آن‌گونه که من انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم را دیدم و فهمیدم

آن‌گونه که من انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم را دیدم و فهمیدم

رضا شکراللهی

حالا که انتخابات تمام شده، حرف‌های معاون سیاسی سپاه در کنار دیگر جزئیات روند انتخابات اخیر بیشتر معنا می‌گیرد.

انتخابات

حالا که انتخابات تمام شده و جزئیات خین‌وخین‌ریزی «جبهه‌ی انقلاب» در جدال درونی با خود و جدل‌ها با جبهه‌ی مقابل را دیدیم و تحلیل‌هایی قابل‌تأمل هم از زاویه‌های گوناگون خوانده‌ایم، حرف‌های دو هفته پیش از انتخاباتِ معاون سیاسی سپاه در کنار دیگر جزئیات روند انتخابات بیشتر معنا می‌گیرد.

سردار یدالله جوانی ۲۵ خرداد در قم گفته بود:

«ـ گرچه در برخی حوزه‌های اقتصادی بخشی از جامعه تحت فشار معیشتی است اما در رویارویی نظام حق با الحاد، جمهوری اسلامی توانسته است غلبه گفتمانی پیدا کند؛

ـ از مقدمات ایجاد تمدن اسلامی نابودی اسرائیل است... و بدانید شرایط در حال تغییر است و تاریخ در حال رقم خوردن است و این رقم خوردن به‌ نفع جبهه‌ی توحید است؛

ـ خروجی انتخابات یا می‌تواند مقوم جبهه‌ی مقاومت باشد یا جبهه‌ی مقاومت را با مشکلاتی مواجه کند؛

ـ سه انتخابات قبلی برای کشور زیبنده نبود... انتخابات مطلوب یک وجه مهم آن مشارکت و وجه دیگر آن انتخاب فرد اصلح است؛

ـ نیاز داریم از این حماسه‌ی بدرقه [تشییع رئیسی] حماسه‌ی حضور (انتخاباتی) را خلق کنیم... یکی از میدان‌های شمارشِ پیروانِ ولایت صحنه‌ی انتخابات است؛

ـ [همان‌طور که خامنه‌ای گفت،] اگر ملت ایران بخواهد منافع ملی را حفظ کند و عمق راهبردی خودش را در منطقه حفظ کند، به یک رئیس‌جمهور فعال، پرکار و معتقد به مبانی اسلامی نیاز دارد، گروه‌ها و احزابی بوده‌اند که زمانی در جایگاه قدرت قرار گرفتند، آن‌گونه که نیاز بود حرکت انقلاب را شتاب نبخشیدند و گاهی به دنبال تغییر ریل بودند.»

حالا می‌توان مطمئن‌تر گفت که تأیید صلاحیت پزشکیان (در کنار ردصلاحیت جهانگیری و آخوندی) به‌قصد بالابردن میزان مشارکت انجام شد تا حضورش به‌عنوان کبریت بی‌خطر کمک کند به حل نسبی مشکل «وجه مهم مشارکت». اما بعید است پیش‌بینی هم کرده بوده باشند که پزشکیان موفق به عقب زدن «فرد اصلح» هم خواهد شد؛ چنان‌که حالا، چند روز پس از انتخابات، صدای برخی چهره‌های خودشان هم از نتیجه‌ی «مهندسی شورای نگهبان در چینش نامزدها» درآمده است.

ازجمله عوامل مؤثر بر موفقیت پزشکیان می‌توان این‌ها را برشمرد:

ـ جذب بخشی از آرای اقشاری از مردم که هیچ اعتنایی به اصول‌گرا یا اصلاح‌طلب بودن نامزدها ندارند و فقط به‌دنبال بهبود وضعیت زندگی‌شان هستند، مثل مردمی که سال ۱۳۸۴ به احمدی‌نژاد رأی دادند چون خود را «مردمی» قالب کرده بود و سال ۱۴۰۰ به ابراهیم رئیسی رأی دادند چون او را تحت‌تأثیر تبلیغات حکومت «سید محرومان» می‌پنداشتند؛

ـ ریخت سیاسی مسعود پزشکیان که هیچ شهرت و نشانی از فساد ندارد، ساده‌زیست به‌نظر می‌رسد، مثل طبقه‌ی فرودست لباس می‌پوشد و به زبان خودشان حرف می‌زند و در مجموع برای آن‌ها به بسته‌ی شکلاتی می‌ماند که ارزش باز شدن بلکه پسندیده شدن دارد؛

ـ توان تشکیلاتی اصلاح‌طلبان در تبلیغات در پیوند با خطای راهبردی جبهه‌ی انقلاب و به‌خصوص اختلافات درون این جبهه که بیشتر از هر زمان دیگری هم عمیق‌تر شده و و هم از پرده بیرون افتاده است و هنوز هم دارند علیه همدیگر بیانیه‌ی «تقصیر شما بود» می‌دهند.

در این میان، تحلیل‌هایی همچون «تأثیر آرای قومیتی»، که عجبا هم در برخی تحلیل‌های براندازان دیده می‌شود و هم در تحلیل‌های چهره‌های پایداری، صرفاً بازی گمراه‌کننده با اعداد به نظر می‌رسد و کارکرد آن، ولو ناخواسته، فقط مطلوب حکومت است و سودش به جیب جمهوری اسلامی واریز می‌شود؛ یعنی تقلیل یافتن «شکاف عمیق میان ملت و حکومت» که چالش اصلی کشور است و قرار گرفتن این مسئله زیر سایهٔ شکاف «اصلاح‌طلبان با مردم» از یک سو و تقابل «اپوزیسیون با حکومت» از سوی دیگر.

القصه، در چارچوب سناریوی «اهمیت مشارکت در کنار اهمیت رئیس‌جمهور شدن فرد اصلح» و سناریوی تکمیلی و ناگزیرِ «مداخله‌ نکردن در مرحله‌ی تبلیغات و شمارش و اعلام آراء»، نهایتاً خامنه‌ای و سپاه به‌جای «اصلحِ نامقبول» به رئیس‌جمهور شدن «صالح مقبول» تن دادند.

رفتار سیاسی مردم

اکثر مردم ایران سال‌های بسیار است که مخالف وضع موجود و خواستار تغییر،‌اصلاح یا براندازی آن‌اند، باری در قالب مخالفت مدنی از نوع اعتراضات آبان ۹۸ و یا جنبش اعتراضی «زن زندگی آزادی» و باری مثلاً در قالب مقاومت مدنی با انتخاب خاتمی و یا مثل این بار با ترکیبی از تحریم گسترده و رأی سلبی به سعید جلیلی.

در عین حال ناراضیان رأی‌دهنده نیز رأی‌شان را به‌صورت تضمینی در سبد هیچ حزب یا جریانی نگذاشته‌اند و نمی‌گذارند. اصلاح‌طلبان اگر هم در تبلیغ پزشکیان و تشدید فضای دوقطبی‌ موفق بودند، هنوز هیچ سند و مدرکی ارائه نداده‌اند برای این ادعای عجیب که آراء مردم به پزشکیان به‌معنای اقبال به خود اصلاح‌طلبان به‌عنوان یک طیف یا جبهه‌ی سیاسی است. «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا» اگر سال ۹۶ فقط یک شعار خیابانی بود، از آبان ۹۸ به این سو یک واقعیت اجتماعی سیاسی جاری در جامعه است.

تأثیرپذیری سیاسی مردم از گروه‌های مرجع به‌خصوص روشنفکران و فرهیختگان نیز دیگر به شوخی می‌ماند. جامعه‌ی ایران دست‌کم از سال ۱۳۸۴ به این سو دچار خلأ مرجع سیاسی است و خطای تحلیلی است اگر توان اثرگذاری بر طیف محدود دوستان با قدرت اثرگذاری گروه‌های مرجع بر اقشاری از مردم اشتباه گرفته شود.

از جمعیت پای کار نظام تا اپوزیسیون

در این سوی ماجرا اما، این انتخابات را می‌توان به‌شکل نوعی رفراندوم هم دید برای حکومتی که آگاه از نتیجه‌ی یک همه‌پرسی آزاد از آن فرار می‌کند و مدت‌ها است که تکیه‌اش فقط به حضور خیابانی برای خاک کردن برخی جنازه‌ها است.

بنا به آمار رسمی خود حکومت، نتیجه‌ی بیش از دو دهه تبلیغات و پول‌پاشی برای گسترش جمعیت طرفدار وضع موجود به‌عنوان «جوهره‌ی پای‌کار»، که خامنه‌ای از اوائل دهه‌ی ۹۰ آرزوی گسترشش را داشت، نهایتاً به‌زحمت به ۱۵ درصد مردم کشور رسید که در دور اول به سعید جلیلی رأی دادند.

حتا اگر دور دوم را مبنا قرار دهیم، این عدد - بنا به آمار رسمی خود حکومت - به عدد ۲۲ درصد جمعیت کشور می‌رسد. یعنی در بهترین حالت، از جمعیت ۸۷ میلیونی ایرانیان فقط ۲۲ درصد طرفدار حکومت و ادامه‌ی وضع موجودند و ۷۸ درصد جمعیت کشور خواهان براندازی، تغییر یا اصلاح وضع موجود هستند.

خامنه‌ای زمانی گفته بود «برای یک ملت ننگ است در انتخابات ریاست‌جمهوری ۳۵ یا ۴۰ درصد شرکت کنند، پیدا است که مردم به نظام سیاسى نه اعتماد دارند و نه امید». از ننگِ مشارکتِ زیر ۴۰ درصدی در دور اول و مشارکت زیر ۵۰ درصدی دور دوم که بگذریم - چنان ننگ‌آمیز که حتا خود خامنه‌ای هم برای فرار از آن در پیام رسمی‌اش از تعبیر عجیبِ «انباشته شدن ۵۵ میلیون رأی در صندوق‌ها در دو مرحله» استفاده کرد، مایه‌ی بسی تأسف است که حتا این همه‌پرسی غیررسمی هم تأثیری بر مملکت‌داری سپاه و نگاه «آقا» نخواهد داشت.

به‌تعبیر خامنه‌ای و سپاه، درست است که کشور با مشکلات اقتصادی مواجه است، اما پای «جبهه‌ی مقاومت» و «تمدن نوین اسلامی» در میان است. در نگاه خامنه‌ای و سپاه، نه تنها اکثریتی که به نامزد جبهه‌ی مقاومت و تمدن اسلامی رأی سلبی دادند «مخالفتی با نظام ندارند» که حتا اکثریت گسترده‌تری هم که انتخابات را تحریم کردند، «مخالف نظام نیستند؛ یا کار و گرفتاری داشتند یا وقت و حوصله نداشتند».

با این حال آن‌چه مسلم است این‌که همان‌طور که سیر نزولی مشارکت در سه انتخابات قبلی باعث شد حکومت از خیر برگزاری انتخابات کاملاً غیررقابتی بگذرد و به انتخابات رقابتی از نوع محدود و کنترل‌شده رو بیاورد، باز هم در جذب مشارکت اکثریت مردم کشور به دیواری سخت خورد (مشارکت نکردن دست‌کم ۶۰ درصد مردم در دور اول و دست‌کم ۵۰ درصد آنان در دور دوم). بنابراین، بعید نیست حکومت و سپاه در انتخابات بعدی به فکر سناریوهای دیگری برای حل معضل مشارکت پایین باشد؛ «ننگی» که آشکارا مشروعیت نظام را لکه‌دار و این بار آن را عمیق‌تر زخمی کرده است.

می‌ماند امید رأی‌دهندگان به پزشکیان به ‌گشایش‌هایی هرچند خرد که آن را نتیجه‌ی مقاومت مدنی‌شان می‌دانند و بیم مردمی که رأی ندادند از این‌که نتیجه‌ی مقاومت مدنی‌شان برای به چالش کشیدن مشروعیت حکومت بار دیگر بیهوده بماند به‌خاطر آن‌چه منتقدان آن را «بی‌عملی، بی‌برنامگی، تشتت و ضعف اپوزیسیون خارج کشور در سازماندهی و منحصر ماندن فعالیت سیاسی آن‌ها به واکنش به‌جای کنش» توصیف می‌کنند؛ یعنی آن‌چه باعث می‌شود سرنگونی یک رژیم همچنان در فضایی خیالی دنبال شود.

۱۸ تیر ۱۴۰۳
رضا شکراللهی

@KhabGard

Report Page