Fanarts NSFW 2
![](/file/6774f74824e75491dde84.jpg)
#Denise
جونگکوک سرشو بالا آورد و به بیبی کیوتش نگاه کرد.محو تماشا کردن بدن بی نقص تهیونگ بود که با صدای ناله هاش به خودش اومد.تهیونگ مدام ازش میخواست تا ضربه هاشو تند تر کنه و تا میتونه بفاکش بده، دستاشو روی بدن جونگکوک میکشید و با حرکت دادنشون قصد دیوونه کردن اون رو داشت.
کوک با لذت زیادی زبونش رو روی نیپلش میکشید و با دندوناش به بازیشون میگرفت.
جونگکوک لب هاش رو کنار گوش تهیونگ آورد، مک عمیقی به لاله گوشش زد و گفت:آماده باش چون قراره جوری پیش برم که تا چند روز نتونی بلند شی، پس نمیخوام جز ناله از اون لبای قشنگت چیزی بیرون بیاد.
وقتی حرفش رو تموم کرد با نیشخند جذاب تهیونگ مواجه شد و بوسه ای که روی لبهاش کاشت که رضایتشو نشون میداد.
پس جونگکوک موهای عرق کرده تهیونگ و تو دستش جمع کرد با قدرت عضوش رو داخل دوست پسرش برد. ضربه هاشو شروع کرد از تنگی و داغی حفرش لذت میبردو میخواست ساعت ها همین کار رو ادامه بده.
:"آهه اره جونگ کوکی محکم تر داخلم بکوب و سوراخم رو گشاد کن، عاشق اینم که بدنم از لذت زیرت میلرزه! میخوام تا همیشه عضوت رو توی سوراخم داشته باشم."
__________________________________
![](/file/929b8ac6b5ba421999b1f.jpg)
شبهاتی پیش رو داشتن و جونگکوک قرار نبود دست از سرش برداره و پسر بزرگتر میدونست که جونگکوک به شدت بهش علاقه داره و با یه راند نمیتونه ازش سیر بشه!
تو همون حال که داشت تو باسنش میکوبید محکم مچ دستهاش رو گرفت و از روی تخت بلندش کرد و بالا تنهش رو کاملاً از جلو به دیوار چسبوند و پشت گردنش رو بوسید. ضربههاش رو تندتر کرد و هر لحظه محکمتر دستهاش رو بین انگشتهاش میفشرد، عطر تن پسری که داشت به فاک میداد بینظیر بود و جونگکوک رو دیوونه میکرد. عضوش رو بیرون کشید و دوباره محکم واردش شد، جوری که تقریباً تهیونگ داشت فریاد میزد!
جونگکوک داشت به نقطهی حساسش ضربه میزد و وقتی این رو فهمید حرکت کمرش رو تندتر کرد. آب دهن تهیونگ از دهن باز شدهش پایین ریخت.
تموم گردن و شونههاش پر از رد دندون، کبودی و خونی بود. پسر مو بنفش اصلاً نمیتونست توی سکس آروم پیش بره. جوری عضوش سوراخش رو پر کرده بود که گهگداری نفس پسر بند میاومد!
این ضربههای وحشیانه انقدر ادامهدار شد که هردوشون رو به نقطهی اوج رسوند...
#Lena
__________________________________
![](/file/a4e09d0f495f721120095.jpg)
#Shin
"سینههات فقط تکیهگاهم برای خوابیدن نیست کوک!"
جونگکوک موهای بلند شدهی معشوقش رو نوازش کرد.
"دیگه به چه کاری میاد بُت من؟"
تهیونگ با انگشتهای کشیدهاش دونه دونه دکمههای پیرهن سفید جونگکوک و باز کرد و درحالی که سرش و پایین میبرد جواب داد:
"برای بوسیده شدن و به دندون کشیدن..این عضلههات باعث میشن تا گناه کنم و تورو بپرستم."
با تموم شدن حرفش لبهاش و رو سینهاش گذاشت و نرم بوسیدش و از حلقه شدن انگشتهای جونگکوک دور موهاش آه عمیقی کشید.
"پس ببوسشون الههی زیبایی..رد بوسههات و رو تنم بذار تا اولین کسی باشم که برای پرستندهاش میمیره."
تهیونگ زبونش و سمت نیپلش برد و با لذت گفت:
"میبوسمش تا شروع کنندهی یکی شدنمون بشم و این الههی زیبایی رو برای بار هزارم تصاحب کنی."
__________________________________
![](/file/5cac15a66e4c919971e00.jpg)
#Lena
چند ساعتی میشد که پسر لاغراندام رو خستگیناپذیر به فاک میداد، صدای تلمبههایی که داخلش میزد به شدت شهوتانگیز به نظر میرسید و فضا رو هاتتر کرده میکرد. به خاطر لذتِ بیش از حدی که از اون سوراخ تنگ میبرد نمیتونست جلوی خودش رو بگیره، همونطور که عضوش رو با حرکات تند و وحشیانهای داخل باسنش میکوبید روش خم شد و لالهی گوشش رو بین لبهاش گرفت و شروع به مک زدن کرد. باسن پسر زیرش خیلی خوب عضوش رو دربرگرفته و بهش فشار وارد میکرد جوری بود که جونگکوک دلش میخواست توی همون لحظه که تهیونگ اسمش رو با اون صدای بم و خشدار شدهش صدا میزد بیاد، اما اونها هنوز کار داشتن و پسر مو بنفش هیچجوره از بدن مردِ جذاب سیر نمیشد!
پس به ضربههاش شدت داد و زمزمهوار زیر گوشش گفت:
_ دوستش داری بیبی؟ حسش میکنی؟ من دقیقاً همینطوری بدون کنترل و دیوانهوار میخوامت!
اما تهیونگ تواناییش رو نداشت چیزی بگه و فقط ناله میکرد، نمیتونست انکار کنه که برای چندمینبار، عاشق صدای پر لذت و گرفتهی جونگکوک شده!
__________________________________
![](/file/73e15d11e3315628f614b.jpg)
#Lena
بدون توجه به درد کشیدن پسر زیرش با تمام توانش تو باسن بزرگش میکوبید و پوست بین دو کتفش رو بین دندونهاش گرفته و محکم میفشرد، نالههای بمی که از بین لبهای پسر جذابش بیرون میاومد اون رو به جنون میرسوند!
عضوش رو چندبار ازش بیرون کشید و دوباره واردش کرد. با برخورد سر عضو پسری که داشت وحشیانه به فاکش میداد به پروستاتش عمیق نالید و لذت وصف نشدنیای رو احساس کرد.
به ملحفهی زیر دستش چنگ زد و پلکهاش روی هم افتادن، تو همون حال نالید:
_ فاک... کوک این عالیه... بیشتر میخوام!
صورت جونگکوک سرخ شده بود و با شنیدن این نالهها بیشتر داغ کرد و حالا جوری تو باسن پسر زیرش ضربه میزد که انگار قصد داشت پارهش کنه!
تو همون حال دستش رو سمت عضو تهیونگ برد و اون رو بین انگشتهاش گرفت و فشرد. همونطور که پمپش میکرد لیسی به کمر تهیونگ زد و زیر گوشش گفت:
_ قراره تا خودِ صبح به فاکت بدم بیبی!
__________________________________
![](/file/10917b9d5f3451afe2a90.jpg)
#Sakura
هر دو جئون بعد از لیس زدن و مکیدن بدنش، به جون نیپل هاش افتاده بودن و ناله های شکسته ی تهیونگ، از سر لذت؛ توی فضای خالی سالن اکو می شد و شهوت اون دو پسر رو بیشتر می کرد.
__________________________________
![](/file/3012fcbf0919490c37272.jpg)
-ج-..جونگ..کوکاا
با ناله بلندی که بیشتر شبیه به زجه بود، پسر بزرگتر رو صدا زد.
دیک پسر که به تازگی مو هاش رو به رنگ بنفش در آورده بود، دیوانه وار داخل سوراخش به رفت و برگشت ادامه میداد.
اسپنک محکم دیگه ای روی رون های توپُر دوست پسرش، تهیونگ نشوند و غرید:
-فقط جرات کن.. آه، یک بار دیگه توی ویدیو کانسپت ها اغوا کننده بنظر بیای هورنی بوی!
حرکاتش اوج گرفته بود و مغزش رو به خاموشی میرفت..
اصلا اهمیتی نداشت که خورشید طلوع کرده بود و هالهی نازکی از نور روی بدن های عریانشون خودنمایی میکرد؛
ناله های پسر کوچکتر از فرط خستگی، درد و لذت زیادی که به سلول های بدنش رخنه کرده بود مبدل به بیجون ترین حالت خودش شد.
ابر ها پراکنده و بدون نظم خاصی آسمون رو ملحفه کرده بودند و همراه با هوای مطلوب سپیده دم، حرکات جونگ کوک هم کم کم آروم و آروم تر شد..
بعد از گذشت چند دقیقه گوش های تهیونگ از نجوا های عاشقانهی مَردش مملو شده بود و خبری از خشن مکیده شدن گردنش توسط کوک، نبود.
-بلوبریِ جونگ کوک، دیگه تحت هیچ شرایطی جلوی دوربین اینقدر خواستنی نباش.
-من تعیین نمی-..عا عاااه
بعد از چند ضربه عمیق کوک به پروستاتش هردو توی آغوش هم آروم گرفتن.
اهمیتی نداشت چقدر توی اون پوزیشن اذیت شد.. پروانه ها از خوشحالیِ اهمیت جونگ کوک نسبت به خودش بال بال میزدند و الان لحظه ای بود که بیشتر از همیشه حس مهم بودن بهش دست داده بود. مهم برای مَردش؛
#Vanilla
__________________________________
![](/file/6db3587958113cb788ea3.jpg)
#Sakura
با حس برخورد نفس های گرم جونگ کوک به پوستِ عضوِ حساسش، نفس عمیقی کشید و انگشت های کشیده اش رو وارد موهای بنفش رنگ پسر کرد. با برخورد لب ها و زبون خیس جونگ کوک ناله ی بلندی از بین لب هاش خارج شد.
_اوممم کوک...انقدر شکنجه ام نکن...زودباش.
پسر مو بنفش با دندون هاش فشار آرومی به عضو تهیونگ وارد کرد و از صدای ناله هایی که با فحش آمیخته شده بودن لذت برد.سرش رو کمی عقب تر برد و زبونش رو در طول اون جسم نرم کشید.
_خورشید طلوع کرده...باورم نمیشه از نیمه شب تا الان در حال سکس کردنیم و من هنوز از تو سیر نشدم پسره ی خوشمزه!
تک خنده ی تهیونگ همزمان شد با فرو رفتن کامل عضوش توی دهن گرم جونگ کوک و صدای ناله های جفتشون قاطی اهنگ آرومی شد که توی اتاق پلی شده بود.
__________________________________
![](/file/f49f3e0436a5d9ce07494.jpg)
#Shin
جونگکوک چنگی به کمر لخت تهیونگ زد و بعد از مک دیگهای که به زبونش زد غرید:
"چرا بدن لعنتیت هر روز واسم تحریک کنندهتر میشه؟هوم؟"
تهیونگ با دلبری خندید.
"شاید چون زیادی سکسیام!"
"پسرای سکسی باسنشون در امان نیست لاو."
تهیونگ نیشخندی زد و نگاه کوتاهی به پایین تنههاشون که توسط خودش لخت شده بود انداخت و بدون صبر یه پاش و رو دیوار فیکس کرد و با گرفتن میلهی پشت سرش،تعادلش و به دست گرفت...با دست دیگهاش عضو جونگکوک و به سوراخش مالید.
"منو بفاک بده کوک..برام مهم نیست که قرار بود تو خونه باهم بخوابیم..من همین الان دیکت و میخوام."
جونگکوک با شنیدن لحن داغ دوست پسرش بدون فکر به موقعیتشون یک ضرب عضوش و تو حفرهی خواستنیش فرو کرد و تهیونگ با بیشرمی نالههاش و تو اون اتاق پرو کوچیک ازاد کرد.
"آاه کوک..محکمتر..اوممم..سوراخمو بفاک بده..خستهام کن."
جونگکوک باسن پسرش و تو مشتش گرفت و قبل از اینکه دوباره ببوستش به عضوش که تو سوراخ تهیونگ وارد و خارج میشد نگاه کرد و گفت:
"آه ته..من نباید تو یه بوتیک میکردمت..اما تقصیر خودته که انقدر شهوتی و بیحیایی."
__________________________________
![](/file/631d6fd3870e313f1f922.jpg)
#Shin
"آه جئون،کاش میتونستم به همه نشون بدم که فقط تو رقص و خوندن خوب نیستی و استعدادهای دیگهای هم داری."
جونگکوک همونطور که خودشو با جلو و عقب کردنش رو دیک تهیونگ بفاک میداد با لذت خندید و گفت:
"دیگه تو چی خوبم هیونگ؟"
تهیونگ لیسی به زبونش زد و با شهوت باسن پسرک سکسی و وحشی رو به چنگ گرفت و خیره به ورود و خروج عضوش تو سوراخش جواب داد:
"تو بفاک دادن خودت با دیک هیونگت هم استعداد داری بیبی...نمیدونی که با این موهای بنفش و تتوها و بدنت چه منظرهای رو واسم ساختی..آااه...میخوام انقدر بکنمت تا دیگه نتونی اونطوری با لوندی برقصی و از صدای نالههات بقیه رو بیخواب کنیم."
جونگکوک بین نالههاش بخاطر لذتی که دیک هم گروهیش بهش میداد عضو خودش و لمس کرد و با صدای دورگه شدهاش حرف زد:
"من با رقصم واسه تو دلبری میکنم تا اینطوری با دیکت گشاد شم ته..آااه..اووف..فاک..من که مشکلی با بیدار کردنشون ندارم."
تهیونگ شهوتی خندید و اسپنکی بهش زد و غرید:
"پس رو دیکم بالا پایین شو و منو تو خودت جا بده..امشب هیونگ خستهاست و حال کمر زدن نداره."
__________________________________