ایران‌دل | IranDel

ایران‌دل | IranDel

IranDel



🔴 متنِ کامل نامۀ احسان هوشمند، خطاب به مسعود پزشکیان


به نام خداوند جان و خرد

جناب آقای دکتر پزشکیان

با درود و تحیت


همانگونه که استحضار دارید در پی برگزاری مراسم موسوم به “علویان” در روز دوم فروردین ماه ۱۴۰۴ برابر با ۲۱ رمضان در شهر ارومیه و طرح شعارها و نفرت‌پراکنی شماری از حاضران در مراسم - که البته هویت و وابستگی آنان محل تردید است - علیه هموطنان کُرد زبان، موجی از اعتراض و نارضایتی و حتی نگرانی در سطح کشوری ایجاد شد. این درحالی است که به نظر می‌رسد بخشِ مهمی از تنش‌هایی قومی از این دست از چندین دهه پیش در کشور ما - بویژه در استان‌های شمال غربی و غربی - بگونه‌ای مهندسی‌شده از سوی بخش‌هایی از نظامِ حکمرانی، ایجاد و مدیریت شده است.

مراسم روز دوم فروردین ماه نیز ظاهراً بخشی از این مهندسی است. چنانچه این مراسم ابتدا با فراخوانِ یکی از چهره‌های افراطی شورای شهر ارومیه و با عنوان اعتراض به جشن نوروزی کُردها در میدان تیر ارومیه، شکل گرفت که در ادامه با عنوانِ دیگری و با حضور مسئولان عالی استان در یکی از معابر عمومی شهر ارومیه برگزار شد. در حاشیۀ مراسمِ گروهی از عوامل افراطی قومگرا شعارهای تند نفرت‌زا علیه هموطنان شریف کُرد، سر دادند که مسئولان حاضر در مراسم به سادگی و بدون واکنش از کنار آن گذر کردند. این بی‌توجهی مسئولان استانی موجب نشد تا موضوع از نظر افکار عمومی و ناظرانِ بی‌طرفِ ملّی، نادیده گرفته شود و در نهایت این مساله به صدور بیانیۀ هشدارآمیز بیش از ۱۰۰۰ تن از شخصیت‌های علمی و فرهنگی - هنری برجستۀ کشور منجر شد. پس از انتشار بیانیه، سخنگوی دولت، طی تماسی با اینجانب و شماری از دیگر امضاکنندگان بیانیه، درخواست برگزاری جلسه‌ای مشترک داشت. اینجانب در پاسخ، برگزاری جلسه را به زمانی موکول کردم که اصلاحی در سیاست‌های نظامِ حکمرانی کشور در این‌باره روی دهد. بر اساس آنچه در این دورۀ یک ماهه‌ گذشت، اینجانب به عنوان یکی از روایتگرانِ تاریخ معاصر ایران و پژوهشگر حوزۀ اقوام ایرانی که چندین دهه، مسائل اقوام ایرانی را به لحاظ نظری و میدانی و از نزدیک مطالعه کرده و می‌کنم و نیز از دریچۀ فرهنگ به سیاست می‌نگرم، توجه و تأمل جنابعالی را به رخدادهای اخیر جلب می‌نماید:


جناب دکتر پزشکیان!

شاید جنابعالی مستحضر باشید که از میانه‌های سال قبل گروهی از مسئولان نهادهای سیاسی و امنیتی با سفر به غرب کشور و دیدار با تعدادی از چهره‌های سیاسی و فعالان اجتماعی کُرد، دربارۀ برگزاری جشن نوروز در ایام نوروزی - یعنی حدود شش ماه بعد - با آنان رایزنی نموده و ضمن دعوت این گروه، پیشنهاد شده برای برگزاری جشن‌های نوروزی به صورت عمومی با دستگاه‌های مدّ نظر همکاری کنند. در برخی از این جلسه‌ها به این چهره‌های سیاسی و اجتماعی گفته شد که هماهنگی کامل برای برگزاری جشن‌های نوروزی صورت گرفته و حتی افزوده شد که مبلغی قابل توجه برای فعالیت یک نهاد فرهنگی مرتبط با زبانِ سورانی و تعیین و اعطای جایزه‌ای به نام یکی از شخصیت‌های ادبی کُرد، توسط آن نهاد در نظر گرفته شده است. به عبارت دیگر در دورۀ حداقل شش ماهه توسط نهادهای مذکور، همۀ هماهنگی لازم برای برگزاری جشن‌های نوروزی از پلدشت در آذربایجان غربی تا ایلام به عمل آمده بود. اتخاذ چنین رویکرد و روشی، می‌تواند مسائل حادی برای کشور به همراه داشته باشد و حتی به تحریکِ قومگرایی منجر شود، که شمّه‌ای کوچک از نتایج آن در آذربایجان غربی و کُردستان دیده شد. شوربختانه اکنون بخش‌هایی از نظام حکمرانی کشور و به ویژه بخش‌هایی از دولت شما نیز در برخی استان‌ها بگونه‌ای مشهود در حال دخالت در مباحثِ قومی هستند. در این باره دغدغه‌هایی در میان علاقه‌مندان به ثبات و امنیت و هویت ملّی و تمامیّت ارضی ایران مطرح است که به برخی از آنها اشاره می‌شود:


۱. نوروز جشنی هویّتی - فرهنگی است که همه ایرانیان با هر زبان - گویش و دین و مذهبی در هزاران سال گذشته حتی در شرایط دشوار آن را گرامی داشته‌اند و ویژه هیچ گروه زبانی و قوم و محلّی نیست. هیچ منطق و هدفی برای بهره‌گیری از جشن نوروز در چارچوب توجیهات سیاست خارجی وجود ندارد. چرا باید برگزاری این جشن دیرین از مسیر ملّی و تاریخی و تمدّنی خود منحرف شود و به دلایل گوناگون از جمله دلایل مربوط به سیاست منطقه‌ای، به ابزاری برای پیشبرد منافع امنیتی و سیاسی یا منافع دیگری غیر از مبانیِ جشن نوروز تبدیل شود؟ رویکردی که می‌تواند خواسته یا ناخواسته به رودرویی ایرانیان با یکدیگر منجر گردد.

۲. دستگاه‌های مسئول در کشور هر یک وظایف تعریف شده‌ای دارند. وزارت فرهنگ و وزارت میراث فرهنگی و گردشگری بیشترین نسبت را با برگزاری جشن نوروز دارند. اگر دیگر نهادها در این‌باره دیدگاه‌هایی دارند باید از طریق قانونی تعقیب شود تا الزامات فرهنگی و اجتماعی موضوع، مد نظر قرار گیرد، نه اینکه دستگاه‌های دیگر با نادیده گرفتن جایگاه و وظایف ذاتی این دو وزارتخانۀ فرهنگی، خود رأساً دربارۀ جشنِ نوروز به عنوان متولی برنامه‌ریزی و هدایتِ برگزاری آن در برخی از مناطق کشور، وارد عمل شوند.

۳. با بررسی‌های میدانی راقم این سطور، مشخص شده در برگزاری جشن‌های متعدد نوروزی در غرب کشور هیچ یک از وزارتخانه‌های فرهنگی هیچ نقشی ولو برای حفظ ظاهر نداشته‌اند و جشن‌ها توسط نهادهای سیاسی و امنیتی مدیریت شده است. چرا و با چه هدفی وزارتخانه‌های فرهنگیِ مسئول از وظایفِ ذاتی خود کنار گذارده شده‌اند؟ همچنین مشخص نیست چرا دستور داده شده تا هیچ یک از سازمان‌های دولتی و شخصیت‌های دولتی در مراسم نوروزی ارومیه و پلدشت و دیگر شهرهای کُردستان و آذربایجان غربی حضور نداشته باشند؟ چرا مسئولانِ محلی تأکید داشتند هیچ نمادی چون پرچم کشور در این مراسم نباشد؟ آیا میدان تیر ارومیه که تحت نظارت یک نهاد نظامی است بدون هماهنگی و بدون مجوز در اختیار برگزارکنندگان قرار گرفت؟ برخی از هموطنان در برخی از شهرها، به رغم نگرانی از واکنش دستگاه‌های رسمی، اقدام به حمل پرچم کشور کردند. آیا این نگرانی‌ها برآمده از واقعیت نبود؟

۴. در این‌باره دو فرضیه مطرح است: نخست آن که برگزاری جشن‌های نوروزی با هماهنگی‌های لازم از سوی بخش‌هایی از حاکمیت و نهادهای امنیتی - سیاسی انجام شده و دستگاه‌های برگزارکننده و مجوزدهنده، مقدمات لازم را تدارک دیده‌اند، و در ادامه آن برگزاری مراسم دوم فروردین ماه در ارومیه که با نفرت‌پراکنی علیه هموطنان شریفِ کُرد همراه بود، نیز بخشی از برنامه‌ریزی نهادهای ذی‌ربط بود. دوم آن که اعتراضات دوم فروردین ماه ارومیه چیزی جز واکنش ساختگی و مهندسی شده توسط گروهی از فعالینِ سیاسیِ افراطیِ تُرکگرایِ ارومیه به آن جشن‌ها نبود که با تحریک عضو شورای شهر ارومیه و ایجاد هیجانات، تظاهرات دوم فروردین را از مسیر اعلام شده منحرف نموده است.

اگر فرضیه نخست را بپذیریم، بدان معناست که قرار بوده مردم شریف یک استان بر اساس ویژگی قومی و زبانی رو در روی یکدیگر قرار گیرند. در این صورت، چرا در استانی با تنوع قابل‌توجه قومی و زبانی و سابقه‌ای از برخی خشونت‌های قومی که سابقۀ آن در اوایل پیروزی انقلاب مانند حوادث خونین نقده و حتی پیش‌تر (از جنگ جهانی اول و جنگ دوم جهانی) قابل ردیابی است، چنین رویکردی انتخاب شده است؟ و اگر فرضیۀ دوم را بپذیریم، نشان می‌دهد که دستگاه‌های ذیربط سیاسی در نظام حکمرانی کشور در برنامه‌های خود مرتکب خطاهای محاسباتی بزرگی شده‌اند که ممکن بود به تنش بزرگتری هم منجر شود. آن‌گونه که در ماجرای تیم تراکتورسازی تبریز و نقش نهادهای غیرمسئول در این تیم با برجسته شدن تمایلات و شعارها و نمادهای قوم‌گرایی و تجزیه‌طلبی، در بین تعدادی از هواداران این تیم‌ بویژه در هنگام برگزاری مسابقات ورزشی، احساسات و غرور ملّی مردم ایران را جریحه‌دار می‌نماید. به رغم ممنوعیتِ بهره‌برداری از فضاهای ورزشی در اهداف و اغراض سیاسی، تاکنون هیچ موضع‌گیری مشخص و برنامۀ تعریف‌شده‌ای از سوی باشگاه مربوطه و نیز فدراسیون فوتبال و تیم‌های مقابل و سایر دستگاه‌های ذیربط برای مقابله با این رفتارهای ایران‌ستیزانه و ناقض وفاق وحدت ملّی صورت نگرفته است.

۵. برگزاری جشن و شادی چه فردی و چه جمعی حقِّ همۀ شهروندانِ ایرانی است. همه ایرانیان در هر جای ایران باید از چنین حقِّ شهروندیِ روشنی برخوردار باشند تا بتوانند به صورت فردی یا جمعی در مراسم جشن و پایکوبی حاضر شوند. نباید محدودیت یا تضییقاتی باشد که هزاران تن از هموطنانِ ما برای حضور در برنامه‌ای هنری مانند کنسرت‌ها با صرف هزاران میلیارد تومان در سال، راهی کشور همسایه شوند تا به زیان اقتصاد ملّی، موجب رونق صنعت جهانگردی و آبادانی کشورهای دیگر گردند.

۶. برگزاری جشن نوروزی با شکلِ ملّی - تاریخی آن، حقِّ همۀ شهروندان ایرانی است. اما این پرسش مطرح است که چرا دستگاه‌های ذیربط فقط چنین تدارک دیدند که امسال این مراسم در شهرهای کُردنشین به ویژه شهرهای دو یا چند قومیِ شمال‌غرب ایران و غرب ایران برگزار شود؟ آیا هدف آن جذب شهروندان و برطرف کردن و التیامِ زخم‌های چند سال اخیر بوده است؟ اگر هدف چنین است بهتر بود در سیاست‌های جاری تجدیدنظر شود و راه آشتی با گروه‌های اجتماعی و مذهبی مثلاً از طریق عفو شماری از زندانیان و یا محکومانِ جرائم سیاسی صورت گیرد. همچنین راه بر توسعه و عمران و آبادی استان‌های مرزی و از جمله غرب کشور بیش از پیش گشوده شود. نه این‌که سیاستی برگزیده شود که نتایج آن رودرور قرار دادن اجزای ملّت ایران و نیز قومی کردن جشن نوروز و ایجاد ناامنی خاطر در ملّت یکپارچۀ ایران گردد. اینگونه اقدامات اگر به درستی و با مطالعات کارشناسی و با در نظر گرفتن منافع ملّی عمل شود، نیازی نیست به بهانۀ رقص و شادی، هموطنان عزیز به مثابه ابزاری برای اغراضی خاص به بازی گرفته شوند. ممکن است استدلال شود برنامۀ دستگاه‌های امنیتی و سیاسی بسیار موفق بود؛ چرا که به جز شهروندان عادی گروهی از روشنفکران و فعالان سیاسی و حتی نیروهای اپوزیسیون را به همراهی و حضور در جشن‌های غرب کشور وادار کرد. این استدلال مبتنی بر حفظ منافع ملّی نیست. از یک سو برای عامّه مردم مهم نیست چه کسی مسئول برگزاری مراسم است. برای آنان ساعاتی حضور در مراسم شاد همراه با پایکوبی نیازی روانی و روحی و جمعی است که بخش بزرگی از ایرانیان در هر منطقه‌ای برای رهایی از فشارهای دوچندانِ انباشت شده و پیش‌روی، بیش از هر زمان دیگری بدان نیاز دارند. از سوی دیگر کشاندن شماری از فعالان هنری و سیاسی و فرهنگی کُرد در منطقه به این مراسم برای مشروعیت دادن به آن و پنهان شدن نهاد سیاسی و امنیتی در پشت آنان در منطقه می‌تواند توجیهات امنیتی داشته باشد و همکاری این افراد و گروه با نهادهای مربوطه با هر هدفی، امری شخصی است، اما از یک سو تحریک برخی از آنان به واکنش نسبت به منتقدان و مخالفان این نوع برنامه‌ها، و از سوی دیگر، استفادۀ ابزاری از سنتِ فرهنگی دیرین و ناکارآمد کردنِ سازمان‌های مسئول در این زمینه، منطبق با منطقِ حکمرانی و منافع ملّی نیست. نباید اجازه داد با بودجه و امکاناتی که از آن ملّت ایران است، گروهی از هموطنان در مقابل دیگر هموطنان قرار گیرند و فضا را به سمتی بُرد تا برخی از همراهان با برگزاری جشن‌ها برای رهایی از زیر بارِ فشارِ افکارِ عمومی ناشی از متهم شدن به همکاری با دستگاه‌های امنیتی و سیاسی اقدام به برخوردهای تحریک‌آمیز و تند با منتقدان کرده تا دامن خود را از اتهامات بعدی بشویند!

۷. نیاز به شادی در میان ایرانیان خسته از انواع فشارهای اقتصادی و ایدئولوژیک طی چند دهه و حضور چند هزار نفری آنان در گشودگی‌های مقطعی، امری بعید نیست. این اتفاق در هر نقطه‌ای از ایران روی دهد، با چنین تجمعاتی همراه خواهد شد. اما سوءاستفاده از چنین نیازی، می‌تواند تبعاتِ گران اجتماعی برای ایران به همراه داشته باشد. نوروز به عنوان یکی از ستون‌های اصلی هویتِ ایرانی در طول هزاران سال از ظرفیت بالای شادی‌بخشی و انسجام‌بخشی و نمایش یک رنگی ایرانیان برخوردار بوده است. ضمن لزوم پرهیز از آلوده کردن این سنت و مراسمِ تاریخی ایرانیان به سیاست و بهره‌برداری‌های مقطعی سیاسی و امنیتی که می‌تواند عواقب ناخواستۀ جبران‌ناپذیری برای کشور به همراه داشته باشد، پیشنهاد می‌کنم برای سال‌های آینده:

- فروردین سال آینده به عنوان ماه جشن و سرور ایرانیان تعریف شود.

– مراسم نوروزی به متولی‌گری و مدیریتِ وزارت فرهنگ و نیز وزارت میراث فرهنگی برگزار شود. این مهم با همفکری و مشاورۀ گروهی از مشاوران زبردست و کارشناسانِ شناخته‌شدۀ سازماندهی شود و اجازه داده نشود، نهادهای سیاسی و امنیتی از آن استفاده ابزاری کنند.

- این مراسم در تمام ایران برگزار شود و به منطقه و استانی خاص اختصاص نداشته باشد.

- برای نوروز اقدام به ابداع سنت نشود. در صد سال گذشته هیچگاه در هیچ نقطه‌ای از ایران ۱۲ اسفند ماه مراسم استقبال از نوروز برگزار نشده است. مناسب است برگزاری جشن نوروزی در دوره‌ای همزمان در تمامِ ایران، برگزار شود.

- با توجه به ظرفیت نوروز، تمام دستگاه‌های فرهنگی و رسانه‌ای کشور موظف شوند تا با همکاری و همراهی و هم‌افزایی با یکدیگر و با کمک گرفتن از ظرفیت‌های نهادهای مدنی، زمینه برگزاری جشنی ملّی و سراسری را مهیا کنند. چنین تدابیری می‌تواند به صنعت نیمه‌جانِ گردشگری کشور جانی دوباره تزریق کند.


جناب آقای دکتر پزشکیان، نویسندهٔ این سطور بعنوان روایتگر تاریخ معاصر ایران و پژوهشگر مطالعات قومی، هرگونه واکنش و پاسخ حضرتعالی و مسئولین مربوطه دربارهٔ این نامه را برای ثبت در تاریخ، به حافظهٔ آیندگان خواهم سپرد و آن‌ها را در کنار پژوهش‌هایم خواهم آورد. امیدوارم نیازی به نوشتن دوبارهٔ نامه‌هایی از این دست در میان نباشد.


با احترام

احسان هوشمند



🔴 بُن‌مایهٔ نامه: پایگاه خبری و تحلیلیِ انصاف‌نیوز



🔴 بیانیه و شرح آن را از «اینجا» بخوانید.


🔴 برای امضای کارزار اینترنتی به «اینجا» مراجعه کنید.



https://t.me/IranDel_Channel


💢

Report Page