ایراندل | IranDel
IranDel
🔴 اسرائیل و دکترین پیرامون
✍️ رشتهتوییتی از آرش رئیسینژاد، دکترای روابط بینالملل
سرچشمه دکترین پیرامون (Periphery Doctrine) به این ایده بازمیگشت که اسرائیلِ محاصره شده در دریایی از اعراب به اتحادهای استراتژیک با کشورهای غیرعربی که سرزمینهای عربی را محاط کرده بودند، نیاز داشت. بحران ۱۹۵۶ [میلادی] [در کانال] سوئز، دیوید بنگوریون (بنیانگذار اصلی و نخستین نخستوزیر اسرائیل) را واداشت تا دکترین پیرامون را عملی کند.
در کنار کشورهای غیرعربیِ ایران، ترکیه و اتیوپی، اسرائیل چشم همکاری به اقلیتهای غیرعرب و سنی در جهان عرب همچون کُردها، مارونیهای لبنانی، جامعۀ قبطی مصر و حتی شیعیان لبنان (تا پیش از عزیمت امام موسیصدر به جنوب لبنان در ۱۹۵۹) داشت. ایران اما سنگ بنای دکترین پیرامونِ اسرائیل بود.
در آغاز وجود اسرائیل از اهمیت چندانی برای ایران برخوردار نبود. [محمدرضا] شاه تنها به دنبال فناوری اسرائیل و لابی یهودیان در آمریکا برای فشار بر کاخ سفید جهت مهار خطرِ شوروی بود. با گذشت زمان اما رشد ایدئولوژی پانعربیسم در میان اعرابِ منطقه، نقش مهمی در گسترش روابط ایران و اسرائیل ایفا کرد.
مئیر عزرى، نخستین نمایندۀ سیاسى اسرائیل، وارد ایران شد و یک سال بعد دفتر سیاسى ایران در سفارت سوئیس در تلآویو گشایش یافت. با وقفه صادرات نفت ایران در بحران سوئز، ایران و اسرائیل پنهانی خط لولۀ نفت ایلات ـ عسقلونیه (خلیج عقبه و دربای مدیترانه) را ساخته و کانال سوئز را دور زدند.
نخستین قرارداد نفتی ایران و اسرائیل در سال ۱۹۵۷ [میلادی] بسته شد و تلآویو تنها با تکیه بر نفت ایران توانست سالهای تحریم نفتی ۱۹۷۳ [میلادی] را از سر گذراند بهگونهای که یکسوم نفت اسرائیل از طریق ایران تأمین میشد. گذشته از همکاری نفتی، تهران و تلآویو همکاری تنگاتنگ نظامی را در پیش گرفتند.
تهران و تلآویو همکاری نظامی را نیز در پیش گرفتند. خریدهای ایران از جنگافزارهای اسرائیلی، از موشکهای ضدِّ ناو گابریل تا ابزارهای پیشرفتۀ ارتباطی، دستکم به ۵۰۰ میلیون دلار میرسید. در اواخر دهه ۱۹۷۰ [میلادی]، ایران و اسرائیل همکاری موشکی پروژه گُل را آغاز کردند.
کودتای ۱۹۵۸ [میلادی] عراق، اسرائیل را واداشت تا همکاری رسمی اطلاعاتیِ سهجانبه با ایران و ترکیه برقرار کند. نشستهای نیمسالانۀ رؤسای اطلاعاتی ساواک، موساد و میت برای بررسی همکاریهای نظامی ارتشهای شوروی، مصر و عراق شکلگرفت. ارتباط ساواک و موساد، نسبت به ساواک و سیا، قویتر و مؤثرتر بود.
بنیانِ همدلی ایران و اسرائیل بر ارزیابی آنان از تهدیدِ مشترک و منطقِ توازنِ قوا استوار بود تا سرشتِ غیرعربی آنان.
از یکسو، اسرائیل میتوانست بغداد و قاهره را از مرزهای غربی ایران و خلیج فارس دور کند. از سوی دیگر، ایران میتوانست از پیوستن عراق به ارتشهای عربی علیه اسرائیل جلوگیری کند.
[محمدرضا] شاه که مسئله اسرائیل را استراتژیک میدید، گفته بود: «ما سیاستِ آنان، [اسرائیل] را که اشغالِ سرزمین اعراب است نمیپسندیم و این مطلب را اعلان هم کرده و مکرر هم گفتهایم، ولی از اینکه عربها را تا [اندازهای] سر جای خودشان بنشانند، خوشوقتیم. دیگر معنی ندارد که مدافعِ سیاستِ اسرائیل بشویم.»
مهمترین نماد دکترین پیرامونِ [اسرائیل] اما اتحاد سهگانۀ ایران ـ اسرائیل ـ کُردها (منظور کُردهای ساکن شمال عراق) بود. بن گوریون به موساد دستور داده بود که از کُردها «بدون آنکه ایرانیها و ترکها (منظور ترکیهایها) برنجند» پشتیبانی کنند. تهران و تلآویو، هر دو، به انگارۀ جنگِ محدود و کنترلشده در شمالِ عراق باور داشتند، تا نبردی تمامعیار.
آنها توافق کرده بودند که «زغال آتش [شورش کُردی] بسوزد، بدون آنکه زبانۀ آتشی شعلهور گردد. از این رو، ایران یک دالان زمینی را برای «عملیاتهای ویژۀ ویرانگر موساد در عراق» برای اسرائیل فراهم ساخت. همچنین، ساواک با موساد در برپایی پاراستین، سازمان اطلاعاتِ کُردهای عراق، همکاری کرد.
اتحاد ایران ـ اسرائیل ـ کُردهایعراق تا مارس ۱۹۷۵ [میلادی] که ایران قرارداد الجزایر را امضا کرد، باقی ماند. این توافقنامه اما نخستین شکاف میان ایران و اسرائیل ایجادکرد بهگونهای که اسحاق_رابین آن را خیانتی همچو توافقنامه مونیخ و «رهاکردن چکسلواکی در برابر هیتلر از سوی چمبرلین» نامید.
شاه نیز در پاسخ از لابی اسرائیل در آمریکا انتقاد کرده و قدرت آن را «حتی برای اسرائیل زیاد» خواند. شاه با صراحتِ لهجهی همیشگی خود به مایک والاس، تحلیلگر ارشد نیویورک تایمز، گفت که لابی اسرائیل «بسیاری از چیزها» ازجمله «روزنامهها، رسانهها، بانکها و امور مالی» را کنترل میکند.
علیرغم قرارداد الجزایر، اتحاد ایران و اسرائیل در ظاهر حفظ شد. در باطن اما اسرائیل سودای گوشمالی شاه را داشت. جای شگفتی نبود که [محمدرضا] شاه دست تلآویو را در پس حمایتِ مطبوعات خارجی از انقلابِ ایران میدید.
🔴 منبع:
کتاب "شاه ایران، کردهای عراق و شیعیان لبنان" (۲۰۱۸)، نوشتهی آرش رئیسی نژاد، انتشارت پالگریو مک میلان
💢