Game
⟭⟬~지민~⟭⟬گروه بندی شدن و هرکی پیش گروه خودش رفت، اما جیمین و تهیونگ با اینکه گروهاشون باهم یکی نبود، همونطور سر جاشون ایستاده بودن و دستاشون که قفل هم دیگه بود رو به عقب و جلو تکون میدادن.
صدای جینی که جیمین رو صدا میکرد توجه تهیونگ رو جلب کرد ″جیمین بیا پیش ما″
تهیونگ بیخیال دست جیمین رو بیشتر فشرد و نشون داد که نمیخواد بره ″جیمینی″
جیمین سمتش برگشت و با نگاه به چشماش، نشون داد که داره گوش میده ″تو که نمیخوای بیبی ات ببازه هوم؟؟″
چشمای جیمین گرد شدن و بعد چند لحظه، خنده ای کرد و به جلوش خیره شد
″عمر دیگه ای باشه جناب؟؟″
تهیونگ با شیطنت خندید و شدت حرکت دستاشون رو بیشتر کرد″اما اگر ببازم ناراحت میشم″
جیمین اصلا توی صدای تهیونگ غم احساس نمیکرد و خیلی دلش میخواست بخاطر این شیطون بازی هاش محکم ببوستش ″ببینم میتونی راضیم کنی″
تهیونگ لبخندش شیطنت آمیز تر شد ″خودت که میدونی چطور میتونم ددی″
و یه تنه محکم به جیمین زد
جیمین سری از تاسف تکون داد و نوچی گفت ″نه، نتونستی کیم تهیونگ.″
سمتش چرخید و جلوش ایستاد و ادامه داد ″خودت باید از ددی ات ببری، اونوقت هرکار بخوای برات میکنم″
چشمکی به تهیونگ متعجب جلوش زد و سمت گروه خودش رفت.
تهیونگ نیشخندی زد و سری تکون داد ″بهت نشون میدم جیمینییی″