ایراندل | IranDel
IranDel

🔴 گفتوگوی روزنامۀ اینترنتی فراز با احسان هوشمند، دربارۀ بیانیۀ بیش از ۸۰۰ چهرۀ فرهیخته و مخاطراتِ سیاستِ فرهنگی حاکم در کشور:
چرا باید نگران ایران بود؟!
هشدارها درباره سیاستهای فرهنگی حکومت، بلند شده است. به تازگی بیش از ۸۰۰ چهرۀ فرهیخته در بیانیهای نسبت به وضعیت کنونی و در خطر بودن هویتِ ایران و انسجام ملّی ابراز نگرانی کردهاند. اما ریشۀ بحرانهای کنونی کجاست؟ چرا هویت ایرانی و انسجام ملت ایران از نظر طیف گستردهای از فرهیختگان با راهبردها و سیاستگذاریهای اشتباه به خطر افتاده است؟ احسان هوشمند، دکترای جامعهشناسی و ایرانشناس در گفتوگو با فراز به این پرسشها پاسخ میدهد. او که خود یکی از امضاکنندگان این بیانیه است، میگوید که سیاستهای دولتِ چهاردهم بر چالشها و مسائل دهههای گذشته افزون شده و نگرانیهای را افزایش داده است.
● به تازگی بیش از ۸۰۰ چهرۀ فرهیخته کشور در بیانیهای نسبت به سیاستهای فرهنگی هشدار دادهاند. به نظرتان ریشۀ مشکل سیاستهای فرهنگی در دهههای اخیر چه بوده است؟
در طول دوره چند دههای پس از انقلاب، شاهد بیاعتنایی، گاه تحقیر و گاه حتی تقابل با مفهوم ملتبودگی ملّت ایران بودیم. از ابتدای انقلاب، تعارضی در اینباره وجود داشت که ما یک امّت هستیم یا ملّت. متأسفانه این دوگانگی در روح قانون اساسی نیز خود را وارد کرد. بخشهایی تصریح بر ملّتبودگی شد و بخشهایی تصریح بر اینکه ما بخشی از یک امّت بزرگ اسلامی هستیم. چندان فکر نمیشد که ابعاد و ملزومات و وجه بینالمللی مبتنی بر حقوق بینالملل این موضوع چیست؟ آیا این به معنای مداخله در کشورهای دیگر است؟ به این نکته نیز توجه نمیشد که اکثریت دنیای اسلام اهل سنت و جماعت هستند و اگر قائل به امّت اسلامی باشیم ایرانیها به اقلیتی در آن مبدل میشوند که باید از اکثریت تبعیت کنند. این مسائل در ابتدای انقلاب چندان مورد توجه شخصیتهای سیاسی و نیروهای انقلابی نبود که عموماً هم جوان بودند و دانشی نداشتند. شما ترکیب مجلس خبرگان قانون اساسی را ببینید بخش عمدهای از آنها حدود ۷۵ درصد روحانی بودند و تعداد کمتری که شخصی بودند، نیز شبیه روحانیون بودند. درصد بسیار کمی از آنها تحصیلات دانشگاهی داشتند و حقوق خوانده بودند و درصد بسیار کمتری با مسائل داخلی و بینالمللی آشنایی داشتند و اساساً ایران را میشناختند. بسیاری از آنها در فضایی ایدئولوژیک تنفس کرده بودند و با ملزومات حکمرانی و کشورداری آشنا نبودند. پس از آن در سیاستهای جاری کشور این مسئله و تعارض استمرار داشت. به این معنا که در ترویج هویتِ ملّی در آموزش و پرورش و رسانهها و ... کوتاهی شد و شاید اگر جنگ نیز رخ نمیداد این سیاستها بیشتر و گستردهتر تداوم داشت. جنگ تلنگری بود که باید از منافعِ ملی دفاع کرد. چرا که کشور حملهکننده به ایران کشوری مسلمان بود و کشورهای حامی او بسیاری از کشورهای حاشیۀ خلیج فارس و عربی بودند که همگی مسلمان بودند و علیه ایران موضعگیری میکردند. این کشورها همچنان در کنفراس اسلامی، اتحادیۀ عرب و سازمان کشورهای حاشیۀ خلیج فارس علیه ایران موضع میگیرند. اما با وجود همه اینها و گذر سالیان هنوز متوجه نشدیم که بین دو مفهوم امّت و ملّت، مصلحت و بالاتر از آن ضرورت و فوریت این است که به منافعِ ملّی بچسبیم و حوادثِ داخل کشور را به پدیدههای بیرون از کشور گره نزنیم.
در این بین موج جهانیشدن نیز آغاز شد. با تحول فناوریها، آمدن ماهواره و سپس فراگیر شدن گوشیهای هوشمند همراه در خلائی که با بیتوجهی به هویّتِ ملّی و ایرانی ایجاد شد فضا برای بحثهای قومی و محلّی باز شد. در پاکستان، افغانستان، آسیای میانه و قفقاز نداهای تجزیهطلبانه و درگیریهای قومی اوج میگیرد. به ویژه برخی کشورهای همسایه ایران درگیر بحرانهایی بودند که قصد صدور آن را به داخلِ ایران داشتند. اینها همه موجب میشود که فرصت برای قومگرایی نیز بیشتر پدید آید.

● این تحولات منجر به تغییر راهبرد سیاستهای فرهنگی شد؟
متأسفانه همه این روندها منجر نشد که سیاست معقولی دستکم برای استانهای مرزی و نقاطی که در عین اشتراکات گسترده دارای ویژگیهای محلّی نیز هستند در پیش گرفته شود. این سیاست معقول باید مبتنی بر منافع ملّی و حکمرانی عاقلانه میبود. اما به جای آن سیاستی پیش گرفته شد که امروز مثلاً اگر بخشی میخواهد از شهر کازرون جدا شود خونریزی رخ دهد. هنوز نتوانستند تابلویی نصب کنند که کجا اندیمشک تمام و دزفول آغاز میشود. تاکنون چندین نفر، کشته و صدها نفر زخمی شدند. محلّیگرایی با این سیاستها رشد پیدا کرده است. البته روند توسعۀ ناموزون نیز در این وضعیّت، بیتأثیر نبوده است.
● به نظر میرسد که در دولت چهاردهم برخی سیاستهای تأملبرانگیز از جمله طرح آموزشِ زبان مادری یا دادن اختیارات فزاینده به استانداران نیز بر مسائل دهههای گذشته افزون شده است. فکر میکنید این رویکردها چه پیامدهایی خواهد داشت؟
در دولت چهاردهم افزونبر سوابق سوء در سیاستهای فرهنگی و سیاستهای هویتی گذشته، به صورت غیرکارشناسی و متأسفانه با برنامه برخی فرصتطلبان، گروهی از دولتمردها به مباحث قومی و محلّی ورود پیدا کردند که عوارض بسیار سنگینی برای کشور داشته است. به عنوان مثال استاندارِ آذربایجان شرقی در سخنانی بسیار سبکسرانه، نادرست، غیر تاریخی و ضدِّ انسجامی میگوید، آذربایجان غیر از پیوند مذهب، پیوند دیگری با ایران ندارد! این استاندار به اندازۀ دانشآموز کلاس پنجم نیز سواد ندارد که بداند حتی نام آذربایجان برآمده از تمدنِ ایرانی پیش از اسلام است. حتی متوجه نیستند که در جایجای استانِ آذربایجان شرقی و دیگر استانهای شمالغرب همچون تمام پیکرۀ ایرانِ فرهنگی، نمونههایی تاریخی بسیاری از میراثِ مادی و معنوی پیش از اسلام داریم که از آتشکده تا میراثِ تاریخی و سایر ابنیۀ باستانی و سنتهای فراوان را شامل میشود تا نمادهای تاریخی از تمدّن ایران، خود را همواره به رخ نظارهگران میکشاند. البته در فراسوی مرزهای کشور در شمال غرب و غرب نیز بسیاری از ابنیهها و آثار باستانی و حتی نسخِ خطی ایرانی وجود دارد.
افزون بر اینها اتفاقات جاری در ارومیه و بقیه مناطق به بهانۀ استقبال نوروزی توسط نهادهای حکومتی رخ داد. همه اینها باعث شد که بسیاری از چهرههای فرهیخته و فاضل، در بیانیهای نگرانی خود را نسبت به روندها و وضعیت کنونی ابراز کنند.
البته بسیاری از شخصیتهای اصلاحطلب که در سالهای گذشته، انتقاداتی به وضعیتِ کشور داشتند متأسفانه از گذاشتن امضا پای این بیانیه خودداری کردند. کسانی که از دولت [چهاردهم] حمایت کردند که برخی از آنها با عنوان روزنهگشایان شناخته میشوند آیا مسئولیت ندارند امروز که خطایی رخ داده با ابراز نگرانی و هشدار به دولت [چهاردهم] متذکر شوند که این سیاستها میتواند منافعِ ملّی را تهدید کند. متأسفانه همه اینها موجب نگرانی است و این نگرانی خود را در قالبِ بیانیه، نمایان کرده است. حتی از جناب سید محمّد خاتمی هم انتظار میرفت که بیتفاوت نمانند که تا امروز چنین نشد.
● در این وضعیت نوعی انفعال نیز نسبت به گرایشهای قومگرایانه در داخل و حتی ادعاهایی خارجی علیه تمامیّتِ ارضی ایران نیز دیده میشود. به طور مثال دولت هیچ واکنش مؤثری به ادعای رییسجمهور ترکیه علیه ایران نشان نداد. این انفعال از کجا نشأت میگیرد؟
اگر قرار بر دخالت و میراثِ معنوی برشمردن باشد، هزاران میراث معنوی ما در دلِ آناتولی و قفقاز، نهفته در خاک و زمین برقرار یا جاری در زندگیِ مردمان است. ما اگر تعدای از دانشآموزانِ علوم سیاسی یا عالیترین مقامات کشور ترکیه را به قونیه بیاوریم. از ایران هم تعدادی از دانشمندان روستاهای دورافتادۀ کلاس پنجم ایران را به آنجا میآورم. ببینیم عالیترین مقامات ارشد ترکیه یا مهمترین دانشمندان علوم سیاسی ترکیه میتوانند سنگ قبرهای قونیه را بهتر بخوانند و معنای آن را درک کنند یا دانشآموزان کلاس پنجم روستاهای دورافتادۀ ایران آن هم در جایی که به قول خودشان پایتخت معنوی ترکیه است؛ یعنی در شهر قونیه در کنار مقبرۀ مولانای بلخی! به مرکز اسناد خطّی ترکیه مربوط به دورۀ عثمانی سری بزنیم، ببینیم دانشآموزان ما بیشتر آنها را درک میکنند یا محققان ترکیهای! ادعاهای سیاسی مقامات ترکیه نیازی به آزمون گسترده ندارد با آزمونهای ساده هم در معرض تردید است. اگر قرار بر نفوذ تمدنی باشد کافی است اشاره کنیم که دیاربکر و بخشی از اطراف آن حوزۀ تمدنی ماست. کافی است به بناهای مربوط به دورۀ هخامنشی و اشکانی و ساسانی در آن مناطق اشاره کنیم. مهمترین کتابهای تاریخی دربارۀ کشور ترکیه امروز در بخش نخست آن اشاره شده که کتاب به زبان فارسی نوشته شده، چون جمهور مردم میخواستند، مانند کتاب تاریخ سلاجقۀ روم. آنقدر زبان فارسی در عثمانی ارج و قرب داشت که برخی از شخصیتهای آن کشور خود را با حیله و نیرنگ، ایرانی جا میزدند که بگویند به زبان فارسی مسلط هستند و در دربار جا بگیرند. معروفترین این شخصیتها لعالی است که، چون فارسی را خوب بلد بوده خود را ایرانی جا زده و در دربار جا گرفته و البته بعدتر لو رفته است. گاهی نیز ترکیه به این اشاره میکند که در فلان جنگ یک نفر تبریز هم برای عثمانی کشته شده است. این به دلیل فتوای علمای تشیع در جنگ جهانی اول در حمایت از عثمانی است که باعث شد تعدادی از ایرانیان در حمایت از عثمانی در برابر حمله کشورهای غربی کشته شوند. تاریخ را جعلکردن کار کشورهایی است که فقر تاریخی دارند و ایدئولوژیزده هستند.
تمرکز وزارت خارجه ایران امروز روی مسائل دیگری است و به بحثهای هویتی و ملّی توجهی ندارد. تمرکز وزارت خارجه امروز معطوف به بحثهای مربوط به جنگ و رویارویی با امریکا و مسائل هستهای و سوریه و فلسطین و لبنان است. این مسائل چنان وزارت خارجه را به خود مشغول داشته که نگران است بیش از این کشور را درگیر مسئله نکند و کشور را با همسایهها دچار چالش نکند. حتی اگر آنها منافع ملّی ما را مورد تهاجم قرار دهند و جعل تاریخ کنند. به عبارت دیگر ما گرفتار سیاست خارجی هستیم که ارکان آن که از قبل شکل گرفته، چندان متوجه مسائل اساسی نبوده و امروز که ایران درگیر چالشها بسیار بزرگتری است نمیتواند به این مسائل پاسخ متناسب با مصالح ملّی واکنشی نشان دهد.
● در موضوع آموزش به زبان مادری نیز ابهامها و پرسشهای بیپاسخ بسیاری مطرح است. مثلاً در استانی مثل کرمانشاه چندین زبان کُردی وجود دارد و در بسیاری نقاط دیگر ایران نیز چنین است. این ابهامها نشاندهندۀ غیرکارشناسی بودن طرح دولت نیست؟
نکته مهمی اشاره کردید. مطالعاتِ ما برای اینکه بدانیم در کشور چند گونۀ زبانی وجود دارد، کامل نیست. مطالعات موجود نشان میدهد که ۴۰۰ گونۀ زبانی در ایران، شناسایی شده است. سازمان جغرافیایی ارتش در دورۀ پهلوی این کار را شروع و بعد سازمان میراث فرهنگی آن را ادامه داد. هنوز مطالعات کامل نشده و تقریباً دو سوم کشور مانده است. اگر مطالعات کامل شود پیشبینی میشود در کشور حدود ۱۴۰۰ گونۀ زبانی وجود دارد که بعضی از آنها در حال نابودی هستند. اتفاقاً سازمانهای بینالمللی مثل یونسکو نیز نگران آنها هستند. در حالی که بحثهای پیرامون اصل ۱۵ قانون اساسی در کشور متوجه آنها نیست و بیشتر معطوف به بحثهای قومیسازی مناسباتِ اجتماعی هستند. برخی به غلط میخواهند زبانهایی را معیار کنند و به مردم شهرهای مختلف تحمیل کنند. در این زمینه نیز متأسفانه تلاش علمی و فرهنگی زیادی نشده و آگاهیبخشی نشده و در نتیجه کشور دچار مسئله خواهد شد. چراکه دولت به جای کار کارشناسی اقدامی با مبنای سیاسی انجام داده است.
● آیا نسبت به واکنش دولت به بیانیه خوشبین هستید؟ فکر میکنید امکان دارد تجدیدنظری در سیاستهای فرهنگی صورت بگیرد؟
امضاها نشان میدهد که مهمترین چهرههای مرجع فرهنگی، هنری و علمی در کل کشور این بیانیه را امضا کردند. به میزانی که دولت از این نگاه کارشناسی و خیرخواهانه فاصله بگیرد مطمئناً به معنای این است که بخش بزرگی از جامعۀ ایران را رودرروی خود قرار داده است. تصور نمیکنم دولت بخواهد چنین گامی بردارد و خود را در مقابل فرهنگ و تمدّن ایرانی قرار دهد. تصور میکنم دولت باید تجدید نظر کند و استاندار و مسئولانی که در این رخدادها وارد شدند مورد مؤاخذه قرار بگیرند. البته مقصود من برخورد با یک شخص و دو شخص نیست بلکه اصلاح رویهها و نگاههاست. استاندار آذربایجان شرقی و مسئولان دیگری که نقش داشتند باید از ملت ایران و شهروندانِ آذربایجان عذرخواهی و بر پیوند تاریخی ایرانیان تأکید کنند. همچنین کسانی که در سوءتدبیرهای اخیر آذربایجان و کردستان نقش داشتند متنبّه شوند. از این مسیر میتوانیم امید داشته باشیم که اصلاحاتی صورت گیرد و دولت بدون کار کارشناسی وارد اینگونه مباحث پرچالش، مخاطرهآمیز و احیاناً هزینهزا برای کشور نشود. این بیانیه یک نقطۀ عطف تاریخی برای توجه دادن دولتمردان و نیروهای سیاسی و احزاب و نهادهای مدنی به مصالح کشور است.
🔴 بُنمایه: روزنامۀ ایتترنتی فراز
🔴 بیانیۀ بیش از ۸۰۰ چهرۀ فرهیخته فرهنگی و دانشگاهی کشور را از «اینجا» بخوانید.
💢