@Enqelabrojava
🔳 قرەسو: فراخوان ائتلاف کار و آزادی باید رو به وسیعترین بخشهای جامعه باشد.

❑ مصطفی قرەسو عضو کمیته اجرایی ک.ج.ک اعلام کرد: ائتلاف کار و آزادی باید از برخورد سطحی دور باشد و افزود: فراخوان ائتلاف باید رو به وسیعترین بخشهای جامعه باشد.
بخش اول
❑ قرەسو اشاره کرد که حزب چپ سبز وسیعتر از ه.د.پ در انتخابات ١۴ می شرکت میکند و اپوزیسیون حقیقی حکومت فاشیست آ.ک.پ- م.ه.پ را تشکیل داده است و افزود: اگر آنها بە درستی نقش خود را ایفا کنند، یک فرصت تاریخی بەوجود آمده است. خلاء بزرگی هست. ائتلاف ملت هست اما این ائتلاف، توان، برنامه و موضعی درخور برای مبارزه و مقابله با این حاکمیت فاشیستی ندارد. لذا حزب چپ سبز میتواند با احزاب تشکیل دهندهٔ خود، این خلاء را پُر کند.
❑ قرەسو اعلام کرد: حزب چپ سبز باید هرچه بیشتر جامعه ترکیه را خطاب قرار دهد و افزود: باید در خطاب قرار دادن جامعه ترکیه، جسورتر و بازتر عمل کند. چون ترکیه با جامعه خودش عوض میشود. من به نیروهای دمکراتیک نیز میگویم که باید گفتارتان را در گسترهٔ وسیعتری ارائه دهید. کوردها تلاش میکنند، ما تلاش میکنیم. از این نظر مشکلی نیست، اما خلق کورد و نیروهای دمکراتیک کورد، برای ساقط کردن این رژیم فاشیستی باید بیشتر خود را به خلقهای ترکیه نزدیک کنند.
رفقا گولچیا، دلخواز و پلشین زحمات بسیاری در راه مبارزه کشیدند.
❑ من با احترام تمام از رفقا گولچیا، دلخواز و پلشین یاد میکنم. رفیق گولچیا و رفیق پلشین رفقای دیرین ما بودند. هر دویشان فرمانده ه.پ.گ و ی.ژ.آ_ستار بودند. رفیق گولچیا در قرارگاه ه.پ.گ و عضو فرماندهی این مرکز بود. رفیق دلخواز نیز فرمانده ایالت بود. این رفقا تلاش بزرگی در راه مبارزەیمان انجام دادند. هر دو نیز از اهالی بوتان بودند. صدها فرمانده زن و مرد از بوتان بالا آمدەاند. رنج عظیمی در این راه مبارزاتی کشیدەاند. بوتان که تا حالا صدها فرمانده تحویل داده، یکی از مناطقی است که دارای قویترین شور و احساسات میهندوستی میباشد. بوتان منطقەای است که مبارزه گریلاییمان در آن بسیار توسعه یافته است. این ویژگی بوتان است.
❑ من از نزدیک این رفقا را میشناختم. رفیق گولچیا را از خیلی وقت پیش میشناسم. او در سال ١٩٩۵ در منطقه ما بود. من آن زمان در متینا بودم. رفیق گولچیا در بهار ١٩٩۵ به منطقهٔ بروار صفدین و لوین، یعنی جولەمیرگ رفت. در آن زمان فرماندهٔ یک واحد بود. در پاییز آن سال یک عملیات انجام گرفت. دولت ترکیه حمله کرد و جنگ شروع شد. رفیق گولچیا از واحدش جدا مانده بود. بعضی اوقات در جنگها، یکی از رفقا از واحدش جدا میماند. رفیق گولچیا نیز در این موقعیت قرار گرفته بود. عملیات ادامه داشته و او تنها مانده بود. او به منطقەای صعبالعبور و جنگلی رفته و خود را مخفی کرده بود.
❑ در آخرین روز آن عملیات، ناگهان یک نظامی به مکانی که رفیق گولچیا خود را در آن مخفی کرده بود میرود. نظامی و گولچیا همدیگر را میبینند. در این هنگام سرباز میگوید: فرمانده یک زن اینجاست، فرمانده یک زن اینجاست و میرود. گولچیا میبیند که راهی نمانده، بمبهایش را حاضر کرده و اسلحەاش را آمادەی شلیک نموده و منتظر میماند تا اگر نظامیان اشغالگر بیایند تا پایان بجنگد و آخرین گلوله را نیز بەخودش شلیک کند. انتظار چنین وضعیتی را دارد. پس از مدتی صدای سربازان قطع میشود. تا چندین ساعت کسی پیدایش نمیشود. پس همانجا میماند. یک یا دوز بعدش، عملیات پایان مییابد و رفیق گولچیا نیز از منطقه قشورا بەسمت متینا حرکت میکند. من آن موقع در متینا بودم. آنها اوضاع را توضیح دادند و پیشتر نیز گزارش خود را داده بودند. گفتە بودند که نبرد سختی درگرفته و رفیق گولچیا از واحدش جدا مانده و هیچ خبری از او ندارند. احتمالا شهید شده باشد. پس از اینکه از مرز عبور میکند، رفقا اطلاع دادند که بە سمت ما میآید. خواستم نزدم بیاید. آمد و وقایع را بازگو کرد. او بە مدت ١۵ الی ٢٠ روز از واحدش جدا مانده و یک هفته در راه بود تا از مرز رد شده بود و به ما رسید!
❑ در آن زمان فرماندهٔ یک واحد بود. در سال ١٩٩٢ به صفوف گریلا پیوسته بود و آن جدا ماندن از واحدش در سال ١٩٩۵ روی داد. از آن زمان مورد توجه من بود. در آن هنگام بەسختی نجات یافته بود. ظاهرا آن نظامی تُرک رفتە بود تا فرماندەاش را مطلع کند، وقتی دیده بود کسی در آن حوالی نبوده و متوجه نشده است، انگار چیزی ندیده و بیخیال میشود. یا شاید آن نظامی از یک خانواده دمکرات یا کورد بوده است. ابتدا وقتی رفیق گولچیا را میبیند، فریاد میزند، اما وقتی میبیند کسی در آن اطراف نیست، طوری رفتار میکند انگار چیزی ندیده است. یا شاید رفته نظامیان دیگر را به کمک بیاورد و باهم به او حمله کنند...
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
❑ انقلابــــ روژآوا