگ‌دوستان تبریزی در نشست پاسداشت زبان ملی فارسی و بزرگداشتِ حکیم فردوسی


بنیاد پژوهشی شهریار تبریز با همکاری ادارۀ کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، آیین ویژۀ روزِ پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم فردوسی را برگزار نمود.

این نشست از ساعت ۱۷ روز یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ خورشیدی، با سخنرانی سخنرانان، سجاد آیدنلو، نعمت ییلدیریم، چنگیز مولایی و جمشید علیزاده در محلِّ بنیاد پژوهشی شهریار تبریز برگزار شد.

دبیر نشست حسین مهرنگ با خوانش مصرع «به نام خداوند جان و خرد» برنامه را آغاز نموده و پس‌از خوش‌آمدگویی به حاضران در این نشست، به معرفی تک‌تک سخنرانان پرداخت و در مورد سخنران (مهمان ترکیه‌ای) گفت: « پروفسور نعمت ییلدیریم، مهمان ما از کشور همسایه، ترکیه هستند. ایشان استاد تمام دانشگاه ارض‌روم در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی می‌باشند و نزدیک به صد مقاله در زمینۀ ادبیات فارسی دارند که به زبان تُرکی [استانبولی] نوشته‌اند. تعداد زیادی کتاب در همین زمینه نوشته‌اند که یکی از آنها کتاب دستور زبان فارسی هست. یک ترکیه‌ای کتاب دستور زبان فارسی نوشته و بزرگ‌ترین کار نعمت ییلدیریم ترجمۀ ترکی [استانبولی] شاهنامه فردوسی در ۵۲ هزار بیت است. شاهنامه برای خود دستور زبان خاصی دارد؛ تشخیص این‌ها و ترجمۀ آن به زبان ترکی [استانبولی] به یک شناخت دقیق نیاز دارد».

سپس نعمت ییلدیریم به‌عنوان اولین سخنران، سخن خود را آغازید: «من دیوان پروین اعتصامی این بانوی شعر فارسی را ترجمه کرده‌ام و در کشور ما ترکیه، خیلی از آن استقبال شد. مثل دیوان غزلیات شیخ اَجلّ سعدی شیرازی و دیوان رودکی؛ اما در ترکیه از ترجمۀ شاهنامه فردوسی به زبان ترکی [استانبولی] بیشتر از هر اثر دیگری استقبال شده است. شاهنامه از آغاز تا پایان پر از خِرَد است؛ فردوسی بر این باور است که آدمی با خِرد، نیک و بد را از یکدیگر باز می‌شناسد و از این راه به نیک‌بختی این جهان و رستگاری آن جهان می‌رسد. فردوسی در شاهنامه در برابر پُرخِرد و کم‌خِرد از بی‌خِرد و کم‌خرد هم نام می‌برد».

شاهنامه‌پژوه ترکیه‌ای در تشریح سخنان خود، ابیاتی از آغاز کتاب شاهنامه را خواند: «به نام خداوند جان و خرد/کزین برتر اندیشه بر نگذرد /خداوندِ...؛ سپس ترجمۀ ترکی استانبولی همین ابیات را برای حاضران خواند: «تانرینین آدییله، او یاراتتی آکلی و جانی...».

وی در ادامه، از انگیزه‌های فردوسی برای سرایش شاهنامه گفت: «فردوسی شاهنامه را نوشت و می‌خواست تا ملّت ایران را با زبان خود ایرانیان دوباره جان بدهد. آن افسانه‌های اساطیری و تاریخ و ارزش‌های اخلاقی ایران را جمع کرد و به زبان پارسیِ سره، شاهنامه را نوشت؛ بنده هم به احترام استاد فرزانۀ توس سعی کردم که ترجمۀ شاهنامه به ترکیِ سره باشد. می‌توان شاهنامه را خردنامه نیز نامید که فردوسی به آن توجه ویژه‌ای داشته است؛ زیرا از نظر فردوسی، خِرد، چشمِ جانِ آدمی‌ است».

وی در پایان، ابیات مربوط به «ستایش خرد در شاهنامه» را به زبان پارسی و ترجمۀ آن ابیات را به زبان تُرکی استانبولی نیز برای حاضران خواند.


نعمت‌الله پایان، مدیرکل ادارۀ فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان‌شرقی: «خطۀ آذربایجان اگرچه به زبان غنی تُرکی [آذربایجانی] سخن می‌گوید اما همواره خود را پاسدار زبان، ادب و فرهنگِ فارسی دانسته، و با بزرگان فرهنگِ ایران چون فردوسی و سعدی و حافظ، پیوندی استوار داشته است. زبانِ فارسی سازندۀ هویت ملّی ما ایرانیان در طول قرن‌هاست. زبان فارسی نقش وحدت‌بخشِ مردم این سرزمین را داشته و زبان‌های دیگر این مرز و بوم چون تُرکی، کُردی و گیلکی نیز ستون پرشکوه تنوع و غنای فرهنگی ایران هستند. به روان پاکِ فردوسی بزرگ، این حماسه‌سرای جاودان و پاسبان زبان پارسی، درود می‌فرستیم. ایرانِ عزیز پاینده باد».


به ترتیب از راست به چپ: چنگیز مولایی، نعمت ییلدیریم، جمشید علیزاده و سجاد آیدنلو


چنگیز مولایی [استاد فرهنگ و زبان‌های باستانی دانشگاه تبریز و عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی]: «شواهد آشکارا نشان می‌دهد که زبان فارسی یکی دو قرن پیش‌از آن‌که شعرای مکتب خراسان به‌وجود آیند، بیرون از دستگاه و تشکیلات دولتی و حکومتی، به‌عنوان زبان مشترک ایرانیان ایفای نقش می‌کرده است. ما ایرانیان، دلبستگی عمیقی به شاهنامه داریم؛ مهم‌ترین دلیل این دلبستگی این است که شاهنامه درعین‌حالی که به‌عنوان عالی‌ترین و فاخرترین نمونه شعر فارسی با زبان فارسی عجین شده، سند هویّت ملّی ما ایرانیان نیز است. سرتاسر این اثر سترگ، سرودِ مهرِ ایران است. تجلّی احساسات ملّی، وطن‌پرستی و ارزش‌های والای اخلاقیِ ایرانیان به‌عنوان ملّتی یگانه در تقابل با اقوامِ مهاجم است. ایرانیان زبان فارسی را نه به‌عنوان تعلق به قومی خاص، بلکه به‌عنوان زبان مشترک و ملّی خود برگزیده‌اند».

چنگیز مولایی با اشاره‌‌ای مفصل به «گوناگونی گویش‌های ایرانی در مناطق گوناگون سرزمین ایران» و «انتخاب و پایبندی همه آن‌ها» به «زبان ملّی پارسی»، اشاره‌ای به منطقۀ آذربایجان نیز داشته و دربارۀ «زبان پهلوی» گفت: «در آذربایجان گویشی رواج داشت که در منابع دورۀ اسلامی از آن به پهلوی یاد شده است؛ نمونه‌ای از این گویش را ما در ملمع همام‌تبریزی داریم: بدیدم چشم مستت رفتم از دست / کوام آذر دلی بو کو نبی مست».

هم‌چنین این استاد زبان‌های باستانی در بخش دوم از سخنان خود، به ریشه‌های تاریخی «ملت و ملیت ایرانی» و نام تاریخی «ایرانشهر» پرداخته و دراین‌باره گفت: «در همان دوران باستان نیز ایرانیان به یک برداشت ذهنی کاملاً روشن از مفهوم ملیت دست یافته بودند. ملّت ایران به یک نیروی فراکیهانی و جادویی به نام ‹فره› اعتقاد داشتند که در متن‌های اوستایی به دو نمونه از آن برمی‌خوریم:

۱- فره کیانی، که به سلطنت شاهان ایرانی مشروعیت می‌بخشد و آن‌را رسمی و خدایی و ایزدی می‌کند.

۲- فره ایرانی، که تضمین‌کنندۀ دوام و پایداری و نیک‌بختیِ سرزمین‌های ایرانی و ملت ایران است.

در اوستا اشاراتی نیز به مُلک ایران و کشور ایران شده است که بعدها در متن‌های پهلوی به صورت اِرانشهر آمده و در متن‌های فارسی تبدیل به ‹ایرانشهر› شده است.

ایرانشهر که مرکز زمین تلقی می‌شده، به‌صورت‌های مختلف در ادب فارسی تجلی یافته است؛ که از همه زیباتر در دو بیتی از نظامی گنجوی آمده است: همه عالم تن است و ایران دل / نیست گوینده زین قیاس خجل / چون که ایران دل زمین باشد/ دل زِ تن به بود یقین باشد».

چنگیز مولایی در پایان افزود: «از همان زمان هخامنشیان تا امروز، آن‌چه که ملت ایران را سرپا نگه داشت و نگه‌داشته‌است، خودآگاهی ملی است».


نقالی شاهنامه روی صحنه توسط هنرمند آذربایجانی، آقای علی مداحی با نقالی «غم‌نامۀ رستم و سهراب»


نوبت به نقالی شاهنامه روی صحنه رسید، و هنرمند آذربایجانی آقای علی مداحی با نقالی «غم‌نامۀ رستم و سهراب» شور و احساسی ملّی را در وجود حاضران در این همایش برانگیخته کرده و آیینۀ عشقِ مردم تبریز به شاهنامه شد.


جمشید علیزاده [پژوهشگر و مدرس ادبیات فارسی و شاعر تبریزی]: «آذربایجان در غرب ایران، دومین جایگاه و پایگاه اوج گرفتنِ پارسی‌دری، پس‌از بروز مقدماتی است که به ظهور فردوسی می‌رسد و سبک خراسانی سیر تاریخی خود را از سر می‌گذراند». وی افزود: «کانونی که در جغرافیای ایران بزرگ عرق ملی را بیش‌از هر جا حفظ کرد آذربایجان، اران و شروان بود؛ به‌گونه‌ای که ۷۰ یا ۸۰ سال پس‌از فردوسی، شاعر هم‌محلی او - که سرایندۀ علی‌نامه است - نظر محبت نسبت به حماسۀ ملی نداشته، اما دقیقاً در همان بازۀ زمانی در آذربایجان، اران و شروان، خاقانی و نظامی، پرچم‌دار هویت ملی، ستایش ایران و فرهنگ و تمدن ایران شده‌اند؛ به‌گونه‌ای که بیشترین بهره را از اساطیر شاهنامه، شخصیت‌های آن و از رویکردهای ملّی‌گرایانۀ فردوسی برده‌اند. به‌گونه‌ای که اگر بخواهیم برای زبان فارسی پس‌از فردوسی نمایندگانی را معرفی کنیم که فردوسی را مورد تأیید قرار داده و به شدت به ایران و ایرانی پایبند بوده‌اند، بی‌گمان خاقانی و نظامی هستند؛ که این موضوع در جای‌جای اثر آنها دیده می‌شود. چه‌این‌که آذربایجان و تمام غرب و شمال‌غرب ایران همواره یکی از کانون‌های مهم در حوزۀ ایران‌مداری و ایران‌گرایی و صیانت از هویت ملّی بوده‌اند». وی در ادامه این موضوع و در چرخش به عصر حاضر گفت: «شهریار که به اعتباری بزرگ‌ترین شاعر قرن بیستم [ایران] می‌باشد، با همۀ بزرگی خود در منظومۀ فکری‌اش دو نقطۀ کانونی وجود دارد: ایران و اسلام». وی گفت: «شهریار ۸۵ سال زیست؛ و اگر بپذیریم او از پنج سالگی شعر می‌گفته یعنی هشت دهه از زندگی خود را به شعر گفتن گذرانده، که در این مدت، ایران رخدادهای سیاسی و اجتماعی زیادی را از سر گذرانده که شهریار گاه هم‌سو و گاه مخالف این رویدادها بوده است؛ و در تمام رویکردهای متناقض‌نمای او ایران و ایرانیت تنها چیزی است که هرگز تغییری در آن پیش نیامده است». سپس به مثنوی روح پروانه که در سال ۱۳۰۹ [خورشیدی] سروده شد اشاره کرده و گفت: «نمونه‌های مشخصی از ایران‌گرایی و ایران‌مداری در آن وجود دارد.

سپس وی به بیان خاطره‌ای از جشن هزارۀ فردوسی که در توس برگزار شد پرداخت و گفت: «شهریار در آن‌جا ترکیب‌بندی سروده بود که من از زبان خودش شنیدم: ‹چه فردوسی توانا شاعری، شیرینْ سخن‌گویی...؛ بعد همین شاعر دهۀ ۲۰ یک مثنوی شاهکار با نام ‹شعر و حکمت› می‌سراید و در آن به بحث از شعر و حکمت می‌پردازد و وقتی به فردوسی می‌رسد می‌گوید: مثل فردوسی آدمی که خدای...؛ وی در بیان نمونه‌ای دیگر به شعر آزاد شهریار با نام «فردوسی» در سال ۱۳۴۸ اشاره کرد و گفت:

«شهریار به زیبایی سروده ‹در قعر هزار ساله غارِ قرون... و در ادامه آن می‌گوید ‹او شاعر ایده‌آل ما فردوسی‌ست...؛ دو نکته مهم در این شعر وجود دارد؛ جایی در همین شعر، شهریار از تعبیر ‹دانندۀ رازِ انفجار کلمات› استفاده کرده است که نخست راز انفجار کلمات بسیار گسترده است و می‌تواند رساله‌ای باشد و دوم آنکه شهریار اذعان دارد که فردوسی ‹فرمانده جنگ‌های فرهنگی ماست› چه‌این‌که ما در دورۀ فردوسی در یک جنگ تمام‌عیار بوده‌ایم و اگر او نبود آسیب‌های زیادی می‌دیدیم». وی در پایان سخن خود گفت: « شهریار نه تنها در شعرهای فارسی بلکه در شعرهای تُرکی‌آذربایجانی خود نیز رویکردی ملّی‌گرایانه داشته است؛ که در یکی از آنها با صریح‌ترین روش به سلیمان رستم، شاعری در آن سوی ارس می‌گوید: گؤز یاشیم‌سان آی آراز، قویما گؤزوم باخسادا گورسون/ نه یامان پرده چکیبسن، ایکی قارداش آراسیندا...»


نشست بزرگداشت حکیم فردوسی در تبریز


سجاد آیدنلو [استاد زبان و ادبیات فارسی و شاهنامه‌پژوه ارومیه‌ای] به‌عنوان سخنران بعدی، سخن خود را با خوانش بیت «به‌نام خداوند جان‌وخرد / کزین برتر اندیشه برنگذرد» آغازیده و خواند: «اکنون نه به تبریز و به ایران،‌ تنها / دنیا همه یک‌دهَن به پهنای فلک // بگشوده به اعجاب و به تحسینِ تمام / با هرچه زبان و ترجمانِ دل و جان // در گوشِ تو با دهانِ پر می‌گویند / فردوسی و شاهنامه جاویدان‌اند».

سجاد آیدنلو در ادامه مبحث «جایگاه درخشان آذربایجان در شاهنامه» گفت: «شاهنامه در آذربایجان حضور هزار ساله پررنگی داشته است».

وی اشاره داشت که این مبحث را در کتاب «آذربایجان و شاهنامه» به‌صورت گسترده توضیح داده، اما به‌سبب گستردگیِ موضوع، همواره یافته‌های جدیدی به‌دست‌ آورده که در چاپ دوم افزوده است و در چاپ سوم افزوده‌هایی نیز خواهد داشت.

وی با اشاره به این‌که مبحثِ خود را در سه بخش انجام خواهد داد، طی نخستین بخش به موضوع «توجه به فردوسی و شاهنامه یا اشاره به شخصیت‌ها و داستان‌های شاهنامه در اشعار شعرای بزرگ آذربایجان و تبریز» پرداخته و گفت: «ما از دوران قطران تبریزی که کهن‌ترین سند ادبی ارتباط آذربایجان با شاهنامه در سال ۴۲۰ یا ۴۳۰ می‌باشد سند داریم ـ‌ که شاهنامه در تبریز در اختیار وی بوده - سند داریم تا شهریار و شعرای دیگر که هم به زبان ملی فارسی و هم زبان ارجمند ترکی‌آذربایجانی شعر سروده‌اند؛ و شعرای تبریز هم فردوسی و شاهنامه را ستوده‌اند و هم به نام‌ها و داستان‌های آن تلمیح داشته‌اند». سپس اشاره کرد که بهتر است تا با یک روش‌مندی علمی مجموعۀ توجهات شاعران آذربایجان به فردوسی و شاهنامه، در زبان‌های فارسی و ترکی‌آذربایجانی، مورد بررسی قرار بگیرد و برای مثال با نام «فردوسی‌نامه شعرای آذربایجان» چاپ شود؛ و از برای نمونه چند نفر از این شاعران را نام برد. از جمله: «شرف‌الدین رامی تبریزی، در قرن ۸، در مجموعۀ انیس‌العشاق که توصیف اجزای معشوق در ادب فارسی هست، از فردوسی با تعبیر ‹دارای جهانِ سخن و پادشاه جهان دانش› یاد کرده که نگاهی احترام‌آمیز است. دکتر علی‌اصغر حریری تبریزی که ساکن فرانسه هستند در سال ۱۳۴۶ [خورشیدی] مثنوی آرامگاه فردوسی را در بحر متقارب که همان وزن شاهنامه است سرودند؛ و نوشتند: ‹اگر نظم شهنامه را بنگَرَند / به آیین شعر دری پی بَرَند› علی نظمی تبریزی، مثنوی ‹بر مقام فردوسی› را در بحر متقارب سرود و گفت: ‹ز شهنامه گیتی پرآوازه شد/ کهن‌داستان‌های ما تازه شد // به هرجاست دانا و داناشناس/ ز شهنامه دارد هزاران سپاس// تویی مایۀ فخر ایران ما / ز تو زنده نامِ دلیرانِ ما›. محمود پدیده‌تبریزی در اثر «در بزرگداشت مقام فردوسی» که هم‌وزن مخزن‌الاسرار می‌باشد ابیاتی را گفته است.

آیدنلو در دومین موضوع سخن گفت: «شاهنامه‌خوانی و نقالی موضوع دیگر است، اما باید پیشتر بدانیم که این دو فن متفاوت از هم هستند؛ شاهنامه‌خوانی خواندن عین ابیات شاهنامه از روی متن است که عموماً در مجلس فرهیختگان و امرا و بزرگان خوانده می‌شده، اما نقالی، اجرای داستان‌های ملی‌پهلوانی ایران براساس شاهنامه و منظومه‌های دیگر به زبان نثر است که عموماً در میان عامۀ مردم رواج داشته و آمیخته‌ای از ابیات فردوسی شاعران دیگر را نیز در خود جا می‌داده. ما حداقل از سدۀ ۹ سند مکتوب برای شاهنامه‌خوانی در تبریز داریم؛ این‌گونه که در دورۀ اوزون‌حسنِ آق‌قویونلو ‹پهلوان نظام شاهنامه‌خوانی در تبریز بوده است».

وی در ادامه افزود: «سند موثرتر مظفرالدین شاه قاجار است که دورۀ ولیعهدی خود را در تبریز گذراند. او سال ۱۳۱۰ قمری از تبریز به مغان سفر می‌کند و به شکل روزنگار خاطرات و رویدادهای سفر را یادداشت می‌کند...»

وی به شکل کامل آن نامه را از روی کتاب مرحوم ایرج افشار جلد دوم خواند: «امروز که چهارشنبه ششم ماه ربیع الاول است محمدعلی بیک شاهنامه می‌خواند، خیلی حظ کردم؛ نصایح شاپور را حکایت می‌کرد. واقعاً نطق فردوسی در نظم بسیار شیرین و فصیح بوده است».

سجاد آیدنلو، دربارۀ نقالی در تبریز گفت: «در تذکره حدیقه‌الشعرای اسرای تبریزی که سال ۲۹۸ قمری تدوین شده از شاعری به نام ساقی‌تبریزی سخن می‌رود که گفته شده است: «ساقی تبریزی مدت ۴۰ سال است که مدح رستم دستان و نقل نظم رزم آن پهلوان را می‌کند و در میان قصه‌خوانی چون رشته کلام به نقل سهراب یا سیاوش یا یکی از جوانان ایران می‌رسید چون زنِ سَکلا (فرزندمرده) ناله وامحنتا از دل می‌کشید...».

وی افزود: «استاد رحیم چاووش‌اکبری در سال ۱۳۱۵ در کتاب امثال حکم تاریخی می‌گوید در محلۀ قره‌آغاج تبریز و در قهوه‌خانه، نقالی به نام مشهدی‌اصغر قصه‌گو وجود داشت که به‌خاطر این‌که موهای سر و صورتش سفید بود تبریزی‌ها به او لقب ‹زال زر› داده بودند». وی در ادامه گفت: «چاوش اکبری می‌گوید در سال‌های ۱۳۳۰ تحلیل‌های دقیقه شاهنامه را در دانشگاه نفهمیدم، اما از تحلیل ساده زال زرد در قهوه‌خانه فهمیدم».

وی با اشاره به این‌که مجموعه روایت‌های نقالان را «طومارهای نقالی» می‌نامند که به‌صورت دست‌نویس وجود دارد، اما آنها را چاپ نیز می‌کنند، گفت: «در سال ۱۴۰۰ در تبریز کتاب خدای‌نامه و سلحشوران ایران و فرامرزنامه و فرزندش آذربرزین، به کوشش رحیم دباغ محمدی‌نسب از انتشارات عمید در ۹۸۵ صفحۀ قطع رحلی، چاپ شده؛ و نویسندۀ آن که سال ۱۳۲۶ و کارشناس رشتۀ زبان و ادبیات انگلیسی است، گفته است من داستان‌های این اثر را از نقالان در قهوه‌خانه‌ها یادداشت کردم که در تبریز به زبان ترکی نقل می‌شد».

آیدنلو گفت: «شاهنامه در هنرهای مختلف نگارگری، سفالگری، خطاطی، نقاشی، فرش‌بافی و... مضمون‌بخش ایرانیان بوده و تبریز در این زمینه پیشگام بوده است» و با اشاره به سال‌های ۷۳۰ تا ۷۳۷ دورۀ ایلخانیان گفت: «از شاهنامه ایلخانی یا ابوسعیدی امروز معروف به شاهنامه دموک که مصور هست تا دوره‌های بعد این تضمین‌پذیری ادامه داشته است». سپس از «رسام ارژنگی» هنرمند تبریزی نام برد که «مجسمه‌ای از فردوسی و تصویر او نیز داشته و سعید نفیسی دربارۀ آن به ملت ایران گفته بود: توصیه می‌کنم مجسمۀ حافظ و سعدی و فردوسی و صورت نادرشاه را ببینند و غرور ملی خودشان را در این صورت‌های بی‌جان زنده بیابند». سپس اشاره کرد که استاد شهریار نیز درباره «تابلوی فردوسیِ» رسام ارژنگی بیتی سروده و گفته بود «تابلوی فردوسی‌اش شاهد که چون فردوسی او / با چه زجری زیست و با چه دلتنگی بِمُرد». همچنین «در سال ۱۲۸۴ یا ۱۲۸۵ حسن ناجی نمایش‌نامه‌ای را بر اساس داستان سیاوش در تبریز به زبان تُرکی [آذربایجانی] اجرا کرد که آن از قدیمی‌ترین نمایش‌های اجرا شده بر اساس داستان‌های شاهنامه در ایران است».

سجاد آیدنلو در بیان نمونه‌های معاصر گفت: «منصور دانشور» اپرای شاهنامه را با مشارکت ۳۵۰ نفر در ۱۵ بخش تنظیم کرده است؛ و نیز در بیان نمونه‌ای دیگر گفت: چاپ کتابِ «شاهنامه با نثر روان» نوشته «نیما عظیمی» در چهار جلد، در حدود هزار صفحه، از جدیدترین اهتمام «جوانان ایران‌دوست تبریز» در حوزۀ شاهنامه می‌باشد.

وی برای ورود به بخش سوم سخن خود گفت: «شاهنامه غیر از مسائل فنی و تخصصی و هنری در وجوه دیگر زیست ایرانیان هم همواره حضور داشته است». سپس در بیان نمونه‌ای برای این موضوع گفت: «مثلاً مردم ایران در شهرهای مختلف، در روایات و معتقدات عامیانه و کهن خودشان، سعی می‌کردند شهر و روستا و محلّ زیست خودشان را به شخصیت‌های شاهنامه ارتباط بدهند» سپس در بیان این روایت عامیانه و کهن مردم تبریز گفت: «در تبریز روایتی عامیانه از سفر رستم به تبریز وجود دارد. که او چون به اینجا آمد تحمل سرمای استخوان‌سوزش را نداشته و قصد بازگشت به سیستان می‌کند، برای همین سپر خود را داخل حیاط مسجد جامع تبریز می‌اندازد و از شدت برخورد آن سپر به زمین گودالی درست می‌شود که آن را حوض بزرگی می‌کنند و مردم می‌گویند «این جای سپر رستم است». و «این یعنی حضور و زیست شخصیت‌های شاهنامه در زندگی عامۀ ایرانیان وجود دارد». سپس به استفاده از نام‌های زنان و مردان شاهنامه اشاره کرده و گفت: «در نمونه‌ای در کتابخانه ملی پاریس نسخه‌ای از شاهنامه نگهداری می‌شود که در پایان آن نوشته شده است: ‹در دارالسلطنه تبریز، حضرت عباس‌میرزا این شاهنامه را به عالی‌جاه جناب بارون اِنعام فرمودند» وی افزود: «ببینید شاهنامه چه جایگاه بزرگی در اندیشۀ ایرانی داشته که آن را هدیۀ سزاوار و بزرگ برای میهمانان خارجی کشور می‌دانسته است».

وی در پایان گفت: «ایران‌دوستی با تمام مؤلفه‌های هویت ملی در زبان فارسی، دین اسلام، مذهب تشیع، مذهب تسنن و آداب و رسوم ایرانیان و زبان‌های محلی و منطقه‌ای در تبریز بوده است و پس‌از این هم به‌رغم برخی هیاهوهای ناچیز از برای هیچ، انشاالله ادامه خواهد داشت».


حضور استادان ادبیات و علوم انسانی و مدیران فرهنگی استان آذربایجان شرقی در نشست بزرگداشت فردوسی


اخرین سخنران، «علی‌اصغر شعردوست» سفیر پیشین ایران در تاجیکستان، با اشاره به «استقبال پرشکوه و پرشور از این نشست» گفت: «من با زیارت چهره‌های نورانی‌ای که از دم در، از طبقۀ پایین، پله‌ها و تالار اصلی حضور دارند، بیش‌ازپیش به احترام شاهنامه و فردوسی و به جایگاه زبانِ پارسی در تبریز پی بردم. علی‌رغم برخی حرف‌های بی‌پایه‌ای که درمورد آذربایجان زده می‌شود، شهریار تبریزی هر وقت می‌خواستند از یک چیز عظیم اسم بیاورند از شاهنامه یاد می‌کرد».



🔴 بُن‌مایه: گروه رسانه‌ای شرق؛

بازنشر در صفحۀ اینستاگرام روزنامۀ شرق



بزرگداشتِ سرایندۀ حماسۀ ملّی ایران و پاسداشت زبانِ ملّی فارسی در شهر تبریز



🔴 صوت تک‌تک سخنرانی‌ها را از «اینجا» بشنوید.


🔴 ویدئوی کلِّ نشست را از «اینجا» ببینید.



https://t.me/IranDel_Channel


💢


Report Page