ایراندل | IranDel
IranDel
![](/file/c41181e16b95451f8a649.jpg)
🔴 «جایگاهِ موسیقی ملی ایران در روزگارِ کنونی»
✍️ گفتوگوی «نیما عظیمی» با «شاهرخ نجفی»، نویسنده، نوازنده، پژوهشگر و مدرّسِ موسیقیِ ایرانی
[منتشره در روزنامهی سراسری «طرح نو»، چاپ تبریز]
فرهنگ و هنر، یکی از پایههای استوار در «تاریخ ملی ایران» است. «موسیقیِ فاخرِ ایران زمین» را باید یکی از بخشهای بسیار تأثیرگذار در پهنهی فرهنگ پربارِ میهن عزیزمان ایران بدانیم؛ که در همین راستا، گفتوگویی داشتیم با جناب آقای «شاهرخ نجفی» نوازنده و مدرسِ موسیقی ایرانی. افزونبراین، ایشان همچنین نویسندهی کتابِ «عشق داند... گزیدهی بداههنوازیهای استاد محمدرضا لطفی» میباشند.
![](/file/c46b40b4e66f3febaf931.jpg)
آقای نجفی چنانچه مایل باشید، سخن را در مورد زادگاه و زندگی شما آغاز کنیم:
بله؛ حتماً. در ۲۵ بهمن ۱۳۵۵ [خورشیدی] در محلهی قرهآغاجِ شهر تاریخی تبریز، در خانوادهای فرهنگدوست چشم به جهان گشودم.
بنابراین، آیا خانوادهی گرامی شما در سوق پیدا کردنتان به سمت هنرِ موسیقی مؤثر بودند؟
بله. اینجانب توسط پدر گرامی خود و محیطی عرفانی -ملی که ایشان در آن حضور داشتند، با موسیقیِ فاخر و جدیِ ایرانی آشنا شدم؛ و این آشناییِ فرخنده، موجب دلبستگی و آغازِ ورود من به پهنهی ژرف و شورانگیزِ فراگیری این هنرِ سِحرانگیز گردید.
لطفاً به دیگر نامهایی که در این مسیرِ هنری یاریگر و برانگیزانندهی شما بودند نیز، اشارهای داشته باشید:
ببینید، میتوانم در اینمورد به اشخاصِ گوناگونی اشاره کنم؛ اما اگر بخواهم گزیدهوار اشاره کنم، نامی میبرم از دو شخصیت گرامی و انسان کامل، روان شادان: «کریم خمسهای» و «خلیل بدیعی» که بهصورت ذهنی و معنوی مشوق اینجانب بودند.
لطفاً در زمینهی فراگیریِ علمی و تجربی این هنر نیز برایمان سخن بگویید:
اشتیاقِ من به موسیقی سببِ آن گردید که جهت همین فراگیری، پا را از محدودهی تبریز بیرون نهاده و خود را بهخدمتِ استادانِ بزرگوار: «کامبیز روشنروان»، «بهروز همتی»، و روانشادان «عطا جنگوک» و «حسین یارا» رسانم؛ که همگی تکیه بر مسندِ والای این هنر دارند.
جایگاه موسیقیِ ایرانی در روزگار کنونی را چگونه ارزیابی میکنید؟
برای پرداختن و پاسخ به این پرسش، حتماً باید به ریشهها و پیشینهی تاریخی این جریان اشارهای داشته باشیم؛ اما بنابر مجال این گفتوگو، میتوانیم برای نمونه اشارهای داشته باشیم به رپرتوار یا همان «ردیفِ موسیقی ایرانی»، که بیانگرِ شکوه و سرآمدیِ این موسیقی نسبت به دیگر گونههای فاخرِ موسیقی جهان میباشد. آنان با تبلیغات گستردهی خود، آثارشان را همهگیر و معرفی کردهاند؛ و اما شوربختانه، موسیقی ملی - ایرانیِ ما با تمام قابلیتهای ژرف و ارزشمند علمی و تاریخیِ خود، امروز دچار انزوایی نگرانکننده شده است.
لطفاً در مورد زوایای این قیاس (موسیقی کلاسیک غرب با موسیقی ایرانی) بفرمایید:
در این مورد، باید با توجه به مستندات بسیار محکمِ تاریخی در این زمینه، یعنی همین «ردیفِ موسیقی ایرانی» که به شکل سینهبهسینه و شفاهی توسط استادانِ برجستهی موسیقی ایران به ما رسیده و در چند دههی اخیر تا حدود زیادی مکتوب گردیده است پاسخ داد. میتوان دستنخوردگی و کهن بودنِ موسیقیِ ایرانی را بهلحاظ فواصل و ریتمهای بسیار متنوعِ عروضی که در قالبِ ردیف نواخته و اجرا گردیدهاند، با فواصلِ موسیقی غرب که محدود بر دو گونهی «مینور» و «ماژور» و حتی «فریژین» میباشد، مقایسه نمود.
باید به فواصل موسیقی ایران و گستردگی آن در مُدهای گوناگونِ مقامی و همچنین به ریتمهای متنوع موسیقی ایرانی که در قالب ردیف، تنوع آنها نمایان است، اشاره داشت؛ که فقط چند مورد از آن پرشمار ریتم را برای نمونه ذکر میکنم: «کرشمه»، «بستهنگار»، «نغمه» و...
موسیقی ایرانی چه تأثیری بر موسیقی همسایگان ایران داشته است؟
شکلهای آوازی منحصربهفردِ سرزمینمان ایران، از عناصری چون شعر و کلام بهصورت ریتمهای آزاد و بسیار دانشورانه ساخته شدهاند؛ که تأثیر آن در موسیقی کشورهای همسایهی ایران، بسیار ملموس و محسوس است.
از دیدگاه شما، موسیقی فاخر و ملیِ ایران، چرا امروز اینگونه منزوی شده است؟
یکی از مهمترین عوامل، کمکاریِ رسانهی تصویری ماست که وظیفهی آموزش و ارتقاء فرهنگ یک جامعه را برعهده دارد.
حمایتهای اندک نهادهای رسمی و دولتی از موسیقی و موسیقیدانها نیز عاملی دیگر در این انزواست.
انتظار میرود که نهادهای محترمِ آموزشی نیز این مؤلفهی فرهنگی را جدیتر شمارند.
همینهاست که باعث میشوند جوان ایرانی به جای تار و سه تار و سنتور و...که نماینده و میراثِ فرهنگ و خِرد ایرانی هستند، به سمتِ "موسیقی مبتذل و بدون پشتوانهی هنری و فکری" سوق پیدا کند.
انگیزه و دغدغهی شما از نگارش و تدوینِ کتابِ «عشق داند...» چه بود؟
ازآنجاکه آثار بداههنوازی استادِ شادروان «محمدرضا لطفی» جزو آثار تأثیرگذار و موردپسندِ قشرهای گوناگون جامعهی موسیقی در چند دههی اخیر بوده و هست، اینجانب بنابر وظیفهی هنری و ملی خود و آگاهی از اشتیاق فراوانِ هنرآموزان به این ساز و آثارِ آن استادِ بزرگ بود که برآنشدم تا این مجموعه را نگارش نموده و در اختیار علاقهمندان قرار دهم.
برایم جذاب بود که شما در پیشگفتارِ کتابِ (عشق داند... گزیده آثار بداهه نوازی استاد محمدرضا لطفی) نامِ استاد بزرگوار «کیوان ساکت» را آوردهاید:
ایشان لطف نموده و در نگارش این اثر نظارت داشتند. استاد «کیوان ساکت» بارها آثار استاد لطفی را نواخته و اِشرافی کامل بر آنها دارند؛ و بنده نیز از ایشان بسیار آموختهام. مِهر ایشان شاملِ حال گردید.
آیا اثر دیگری در دستِ نگارش دارید؟
بله؛ درحال حاضر مشغولِ نوشتنِ اثری با نامِ «نگرشی تحلیلی به تئوری نظامِ دستگاهیِ موسیقیِ ایران» [هستم.]
شما مرزبندی در عالم هنر را چگونه ارزیابی میکنید؟
هرچند هنر زبانِ مشترکِ تمام سرزمینها میباشد؛ و نمیتوان تأثیراتی را که ملتهای جهان از یکدیگر گرفتهاند کتمان کرد، اما هنر بدون هویت و ملیت - که عاملِ زبان بسیار در آن تأثیرگذار است - مؤلفهای بدون شناسنامه خواهد بود.
بنابراین، آیا موسیقی ایرانی بخشی از هویتِ ملی ماست؟
بله، دقیقاً؛ همینگونه است. موسیقی بخش جدانشدنی از هویتِ ملی یک جامعه است.
من از طرف جامعهی مطبوعاتی ایران، بهویژه روزنامهی «طرح نو» از زحمات شما و گفتوگویی که داشتیم سپاسگزارم.
بنده نیز از زحمات نشریهی شما سپاسگزارم که این زمان را برای گفتوگو در اختیارم قرار دادید. تندرست و پیروز باشید.
![](/file/dcb13e99d2f4dee0648d5.jpg)
https://t.me/IranDel_Channel
💢