ایراندل | IranDel
IranDel
🔴 جستاری پیرامون سالگشتِ جنبش شیخ محمد خیابانی در شهر تبریز در فروردین ۱۲۹۹ خورشیدی
✍️ افشین جعفرزاده
جنبش ملی مشروطیت ایران در فراز و نشیبهای خود چهرههای گوناگونی را آفرید. یکی از آنها شیخ محمد خیابانی بود. خیابانی که زادهی خامنه در ۱۲۵۹ خورشیدی در پیرامون تبریز بود، به دلیل سکونت در محله خیابان [تبریز] به خیابانی معروف شد. به تحصیل علوم دینی پرداخت و از دانش جدید و زبانهای خارجی بویژه فرانسه غافل نبود. اغلب روایتها، خیابانی را مردی درسخوانده، سیاستدان و اهل محاسبه و موقعشناس و آدابدان میدانند كه دارای جذابیت و نفوذ طبیعی در بین هوادارانش بود. با آغاز جنبش مشروطه به این گروه گرایش پیدا کرد و پس از بمباران مجلس و قیام و ایستادگی و محاصره تبریز، به سپاه ستارخان پیوست. پس از فتح تهران و عزل محمدعلیشاه قاجار، به نمایندگی مجلس دوم انتخاب شد و به تهران رفت. مهمترین چالش مجلس دوم، التیماتوم روسیه تزاری بود که پس از تکاپوهای مورگان شوستر آغاز شده بود. خیابانی در قامت نمایندهای جوان از مخالفان جدی تمکین به التیماتوم روسها در آذر ۱۲۹۰ [خورشیدی] بود.سخنرانیهای پرشوری در تظاهرات علیه روسها ایراد کرد و نخستین نمایندهای بود که علیه آنها و التیماتوم در ۹ آذر ۱۲۹۰ سخن راند و چنین گفت: "بنده از طرف ملت ایران، كه حق آزادی و استقلال را از چندین هزار سال پیش تاكنون برای خودشان ثابت میدانند، عرض میكنم كه ما تا امروز مستقل بودهایم، در حفظ حقوق و ترقی مملكت خودمان صاحب اختیار بودهایم... من با كمال جسارت و گشادهرویی به دولت روسیه میگویم كه ممكن نیست این ملت، امور كشور و اختیار و استقلال خود را به دیگران واگذار كند... این اولتیماتوم به استقلالِ ایران لطمه میزند و شكی نیست كه فقط با موافقت دولت ایران، این اولتیماتوم مورد قبول واقع نمیشود!... امیدوارم این اولتیماتوم ظالمانه را پس بگیرند و ملت ایران را از خودشان آزرده نكنند."
مجلس دوم با شجاعت، التیماتوم بیگانه را رد کرد وبه دلیل فشار روسها و همراهی وثوقالدوله وزیر خارجه وقت و انفعال دولتمردان، مجلس دوم منحل و خیابانی مجبور به تَرکِ تهران شد. پس از سیری درخراسان و قفقاز در سال ۱۲۹۶ [خورشیدی] به تبریز بازگشت و پس ازسالها حزب دموکرات را در تبریز سامان داد و ارگانش روزنامه تجدد را منتشر نمود. کارنامه خیابانی در این سالها آکنده از تکاپوهای سیاسی در راستای اعادهی مشروطیت و دفاع از کیان و استقلال ایرانی و آرمان دموکراسی و آزادی بود و جوهرهی تلاشهایش بیگانهستیزی محض و البته انتقادهایی جدی که نثار دولت مرکزی به زعم او "بیکفایت" میکرد. کُنشهای سیاسی خیابانی در این سالها مطلقاً دارای گرایشات قومی نبود. با آغاز جنگ جهانی اول، ایران و آذربایجان دستخوش یورش بیگانگان شد و خیابانی در این سالها همواره بر استقلال ملی ایران پافشاری و علیه بیگانگان موضعگیریهایی جدی داشت. با سقوط امپراتوری تزاری، تبریز به دست سپاه عثمانی اشغال شد و دولت وقت عثمانی که مشخصاً دارای گرایشاتِ الحاقطلبانه پانتُرکیستی بود سعی داشت با ترویج ایدهی پانترکیسم واتحاد اسلامی و معرفی عثمانی به مثابه رییسِ جهان اسلام، شکستهای خود را با الحاق آذربایجان و قفقاز به خاک عثمانی به نوعی جبران کند. خیابانی و اغلب یارانش چون نوبری از همان ابتدا با شناختِ مقاصد بیگانگان، با سپاه عثمانی به مخالفت جدی پرداختند و همین سبب شد، فرمانده قشون عثمانی، او و برخی یارانش را نخست به ارومیه و سپس قارص عثمانی تبعید کنند. در همان زمان مساواتیستهای قفقازی که پشتوانه سپاه عثمانی را با خود داشتند نام جمهوری خود را در ژوئن ۱۹۱۸ [میلادی] برخلاف شواهد تاریخی، "آذربایجان" نامیدند و همین سبب مخالفت جدی خیابانی و اکثریت دموکراتهای حامی او شد. تبعید خیابانی به دلیل شکست عثمانی طولی نکشید و به تبریز بازگشت. در همان سالها آذربایجان درگیر بحران و کشتارهایی بود که گاهی توسط آشوریانِ مهاجرِ عثمانی (جیلوها) به ریاست مارشمعون و برخی ارامنهی مهاجر قفقازی و برخی قبایل کُردهای شکاک به ریاست اسماعیل آقا سیمیتقو صورت میگرفت. تمامی این کشتارها که سبب مرگ دهها هزار تن از مردم آذربایجان و بویژه مسلمانان شد با واکنشهای انتقادی جدی از سوی خیابانی مواجه شد و انعکاس گستردهای در روزنامه تجدد داشت. خیابانی پس از بازگشت به تبریز در سال ۱۲۹۸ [خورشیدی] دور دوم تکاپوهای خود را آغاز کرد.در همین زمان به عنوان نفرِ نخستِ انتخابات مجلس شورای ملی چهارم از تبریز انتخاب شد. ولی هرگز نتوانست راهی مجلس بشود. در پایان همین سال ایران درگیر قرار داد ۱۹۱۹ بود که توسط وثوقالدوله تصویب اولیه شده و منتظر بود تا نهایی بشود. در کنار تلاش برخی فعالان سیاسی تهران در مخالفت با این قرار داد، خیابانی بهصورتی جدی علم مخالفت با آن را در تبریز برافراشت و پس از هشت سال مجدداً با وثوقالدوله درگیر شد.
با آغاز سال ۱۲۹۹ [خورشیدی] و روزهای ۱۷ تا ۱۹ فروردین، خیابانی و همراهانش ادارات و کانونهای دولتی را تسخیر کرده و مخالفت جدی خود را با دولت وثوقالدوله ابراز کردند. خیابانی در همان حال با گرایشات بالشویکی و کمونیستی در تبریز نیز به مخالفت پرداخت. در همان زمان جنبش جنگل با ورود نیروهای کمونیست وارد دور دوم خود شده بود. خیابانی گرایشات متمایل به روسیه و لنین را در این جنبش خوش نمیداشت و جنگلیان را سرزنش میکرد که "چه تفاوتی بین شما و وثوقالدوله وجود دارد؟وثوقالدوله میخواهد ایران را به کمک نیروهای انگلیسی اداره کند و شما میخواهید ایران را به کمک نیروهای روس اشغال و اداره کنید!" جنبش خیابانی از ۱۷ فروردین ۱۲۹۹ تا روز کشته شدنش در ۲۲ شهریور ۱۲۹۹ [خورشیدی]، کمتر از شش ماه دوام یافت. اختلافات و برخی اشتباه محاسبات و عدم نفوذ جنبش در میان تودههای مردم و برخی سادهانگاریهای شخصی خیابانی از معادلات قدرت، سبب شد قیام ناکام شود. پس از عزل وثوقالدوله و انتخابِ مشیرالدوله به جای او، مخبرالسلطنه هدایت، به عنوان والی راهی تبریز شد. خیابانی با پیگیری سیاستی سرسختانه به هیچوجه حاضر به تعامل با والی جدید که از منتقدان وثوقالدوله بود نشد و در روز ۲۲ شهریور ۱۲۹۹ [خورشیدی] پس از پناهنده شدن به منزل همسایهاش پس از اشغال خانهاش، در زیرزمینِ همان خانه کشته شد. در شرایطی که پشتیبانانش حمایتی جدی از او نکردند و برخی هوادرانش از او جدا شده بودند. هیچ قرینهای که نشان دهد خیابانی عامل بیگانه بود، وجود ندارد. فقط برخی گزارشها از تعامل او با کنسول انگلیس در تبریز در ماههای قیام وجود دارد. ولی همان گزارشها بر مستقل بودنش تأکید دارند. برخی مورخان شوروی همچون ایواناف و تقیاف در راستای سیاستهای وقت مسکو سعی داشتند به قیام خیابانی نسبتهای تجزیهطلبانه بدهند. این ادعاها بیپایه است و کمترین نشانهای حاکی از تجزیهطلبی و بیعلاقگی به ایران و زبان فارسی در کارنامهی سیاسی خیابانی دیده نمیشود.
از چالش برانگیزترین اقداماتِ خیابانی در دورانِ شش ماههی جنبش، تغییر نام ایالتِ آذربایجان [ایران] به آزادیستان بود. ماهیت این تغییر را میدانیم.
پیشنهاد تغییر نام آذربایجان به عنوان یکی از ایالتهای مهم ایران، رفتاری واکنشی - اعتراضی در برابر مساواتیهای پانترک قفقاز، تحت نفوذ عثمانی بود که در ۱۹۱۸ [میلادی] بدون هرگونه مستند تاریخی نام اران و شروانِ قققاز را به "آذربایجان" تغییر دادند و این تغییر نام با واکنشهای جدی آزادیخواهان در ایران از جمله حزب دموکرات خیابانی مواجه شد. خیابانی یه زعم خود با تلاشی برای حفظ یکپارچگی ایران و مخالفت با پانترکیسم آن تغییر نام را در ایران انجام داد و در اصل این کُنش چالش برانگیز او نه نشانه تجزیهطلبی بلکه واکنشی در قبال آنها بود، گرچه می توان آن را بدسلیقگی بزرگ و خطرساز دانست. بنابراین خیابانی نه تنها معتقد به تجزیهی آذربایجان نبود بلکه همواره تأکید داشت که ایران مالِ ایرانیان است و آنها مالکیت تمامیت ایران هستند. از این رو تأکید داشت که آن را باید دوباره ساخت.
دلبستگی به ایران و ملیت و استقلال ملی در تمامی وجوهاتِ اندیشه و کنشگری سیاسی خیابانی آشکارا مشهود است و کارنامهاش آکنده از ضدیّت با عنصر بیگانه روسی (چه تزاری و چه بالشویک) و چه عثمانی و انگلیسی. اسناد معتبر تاریخی نشان میدهد که خیابانی در بیان و نوشتار به دو زبان فارسی و تُرکی آذربایجانی چیره بود و دستور داده بود در تمامی کانونها و جلسات حزبی به زبان ملی پارسی سخن گفته شود. سخنرانیهای عمومیاش که غالباً به زبانِ تُرکی آذربایجانی ایراد میشد فردای همان روز به زبان پارسی در روزنامهی تجدد منتشر میشد و دستور اکید داده بود جز زبان فارسی در مدارس تبریز، زبان اموزشی نباشد.
با وجود گذشت یک سده از قیام خیابانی در تبریز هنوز شاهد انتشار یک گزارش جامع و پژوهشی جاندار پیرامون اندیشهها و کنش های سیاسی شیخ محمد خیابانی و حزب دموکرات او در سالهای ۱۲۹۰ تا ۱۲۹۹ [خورشیدی] نیستیم. اما آن میزان سند و نوشته ضبط شده از او و تکاپوهایش در دسترس است که بتوانیم او را با در نظر گرفتن تمامی کاستیها و ارجها، شخصی بدانیم که با روش خود، سخت دل در گرو عزت ایران و آبادی و آزادیاش داشت و تلاش داشت آرزوها و آرمانهای دور و دراز خود را از کانون تبریز و آذربایجان در سراسرِ ایران بگستراند و ایرانی آباد و آزاد بسازد. همانگونه که بارها و بارها میگفت: "هدف قیام من عظمتِ ایران است و آذربایجان جزء لاینفک ایران و ایران جزء لایتجزای آذربایجان میباشد."
💢