انسانهای دشوار در محیط کار و زندگی
امیرشاهزیدمحاسبهی هزینهای که انسانهای دشوار در محیط کار ایجاد میکنند، ساده نیست.شاید یکی از مهمترین هزینههای این افراد، زمانی است که از ذهن دیگران اشغال میکنند.
آیا دقت کردهاید که برخی از دوستان شما، همیشه از همکاران سخت خود گله دارند؟ از همکارانی که هیچ چیز نمیفهمند و خودخواه هستند و محیط کار را برای آنها جهنم کردهاند؟ آیا دقت کردهاید که برخی دیگر از دوستان شما، به ندرت چنین گلههایی را مطرح میکنند؟
در نگاه اول ممکن است فکر کنید که بعضی از ما در انتخاب محیط کار، شانس آوردهایم و برخی دیگر بدشانس بودهایم. اما ماجرا وقتی جالبتر میشود که در یک سازمان، سراغ افراد مختلف بروید و حرفهای آنها را بشنوید. به تدریج به این نتیجه میٰرسید که همهی ماجرا هم به شانس ارتباط ندارد. انسانهای سرسخت و دشوار همه جا هستند. اما بعضی از ما در مواجهه و برخورد با آنها توانمندتر و برخی ضعیفتر هستیم.
محاسبهی هزینهای که انسانهای دشوار در محیط کار ایجاد میکنند، ساده نیست. کاهش انگیزهی همکاران، کاهش اثربخشی و همینطور راندمان، تنها بخشی از مشکلات ناشی از رفتار این کارکنان است. شاید یکی از مهمترین هزینههای این افراد، زمانی است که از ذهن دیگران اشغال میکنند. شاید آنها ۸ ساعت در روز کار نکنند اما مهمترین ضرر، وقتی ایجاد میشود که ۱۰ نفر از همکاران هر کدام روزی ۳ ساعت در خانه و محل کار، مجبور باشند در مورد آنها حرف بزنند و فکر کنند! معمولاً چنین انسانهایی یا خودشان دیر یا زود سازمان را ترک میکنند یا ممکن است فضایی ایجاد کنند که همکاران، یکی پس از دیگری به ترک کار و شروع فعالیت در سازمان دیگر پناه ببرند. اما سختی ماجرا در این است که کمتر سازمانی است که از وجود «انسانهای دشوار» بیبهره باشد!
جان هوور در کتاب خود «انسانهای دشوار» طبقهبندی جالبی از انسانهای دشوار را ارائه میدهد:
بردهداران: کسانی که مجموعه کارهایی که از ما و شما میخواهند، از مجموعهی توانمندی ما بیشتر است یا برای اینکه بتوانیم تمام خواستههای آنها را برآورده کنیم باید تمام زندگی خود را به آنان اختصاص دهیم. اخلاق بردهداری ممکن است در مدیر من، کارمند من، دوست من یا حتی اعضای خانوادهی من دیده شود.
سیاه چالهها: کسانی که هر چیزی که بتوانند از شما میگیرند و سپس برای امتیازهای بیشتر چانه زنی میکنند. مدیرتان از شما میپرسد: برای جلسهی روز شنبه چه کمکی میتوانی به من بکنی؟ شما میگویید میتوانم خلاصهی گزارش پیشرفت پروژه را تا امروز آماده کنم. مدیرتان در سکوت گوش میدهد. شما ادامه میدهید: ضمناً میشود یک اسلاید خوب آماده کنیم که پیشرفت کار را تا این لحظه نشان دهیم. او با سکوت به شما نگاه میکند. شما توضیح میدهید که: اگر فکر میکنید موثر است، میتوانم یکی از دوستانم را که کارشناس بسیار قدرتمندی است، برای حضور در این جلسه و کمک به ما دعوت کنم. مدیر شما در این لحظه میگوید: اینها خوب است. حالا چه کمک جدی و بزرگی میتونی به من بکنی؟
جزیی نگران: آیا تا به حال پیش آمده که پس از مدتها جستجو، به سختی خانهای را برای اجاره کردن پیدا کنید و وقتی همسر خود را به آنجا میبرید او بگوید که رنگ کاشیهای دستشویی خیلی جذاب نیست یا اینکه بالکن برای درست کردن زغال قلیان به اندازهی کافی جا ندارد؟ آیا تا به حال شده که وقتی یک گزارش صد صفحهای از کار خود را به همکار یا مدیر خود ارائه میدهید قبل از مطالعه یا حتی ورق زدن، از فونتی که در صفحهی اول به کار بردهاید ایراد بگیرد؟
همکاران (یا دوستان) بدون مرز: شاید «پزشک بدون مرز» یک اصطلاح زیبا و ارزشمند باشد. اما همکار بدون مرز یا همسر بدون مرز، میتواند یک فاجعه باشد. همکار بدون مرز همیشه در کنار شماست. در همهی جلسات با شماست. اگر کاری را به او واگذار کنید تا مدتی از دردسر حضورش راحت باشید، دیر یا زود کنار شما خواهد بود تا «در کنار شما» بتواند بهتر کار کند.
قلعههای مستقل: نه با شما حرف میزند نه با هیچ کس دیگر. به سر کار میآید و آرام مشغول کار میشود. وارد خانه میشود و سر خود را داخل روزنامه یا لپتاپ فرو میکند. به سختی میتوانید با این نوع افراد وارد گفتگو شوید. به سختی میدانید که خوشحال هستند یا ناراحت. راضی یا ناراضی. مجبور هستید فقط بر اساس حدس و گمان خود با آنها رفتار کنید.
دروغگوها: به سختی میتوانید به اطلاعاتی که این افراد در اختیار شما قرار میدهند تکیه کنید. گاهی دروغهایشان به حدی واضح است که هم شما، هم خود ایشان و هم اطرافیانتان در همان لحظه میدانند که درگیر یک بحث دروغ هستند. اما گاهی دروغها آنقدر بزرگ است که هیچکس حوصلهی مواجهه با آنها را ندارد. همه ترجیح میدهند حرفها را گوش دهند و سپس به کارهای خود مشغول شوند. دروغگو میتواند کارمند شما یا مدیر شما باشد. مدیری که در عین سود ده بودن شرکت، با جدیت در برابر شما از زیانهایش صحبت میکند یا برعکس. در عین اینکه مدتهاست شرکت عملاً ورشکسته شده، از آیندهی روشن پیش رو میگوید.
این فهرست هنوز ادامه دارد و در آینده درباره مواجهه با هر کدام از آنها هم صحبت خواهیم کرد.