Indian and chinese killed girls

Indian and chinese killed girls


چین 44 میلیون زن ناپیدا دارد


گزارش‌های خبری رسمی، زمزمه‌‌ای از هشداری ضعیف، امّا روشن و آشکار داشتند. خبرگزاری دولتی چین در اکتبر 2002 گزارش کرد که آخرین سرشماری ملی نشان می‌دهد که پدیده‌ی بسیار نگران‌کننده‌ای در زمینه‌ی نسبت جنسیتی در بزرگ ترین ملت جهان رخ داده‌است. در سال 2000، در برابر هر 100 نوزاد دختر زاده‌شده، 116.8 نوزاد پسر به‌دنیا آمده‌است. اوضاع، در مقایسه با دو سرشماری پیشین بدتر است. به‌گفته‌ی نشریه‌ی ستاره‌ی شانگهای، اگر این شکاف باز هم بزرگ‌تر شود، در حدود 50 میلیون مرد چینی ممکن است خود را در پیداکردن همسر مناسب ناتوان ببینند. طبیعی است که پیامد این وضع مشکلاتی را برای خانواده‌ها، خدمات اقتصادی و اجتماعی بوجود خواهدآورد. حتی یک کارشناس پیش‌بینی کرد آمار "زن ربایی" بالا بگیرد چرا که مردان ناامید در پی یافتن عروس خواهند بود1.

این نابرابری نتیجه‌ی ترسناک ترجیح نوزاد پسر است که در چین، هند و سایر بخش‌های جنوب و شرق آسیا رایج است. والدینی که نگران‌اند نوزادشان دختر باشد، ممکن است به سراغ اسکن جنین بروند تا جنسیت کودک را مشخص کنند، و اگر معلوم شود دختر است، به‌دنبال سقط جنین او باشند. خیلی از دختران در اولین روزها یا هفته‌های زندگی‌شان به‌قتل می‌رسند و والدین برای حقهّ زدن به پلیس و ماموران بهداشت راهی پیدا می‌کنند تا مرگ نوزاد را رویدادی طبیعی نمایش دهند. اگر دختر آن قدر خوش‌بخت باشد که از دوران کودکی جان سالم به‌در ببرد، ممکن است تولدش هرگز ثبت نشود- که به‌ زندگی در حاشیه منجر می‌شود، یعنی از آموزش، مراقبت بهداشتی و حتی دریافت غذای کافی برای خوردن محروم می‌شود.

هر چند آهنگ زایش در هند، چین و تایوان دائماً در حال سقوط است و هم اکنون در حال نزدیک شدن به آمار‌های جهان غرب است، امّا تعصب دیرپا علیه نوزادان دختر هنوز ناپدید نشده‌است. فراهمی گسترده و فزاینده‌ی فنّاوری‌ اولتراسونیک، کار انتخاب جنسیت را برای والدین راحت کرده تا از شرّ نوزاد دختر راحت شوند. دکتر وی. پارامش‌وارا، یکی از روسای پیشین انجمن پزشکی هند برآورد کرد که هرساله 2 میلیون سقط جنین گزینشی در هند انجام‌ می‌گیرد2. یک پژوهش یونیسف که در دسامبر 2006 منتشر شد می‌گفت که در هند روزانه 7000 دختر کمتر به‌دنیا می‌آیند3. چین و هند در تلاشی برای جلوگیری از این گرایش، سقط جنین گزینشی را ممنوع کرده‌اند. پزشکانی که در هر دو کشور برطبق روال عادی از زنان حامله اسکن می‌گیرند، مجاز نیستند جنسیت جنین را برای‌شان فاش کنند. امّا بعضی از درمان‌گاه‌ها همیشه‌این مقررات را رعایت نمی‌کنند. نشریه‌ی ستاره‌ی شانگهای گزارش کرد که اسکن‌های اولتراسون غیرمجاز را می‌توان با 60 تا 120 دلار انجام داد، در حالی که پزشکان در هند، راه‌های دیگری برای رساندن نتیجه‌ی اسکن پیدا خواهند کرد: دادن آب نباتی به‌رنگ صورتی، یعنی جنین دختر است؛ و به رنگ آبی، یعنی پسر 5.

در هند، هم‌چنان‌که شگردهای کالبد‌شکافی پیچیده تر می‌شوند، پدرمادرها به راه‌های رعب‌آورتری برای کشتن دختران‌شان رو می‌آورند. "رادها ونکاته‌سار" در روزنامه‌ی هندو، بعضی از شگردهایی را شرح می‌دهد که مادران ناحیه‌ی "سالم " ایالت تامیل‌نادو برای‌اش روایت کرده‌اند.


یکی از این روش‌های تازه، دادن سوپ جوجه‌ی داغ پر ادویه و تند به نوزاد است. "اونا چند ساعتی از درد به خود می‌پیچند، جیغ می‌زنند و بعد می‌میرند." [به گفته‌ی یک زن]. وقتی کنش‌گران "سازمان‌های مردم نهاد" بوی نوزادکشی می‌شنوند، روستاییان فورا مدعی می‌شوند که "نوزاد از نفخ درد می‌کشید و باید به او سوپ جوجه داده می‌شد." روش بی‌رحمانه‌ی دیگری برای حذف نوزاد که به روستاهای "سالم" راه پیداکرده، این است که به نوزاد بیش از حد می‌خورانند و او را در پارچه‌ای خیس محکم می‌بندند. این نوزادان بعد از یک ساعت تقلای نفس بُر، می‌میرند. امّا آخرین شگرد خفه‌کردن نوزاد، با گذاشتن او در زیر پنکه‌ی ایستاده و با سرعت آخر، پلیس را گیج کرده‌است، طوری که در سال گذشته فقط توانسته 5 مورد "نوزادِ دخترکُشی" را در منطقه‌ی "سالم" گزارش کند.


برای نوزاد دختری که توانسته‌باشد اولین هفته‌هایش را سالم بماند، هنوز هم ممکن است خطرات موذیانه‌ی دیگری در پیش رو باشد. پسران ممکن است در بیشتر موارد در مراقبت‌های بهداشتی بر ‌دختران ترجیح داشته‌باشند. پژوهشی در هند نشان داد که در مرگ‌های ناشی از بیماری‌های غیرقابل پیشگیری و شدید، شکافی در میان جنسیت‌ها وجود ندارد، امّا دختران 2 برابربیش‌تر از پسران احتمال دارد که از اسهال- که درمان پذیر است- بمیرند5. پسرها ممکن است برای لباس‌‌شان پول بیش‌تری خرج شود، و با خوراک مقوّی‌تری تغذیه شوند. بخت‌ بقای آنان از همان اول زندگی بیشتر است. دختربچه زندگی سختی دارد.


در چین سیاست مشهور "تک فرزند" به‌این معنی است که بسیاری از زایش‌ها گزارش نمی‌شوند. خانواده‌های بزرگ‌تر، به‌ویژه در مناطق روستایی دارند بیشتر رسم می‌شوند. به نظر می‌آید دولت چین در حال سست کردن رهیافتِ شدیدا سرکوب‌گرانه‌اش در مورد تنظیم خانواده است و هنگامی که زنان برای کار به سراسر کشور حرکت می‌کنند، پایِش حاملگی‌ها دشوارتر می‌شود. جمعیت‌شناسان چینی می‌گویند بازرسی‌های اتفاقی دفتر آمار دولتی در برخی روستاها تا 40 درصد زیرْ شمارش را نشان داده‌است. دشوار است بتوان گفت چه نسبتی ازاین کودکانِ "نادیده"، دخترند. امّا کمیسیون تنظیم خانواده می‌گوید که برخی خانوار‌های روستایی بزرگ‌ترند چون حداقل، تکْ پسری می‌خواهند.


امّا بر سر این کودکان ثبت نشده چه می‌آید؟ در چشم قانون، آنان اصلا ً وجود ندارند. این‌ها قادر نخواهند بود به مدرسه بروند یا مراقبت بهداشتی دولتی دریافت کنند. فرصت‌های‌شان در زندگی از این مسئله به‌شدت آسیب خواهد‌خورد.

 

دولت‌ها برای دادن فرصتی به‌این دختران نوزاد، لازم است قاطعانه با نوزادکشی دختران درگیر شوند. امّا آن‌چه‌که ممکن است دشوارتر باشد، درگیرشدن با رویه‌های عمیقا ً کاشته‌شده و نهادینه‌شده‌ی اجتماعی است که به مردم اجازه می‌دهد فکر کنند کشتن نوزادان دختر کاری است درست. مشکل در این‌جاست که نوزادکشی –هم از پسران و هم از دختران–تاریخی دارد دراز و خونبار. جمع بندی "جامعه‌ی پیشگیری از نوزادکشی" این است که: "نوزادکشی در هر قاره‌ای و از سوی جوامعی با هرمیزان از پیچیدگیِ فرهنگی به‌کارگرفته شده‌است... این رویه تقریبا در هر جماعت بشری از دوران طلایی یونان گرفته تا امپراتوری پرشکوه پارسی[1] رایج و شایع بوده‌است7." در دورانی که غذا نایاب بود، یک راه کنترل اثرات گرسنگی، محدود کردن تعداد کودکانی بود که فرصت باقی‌ماندن تا بزرگسالی پیدا می‌کردند.


در شرق و جنوب آسیا، ضرب‌المثل‌هایی که ترجیح وتقدم پسران را بیان می‌کنند بسیارند. "دختر مثل آبه که از خانه بیرون پاشیده‌می‌شه و برنمی‌گرده." ، یا "هجده پری‌دخت، کم از یک پسر گوژپشت."


در جوامع پدرشاهی، این موضوع که مسئولیت نگه داری والدین ناتوان به عهده‌ی چه کسی باشد، فوق‌العاده مهم است. در این جوامع نقش دختر اساسا ً در لحظه‌ی ازدواج پایان می‌پذیرد، در حالی که وظیفه‌ی پسر تا آخر عمر ادامه دارد. نتیجه‌ این‌که در جوامعی که برای مُسنّ‌ترها نهادهای رفاه اجتماعی ضعیف باشند، این وظیفه ارزش بسیار زیادی دارد. به‌گفته‌ی مونیکا داس گوپتا، جمعیت‌شناس بانک جهانی، زن رشد‌یافته می‌تواند مفید باشد ... می‌تواند در مزارع کار کند و مادر خوبی باشد، امّا این واقعیت که تحصیل کرده‌ و در جایی کار می‌کرده، ارزش‌اش را برای والدین بالا نمی‌برد، والدینی که از همه‌ی این‌ها هیچ سودی نمی برند." امّا در جوامعی كه دختر‌ها و پسر‌های خانوار، هر دو، در كار مراقبت از والدین پیر مشاركت دارند، نسبت‌های جنسیتی همان اولویت‌ها را برای پسر‌ها نشان نمی‌دهند.


پسرها علاوه بر ایفای نقش نان‌آوران خوب، کسانی‌اندکه حامل نام خانوارند و زمین‌های آبا و اجدادی را به ارث می‌برند، و در بعضی ادیان تنها کسانی‌اند که می‌توانند آداب و "مناسک گذار بلوغ" ویژه را به نیابت از والدین‌شان انجام دهند. به همین خاطر فشار زیادی به زنان وارد می‌شود تا پسر بزایند. مقام و ارزش زن در جماعت بالا می‌رود اگر پسرزا باشد، و پایین می‌رود اگر دخترزا باشد.


در هند، والدین دختران از زمانی می‌ترسند که دختران‌شان به سنّ ازدواج می‌رسند و گرفتار سنتّ‌های جهیزیه می‌شوند. در اغلب جماعات هند، خانواده‌ی داماد نوعی هدیه از خانواده‌ی عروس می‌خواهند- پول نقد، فلزات گران‌بها، زمین یا سایراموال با ارزش. گاهی اوقات، خواسته‌ها پس از ازدواج هم تمامی ندارند، و والدین ممکن است حس کنند باید به‌این خواسته‌ها تسلیم شوند تا امنیت دخترشان را تامین وتضمین کنند. و حالا با مدارکی قطعی: اداره‌ی ملی آگاهی هند باور دارد که خشونت مرتبط با جهیزیه روزانه جان 16 نفر را می‌گیرد8. سازمان‌های کمک‌رسان معتقدند جهیزیه مستقیما با پدیده‌ی نوزاد دخترکشی پیوند دارد. نویسنده‌ای گزارش می‌کند تابلوهای بزرگی را در ایالت‌هاریانای هند دیده‌است که نوشته‌بودند: "انتخاب‌ات را بکن- همین الآن چند صد تا خرج کن [برای سقط جنین دخترت] و چند صد هزار روپیه را صرفه‌جویی کن [و بعدها جهیزیه نده]."

در مواقعی که خانواده‌ی داماد بعد از عروسی، از مقدارِ جهیزیه‌ی عروس ناراضی باشند، به آزار و اذیت او دست می‌‌زنند. اما در موارد تندتر، ممکن است تصمیم بگیرند با آتش‌زدنِ دسته‌جمعیِ عروس، کلِ صورت‌مسئله را یک‌جا پاک کنند.


اگر این تعصب در برابر فرزند دختر صرفا مسئله‌ای بود ناشی از سنت، خودش به اندازه‌ی کافی بد می‌بود- ولی همین که واقعیت وحشت‌ناک این سنت‌ها عریان شوند، آن‌وقت است که تغییردادن‌شان ناشدنی نخواهدبود و جریان می‌تواند در نهایت چاره‌ای پیدا کند. امّا ناخوشایندی قضیه در آن‌جاست که به‌نظر می‌رسد ریشه‌ی مشکل "زنان ناپیدا"، در اقتصاد جاری جامعه است. کودکان مونث خرج دارند، و وقتی‌که‌این اموال جان‌دار ازدواج می‌کنند، بخشی از خانواده‌ی تازه‌ی شوهرشان می‌شوند. این است آن واقعیت ساده امّا ترس‌ناک.

نشانه‌هایی وجود دارد که اوضاع در حال تغییر است. بسیاری از جوامع کشاورزی، شهری‌تر می‌شوند، و این یعنی ایجاد تغییر و تاثیری بر روی این سنّت‌ها- و هم بر روی پیامد‌های خونین این سنّت‌ها. در کره‌ی جنوبی، نسبت جنسیتی در حال حرکت به سمت برابری است: در حالی‌که در سال 1990، نسبت پسر 117 در برابر 100 دختر بوده، در 1999 به 110 پسر رسیده. نسل‌های جوان‌ترْ از نظر اقتصادی از خانواده‌های‌شان استقلال بیشتری پیدا می‌کنند، و به همین خاطر تلقی نان‌آوری پسران و بار زحمت بودن دختران کم‌کم در حال محوشدن است.


امّا باید توجه‌داشت که در جوامع "کشاورز تر"، ممکن است اقناع والدین در مورد ارزش فرزند دختر دشوارتر باشد. ارقام سرشماری در چین و هند، توجه عموم را به نابرابری رشدیابنده‌ی میان جنسیت‌ها جلب‌کرده است، و هر دو دولت سقط جنین‌های گزینشی را ممنوع کرده‌اند. سازمان‌های کمک رسانی و گروه‌های زنان کنش‌گر، سرزده به سراغ درمانگاه‌های خصوصی می‌روند و به دولت فشار می‌آورند تا آنانی را که قانون را زیر پا می‌گذارند، توقیف کنند. امّا ممکن است یک "نسلِ بی‌عروس" طول بکشد تا کلید یک تغییر گسترده‌ی اجتماعی زده شود.     


[1] - خوشبختانه در یک‌جا از پارسی‌ها با وصف پرشکوه یاد شد! البته از امپراتوری‌اش و نه چیزی دیگر، مثلا از مردم یا ...

منبع: کتابِ "۵۰ واقعیتی که جهان را باید دگرگون کنند"، جسیکا ویلیامز، غلامعلی کشانی، نشر نگاه معاصر




Report Page