For his god
blueبه قلب هایی که تا به حال شکسته شده اند فکر کردی؟ در ظاهر وقتی نگاه میکنی سالم هستند، ولی از درون مانند تکه هایی هستند که نمیدانند کدامش را متعلق به عشقشان بدانند، چقد کور میشوند که جز خدایشان، حتی خودشان را هم نمیبینند، مانند احمق هایی که برای خدایشان گوسفندی قربانی میکنند تا نشان دهند احمقانه شیفته ی وجود بی وجودشان هستند، من خدایی را میشناسم که غرور شکست ناپذیرش را دارد، ولی از شیطانی که قبلا بنده اش بود میترسد، وقتی در آیینه ای خودش را میبیند، کنارش شبحی از جنس ناشناخته ای، قلبش را میلرزاند، چقدر خدایی که میشناسم خوار و کوچک است پارک، چقدر وقتی پوزخند میزند، پست تر میشود، میان خنده اش طنین رعد و برق میترساندش، همان خدایی که از شیطان دست ساخته اش بیم دارد، خدایی که شب ها چشم باز میخوابد، کدام خدا از قربانی هایی که بنده اش برایش میکشد میترسد؟ آن قلب ها تورا یاد قلب شکسته من نمی اندازد؟ وقت آن نیست که خدا از هویت شیطانش باخبر شود؟- از لی هیسونگ برای خدایش، پارک سونگهون