ISTDP

ISTDP


10 مکالمه درمانی در روان درمانگری پویشی فشرده کوتاه مدت 1


مکالمه بیمار و درمانگر 1 : خنثی کردن عقلانی سازی 2 منجر به افسردگی :

کارمند مردی با 20 سال سابقه درخشان کاری به اتهام اختلاس از کارش اخراج شده است ولی بعد از

مدتی مشخص شد که او مقصر نیست و حسابدار اختلاس کرده است. ولی مدیر شرکت عوض شده بود و مدیر

جدید از او نخواست که سر کارش برگردد و رسما اخراج او را تایید کرد. اکنون بیمار از مدیر جدید خشمگین

است.

درمانگر: نسبت به اون چه احساسی داری؟

بیمار: واقعا احساسی نیست )انکار(. من فقط فکر میکنم اون نتونست خوب اوضاع رو کنترل کنه )عقلانی

سازی( .

درمانگر :این فکر توئه. ولی چه احساسی به او داری اگر نخوای این احساسو با افکارت بپوشونی. )نام گذاری دفاع،

دعوت از بیمار برای خنثی کردن دفاع، و پرسیدن از احساسی که دفاع موجب پنهان کردن آن شده است( .

بیمار: من واقعا همین فکرو دارم )عقلانی سازی( .

درمانگر: )وقفه در دفاع(. این فکر توئه. اما اگر احساست را با فکرت نپوشانی )جدا کردن احساسات بیمار از دفاع(.

به رییست از اینکه تو را اخراج کرد چه حسی داری؟ از اینکه تو را باور نکرد. به دلیل جرم یک نفر دیگه سرزنش

شدی؟ )دعوت از احساس، تحریک به بیدار شدن احساس(

بیمار: باور نکردنیه. )در اینجا بیمار احساسش را با محرک اشتباه می گیرد، رییس به او اعتماد نکرد )محرک( و

این موجب بیداری احساسی در بیمار می شود، احتمالا خشم(

درمانگر: اون به تو بی اعتمادی کرد. این چیزیه که انجام داد. چه احساسی به اون داری به این خاطر؟

)جداسازی محرک احساس از خود احساس و دعوت از احساس( .

1 . ISTDP

2 . intellectualization

بیمار: من فکر میکنم اشتباه کردم. باید حدس میزدم که حسابدار داره چه کاری میکنه )خود انتقاد گری و

سرزنش خود، رایج در افراد با عقلانی سازی / خشم به خود بیمار بر میگردد تا اینکه نسبت به رییس اعمال

شود.، این دفاع موجب افسردگی بیمار می شود.(

درمانگر: متوجه شدی ؟ من از خشمت به رییست سوال کردم .

بیمار: بله

درمانگر: متوجه شدی که ذهن انتقادی تو خشمی که از رییست داشتی رو به خودت برگردوند و موجب شد

خودتو سرزنش کنی؟ ) کمک به بیمار برای اینکه ببیند چرا افسرده شده است(.

بیمار: آره من فکر میکنم این به من آسیب زده چون من واقعا افسرده شدم و همسرم بهم میگه خیلی به خودم

سخت میگیرم .

)بیمار علیت را در بازگشت خشم به درون سپس افسردگی را میبیند(.

درمانگر: حالا ما میتونیم یه نگاهی به خشمت نسبت به رییس بیندازیم بدون اینکه اجازه دهی این خشم به

خودت برگردد و موجب سرزنشت شود؟ )تقویت بیمار برای انجام عمل(

بیمار: بله .

درمانگر: چه احساسی به او داری ؟

بیمار: خشم . من از او عصبانیم ..............

مکالمه بیمار و درمانگر 2 : خنثی سازی دفاع برون ریزی

مسیر اول : جدا کردن 3 دفاع از بیمار

درمانگر : به محض تجربه نفرت به دوستت، به جاش به دیوار مشت زدی )مشخص کردن دفاع(

بیمار: درسته

درمانگر : ولی چه کسی ضربه زد؟ چی کسی آسیب دید؟

بیمار: خودم

3 . Dystonic

درمانگر : می بینی این مکانیزم چطور موجب آسیب دیدگیت شد؟ از دست دوستت عصبانی شدی، ولی خودت

کسی بودی که آسیب دیدی با جابجایی نفرتت به دیوار، تو از مواجهه شدن با احساست نسبت به اون بی اعتنا

بودی و در عوض خودتو مجازات کردی. آیا واقعا میخواهی با نفرتت نسبت به اون در اینجا مواجه شی تا ما

بتونیم به این الگوی خود تخریبی خاتمه دهیم؟

بیمار: بله، حتما

- زمانیکه درمانگر دفاع را از بیمار جدا میکند و بیمار را با عواقب دفاع آشنا میکند، بیدار شدن پیمان درمانی

منجر به پذیرش دفاع و به کار گیری انرژی روانی برای کنار گذاشتن آن می شود .

مسیر دوم :ایجاد تمایز بین احساسات از دفاع برون ریزی

درمانگر : چطور نفرتت به دوستت را تجربه میکنی؟

بیمار: با مشت میزنم تو صورتش

نکته تشخیصی: این بازنمایی نفرت به دلیل اینکه هنوز بیمار وارد فاز تجربه خشم نشده است دفاع برون ریزی

است و بیمار دفاع را برابر با احساس می داند .

درمانگر: مشت زدن به او نفرتت نیست. مشت زدن نحوه فرار تو از مواجه شدن با احساست است، بخاطر اینکه

احساست را درونت نگه داری) جداسازی احساس از دفاع(.ولی این خیلی مخربه، با کتک زدن دوستت، تو عشقی

را که او نسبت به تو احساس میکند میکشی )مشخص کردن عواقب دفاع(. زمانیکه تو نفرتت را عملی میکنی او

را از خودت دور کرده ای و این رفتارت دعوت دوستت به ترک کردن توست. چرا این کارو با خودت میکنی؟

)مشخص کردن خود تنبیهی بیمار برای اینکه با آن مقابله کند(.

بیمار : متوجه شدم..

مکالمه بیمار و درمانگر 3 : آشکار کردن علیت

درمانگر: میبینی که خودت در حال قربانی کردن خودت هستی، ولی بخاطر انتخابت در حال سرزنش دیگرانی،

دوست داری ما یه نگاهی به این بندازیم که چی منجر به این میشه که خودتو نا دیده بگیری؟

بیمار: خیلی احساس بدبختی دارم. اونا نمی فهمن من چی میخام )دفاع پروجکشن، خود بیمار متوجه این

نیست که دقیقا چه میخواهد(

درمانگر: اونا باید به خواسته های تو اهمیت بدن؟ این درسته ؟

بیمار: آره اونا باید ببینن خواستم چیه . )دفاع: انکار در تخیل 4 جای اینکه به خواسته های خودش اهمیت دهد

میگوید دیگران به خواسته هایش اهمیت نمیدهند(.

درمانگر: آیا این درسته ؟ !

بیمار: آره. شما میگی که اونا نباید به خواسته هام اهمیت بدن؟

درمانگر: تو میگی کسایی که به خواسته هام اهمیت نمیدن، باید به خواسته هام اهمیت بدن! ؟ این حقیقت

داره؟ )مشخص کردن انکار در تخیل(

بیمار: آره. شما با این موافق نیستی؟

درمانگر: واقعیت باید چیزی باشه که واقعی نیست! این حقیقت داره؟ )انعکاس انکار(

بیمار: باید باشه.) انکار در تخیل(

درمانگر: تو میگی واقعیت باید مطابق با میلت باشه، ولی واقعیت چیزیه که هست. باید دشوار باشه که این جنگو

با واقعیت داشته باشی .

بیمار: همینطوره .

درمانگر:متوجه هستی که هر موقع با واقعیت میجنگی واقعیت همیشه برنده میشه؟ )اشاره به عواقب انکار(

بیمار: آره ولی اونا نباید به چیزی که میخوام اهمیت بدن؟ )دفاع انکار در تخیل( .

درمانگر: نه. این وظیفشون نیست. اونا به نیاز خودشون اهمیت میدن .

بیمار: من فکر میکنم اونا باید به منم اهمیت بدن .

درمانگر: این وظیفه توئه. تو باید به نیازای خودت اهمیت بدی. اما از بقیه هم درخواست کنی که وظیفتو انجام

بدن .

بیمار: ولی اونا باید انجام بدن.

درمانگر: وقتی تو به نیازای خودت اهمیت نمیدی، وقتی به نیازات توجهی نمیکنی، چرا اونا باید این کارو کنن؟

بیمار: ولی اونا ازم میخان که به خواسته هام بی اعتنایی کنم.

4 . denial in fantasy

درمانگر: و تو میتونی بگی نه، من به خواسته های خودم توجه میکنم، و بگی: بله من به نیازام بی اعتنایی

میکنم.و الان به من نشون دادی این خودتی که به خواسته های خودت بی توجهی و دیگران رو بخاطرش

سرزنش میکنی .

بیمار:من قبلا متوجه این نبودم درسته.

بیماری که از بیرونی سازی و انکار استفاده میکند در باره امکان تغییر شخصیت خود احساس درماندگی و

ناامیدی دارد. زمانیکه دفاع هایش را بییند در مقابل آنها می ایستد و زندگی بهتری خواهد داشت .

مکالمه بیمار و درمانگر 4 : بیدار کردن احساسات انتقالی

درمانگر: متوجه شدی که از من فاصله گرفتی و یهو به عقب رفتی. )واضح سازی(

بیمار: )در حالیکه آه می کشد، دستانس را میفشرد، بین کلمات مکث می کند(، بله..... خب ..... من امیدوارم

بودم شما ......کمکم کنی .... .

درمانگر: بیا یه نگاهی به احساسی که این اضطراب و فاصله گرفتنتو باعث میشه بندازیم. اون احساس چیه؟

)فشار(

بیمار: من نمیدونم چی بگم )آه می کشد(...امیدمو از دست دادم.... احساس لرزش میکنم .

درمانگر: در کنار اضطرابت، الان چه احساسی به من داری؟

بیمار: من الان تنش دارم. من فکر می کنم شما آدم ....

درمانگر: )در حالیکه صحبت بیمار را قطع می کند( همین الان به من چه احساسی داری؟ این احساس از کجا

میاد؟ )خنثی کردن نشخوار و ادامه فشار(

بیمار: من فکر می کنم شما آدمی هستی که ممکنه ....

درمانگر: این فکر توئه ) واضح سازی(

بیمار: درسته

درمانگر: چه احساسی بهم داری )فشار(

بیمار: احساس می کنم تو شکمم دارن رخت می شورن )اضطراب و فرونشانی احساس(

درمانگر: چه احساسی این حالتو درونت ایجاد کرده؟ )فشار(

بیمار؛ من احساس امیدواری میکنم، احساس می کنم این روش شما جواب داده ولی می ترسم شما هم منو بعدا

پس بزنی. )آگاهی نسبی به احساسات در هم پیچیده انتقالی(

درمانگر: این احساس چیه؟

بیمار: من قبلا با این احساس درگیر نمیشدم حسش نمی کردم و گرایش داشتم تا خفشون کنم و بفرستمشون

تو سرم! )بینش بیشتر بیمار به نشخوار و عقلانی سازی، نشان می دهد پیمان درمانی ناهشیار بیدار شده است(

درمانگر: چقدر این کار بهت صدمه زده؟ )واضح سازی( چرا این کارو با خودت می کنی؟ )درگیر کردن پیمان

درمانی، صحبت با ناهشیار(

بیمار: این کار واقعا منو عاجز کرده ..

درمانگر: خب اگر که فاصله نگیری و نخوای فکر کنی )چالش( توجه کن چه احساسی بهم داری که الان

مضطربت کرده؟

بیمار: من دارم عصبانیتو حس می کنم. )احساسات انتقالی اکنون تجربه می شوند(.

مکالمه بیمار و درمانگر 5 : اضطراب فرافکنی شده، فرافکنی سوپرایگو

گاهی اوقات ما آنقدر از مواجهه شدن با واقعیت احساسی خود می ترسیم که سعی در تنبیه و قضاوت دیگران

هنگام بیدار شدن احساسات خود داریم. دانشجویی را فرض کنید که از استاد خود عصبانی می شود و زمانیکه با

او مواجه می شود گمان میکنید استاد دائما در حال تحقیر کردنش است و از استاد فاصله میگیرد.)در حالیکه از

فرافکنی وجدان سخت گیر خودش ناشی از تحقیر احساسات خود می ترسد(. افرادی که دائما دیگران را بی

دلیل سرزنش و نصیحت میکنند در واقع در حال فرافکنی سوپر ایگوی سخت گیر خود روی آنها هستند .

بیماری که خودش را قضاوت میکند ، به درمانگر می گوید : "من فکر میکنم شما مرا قضاوت میکنید "

زمانیکه بیمار خودش را قضاوت می کند و این قضاوت را به درمانگر فرافکنی می کند ، او از درمانگر به خاطر

این قضاوت می ترسد . سپس میتوان به بیمار کمک کرد تا مشکل خویش را درون روانی ببیند.

درمانگر: دقت دارید چگونه این مکانیزم تنبیه گر درون ذهن شما سعی میکنه تصویر قضاوت رو روی من جابجا

کنه ؟ )تمایز قائل شدن بین درمانگر و پروجکشن(

بیمار: من حس میکنم شما منو قضاوت می کنید .

درمانگر: این نیت من نیست. شما خودتون دارید این قضاوت رو انجام میدین.

و سپس این قضاوت درونی خود را به من نسبت می دهید )اشاره به پروجکشن سوپر ایگو(.

بیمار: و اکنون میگین که من الان واقعا بیمار و روانی هستم )فرافکنی(

درمانگر: وااو ! اکنون میبینید که این مکانیزم تنبیه گر چقدر بیرحمه نسبت به شما ؟ )نشان دادن سوپر ایگوی

ظالم و کمک به بیمار و انگیختن او نسبت به سوپرایگو(

بیمار : ]حالت اشک در چشمان[

درمانگر: دقت دارید چگونه این مکانیزم تنبیه گر کلمات حاکی از نگرانی من رو به عنوان شکنجه ی شما تلقی

میکنه؟

بیمار: اما شما گفتید من بیمار هستم )فرافکنی(

درمانگر: نه، من گفتم این مکانیزم تنبیه گر با روش سوءاستفاده و زیان باری با شما رفتار میکنه و فکر میکنم

این خیلی غیرمنصفانه است نسبت به شما و گفتم که تلاش داره کلمات حاکی از اهمیت و نگرانی من رو با

موضوعات ناگوار تلقی میکنه !و سپس باعث سوءاستفاده و سرزنش شما میشه .

نظرتون چیه نسبت به اینکه این مکانیزم تنبیه گر اکنون برای شما غیر منصفانه هستش؟ )جدا کردن بیمار از

مکانیزم تنبیه گر(

بیمار: ) به حالت آرام روی صندلی و کاهش اضطراب فرافکنی شده( بله همینطور است.

زمانی که بیمار وجدانش را فرافکنی میکند. از قضاوت دیگران می هراسد و سپس نسبت به راه هایی که خودش

را قضاوت کرده است جاهل می ماند .

مکالمه بیمار و درمانگر 6 : تفاوت قائل نشدن بین خشم و دفاع:

درمانگر: چی جوری متوجه خشمت می شوی؟

بیمار: به شدت آروم میشم و به این فکر می کنم که اون یه حرومزاده کثیفه

درمانگر: و سپس اگر ما بر / اون یه حروم زاده کثیفه / متوقف بشیم، چی جوری خشمتو بهش تجربه میکنی؟ یه

تصویر ذهنی بساز.

در اینجا درمانگر در ارزیابی اینکه بیمار چگونه نشانه های فیزیکی خشم را تجربه و با آگاهی به نشانه های بدنی

اش خشمش را نامگذاری می کند شکست می خورد. اشتباه دیگر درمانگر در واضح سازی برای بیمار که نامیدن

حرامزاده کثیف )دفاع لقب و نام گذاری ( دقیقا دسترسی بیمار به خشمش نیست، رخ میدهد. واقعیت این است

که در این بیمار برابر دانستن دفاع نامگذاری با احساس خشم معمولا نشان دهنده ظرفیت ایگوی پایین است. در

اینجا فشار درمانگر بر تکانه بیمار ناپخته و خطرناک است .

ما زمانی باید به قفل گشایی تکانه بیمار، گناه، غم و عشق بپردازیم که از بازسازی ظرفیت ایگو به قدر کفایت،

اطمینان حاصل کرده باشیم. در ابتدا آرامش داشته باشید ، این بهتر است.

درمانگر: چی جوری متوجه خشمت می شوی؟

بیمار: به شدت آروم میشم و به این فکر می کنم که اون یه حرومزاده کثیفه.

درمانگر: منظورت ازینکه به شدت آروم میشه چیه؟

بیمار: بدنم بی حرکت میشه یه جورایی

درمانگر: آروم شدن بدن نشانه خشم نیست، آروم کردن بدنت در واقع پنهان کردن نشانه های خشمه، هیچ

حرکتی تو بدنم نیست !!! چی جوری تشخیص میدی که یه نفرعصبانیه ؟

بیمار: )بیمار کسانی رو مثال میزنه که با صدای بلند صحبت میکنن و حالت بدنی خاصی رو به خودشون

میگیرن....(

درمانگر: مشخصه جابجایی و قدرت رو در فردی که عصبانیه وجود داره؟ بنابراین، عصبانیت حرکت و قدرته، و با

بی حرکتی تو در حال خنثی کردن حرکت و قدرت خودتی. متوجه منظورم میشی؟

بیمار: بله

درمانگر: یه لطفی به من میکنی. بیا چک کنیم که آیا توضیحاتی که من بهت دادم به اندازه کافی واضح بوده . با

لغات خودت بگو چی درک کردی ؟

بیمار:)توضیحات دقیقی ارائه میدهد(

درمانگر: و تو به من گفتی اون حرومزاده کثیفه...نامگذاری چیزی در مورد خشمت به ما نمیگه. این مشخص

میکنه که تو فکر نمیکنی زیاد به اون فرد در اون لحظه خاص در حالیکه فقط همونه، نه اون اسمی که میذاری.

نام گذاری و فحش، راهیه که برای دقیق ندیدن خشمت به کار میگیری .

مکالمه بیمار و درمانگر 7 : فرونشانی 5 احساسات

فرونشانی، بی اعتنایی آگاهانه بیمار به احساساتش است، این دفاع ناشی از نزدیکی بیمار به احساساتش و بی

اعتنایی هشیارانه به آنهاست، ازین رو به محض کنار گذاشتن، احساسات پدیدار می شوند.به بیمار کمک کنید تا

دفاع را ببیند و آنرا کنار بگذارد، در این صورت می تواند احساساتش را که با فرونشانی منع می شوند، ببیند .

بیمار: این خیلی درد داره، اون منو بخاطر بودن با یه زن دیگه ول کرد و رفت. ولی من همیشه تلاش کردم اصن

به این قضیه فکر نکنم، من فقط میخام فراموشش کنم. )دفاع فرونشانی(

درمانگر: متوجهم، ولی اگر فراموش کردن احساساتت عملی بود، میخواستی بیای اینجا تا مشکلتو ببینی؟!) اشاره

به عواقب دفاع(

بیمار:) با لبخند( نه

درمانگر: تو الان اینجایی، و احساسات درونت هستن، این مهمه که متوجه این باشیم زمانیکه احساساتت را

فراموش میکنی و مانع فکر کردن به اونا میشی، همونجوری با خودت برخورد می کنی که شوهرت باهات برخورد

می کرد، چرا این کارو با خودت می کنی؟!چرا احساست رو لگد مال میکنی همونطور که اون این کارو کرد؟!

)اشاره به اینکه چگونه فرونشانی منجر به بی اعتنایی بیمار به احساساتش همانطور که قبلا با او برخورد شده

است )به عنوان شکلی از بی اعتنایی به خود( می شود .

بیمار: گریه میکند )ناشی از آگاهی به عواقبی تا کنون دفاع موجب آن شده است( ...

مکالمه بیمار و درمانگر 8 : سرکوب زدایی احساسات

این بیمار مردی میانسال است و دلیل مراجعش به درمانگر مشکلات جسمانی متعدد و احساس نارضایتی از

زندگی است. او به تازگی پدر شده است و نگران است مبادا کاری را که مادرش با او در کودکی کرده است با

کودکان خود انجام دهد. مادری شدیدا سخت گیر داشت به طوری که سعی داشت تا او را به بهترین شکل

ممکن تربیت کند و خانه را تبدیل به پادگان نظامی کرده بود. مادر او از تکنیک ایجاد شرم )سو استفاده از گناه(

برای تربیت کودکانش استفاده می کرد و خود شدیدا از افسردگی رنج می برد. این مرد می گوید که بارها قربانی

حملات قضاوت گرانه و ترور های شخصیتی مادر قرار گرفته است. هسته اصلی مداخلات بیدار کردن احساسات

متعارض بیمار به مادرش است. لازم به ذکر است مادر بیمار به دلیل بیماری جسمانی شبیه بیمار فوت کرده

است .

5 . suppression

.........

درمانگر: تو هنوز به این مساله شک داری. اگر تو ذهنت، مادرت آزارگر باشه اون آدم بدیه .برای همین بین خوب

و بد مرز می کشی تا مادرتو از اینکه بهش برچسب بد بودن بزنی محافظت کنی .

بیمار: سرش را به نشانه تایید پایین می اندازد .

درمانگر: چرا دیدن حست اینقدر برات دشواره؟

بیمار: نه این کار برام سخت نیست .

درمانگر: اوکی پس انکارش نکن. مشاهده کن احساستو .

بیمار: ولی چی جوری ببینمش .......

درمانگر: چرا هنوز حرکتی نداری. از چی درونت داری حفاظت میکنی؟ چه اتفاقی میفته اگر به بدی مادرت نگاه

کنی؟ مادرت چی کار کرده باهات که واست بده؟ ااون با تو چی کار کرده که خوب نیست ؟

بیمار: خب مادر منم همون کاریو میکنه که پدرش باهاش کرده. من نمیخام احساس گناهی داشته باشم ازینکه

بهش برچسب بزنم .

درمانگر: من مشکلی با اینکه احساس گناه داشته باشی ندارم .

بیمار: منم همینطور

درمانگر: متوجهی؟ من نمیخام که تو با احساس گناهت بجنگی. چرا احساس گناه میکنی؟

بیمار: خب من میدونم چرا این احساسو دارم. قبلا راجع بش صحبت کردیم .

درمانگر: من نمیدونم چرا

بیمار: بخاطر برچسب زدن به مادرم. بخاطر اینکه کاراییو که کرده بخام بد ببینم .

درمانگر: وقتی تو مادرتو آزارگر صدا بزنی این تو رو گناهکار میکنه. درنتیجه تو هم بد میشی. بنابراین الان باید

راجع به رفتاری که آزارت داده صحبت کنی . زمانیکه از این احساس فرار میکنی و اونو مقصر میدونی. خودتم

همون کارهایی رو میکنی که مادرت با خودت کرده الان باید این گناهو کاهش بدی. تصور کن مادرت اینجا

نشسته. تو چشماش نگاه کن .

بیمار: اوکی

درمانگر: باهاش صحبت کن.

بیمار: خیلی مزخرفی .

درمانگر: بخاطر چی؟

بیمار: بخاطر رفتارت

درمانگر: جزیی تر میگی

بیمار:بخاطر رفتار آزاردهندت با من . ازینکه مجبورم کردی کاراییو انجام بدم که دوست ندارم. اونم بخاطر

خواسته های خودت. نه علاقه و خواسته های من. و این منو داغون کرد .....

درمانگر: و چه احساسی داری .

بیمار: معلومه . .. . خیلی عصبانیم .

درمانگر:عالیه. الان از خشمی که درونت حس میکردی به من گفتی .

بیمار: خوبه

درمانگر: خب بیا یه نگاهی به حسی که داشتی بندازیم. چطور بود؟

بیمار: خیلی قاطع بود. )ابهام(

درمانگر: چی جوری حسش کردی؟. عقاید محکم و قاطع هستن. احساس انرژیه. ذهنتو به سمت احساست

متمرکز کن .

بیمار: قشنگ احساسش میکنم، تو سینم. )بیمار دستانش به سمت بدنش جمع می شود و آه میکشد(

درمانگر: چه نفس زیبایی )اشاره به آه که نشان دهنده تجربه کامل احساس است( حالا به من بگو چقدر

خشمگین بودی و چقدر قدرت داشت خشمت؟

بیمار:من دلم میخاست مادرمو بکشم واسه همین حس کردم خیلی زیاده خشمم .

مکالمه بیمار و درمانگر 9 : تفکیک گناه سالم و ناسالم

درمانگر: عالیه، چی به ذهنت می رسه از تمایلت برای کشتن مادرت

بیمار: یه نفرت شدید. یه نفرتی که درونم حبس شده .

درمانگر: من نفرتتو درک میکنم ولی تو نباید خودتو حبس کنی.. نفرتت چه طوریه؟ اگر بخای نشونش بدی چی

کار میکنی؟

بیمار: خب خیلی مخربه. کشنده و وحشیانس )بیمار مشتش را گره کرده است(

درمانگر: چی جوریه. تو تصورت. تو ذهنت. دوست داری چی کار کنی با نفرتت وقتی آزاد شه. چه جوری میخای

از بدنت رهاش کنی؟

بیمار: داد میزنم

درمانگر: بیین این رفتار نفرت به خودته .

بیمار: داد میزنم سر .....

درمانگر: گوش بده. به من توجه کن. نفرت. نفرت وقتی معنا داره که تو بخای کسیو بکشی و یا بهش آسیب

شدید بزنی. متوجهی؟

بیمار: فریادم کشندس. اونو )مادر بیمار( تیکه تیکه میکنه .

درمانگر: اوکی ولی قرار نیست مادرتو دق بدی با فریادت. از نیروی فیزیکیت استفاده کن. چطوری از نیروی بدنیت

استفاده میکنی؟)زمانیکه درمانگر بر نیروی فیزیکی تکانه متمرکز می شود پیمان درمانی ناهشیار فعال می شود(.

بیمار: مشت میزنم. به سر و صروتش مشت میزنم. لهش میکنم.)بیمار ناگهان سرش را تکان میدهد و متوقف می

شود(

درمانگر: چی شد که سرت رو تکون دادی؟

بیمار: یه کم بهم ریختم

درمانگر: اوکی. این اضطرابه. )به من توجه کن. مثل من نفستو با دم و بازدم کنترل کن. با دم و بازدم بیمار

اضطرابش را تخلیه می کند( .

در اینجا وجود اضطراب نشان می دهد احساس گناه در حال بیدار شدن است. پس درمانگر دائم ایگوی بیمار را

بازسازی می کند تا ظرفیت بیمار بالا رود .

بیمار: این جایی که بهش ضربه زدم. غده های سرطانیش بود )مادر بیمار از سرطان فوت کرده است.(

درمانگر: به کجاش ضربه زدی

بیمار: به شکمش. وقتی به شکمش ضربه زدم. یه پا ....پا ......پاسخی شنیدم .)گناه در حال بیدار شدن است(

شنیدم که گفت این منو می رنجونه. )مسیر فیزیکی تجربه گناه در بیمار زنده شده است(

درمانگر: می بینم . ولی الان به خودت توجه کن. خودت چی؟

بیمار: خیلی سخت بود که به شکمش ضربه بزنم. من خیلی متاسفم .دوست ندارم بیشتر از این آزارش بدم .

درمانگر: اوکی. الان به بدنت توجه کن. الان نفرتی هست که باز حس کنی؟ )درمانگر با گرفتن بازخورد از بیمار

مسیر درمانی را تعیین می کند( .

بیمار: نه .

درمانگر: الان چه احساسی داری؟

بیمار: شفقت، مهربونی .

درمانگر: گناه همون شفقته و مهربونیه .

بیمار: من گیج شدم. گناه خیلی بده. به درد نخوره. ولی شفقت مفیده .

درمانگر: کی به تو گفته که گناه به درد نخوره؟

بیمار: مادرم. مادرم یه عمر منو با ترس از گناه بزرگ کرده. من هربار که احساسی داشتم احساس گناه کردم تا

دیگه اون احساسو نداشته باشم. هر بار که کاری کردم مادرم منو ترسونده

درمانگر: این گناه، گناه ناسالمه. مادرت تو رو با احساس گناه ناسالم، کنترل کرده و وادارت کرده که حرفشو

گوش بدی .

بیمار: آهان. من نوع دیگه از گناه رو نمیشناختم .

درمانگر: آهان اینه. تو الان گناه سالمو شناختی. گناه سالم همون مهربونی و شفقته. تو الان فقط گناه سالمو

احساس کردی و این اولین بار بود که تو زندگیت این احساسو داشتی. تو به فشار بیرونی نیازی نداری تا خوبو

از بد تشخیص بدی. این گناه ناسالم و نفرت تو بود که میخاست به مادرت آسیب بزنه. ولی تو عاشق مادرتی

چون این احساسو بعد از گناه سالم تجربه کردی .

مکالمه بیمار و درمانگر 10 : بی توجهی به اضطراب ناشی از اکتفا به نظر بیمار

مشاهده تیز بینانه احساس و اضطراب هنری است که روشنی بخش مسیر درمان بیماران توسط درمانگر است .

بیماری را فرض کنید که وارد مرحله ای از درمان شده است و اضطراب شدیدی دارد )تنش از سر تا نوک

انگشتان، دهان و گلوی شدیدا خشک، تنفس کوتاه و محدود و مشکلات شدید تمرکز(

مداخله غلط :

درمانگر: متوجه این هستی که مضطربی؟

بیمار:آره درسته ولی این خیلی مهم نیست. من میخام به شما درباره مشکلم با همسرم بگم .

درمانگر: باشه. پس مشکلت رو به من بگو

مداخله صحیح :

درمانگر: متوجه این هستی که مضطربی؟

بیمار:آره درسته ولی این خیلی مهم نیست. من میخام به شما درباره مشکلم با همسرم بگم .

درمانگر: ما قطعا به بررسی مشکلت با همسرت میپردازیم ولی اول من میخام توجهت رو به اینکه تصور میکنی

اضطراب شدیدت بی اهمیته جلب کنم. تو از سر تا نوک دستات تنش دیده میشه. دهنت خشکه و تنفست

نامنظمه و من متوجه شدم الان مشکل تمرکز داری. اینا نشون دهنده اضطراب شدید توئه. بدیهیه که داری

علائم اضطراب رو به کار میگیری، طبیعتا اینا رو جزوی از خودت پذیرفتی. متوجه منظورم میشی؟

بیمار: آره نشونه های اضطرابمو قبول دارم ولی مشکلی که با همسرم دارم اینه ....

درمانگر: )قطع صحبت بیمار( پس تو متوجه شدی که اضطراب شدیدتو جزوی از خودت پذیرفتی. این به من

میگه که قسمتی از تو به خودت بی اهمیت نگاه میکنه. بی اهمیت نسبت به رنج کشیدنت از اضطراب و این بی

اهمیتی عامل رنج توئه .

برگرفته از :

Neborsky, R. J., & ten Have-de Labije, J. (2012). Mastering Intensive Short-term Dynamic Psychotherapy: Roadmap to the Unconscious. Karnac Books.

Frederickson, J. (2013). Co-creating change: Effective dynamic therapy techniques.

Abbass, A. A., & Town, J. M. (2013). Key clinical processes in intensive short-term dynamic psychotherapy. Psychotherapy, 50(3), 433.

گردآوری توسط حامد کاشانکی

@Tohidclinic

Report Page